جمعه 02 جولای 10 | 10:38

فوتبال به مثابه آیین

رابطه فوتبال و معتقدات وآيين هاي ديني چيست؟ در بدو امر اين دو کاملا متفاوت وفاقد هرگونه ارتباط به نظر مي رسد اما حقيقت آن است که تاثير گسترده اموري همچون فوتبال برکليه شئون و سنن زندگي انسانها و جوامع غير قابل انکار است


رابطه فوتبال و معتقدات وآيين هاي ديني چيست؟ در بدو امر اين دو کاملا متفاوت وفاقد هرگونه ارتباط به نظر مي رسد اما حقيقت آن است که تاثير گسترده اموري همچون فوتبال برکليه شئون و سنن زندگي انسانها وجوامع غير قابل انکار است. فوتبال آيين ها وسنن خاصي را دامن زده وآدابها ونمادهاي تازه اي ايجاد کرده که به صورت يک روح جمعي در حال گسترش است. برخي از متفکران و دينمداران منکر تاثير مثبت در اين عرصه اند. ولي صرفه نظر از هر گونه ارزشداوري مابايد به دقت در تحليل اين موضوع وارد شويم در اين مقاله بدين مبحث پرداخته ايم.

فوتبال،مسئله مرگ وزندگي نيست،بسيارمهم‌ترازآن است! (بيل شانكلي،مديرسابق باشگاه فوتبال ليورپول)

ميليون‌ها نفر در سراسر جهان تماشاي مسابقات فوتبال را از طريق تلويزيون پي‌گيري مي‌كنند و صدها هزار نفر براي مشاهدة حضوري، به زيارت آن‌ها مي‌روند. چه عاملي باعث شده كه روحانيون بريتانيا نگران تبديل شدن فوتبال به يك دين ملي باشند؟ آن‌ها به شباهت‌هاي دردسرسازي اشاره مي‌كنند كه بر طبق آن‌ها به راحتي مي‌توان فوتبال را در زمرة ايمان ديني طبقه‌بندي كرد. هر دو قوانيني دارند و مناسكي. هر دو مردم را در كنار يكديگر جمع مي‌كنند. هر دو نيازي را ارضا مي‌كنند كه بسيار فراتر از مقتضيات روزمرة مردم است. هر دو داراي قديس و زيارتگاه‌اند. و هر دو مي‌توانند به ايمان كور منجر شوند.

كارل ماركس، بنيانگذار ايدئولوژي ماركسيسم، دين را افيون توده‌ها مي‌دانست. هدف وي آن بود كه انسان‌ها را از خداوند جدا كرده و با خدايي ديگر ـ اقتصاد و خواسته‌هاي مادي ـ پيوند زند. ماركسيسم و ديگر عقايد الحادي ريشه در سنت روشنگري دارند كه عقل را وراي همة حقايق آشكار قرار مي‌دهد. بر طبق نظر كانت، اين كار بدان جهت صورت مي‌گرفت كه انسان‌ها را از دوران طفوليتشان رهايي بخشد چرا كه در آن دوران انسان‌ها از عقل خويش استفاده نمي‌كردند. رنسانس و اصلاحات لوتري يا پروتستاني پيشرفت روشنگري را در پي داشت اما آيا پروتستانتيزم هرگز در نظر مجسم مي‌كرد كه مسيحيت، روزي در مسير افول گام نهد؟

آن چه موجب تسهيل غروب مسيحيت شد، «حرص و آز غيراخلاقي» سرمايه‌داراني بود كه تحت تأثير اخلاق پروتستاني قرار گرفته بودند. رابرت ساموئل‌سن، مفسر نيوزويك در مجله فارن افيرز عنوان مي‌دارد كه دين پيروزمند قرن بيستم، نه مسيحيت يا اسلام، بلكه اقتصاد رشد يافته بود. پيروان اديان توحيدي به يك خدا ايمان دارند. درحالي كه در دين‌هاي ديگر، پرستش چندين خدا با هم نيز امري ممكن است. بدين ترتيب در اين جهان ايزدان‌پرستانه، فوتبال نيز يكي از چند خدايي است كه در دنياي جديد پرستيده مي‌شود. بر طبق نظر دانشمندان علوم اجتماعي، يكي از كاركردهاي اصلي اديان، حفظ و صيانت از نظم اجتماعي است و فوتبال به شيوه‌هاي گوناگون اين كار را انجام مي‌دهد. فوتبال، به واسطة خلق فضايي كه در آن، مردم به شيوه‌اي احساسي و پرشور، به تجربة هويت مشترك خويش مي‌پردازند؛ موجب تشديد اتحاد و همبستگي تماشاچيان مي‌شود. هر كسي كه به تماشاي يك مسابقة فوتبال (به مثابه نوعي آيين ديني) در يك ورزشگاه (به‌عنوان يك معبد) برود، تشخيص خواهد داد كه تماشاچيان (به مانند پرستندگان) احساسات خود را تقريباً همان‌گونه ابراز مي‌دارند كه در اديان مرسوم است و خود تيم‌هاي فوتبال، به يك منبع هويت مشترك تبديل شده‌اند.

