سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان،در بیست و سومین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) بیاناتی را ایراد کرد که مشروح آن در زیر آمده است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
والصلاه و السلام علی سیدنا و نبیینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.
هنوز جنگ تمام نشده است
سلام و رحمت و برکت خدا بر شما حضار گرامی. امروز و در سالگرد رحلت امام ارزشمند و عزیزمان پیش از ورود به مبحث امام و سالگرد رحلت ایشان از روز نکسه، ۵ جوئن ۱۹۶۷، و سالگرد تهاجم به جنوب لبنان، ۶ جوئن ۱۹۸۲، یاد میکنم؛ که اسرائیل آن را عملیات تهاجم نامیده بود ولی پس از جنگ سی و سه روزه فهمید که این عملیات به مثابهٔ یک جنگ بود و آن را جنگ اول لبنان و جنگ سی و سه روزه را جنگ دوم لبنان نامیدند. قاعدتا همواره این دو سالگرد، ملتهای عرب و مسلمان و مردم منطقه را به گرفتن پند و درس و استفاده از همهٔ تجربهها، حوادث، رخدادها، دردها، رنجها، کاستیها، نقصها، دستاوردها و نکات مثبت فرا میخوانند. چون هنوز این جنگ تمام نشده، فلسطین در اشغال است، همچنان به مقدسات مسلمانان و مسیحیان هتاکی میشود، تمام ملت داخل و خارج فلسطین، بیخانمان و در رنج هستند، هزاران اسیر در زندانها به سر میبرند و هزاران یا صدها –نمیدانم. – تن از شهدا در گورهای دستهجمعی هستند.
دوران قدرت مقاومت فلسطین
همچنین در ابتدا مسئلهٔ تابوتهای ۹۱ شهیدی که دیروز به غزه و کرانهٔ باختری بازگردانده شدند مرا به موضعگیری وا میدارد. انسان میتواند از این مسئلهٔ غمبار و در عین حال افتخارآمیز پیامهای بسیاری دریافت کند. و مهمتر از همه دو پیام. اولین پیام نشان درندهخویی این دشمن است. دشمنی که پیکرهای شهدا را عمدا نگاه میدارد تا روحیه، عواطف، احساسات و شور همهٔ ملت را تحت تأثیر قرار دهد و حس اهانت و خاری را به او تحمیل کند. و پیام دوم اعلام دوران قدرت در تاریخ مقاومت فلسطین است که از لحاظ اقدام، شجاعت، دلیری، عملیات ویژه، اصرار بر ادامهٔ راه مقاومت و جهاد به هر قیمتی، خوش درخشید و همچنان میدرخشد. و در ابتدای کلام این نیز ما را به یاد باقیماندهٔ پیکرهای شهیدان لبنانی که همچنان در گورهای دستهجمعی هستند و همچنین مسئلهٔ باقیماندهٔ مفقودین یا اسیرانی لبنانی که بر سر زنده بودن یا شهادت ایشان بحث است، میاندازد. و همیشه گفتهایم این مسئولیت حکومت است که باید آن را مستقیما بر عهده بگیرد. و وقتی مقاومت مجبور به انجام این مسئولیت میشود معمولا به خاطر مسئولیتناپذیری حکومت است.
همچنین در سالگرد اشغال لبنان باید از باقیماندهٔ خاک تحت اشغالمان، مزارع شبعا و تپههای کفرشوبا، و مسئولیت آزادسازی باقیماندهٔ خاکمان که به گردن حکومت و ملت، به گردن همهٔ ماست، یاد کنیم.
امام خمینی به مثابه یک ساختارشکن و ساختارساز
وقتی دربارهٔ امام صحبت میکنیم، امام فارغ از عملکردش دارای ویژگیهایی شخصیتی است. وی فقیهی بزرگ، فلیسوفی عظیم، یکی از بزرگترین عرفا، متفکر مسلمانی خلاق و مبتکر و… بود. ولی اگرچه وی ویژگیهای شخصیتی بسیاری داشت، عملکردهایی هم داشت. آنچه امام در زندگی مردم و امت و تاریخ معاصر و بلکه بشر رقم زد و به وجود آورد و آنچه برای آینده بنا کرد. اینها هم بسیارند. ولی بنده به دو مسئلهٔ کوتاه میپردازم. اولین مسئله این است که ما امام را رهبر انقلاب مینامیم. یعنی ایشان رهبر انقلاب اسلامی همگانی مردمیای بود که در ایران شکل گرفت و در نهایت منجر به سرنگونی نظام طاغوتی شاه شد. نظامی که ژاندارم آمریکا در خلیج فارس و همپیمان استراتژیک اسرائیل بود. و صفت دیگر ایشان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است. البته ایشان به لحاظ عملکرد صفتهای بسیاری دارد ولی بنده به صورت کوتاه به این دو صفت میپردازم.
