جمعه 25 می 12 | 11:23
گفتگو با دکتر محمد صادق کوشکی

یک هزارتوی فرهنگی

ازآنجاییکه دستگاههای متنوعی مرتبط با هریک از این بحثها داریم، تقسیم وظیفه لازم است. فراتر از آن، ستادی نیاز است تا بحث مهندسی فرهنگی را با اشرافی که به همه دستگاه های فرهنگی دارد، به انجام برساند؛ یعنی اینکه هر بخشی که فعالیت مرتبط با فرهنگ انجام می دهد، بتواند تعاریف اسلامی را از آن ستاد دریافت کند و در آنجا، اهداف و افق های فرهنگی نظام تفهیم شده و اجرایی شود.


دکتر محمدصادق کوشکی را باید جزو چهره های دانشگاهی به شمار آورد که همواره، انتقادات تند و تیزی به وضعیت کنونی شورای عالی انقلاب فرهنگی با توجه به مطالبات رهبری مطرح کرده اند. امروز هم اگرچه تنها زمان زیادی از شروع به کار ترکیب جدید شورا می گذرد، اما ادامه روند مسبوق به سابقه کم کاری در شورا، ما را بر آن داشت تا به عنوان یکی از این منتقدان جدّی شورا به سراغ ایشان برویم.

مقام معظم رهبری در سالهای اخیر، مسائل مهمی را مطرح کردند که عموماً با شورای عالی امور فرهنگی ارتباط داشته است. خصوصاً بحث مهندسی فرهنگی که همچنان می شود گفت بر زمین مانده است. به جز برگزاری یک همایش که ظاهراً به اختلاف نظر دربرداشت از مفهوم مهندسی فرهنگی انجامید. ابتدا درباره مفهوم مهندسی فرهنگی یا آنگونه که رهبری اخیراً مطرح كردند «هندسه فرهنگی» توضيحاتي بفرماييد.

منظور از مهندسی فرهنگی این است که فرهنگ از حالت انتزاعی خارج بشود و درواقع، حوزه اندیشه فرهنگی با حوزه کاربرد فرهنگی پیوند بخورد. در جامعه ما، چون جامعه ای دینی است، مقصود از فرهنگ، فرهنگ دینی است. فرهنگ به صورت فراگیر، یعنی اینکه تک تک افراد جامعه بتوانند درک و تعریف استانداردی از فرهنگ داشته باشند. درمقابل، این نظام فرهنگی بتواند نیازهای متنوع زندگی این مردم را پشتیبانی کند و امکان پاسخگویی به این نیازها را داشته باشد.

مهندسی فرهنگ فرایندی است که فرهنگ را از مقوله ای انتزاعی به همه نیازهای جامعه سوق میدهد؛ چون فرهنگ به همه نیازهای جامعه مرتبط است، حتی با نیازهای بیولوژیک، به این دلیل که پاسخگویی به نیازهای بیولوژیک هم مثل چگونگی تغذیه به فرهنگ جامعه برمیگردد. هیچ عرصه ای از جامعه نیست که فرهنگ در آن حضور و بروز نداشته باشد، خصوصاً در نگاه ما که فرهنگمان درواقع، دین ماست.

نقش شورای عالی انقلاب فرهنگی در بحث هندسه فرهنگی چیست؟ بهنظر میآید که شورای انقلاب فرهنگی نقش فرماندهی فرهنگی انقلاب و همچنین نقش سیاستگذاری حوزه فرهنگ در نظام سیاستگذاری ما را برعهده دارد.

ازآنجاییکه دستگاههای متنوعی مرتبط با هریک از این بحثها داریم، تقسیم وظیفه لازم است. فراتر از آن، ستادی نیاز است تا بحث مهندسی فرهنگی را با اشرافی که به همه دستگاه های فرهنگی دارد، به انجام برساند؛ یعنی اینکه هر بخشی که فعالیت مرتبط با فرهنگ انجام می دهد، بتواند تعاریف اسلامی را از آن ستاد دریافت کند و در آنجا، اهداف و افق های فرهنگی نظام تفهیم شده و اجرایی شود. درعین حالی که تقسیم کار انجام می پذیرد، از موازی کاری ها یا حتی کارهای متضاد و مغایر با هم نیز پیشگیری شود.

ازآنجایی که شورای عالی انقلاب فرهنگی، مرکب است از مدیران ارشدی که هریک به نوعی با حوزه فرهنگ ارتباط دارند و همچنین برخی از چهره های نخبه فرهنگی و علمی کشور، ازطرف رهبری نظام، وظیفه ترسیم و تقنین و همچنین اجرای مهندسی فرهنگی را به عهده گرفته است. چون هم اختیارات قانونی کافی و هم این امکان را دارد که از نظام ظرفیت علمی کشور استفاده بکند.

از اینرو، شورا می توانست بسیجی علمی و اداری را فراهم آورد که با استفاده از نهادها و بدنه علمی کشور، مهندسی فرهنگی را با تعریفی به انجام برساند که گفته شد.