كاركرد ديگر دين كه در عين حال به ايجاد نظم هم‌ياري مي‌رساند، عبارت است از فراهم آوردن راه گريز از شرايط سخت زندگي، با اعتقاد به زندگي پس از مرگ يا ظهور نجات‌بخش فرجامين (مسيحا). مردمي كه در شرايط سخت محروميت زندگي مي‌كنند، با استفادة صحيح از نمادهاي ديني قادر خواهند بود كه در ميان خويش به خلق قدرت بپردازند. دين در چنين شرايطي، مفرّي براي ناكامي، آزردگي و خشم و نيز راه تخلية انرژي‌هايي است كه احتمال مي‌رود در جهت عكس عمل كنند و بر ضد نظام‌هاي اجتماعي به كار گرفته شوند.

بسياري از برزيلي‌ها مي‌گويند فوتبالي را مي‌پرستند كه به آنها كمك كند تا از شرايط اجتماعي وحشتناك بگريزند. زماني در برزيل، بهاي كالاهاي مصرفي در عرض چند ساعت دچار تغيير و تحول مي‌شد، بي‌شك دليل اين امر، تورم بود: برزيل كه 7/244 ميليارد دلار از محل اعتبارات خارجي وام گرفته بود، يكي از مقروض‌ترين كشورهاي جهان بود. اما مردم با تماشاي فوتبال و سامبا خويشتن را از قيد مشكلات روحي و رواني مي‌رهاندند. درست همان‌گونه كه مؤمنين، خويشتن را با سرودهاي ديني و آيينگان عبادي آرام مي‌كنند. در آرژانتين، فوتبال از چنان محبوبيتي برخوردار است كه پيشتر، هنگام مسابقة دو تيم آرژانتين و انگليس، كل كشور تعطيل شد. بسياري از آرژانتيني‌ها به راستي فوتبال را مي‌پرستند چون به زندگي‌هايشان، كه به واسطة طمعكاري نهادهاي سودپرست و آزمندي‌هاي مالي ويران شده، جان تازه‌اي مي‌بخشد. آرژانتين يكي از چند كشوري است كه دچار كسري بودجه‌هاي شديد و ورشكستگي‌هاي عميق مالي است و حساب ذخيرة ارزي‌اش نيز به پايان رسيده است. اما شگفت‌انگيز اين كه در همان جا كليسايي به نام «مارادونا» وجود دارد، با پيروان مخلصي كه خدايگان زنده ـ ديه‌گو مارادونا ـ را مي‌پرستند.

