بنگاههای بزرگ اقتصادی و کمپانی های تبلیغاتی وشرکتهای بزرگ بیمهی دنیا و… که به نوعی تصور میکنند کل فعل و انفعالات عالم در ید قدرت آنهاست، به فوتبال به چشم یک عرصه تاخت و تاز مناسب نگاه میکنند. بر اثر تاثیرات آنها تیمهای باشگاهی به جای توسعه ورزش به فعالیت اقتصادی میپردازند. بهترین نمونه آن خرید و فروش بازیکنان است که غیر از تقویت باشگاهها که الان به هدف حاشیهای تبدیل شده، اهداف و اغراض فراوانی دارند.
به یاد دارم لوییز فیگو که درخشانترین دوره بازی خود را در بارسلونا سپری کرد و همان زمانها بهترین بازیکن جهان شد، بعد از انتقال به رئال مادرید و نیمکت نشینی یک ساله در این باشگاه، مجبور شد با تلخی و ناکامی فوتبال را کنار بگذارد. بازیکنان ایرانی را هم هرکدام را که میبینیم بعد از یک دوره طولانی نیمکت نشینی در باشگاه های بزرگ عملا قابلیت های گذشته خود را از دست داده اند. علی دایی و علی کریمی نمونههای واضح آن هستند که روی نیمکت بایر مونیخ از دست رفتند.
نمونه دیگر ترک تازی سرمایه داران در باشگاهها، درآمدهای هنگفتی است که از تبلیغات بدست میآید. مثلا زین الدین زیدان وقتی به رئال رفت با 63 میلیون دلار گرانترین بازیکن تا آن موقع بود ولی باشگاه رئال مادرید در عرض یکسال فقط با فروش لباسهای با نام زیدان این هزینه را به باشگاه برگرداند. حالا هزینه های تبلیغاتی دیگر و بازی های دوستانه و دعوت های مختلف کشورها و جشنوارهها و فروش امتیاز حق پخش بازی ها و… بماند.
بعضیها فقط از این دید به فوتبال نگاه میکنند و آن را هم مثل بقیه نقشههای شوم دشمن، عرصه پرتر شدن جیب استکبار و خالیتر شدن جیب استضعاف میدانند. البته چندان دور از ذهن هم نیست. هرچه باشد بسیاری از کمپانیهای اقتصادی و باشگاههای ورزشی چنین نیتهایی دارند و به خوبی به هدف خودشان هم میرسند.
اما دقیقتر که نگاه میکنیم میبینیم همه اینها فقط در باشگاهها و بازیهای باشگاهی خلاصه میشود؛ که اروپا هرچه سعی میکند نمیتواند آن را به اندازه بازیهای جام جهانی پر رونق کند. جولاندهی باشگاههای گردن کلفت، در جامجهانی که پرمخاطبترین و پرطرفدارترین و البته پرهزینه ترین و پرسود ترین مسابقات جهان است، متوقف میشود و عملاً دست استکبار در خالی کردن جیب استضعاف بسته میشود. به خصوص که میزبانی آن را به یک کشور آفریقایی یا آسیایی هم بسپارند.
البته عده ای هم هستند که اساساً با نگاه اقتصادی به فوتبال نگاه نمیکنند. اگر طرفدار آن هستند که به خاطر جذابیت و هیجانش آن را دنبال میکنند و اگر طرفدارش نیستند هم آن را پوچ و مایهی اتلاف وقت میدانند.
اما از این نگاه غیر اقتصادی طور دیگری هم میتوان به مساله نگاه کرد. بخصوص مسابقات جام جهانی که همانطور که عرض کردم خیلی پرمخاطب تر است. در مسابقات جام جهانی کشورها و ملیتها با هم طرف هستند. نقش دولتها و به اندازه ملتها نیست. کمپانیهای اقتصادیِ تحت حمایت دولتهای پر قدرت، آنقدری اثربخش نیستند که بوق و پرچم و لباسهای همرنگ طرفداران و نبوغ ذاتی و تلاش و پشتکار بازیکنان…
فوتبال جام جهانی صحنهی به میدان آمدن ملتهاست به خاطر همین هم هست که تیم ملی آمریکا با آن همه دبدبه و جلوی چشم چند میلیارد بیننده، یکسال مقابل جمهوری اسلامی ایران که مدتها برایش خط و نشان کشیده و به دشمن شماره یکش تبدیل شده قرار میگیرد و سعی میکند با پخش گسترده فیلمهای ضدایرانی و ضداسلامی قبل از بازی، توجهات را به عرصه نبرد در مستطیل سبز هم جلب کند؛ام شکست میخورد… یکسال مقابل غنا که مدتها مستعمره قدرتهای بزرگ بوده و شاید الان تولید ناخالص داخلی آن یک دهم آمریکا هم نباشد، شکست میخورد… و یک سال هم در کشور خودش با هزینه هنگفتی که برای میزبانی خرج کرده جایزه قهرمانی را مقابل انظار عمومی، دو دستی تقدیم کشور برزیل میکند که معمولاً با سیاستهای استکباری آمریکا هم خیلی همراه نیست…
فوتبال جامجهانی به نظر من عرصهی عریانی دولتهای قلدر از شعار و پول و قدرتهای تبلیغاتی و نظامی است. عرصهای است که سیاه و سفید در آن هم سطح هستند. چه از نظر اقتصادی چه از نظر منزلت اجتماعی و چه از نظر ارزشهای انسانی… عرصهای است که هژمونی قدرتهای سلطهگر و روند تک قطبی شدن جهان را به شدت زیرسوال میبرد. سالهای سال است کشور های بزرگ و ثروتمند تلاش میکنند و هزینه میکنند و دست و پا میزنند، ولی هنوز هرکس میخواهد نتایج جام جهانی را پیشبینی کند یک پای فینال را برزیل قرار میدهد که از نظر قدرت اقتصادی و نظامی قابل مقایسه با کشورهای توسعه یافته مثل آمریکا و فرانسه و انگلیس نیست..
فوتبال جام جهانی از این حیث خوب است و هرچه هم در چشم مردم بزرگتر شود، قدرتِ سرمایه و سلاح در نظرشان کوچکتر میشود… درست است که مهارتهای فوتبال، ارزش انسانی محسوب نمیشود ولی همین که به عاملی برای شکستن بت سرمایهداری تبدیل شده باید از آن استقبال کرد.
Sorry. No data so far.