دراین باره با دو رویکرد می توان به عملکرد شورا در بحث مهندسی فرهنگی پرداخت. نخست، بررسی اشکالات عطف به همین فعالیت های محدود انجام شده زیر عنوان مهندسی فرهنگی در شورا و دوم، بررسی اینکه چه فرصتهایی وجود داشته که شورا استفاده نکرده است. در حوزه نخست، دیدگاه شما چیست؟

از سال ۸۳ که بحث مهندسی فرهنگی ابلاغ شده است، رییس جمهوری کنونی یا رئیس پیشین شورا آن را تأیید کرده اند. بسیاری از چهره های دیگر هم بر آن تأکید کرده اند؛ اما نقدی که ما می کنیم متوجه کلیّتِ شوراست و به شخصی خاص الزاماً مربوط نیست. با این مقدمه ای که گفتم، نخستین نکته درباره عملکرد شورا درخصوص مهندسی فرهنگی، این است که به نظر میرسد از سال ۸۳ که این تکلیف به عهده شورا نهاده شده است تا به امروز، هیچیک از ادوارِ شورا اهمیت و لزومِ مهندسی فرهنگی را درک نکرده اند. اینکه اگر مهندسی فرهنگی در جامعه ای صورت نگیرد، جامعه اصلاً نمیتواند به سمت تمدنسازی حرکت کند، نمیتواند به سمت استقلال همه جانبه حرکت بکند و… .

شاید به سبب اینکه شورا کمترین میزانِ تمرکز را روی بحثِ مهندسی فرهنگی داشته است؛ ازاینرو یا فعالیتی نداشته یا اگر هم فعالیتی داشته، خروجی نبوده است. درست است که رهبری نظام ابلاغ کرده؛ اما ظاهراً تشخیص آقایان چیز دیگری بوده است.

یکی از بحثهایی که در مهندسی فرهنگی مطرح شد، بحثِ پیوست های فرهنگی برای طرحها بود. ظاهراً این دو بهصورت جداگانه، مطرح شده بود؟

واقعیت این است که چیزی انجام یا منتشر نشده، غیر از همان یک همایش. دستِ کم من چیزی خاص را به خاطر ندارم. همایش هم کتابچه ای شامل مجموعه ای از سخنرانی ها و مباحثی داشت که چند شماره به صورت نشریه منتشر شد؛ اما هیچ بازتاب و خروجی ای نداشت؛ چون هندسه فرهنگی قرار است به عنوان سندِ بالادستی مقام فعالیت های فرهنگی کشور تدوین و تا فعالیت هایی که به نوعی مرتبط با فرهنگ هستند، نظام‏مند شود. درواقع، قرار است نوعی سند بالادستی برای همه فعالیت های فرهنگی کشور باشد. حتی فعالیت های عمرانی هم با عطف به ارزش های فرهنگی کشور انجام شود؛ بنابراین با این سند گره می خورند.

اما پس از این اتفاق، ما هم هنوز منتظر نتیجه ایم؛ یعنی اگر دوستان بگویند که مثلاً در زمینه مهندسی فرهنگی هزار صفحه کتاب چاپ کرده ایم، ما هم میگوییم باشد، خیلی خوب! اما اگر این واقعاً در حکمِ سندِ بالادستی است، پس بروز و ظهورش کجاست؟ ما از آقایان شورا، به خصوص رئیس شورا که شخص رییس جمهوری است و رؤسای دو قوه دیگر که در غیاب رییس جمهوری عملاً ریاست شورا در جلسات را به عهده می گیرند، می پرسیم درخصوص مهندسی فرهنگی چه کرده‏اند؟

به همین دلیل، همانطورکه عرض کردم، ظاهراً، اصلاً اعضای محترم شورا و کلیّت شورا از مفهوم هندسه یا مهندسی فرهنگی درک درستی پیدا نکرده اند؛ ازاینرو کارشان بازتابی هم نداشته؛ چون اصلاً در عمل، فعالیتی انجام نشده است.

آیا شورا اختیارات و توانایی های انجام این کارها را داشته است؟

نخستین نکته این است که اگر اعضای شورا بخواهند واقعاً کار کنند، هیچ مانعی بر سر راهشان نیست. سرانِ سه قوه، نمایندگان مرتبطِ مجلس مثل کمیسیون فرهنگی و… آنجا هستند. همچنین چهره های حقوقی و حقیقی شاخصی هم در آنجا حضور دارند. در چنین فضایی، واقعاً شورا اگر بخواهد تصمیمی اتخاذ کند، نمی تواند بگوید که بودجه و امکانات نداشتم، ازنظر قانونی محدودیت داشتم، اختیار نداشتم و… . چرا؟ به دلیل اینکه اصولاً ترکیب شورا به گونه ای است که معقولترین دستگاه کشور است، بدون هرگونه تعارضی. درمقایسه با آن، مثلاً شورای عالی امنیت ملی قدرت تصویب قانون ندارد؛ اما مصوبات شورا در حکم قانون است. کدامیک از شوراهای کشور چنین اختیار و اقتداری دارند؟ واقعاً هیچیک. رهبری نظام به کدامیک از شوراهای کشور تا این حد توجه کرده اند و مأموریت ها و تکالیف سنگین و عمیقی را به عهده آن گذاشته اند؟ در کل شوراهای کشور، شاید رهبری نظام به هیج دستگاهی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی تا این میزان توجه نکرده اند.