اما جنون فوتبال به كشورهاي آمريكاي لاتين محدود نمي‌شود. براي بسياري از مردم انگليس، فوتبال جاي خدا را گرفته است. كليساروهاي انگليسي در سال 1992 تنها حدود 13 درصد جمعيت را تشكيل مي‌دادند و اين آمار همچنان درحال كاهش است. براساس پژوهش‌هاي يك بنياد مسيحي، كليساروهاي انگليسي تا سال 2002، هفتصد و پنجاه و شش هزار نفر بوده‌اند و اگر اين رقم را با علاقمندان مسابقات فوتبال مقايسه كنيم، مي‌بينيم محبوبيت فوتبال بسيار بيش از آيين‌هاي ديني است، آن‌گونه كه قادر است حتي كشور را به تعطيلي بكشاند. در خلال بازي‌هاي جام‌جهاني دو دورة پيش كه در كره و ژاپن برگزار شد، كليساي انگليس، كل بازي‌ها را از ساختمان كليساي مركزي پخش كرد تا شايد بر تعداد مؤمنين بيفزايد! شهرت برخي از تيم‌هاي انگليسي چنان عالم‌گير است كه حتي زمين‌هاي بازي خود را نيز اجاره داده و صندلي‌هاي جايگاه‌هاي حساس، بيش از دو يا سه بار ـ دست به دست ـ به فروش مي‌رسد و برخي اوقات به دليل خيل عظيم تماشاچيان از يك سو و محدوديت استاديوم‌ها از سوي ديگر، هواداران به ناچار در خانه مي‌مانند و از طريق تلويزيون به تماشاي مسابقه مي‌نشينند. ديدار انگليسي «بازي روز» كه هر هفته برگزار مي‌شود، با وجود وقت نامناسبي كه برايش درنظر گرفته‌اند (غروب)، هر هفته چهار ميليون تماشاچي دارد و البته بازي‌هاي پخش مستقيم، خيلي بيشتر. مثلاً ديدار تيم‌هاي منچستر يونايتد و بايرن مونيخ در جام باشگاه‌هاي اروپاي سال 1992، بيش از يك ميليون و پانصدوشصت و دو هزار بيننده انگليسي داشت. اين مسابقه، از سال 1966 بدين‌سو پربيننده‌ترين برنامه ورزشي در انگليس بود چرا كه در آن سال، ديدار نهايي جام جهاني تنها بيست‌وهفت ميليون تماشاچي در انگليس داشت. و اين درحالي است كه تعداد شركت‌كنندگان و تماشاچيان برنامة پرطرفدار «نغمه‌هاي عبادي» حتي به گرد اين فوتبال دوستان هم نمي‌رسد.

در انگلستان دين‌هاي ديگري هم وجود دارند، اما كليساي كاتوليك رم بيش از همه در معرض تقليل پيروان است. مي‌گويند يكي از دلايل اين امر، ديدگاه‌هاي مناقشه‌آميز واتيكان درخصوص كنترل مواليد و محدوديت توزيع ابزارهاي پيشگيري از بارداري است و حتي در برخي از كشورهاي جهان سوم، ايدز را عامل اين قضيه مي‌دانند. اما آيا درخصوص فوتبال نبايد بيشتر انديشيد؟

حال، كشوري را درنظر بگيريد كه توقع داريد كاتوليك‌هاي مؤمن و مخلصي در آنجا وجود داشته باشد. جايي مثل اسپانيا. دوام و بقاي كشور اسپانيا نتيجه مجموعه‌اي از جنگ‌هاي صليبي با مسلمانان است كه در قرون وسطي به وقوع پيوست. اسپانيايي‌ها در قرن شانزده با پروتستان‌هاي اصلاحات‌ستيز نيز جنگيدند. در زمان حكومت فرانكو، كليسا و دولت چنان به هم نزديك شدند كه واتيكان به دولت اسپانيا اجازه داد، اسقف‌هاي كشورش را خودش تعيين نمايد. حقوق و مواجب كشيش‌ها را هم خود دولت پرداخت مي‌كرد و امتيازات فراوان ديگري هم به كليسا داد. اما امروز كليسا به گونه غيرقابل انكاري اعتبار خويش را از دست داده است. تنها 20 درصد از اسپانيايي‌ها به كليسا مي‌روند، آن هم تنها يك بار در ماه و اغلب، كهنسال‌ها. از سوي ديگر هر هفته سيصدهزار نفر از مردم اسپانيا براي تماشاي بازي‌هاي مقدماتي و دسته‌بندي‌هاي داخلي به استاديوم‌ها مي‌روند. اين يعني يك ميليون و دويست هزار نفر در ماه و عاملي در جهت كاهش كليساروها. اما اگر بخواهيم نماي كلي‌تري را درنظر بگيريم، بايد تماشاچيان فوتبال باشگاه‌هاي كم‌اهميت‌تر، باشگاه‌هاي محلي و نيز فوتبالدوستاني را در اين فهرست بگنجانيم كه در خانه مانده و از طريق پخش مستقيم تلويزيوني به مشاهده فوتبال مي‌پردازند. بدين ترتيب، متوجه خواهيم شد كه اسپانيا، اگر چه كشوري عميقاً ديني قلمداد مي‌شود، فوتبال را نيز به همان اندازه و همان گونه دوست دارد. و شايد بتوان گفت در برخي سطوح، اهميت فوتبال در اسپانيا حتي بيشتر از دين است.

