تریبون مسنضعفین- فیلم روز های زندگی با توجه به فضایی که طی سال ها در سینمای دفاع مقدس حاکم شده بود مطمئنا یک جهش و موتاسیون سینمایی است.
فیلمی که بدلیل روایت خوب، جلوه های ویژه باور پذیر، بازی هایی به یاد ماندنی و کارگردانی تحسین بر انگیز شیخ طادی خود را در زمانی که سینمای ایران در بحران محتوا فرو رفته است خود را به عنوان اثری حائذ اهمیت مطرح کند.
روایت این فیلم در داستان های عادی که مخاطب سینمای دفاع مقدس به آن عادت دارد نمی گذرد، بلکه به روایتی در حاشیه جنگ می پردازد و به بازگویی چند «روز» از «زندگی» کسانی که در جنگ دخیل بودند اما کمتر دیده شده اند می پردازد. زندگی ای که در گیر و دار جنگ درامی عاشقانه را به تصویر می کشد، اما این درام متفاوت است از عشق هایی که در هر فیلمی دیده می شود، عشقی که همیشه به ازدواج می انجامد و از همان دقایق ابتدایی انتهای آن برای بیننده اظهر من الشمس است، اما این بار ضلع دیگر عشق دیده می شود، ضلعی که آسمانی بودن این عشق زمینی را به تصویر می کشد، عشقی که با وصال پایان نمی یابد و کشاکش آن را نه در دوری که در وصال می توان دید. هر چند اگر منصفانه بخواهیم بنگریم رگه ای نیز از همان عشق های دمده نیز را می توانیم در رابطه دکتر فراری از جنگ و پرستار بیمارستان که در حاشیه فیلم رخ می دهد ببینیم، اما درام اصلی این فیلم که در رابطه امیرعلی (فرخ نژاد) و لیلا (قاضیانی) در کشاکش حوادث داستان شکل می گیرد آنقدر قوی است که تمام فیلم را تحت الشعاع قرار می دهد.
روند فیلم از ابتدای آن تا پذیرش قطعنامه روندی تند پرتکاپو و پویا است، شخصیت پردازی امیر علی در همین بخش شکل می گیرد، دکتری که در جنگ آبدیده شده و با دکتر های اتو کشیده بیمارستان ها تفاوت دارد. جنگ را با تمام زوایای آن دیده و می شناسد و نه تنها با تن مجروحین با روحیه آنان طرف است و تبدیل به روانشناسی خود ساخته شده. اما تمام اوج شخصیت وی در جایی خود را نمایان می کند که خیاط در کوزه می افتد خود در جایگاه مجروح قرار می گیرد.
لیلا زنی است که زندگی اش را پا به پای شوهرش در بیمارستان های جنگ گذرانده و با فضای آنجا خو گرفته است، تصویری که این فیلم از این زوج به نمایش می گذارد تصویری است از خانواده ای که تمام وجودش را وقف جنگ کرده و در عین حال ظرافت های عاشقانه زندگی را از یاد نبرده است.
با این مقدمه فیلم به فاز دوم خود می رود:پذیرش قطع نامه. افسردگی رزمندگان کاملا به مخاطب القا می شود کشمکش میان امیرعلی و دکتر فراری از جنگ به اوج می رسد.
با آغاز حمله عراقی ها فیلم به اوج هیجان خود می رسد و بیننده را بر جای خود میخکوب می کند. جلوه های ویژه و طراحی صحنه مناسب همراه با کارگردانی خوب، توانسته است تصویری باور پذیر از آشفتگی ایجاد شده در خط مقدم بدلیل این غافلگیری، خلق کند و در انتقال اضطراب به بیننده کاملا موفق عمل می کند.
با ورود به فیلم به فاز سوم روند تند فیلم افت می کند و صبر وجه غالب فیلم می شود. ظرافت هایی که شیخ طادی در رابطه بین لیلا و امیرعلی به کار برده بیش از دو فاز قبلی است و هنوز می تواند مخاطب را با فیلم همراه کند. وجه غالب این قسمت نیز همان روابط انسانی است اما به شدت محدود شده و دیالوگ ها و کنش و واکنش ها بین چند نفر رخ می دهند.
اما روزهای زندگی نیز از اشکالات بی بهره نیست و باید در بوته نقد نیز قرار گیرد.
با وجود استفاده نسبتا مناسب از جلوه های ویژه تکرار برخی پلان ها باعث آزردگی مخاطب می شود، این کار به هر دلیلی که صورت گرفته است اصلا کار مناسبی نیست.
در فاز اول و دوم فیلم تمامی نقش ها جایگاه مناسب خویش را برای شکل دادن به روایت فیلم یافته اند و با محوریت رابطه امیرعلی و لیلا با یکدیگر و با کارکنان و مجروحین قوام یافته اند. اما پس از به دام افتادن پناهگاه پشت خطوط دشمن نقش بیماران به کلی نادیده گرفته می شود و به جز در مواردی اندک حضور آنان در فیلم محسوس نیست و بر عکس نقش چند بازیگر اصلی به صورت اغراق آمیزی پر رنگ شده است.
از دیگر نقد هایی که به فیلم وارد است، کار عجیب لیلا ست، وی برای تهیه آب و دارو با پتویی بر سر از پناهگاه خارج می شود و به بیمارستان رفته و بر می گردد، این کار به هیچ وجه باور نیست و نمی تواند مخاطب را قانع کند که چنین کاری از جانب لیلا صورت گیرد. علاوه بر این در هنگام رویارویی وی با سربازان عراقی در این رفت و آمدها منطق درستی حاکم نیست. کشدار شدن این رویارویی ها احتمالا به منظور القای اضطراب به مخاطب انجام شده اما باید گفت که موفق نمی شود این کار را انجام دهد.
و نیز هر بار که لیلا از سنگر بیرون می رود می توان منتظر برگشت او هرچند با اندکی کشمکش بود و تا انتهای فیلم نیز عاملی برای غافل گیری در کار نیست و همین روند یکنواخت ادامه دارد.
اما به هر حال دو جنبه در محتوای این فیلم این بیشتر از بقیه خود را نشان می دهد و اشاره به ظرفیت هایی دارد که می تواند در سینمای ایران و دفاع مقدس بیش از پیش به آن پرداخته شود، اول آنکه بدون نقل روایت و داستان اصلی با روایت داستانی در حاشیه به داستان اصلی می پردازد و ضمیر نا خود آگاه مخاطب را به فضای داستان اصلی می برد، و دوم نگاه دور از کلیشه به عشق است، که آن را در فراغ معنا نمی کند، در سینما و تلویزیون ایران همواره عشق قبل از ازدواج به تصویر کشیده می شوند و بعد از ازدواج، زندگی یا در بهترین حالت به صورتی یکنواخت نشان داده می شود یا در کشمکش طلاق!
این تم دقیقا در مقابل تم خیانت که در سینمای اکنون ایران مد شده است می ایستد و الگویی مناسب اما بدون برچسب برای درام های عاشقانه سینمای دینی ارائه می کند.
Sorry. No data so far.