حالا، سؤال اینجاست که چرا در عمل، مصوبات این شورا ضمانت اجرایی ندارد و اینکه چرا اصولاً مصوباتی درجهت مطالبات عمیقِ رهبری نداشته و در بسیاری از اوقات، شاید درگیر امور جاری شده است.

البته تأکید می کنم که از کلیّت شورا صحبت می کنیم. درست است که از سال ۸۳، بحث مهندسی فرهنگی ابلاغ شده است؛ اما شورای انقلاب فرهنگی دستگاهی است که درواقع، از زمانِ رؤسای جمهور قبل و دولت های قبل حضور و بروز داشته است، چه در دولت اصلاحات، چه در دولت سازندگی. چرا تا پیش از ابلاغ رهبری، نگاه به مقوله فرهنگ نگاه درست و نظام مندی نبود؟ اصولاً به مقوله فرهنگ همیشه بی مهری شده و عمق و واقعیت آن درک نمی شده است. نتیجه همین بی توجهی هاست که در طول دولت های پنجم تا دهم، شورای انقلاب فرهنگی بدل شده است به دستگاهی که کارهای معمول مثل انتخاب مسئولان دانشگاه را انجام می دهد. حال، آنکه شورا درواقع، باید قرارگاه فرماندهی ما در عرصه فرهنگ باشد.

تجربه ثابت کرده است در کشور ما، شورا یا ستادی موفق بوده که دبیرخانه ای قوی داشته است؛ چراکه بیشتر افرادی که در شوراها و ستادهای عالی شرکت می کنند، وقت و دغدغه چندانی برای فکرکردن به مباحث ندارند؛ بلکه جمع‏بندی نهایی مباحث در جلسات شورا انجام می شود. در حوزه مهندسی فرهنگی و طرح هایی عمده مثل نقش جامعه علمی کشور که رهبر انقلاب به عهده شورای انقلاب فرهنگی قرار دادند، شما نقش دبیرخانه شورا را چگونه ارزیابی می کنید؟

از دبیرخانه شورا واقعاً نمی شود توقع داشت، به دلیل اینکه اختیارات چندانی ندارد. دبیرخانه شورای امنیت ملی متفاوت از دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی است؛ مثلاً شورای عالی امنیت ملی اختیارات و وظایفی دارد، شخصِ دبیر شورای عالی امنیت ملی هم یکسری تکالیف، درحالی که دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی مجزاست. به تعبیری، سفارشات را از شورا می گیرد و انجام می دهد؛ اما خودش رأسا نمی تواند گام اول را بردارد.

شورای عالی انقلاب فرهنگی درواقع، می تواند نهاد سیاست ساز فرهنگی و همچنین ناظر باشد؛ یعنی باید تصمیمات اساسی و کلان در شورا گرفته بشود و دبیرخانه مجری باشد. نهادهای دیگر باید سفارشات علمی، پژوهشی، تدارکاتی و تحقیقاتی شورا را انجام بدهند؛ اما اگر شورای عالی انقلاب فرهنگی از تصمیمات عمیق و بنیادین خالی باشد، دبیرخانه که نمی تواند کاری انجام بدهد. به همین دلیل، دبیرخانه ممکن است تاحدی هم تلاشهایی کرده باشد؛ مثلاً در بحث نقشه جامعه علمی کشور. اگر نقدی وارد می کنیم، این نقد بیشتر متوجه کلیّت شوراست تا دبیرخانه.

و کلام آخر؟

یک نکته و آنهم اینکه خوشبختانه، عده ای متوجه شده اند که الآن، هدفِ جنگ نرمِ دشمناند. دراین میان، نظام، جایگاهِ فرماندهی و ستاد فرماندهی کل نیروهای ما را درمقابل تهاجمات سخت داشته است؛ ولی الآن نظام به فرماندهی نیاز دارد که دفاع درمقابل تهاجم نرم را ساماندهی کند. شورای انقلاب فرهنگی، ستاد عالی دفاع دربرابرِ تهاجمات نرمِ دشمن است و چون بی توجهی می کند، هنوز در بخش تهاجم نرم دشمن، واقعاً دفاع سامان یافته ای نداریم. اصلاً تهاجم نرم ازسوی دسته های دولتی و کلیّت نظام جدّی گرفته نشده است. چرا؟ چون ستاد به صورت جدّی، به این تکلیف اساسی خود اعتنایی نمیکند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.