عربستان سعودي نيز كشوري است كه گرفتار دين فوتبال شده است. سعودي‌ها، هم‌پيمان با علماي وهابي، كشور را تحت حكومت خويش گرفته‌اند. اعضاي خاندان سعودي كه بر ثروت حاصله از چاه‌هاي نفت تكيه زده‌اند، منابع مالي فراواني را به زندگي خود اختصاص داده‌اند. درحالي كه تودة مردم،‌ تحت كنترل شديد از اشكال گوناگون تفريح و خوشگذراني منع شده‌اند، اما حاكمان آن كشور درخصوص متوقف كردن نفوذ روز افزون فوتبال هيچ موفقيتي كسب نكرده‌اند. خاندان سعودي به علماي وهابي اجازه نداده‌اند كه درخصوص فوتبال اظهارنظر كرده و پا را از گليم خود درازتر كنند. عربستان براي فوتبال پول زيادي خرج مي‌كند؛ ورزشگاه‌هاي بسياري ساخته و ميزبان بسياري از رقابت‌هاي بين‌المللي است با وجود اين تقريباً اكثر بازي‌هاي تيم ملي عربستان، نتيجه مطلوبي نداشته است.

اوباسانجو ـ رئيس جمهوري پيشين نيجريه ـ يكي از پرادعاترين رئيس جمهوري‌هاي مذهبي در جهان بود. او هر روز در نمازخانه ويلاي شخصي‌اش حضور مي‌يافت و پيوسته عليه فساد و تباهي سخن مي‌راند. او در پروژه‌هاي مرتبط با فوتبال، بيش از ساير طرح‌ها سرمايه‌گذاري كرد. معبد (ورزشگاه) آبوجا بودجه‌اي در حدود سيصدميليون دلار را به خود اختصاص داد اما براي تكميل ‌آن، يك ميليارد دلار درنظر گرفته شد. اين رقم، در كشور فقيري مثل نيجريه كه اكثر مردمش زير خط فقر زندگي مي‌كنند، وحشتناك است. اما در دوران باستان هم چيزي شبيه به اين وجود داشت. مردمان بسياري بودند كه در حال احداث معابد جان خود را از دست مي‌دادند. دولت نيجريه، بيش از آن كه بودجه سالانه را صرف سلامتي، بهداشت، آموزش، امنيت و غذاي مردم كند، آن را صرف فوتبال مي‌كند. احداث برخي معابد باستاني حتي دهه‌ها و سده‌ها به طول انجاميده است. فراعنه مصر، اهرام را ساختند تا شاهدي بر قدرتشان باشد. ژوستينين، كليساي «خردمقدس» را با نام «سوفياي قديس» بنا كرد كه در شمار شگفتي‌هاي جهان بود و قرن‌ها بزرگترين‌ها كليساي مسيحيت به شمار مي‌رفت. ماترك اوباسانجو هم ورزشگاه آبوجا يا معبد فوتبال است، دقيقاً همان گونه كه برادر آفريقايي‌اش آلفاكوناره ـ رئيس جمهور پيشين مالي ـ چنين كرد.

مالي يكي از فقيرترين كشورهاي روي زمين است كه درآمد روزانه 8/72 درصد مردمش، حدود يك دلار است. مالي بيشتر منابع مالي كشورش را صرف احداث ورزشگاهي كرد تا بتواند ميزباني جام ملت‌هاي آفريقا را به عهده گيرد. مردم فقير مالي، كه اغلب دچار سوءتغذيه‌اند، با شكم‌هاي خالي از برگزاري اين مراسم در كشورشان احساس غرور مي‌كردند.

در فوتبال نيز به مانند برخي اديان، تعصب و فرقه‌گرايي وجود دارد. طرفداران انگليسي از اين حيث بدنام‌ترين افرادند. مشهورترين نمونه اين اختلافات، جنگ پنج روزه السالوادور و هندوراس در سال 1969 است كه ظاهراً پس از اختلاف در مورد پذيرش مسابقه اين دو كشور براي ورود به جام جهاني آغاز شد. و اين نژادپرستي، فرقه‌گرايي و اوباش گري هنوز هم وجود دارد. مثلاً مسابقات سري A كالچيو در ايتاليا، اكنون به تركيب آشفته‌اي از نژادپرستي، خشونت و فساد نزول كرده است و تيم‌هاي ناپولي، رژينا و ويچنزا، بسياري از اوقات بازي‌هاي خانگي خود را خارج از ورزشگاه‌هاي خود بازي مي‌كنند تا شايد رفتار خشونت‌آميز هواداران متعصب‌شان اصلاح شود.

فوتبال در جهان امروز اهميتي ويژه يافته و بر ذهن و زندگي انسان‌هاي بسياري تاثير نهاده است. اين تاثير چنان است كه حتي برخي اين پرسش عجيب را مطرح كرده‌اند كه آيا فوتبال درحال تبديل شدن به دين توده‌هاست؟ آن‌ها مي‌گويند كليساي كاتوليك رم، ليگ باشگاهي دين‌هاي جهان است. 7/18 درصد از جمعيت جهان طرفدار اين باشگاه غول پيكرند و تنها اسلام است كه توانايي ربودن گوي سبقت از كاتوليسيسم را دارد چرا كه تا سال 2001 داراي 764 ميليون پيرو بوده و اين يعني 3/18 درصد كل جمعيت جهان. اما اين آمار و ارقام، تنها براساس اظهارنظر مردماني است كه خود مدعي‌اند به دين خاصي اعتقاد دارند. در اين خصوص، مسيحيت مثال خوبي است. بسياري از مردم ادعا مي‌كنند مسيحي‌اند چون والدينشان به كليسا مي‌روند. شايد آنها هم مسيحي باشند اما بيشترشان ترجيح مي‌دهند به جاي اين كه صبح‌هاي يكشنبه به كليسا بروند، در منزل بمانند و تلويزيون تماشا كنند.

در واقع مناسب‌ترين واژه براي توصيف اعتقادات مذهبي اين مسيحيان، «لاادري‌گري» است. از اين نقطه‌نظر، 3/16 درصد از مسيحيان شركت‌كننده در ليگ جهاني، لاادري گرايند.

اكنون مردم به كجا مي‌روند؟ آيا به كافران بي‌ايماني تبديل شده‌اند يا خدايان ديگري يافته‌اند؟ بسيار منصفانه خواهد بود اگر بگوييم كه فوتبال در بسياري از كشورها، محبوب‌تراز برخي دين‌هاست. اما آيا مي‌توان گفت كه دين، في‌نفسه چيزي شبيه فوتبال است؟ هواداران تيم‌هاي مختلف، به مانند پرستندگاني هستند كه هر هفته در جايگاه‌هاي خاص حضور مي‌يابند تا دست به يك عمل اجتماعي بزنند. قهرمانان محبوب، مورد ستايش واقع مي‌شوند. طرفداران تيم رقيب، چنان متعصب‌اند كه تحمل تيم مقابل را ندارند ـ دقيقاً مثل پيروان بنيادگراي اديان ـ و در هر دو مورد، اين عدم رواداري غالباً به جنگ و جدال منجر مي‌گردد. هم دين و هم فوتبال، به قوانين و مقررات ويژه‌اي نياز دارند. نوعي قوانين رفتاري كه بايد بدان عمل كرد و نقض آن‌ها آشفتگي و تزلزل را در پي خواهد داشت: چه ده فرمان معروف تورات باشد، چه فرمان‌هاي مقرر فيفا. فوتبال بر زندگي بسياري از مردم جهان سيطره افكنده است. ميليون‌ها نفر از جمعيت جهان،‌زماني طولاني را صرف تشويق و ياحتي حمايت مالي تيم محبوب خويش مي‌كنند، هيچ ديداري را از دست نمي‌دهند و حتي هر روز، اخبار مسابقات را هم تعقيب مي‌كنند. آنها بازيكنان و مديران باشگاه را به سان قديسين مي‌پرستند وهنگام پيروزي تيم مورد علاقه‌شان، بهترين لحظه زندگي خويش را تجربه مي‌كنند، براي اين پيروزي دست به دعا برمي‌دارند و از خداطلب معجره مي‌كنند.

مانوئل واسكوئز مونتالبان، نويسنده مشهور كاتالان، فوتبال را تنها مذهب خلق شده هزاره سوم مي‌داند. او معتقد است كه با پايان يافتن دوران جنگ سرد، از رونق افتادن مكاتب ايدئولوژيك بزرگ و بحران مذهب در غرب خلأيي به وجود آمد كه حالا با فوتبال پر شده است. كمتر پديده اجتماعي و كمتر ورزشي اين حالت عدم قطعيت و ابهام‌آميز را داراست (مثلاً هفته‌اي را به ياد آوريد كه آث‌ميلان، رئال مادريد و آرسنال، ناگهان و به صورتي غيرمنتظره از جام قهرمانان حذف شدند). بازيكنان فوتبال از همان سنين كودكي مي‌آموزند كه نتيجه را نمي‌توان به طور قطع پيش‌بيني كرد. بدين ترتيب، ايمان يا اعتقاد صرف به ماوراء‌الطبيعه در ميان فوتباليست‌ها بسيار رايج است. كاكا ـ بازيكن مياني تهاجمي ميلان ـ را به خاطر آوريد كه بر روي لباسش نوشته است: من به عيسي مسيح تعلق دارم يا دعا خواندن مائوروسيلوا (آرسنال) و لوسيو (بايرلوركوزن) و يا سرمربي سابق دپورتيو را كه پس از جبران نتيجه بازي رفت در مقابل ميلان، نذر كرد با پاي پياده ـ هفتاد كيلومتر ـ راه را به زيارت كليساي سانتياگو دكامپوستلا برود. همچنين تاريبووست ـ مدافع اسبق اينترميلان ـ وقتي بازيكن كايزرس لاترن بود، پس از بازي هر شنبه در آلمان، به ميلان پرواز مي‌كرد تا يكشنبه‌ها در مراسم مذهبي آن جا حاضر شود.

صرف داشتن هواداران مشتاق، موجب نمي‌شود كه دين و فوتبال را در يك طبقه جاي دهيم و يا فوتبال را نوعي دين قلمداد نماييم. در فوتبال، در مورد كنترل‌هاي فراانساني هيچ ايده‌اي به دست داده نمي‌شود. فوتبال دوستان ممكن است مسابقات را تماشا كنند و يازده مردي را كه هيجان‌زده و شتابان به دنبال توپ مي‌دوند، حمايت و يا تقديس نمايند، اما اين شباهتي به حالت‌هاي روحي و معنوي دين ندارد. مؤمنان حتي بدون ديدن معجزه خشمگين نمي‌شوند اما طرفداران فوتبال، اگر تيم محبوبشان به سطح مورد انتظار نرسند، بسيار عصباني مي‌شوند، آن‌ها از تيمشان انتظار معجزه دارند.

فوتبال مردمي شده و به محبوبيت دست يافته است، اما نه به بهاي تضعيف سنت‌هاي ديني. مي‌توان گفت مردمي هستند كه نه پايبند اين هستند و نه آن و اگر لازم شد مي‌توانند هر دو را با هم داشته باشند. در آمريكا هنوز هم 44 درصد مردم هر هفته به كليسا مي‌روند و هنوز هم در مقابل بازي‌هاي جذابي مثل فوتبال مقاومت مي‌كنند و در آرژانتين هنوز هم «دست خدا» را براي ياري مارادونا و رد شدن توپ از بالاي دستان پيتر شيلتون، تقديس مي‌كنند. در كتابي كه جيان پائولو ماته‌ئي، روزنامه‌نگار ايتاليايي، منتشر كرده؛ يك صد بازيكن فوتبال از رونالدو تا باتيستوتا، به توصيف رابطه خود با خداوند و مذهب پرداخته‌‌اند.

فيليپ تروسيه، جادوگر سفيد، بازيكن سال‌هاي 1976 تا 1973 فرانسه و سرمربي تيم‌هاي ملي ساحل عاج، نيجريه، آفريقاي جنوبي، ژاپن، قطر و مغرب، به همراه همسرش مسلمان مي‌شود و مطبوعات فرانسه مي‌نويسند براي بازيكناني مثل زين‌الدين زيدان، تيري آنري، فرانك ريبري و نيكولا آنيلكا، نگاهداشت قلبي اسلام مهم‌تر از به دست گرفتن جام جهاني است. و برهمين اساس روزنامه الشروق – چاپ الجزاير – به گسترش گرايشات ديني در ميان ملي‌پوشان فرانسه پرداخته است. از سوي ديگر پدر «ملوين خيمنس» كشيش روحاني سن خوزه – پايتخت كاستاريكا – و رهبر كليساي پروتستان اين كشور مي‌گويد: فوتبال نه تنها كيش و آيين، بلكه مهم‌ترين مذهب آمريكاي لاتين شده است.

بدين ترتيب، شايد بتوان گفت فوتبال افيون توده‌هاست. پاسخ به سؤالات ديني يا پرداختن به اصول انكارناپذير اديان، كار متكلمين، علما و كشيشان است. بازيكنان فوتبال نيز به مانند همة ما – و شايد بيشتر از ما – نيازمند ايمان‌‌اند. ايماني كه اگرچه در آمار و ارقام نمي‌گنجد و براي هر رويداد توضيحي دارد، در اين‌خصوص به ويژه با خرافات و وهم درآميخته است. اما مگر انسانِ تك ساحتي امروز براي تخلية هيجان‌ها و ارضاي كشش‌ها اندكي نيازمند وهم نيست؟ آيا صرفاً با رويكرد عقلاني – علمي – تكنيكي مي‌توان در جهانِ نامتوازنِ مدرن زندگي كرد؟ يا بايد به خاصيت ديگر اين جهان متوسل شد كه همانا وهم‌زدايي است؟

ژان پل سارتر – فيلسوف اگزيستانسياليست فرانسوي – در مورد فوتبال مي‌گويد: «فوتبال بازي ساده‌اي است و البته با حضور تيم حريف، همه چيز پيچيده و دشوار مي‌شود.» امروز نسبت طرفداران فوتبال به دوستداران فلسفه قابل قياس نيست. شايد حتي برخي از فيلسوفان نيز فوتبال را بيشتر از تفلسف دوست داشته باشند و در روزهاي پرهيجان بازي‌هاي حساس، آن‌ها هم براي ساعتي، خود را به وهمِ شيرين دنياي مدرن بسپارند. با درغلطيدن توپ به درون دروازه، شادماني كنند؛ بگريند؛ فرياد بكشند و با مشاهدة محبوبيت ستاره‌هاي فوتبال و طرفدارانِ پرشمار آن‌ها به ياد سقراط و شاگردان پرشورش بيفتند.

اگر فوتبال، اين چنين، يكي از ذي‌نفوذترين حوزه‌هاي فرهنگ معاصر به شمار مي‌رود، اگر جهان مدرن – تا حدودي – برمدار فوتبال مي‌چرخد، چه چيز طبيعي‌تر از اين خواهد بود كه بخشي از فلسفه صرفِ پرداختن بدان شود؟ هيچ فيلسوف مدرني نمي‌تواند از تفلسف در مورد فوتبال روي گرداند. فوتبال روشني‌بخش فلسفه است و فلسفه روشنگر فوتبال. صورتِ كمالِ افلاطوني را مي‌توان در «پله» يافت و غايت‌شناسيِ ارسطويي در تصرف توپ و گُل زدن نمود پيدا مي‌كند. از منظر فلسفة زيبايي‌شناسي مي‌توان به تماشا و تحليل يك بازي زيبا (چنان كه در اين سال‌ها فوتبال را با اين نام خوانده‌‌اند) پرداخت يا يك خطاي حرفه‌اي را ناديده گرفت. قرار گرفتن در موقعيت آفسايد را مي‌توان در چارچوب قصد و نيت و دخالت، مسئوليت‌پذيري و تفويض مسئوليت تفسير كرد. سرنوشت الاهي، قضا و قدر و جبر و اختيار (مثل دست خداي مارادونا)، دموكراسي و عمل‌گرايي، هويت‌شخصي و عقلانيت (مثل مورد زين‌الدين زيدان در آخرين بازي او در جام جهاني پيشين)، اخلاق، عدالت، شكاكيت هيومي، ملي‌گرايي و… همه و همه با فوتبال پيوند دارند.

اگرچه در نگاه اول به نظر مي‌رسد كه فلسفه امري انتزاعي و صرفاً عقلاني است، اما با اشتياق تمام به فوتبال پرداخته است. توجه به سرشت و كاركرد طبيعي بدن انسان با افلاطون شروع شد و در قرن نوزده با فوير باخ، شوپنهاور و نيچه ادامه يافت. در قرن بيستم «چرخش فرهنگي» در فلسفه، توجه به زندگي روزمرة انساني را درپي داشت و يكي از اين ميليون‌ها سوژة فلسفي، فوتبال است. تلاش براي كسب بصيرت درخصوص طبيعت و ساختار مفهومي و هنجاري فوتبال آغاز شد و كتاب‌هاي زيادي ـ در غرب ـ به تحرير درآمد. (مهم‌ترين آنها شايد كتابي باشد كه سوكراتس ـ دكتر، فعال اجتماعي، سياستمدار جناح چپ، نويسنده و كاپيتان معروف تيم برزيل) با نام فلسفة فوتبال در سال 2007 و از سوي انتشارات جرسي به چاپ رسانده است.توجه به مسائلي همچون فلسفة بُرد كه ريموند بليوتي بدان پرداخته، فوتبال و فلسفة دوستيِ ارسطو كه مورد توجه دانيل بي.گالاگر بوده، زيبايي فوتبال كه موضوع پژوهش‌هاي اسكات اف. پاركر قرار گرفته، موضوع مهمي مثل «آيا يك بازيكن خوب فوتبال،‌ مي‌تواند يك انسان خوب باشد؟» (اسكات ديويدسن)، و ده‌ها مقاله و كتاب و موضوع ديگر نشان‌دهندة آن است كه فوتبال تنها به دنياي صنعت، تجارت، هنر، ورزش و رسانه تعلق ندارد (اگرچه همين‌جا بايد گفت تنها به مدد رسانه بود كه فوتبال جهاني شد و به دنياي مدرن راه يافت). فوتبال يك نياز است. يك دغدغه است. يك درمان است. يك فلسفه براي جهان آشفتة نوين. يك پناهگاه براي دَمي فراموشي، مثل قطعه شعري زيبا در هنگامة دلتنگي. و علي‌رغم همة سوداندوزي‌ها، خشم‌ها و خشونت‌ها، قدرت‌طلبي‌ها و مصرف‌گرايي‌ها فوتبال زيباست. بايد از ابعاد مختلفِ ديني، فلسفي، روان‌شناختي، جامعه‌شناختي و… به تحليل آن پرداخت. فوتبال نيازي به دعوت ندارد، خودش آرام آرام به درون زندگي‌هاي ما خزيده است. تنها كافي است لختي سرشت سوگناك زندگي را كنار بگذاريم و به تماشايش بنشينيم.

فهرست منابع:الف) كتاب‌ها

1. Football cultures, carles Feix A, Jeffry S. Joris, oxford, 1997.
2. The Football coaching Bible, American Football Coaches Association, Human kinetics Publishers, 2002.
3. Football Genius, Tim Green, Harper collins, 2008.
4. If Football is a Religion, why Don’t we have a Prayes? Jere Longman, harper paperbacks, 2006.
5. A social study of Religion, Politics and Football in a North wales community, Ronald Frankenberg, waveland press, 1989.
6. Like Football, Religion requires training, discipline, Gale reference team, Thomson Gale, 2006.
7. The Holy Trinity of America:Civil religion in Football,Baseball,and Basketball,Craig.A.Forney,Mercer university Press 2007
8. Faith of our fathers: Football as a religion, Alan Edge. Mainstream publishing, 1999.
9. Football Philosophy, Socrates, yellow Jersey press, 2007.

ب) مقالات

1. Is Football becoming the religion of the masses? Jim Johnson.
2. Football the new Religion? Eday Canfor Dumas in: “The Buddha. Geoff and me”.
3. A Player Ritual Shared in Religion and Football, Corey Kilgannon in: “New York times, Jenuary, 10, 2009”.
4. غوغاي فوتبال، غربت فلسفه، خسرو ناقد، روزنامه كارگزاران، 23 خردادماه 1385.
5. دكتر رضا داوري اردكاني، يادداشت منتشره در وبگاه اينترنتي آفتاب، جمعه، 28 فروردين 1388.
6. فوتبال و ايمان، گابريل ماركوتي، ترجمة امير صدري، روزنامه وقايع اتفاقيه، 27 ارديبهشت 1383.

ج) سايت‌هاي اينترنتي:

1. www.inter.islam.org.
2. www.mytimes.com.
3. www.Run of play.com.
4. www.Philosophy Football.com.
5. سايت رسمي فدراسيون جهاني فوتبال (فيفا).
6. سايت رسمي فدراسيون فوتبال انگليس.
7. سايت رسمي فدراسيون فوتبال اسپانيا.
8. سايت رسمي فدراسيون فوتبال عربستان.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.