روزی خواهد رسید که نقش امام در تحولات منطقه روشن میشود
دربارهٔ صفت اول: بله، ایشان رهبر انقلاب بود. یعنی در حقیقت ایشان کسی بود که آن را در اوایل دههٔ ۶۰ میلادی، با یک نفر به نام روح الله الموسوی الخمینی، آغاز کرد. سخنرانی کرد، فریاد کشید، رسوا کرد، نصحیت کرد، ارشاد کرد و مردم را به بصیرت، موضعگیری، بیداری و قیام فراخواند. و در ابتدا شاگردان، طلبهها، یاران و دوستانش با وی همراه شدند. ایشان رهبر انقلابی بود که خود آن را برافروخت و خودش هم اولین کسی بود که پیامدها و دردهای آن را، از جمله تهدید امنیت شخصیاش، یورش به خانهاش، غارت کتابخانهاش، دستگیریاش و… تا جایی که نزدیک بود حکم اعدام دربارهٔ ایشان اجرا شود، تبعید طولانی مدتش، شهادت فرزندش سید مصطفی، پذیرفت. و در طول سالهای انقلاب شاگردان، طلاب و یاران برگزیدهاش به دار آویخته، به زندان انداخته و به خارج از شهرها تبعید میشدند. ایشان این انقلاب را جلوداری، رهبری و ارشاد کرد. تا میرسیم به سفر ویژهٔ ایشان در آن لحظهٔ درخشان بشری، معنوی و تاریخی که نشان دهندهٔ اوج عزم و شجاعت ایشان بود. سفری که با اصرار امام برای انجام پروازی از پاریس به تهران انجام میگیرد. با اینکه احتمال هدف قراردادن هواپیما بسیار زیاد بوده است. این رهبر پیشرو که با مرگ و همهٔ خطرات و هراسها به نبرد بر میخیزد، انقلاب را به توفیق خداوند (سبحانه و تعالی) میآفریند، بر میافروزد و خودش آن را به پیروزی میرساند.
و روزی فرا میرسد که -چون الان در منطقه غوغا است و کسی به تعارفات گوش نمیکند.- در شرایطی آرام، اهمیت نقش بنیانگذاری امام خمینی و پیروزی انقلاب پر برکتش در ایران در همهی تحولات بزرگی که در منطقهی ما، گرچه پس از دهها سال، رخ داد و مسئلهی نبرد عرب و اسرائیل و جنبشهای مقاومت و دستاوردهای این جنبشها، روشن میشود.
نظامسازی امام خمینی با خاستگاه عقیدتی
صفت دوم: بنیانگذار جمهوری اسلامی. همه میدانیم -این از واضحات است، نیاز به استدلال زیاد ندارد. – که تخریب بسیار آسانتر از بنا کردن است. و وقت کمتری میبرد در حالی که بنا کردن نیاز به وقت، امکانات، توانایی، زمان و تلاش دارد. خیلیها هستند که میتوانند خراب کنند ولی نمیتوانند بسازند. چالش واقعی این بود. بنده در سالگرد سال گذشته از اهمیت تکیه و اعتماد امام به ارادهٔ ملت در جهت ایجاد نظام جایگزین و نظامسازی صحبت کردم. امروز میخواهم از همین نظامسازی صحبت کنم. بله، این دستاورد بزرگ و پر اهمیتتری بود. چون موفقیت در نظامسازی پیچیدهتر از رهبری انقلاب و به سرانجام رساندن آن است. و امروز بسیاری از ملتهای عرب به این توانایی نیازمندند. ملتهایی که انقلاب خود را کاملا یا زیاد یا کم -با در نظر گرفتن تفاوت ارزیابیها و زمینهها- به پیروزی رساندهاند. الان شاید نظام [پیشین] سرنگون شده باشد ولی باید نظامسازی کنید. و این لیاقت میطلبد. این در کشورهای متعدد و برای ملتهای مختلف مطرح است.
در واقع خاستگاه امام (رضوان الله علیه) در مسئلهٔ نظامسازی، خاستگاهی فکری و عقیدتی بود. -قاعدتا وقت کافی نیست. – به این اشاره بسنده میکنم که در اصولا در تفکر اسلامی -چنان چه امام میگویند. – مسئلهٔ وجود حکومت، نظام سیاسی، قدرت مسلط -نه به معنای کابینه، به معنای قدرت. -، یا به اصطلاح آن دوران، وجود امیر، امام یا خلیفه نیاز طبیعی و فطری هر جامعهٔ انسانی است. و این بدیهی است و نیاز به استدلال ندارد. مانند نیاز انسان به خورد و خوراک و خواب. اینها بدیهی است و نیاز به استدلال ندارد. نیاز هر جامعهای به حکومت در اندیشهٔ اسلامی و در اندیشهٔ امام بدیهی است و نیاز به استدلال ندارد. بله، آنچه مورد بحث است سرشت، ماهیت و هویت حکومت و قالب نظامی است که بر این جامعه حکومت میکند. بله، این مسئلهای نظری است که به استدلال، بحث و استفاده از تجربههای بشر، ادیان الهی، فلسفهٔ بشری و… نیاز دارد. ولی اصل وجود حکومت و نیاز به برپایی آن برای گرداندن امور هر جامعهای در هر مرحلهای از تاریخ بشریت مسئلهای طبیعی، فطری و بدیهی است. و ممکن نیست کارهای یک جامعه بدون حکومت و نظام سامان پیدا کند.
به همین خاطر بلافاصله پس از پیروزی انقلاب در ایران در ۱۱ فوریه ۱۹۷۹ از همان ابتدا نظامسازی آغاز شد. و امام، یاران، شاگردان و افراد کلیدی انقلاب آماده بودند و بسیار روی این مسائل بحث کرده بودند. پیشنویسهایی دربارهٔ ساختار نظری، قالب، هویت و ماهیت وجود داشت. به طور مستقیم یا غیر مستقیم اینها را آماده کرده بودند یا برای آن آمادگی داشتند. ولی تدبیر بینقص و حکمت والای امام از لحظهٔ اول خود را نشان داد. امام فرمانهایی دادند و یاران نیز کمک کردند و مردم پذیرفتند.
اولا: حفظ همهٔ سازمانهای حکومتی. بله، ژنرالهای بزرگ ارتش که نوکری شاه، آمریکا، موساد و ساواک را کرده بودند، فرار کردند ولی ارتش حفظ شد. حفظ ادارات دولتی. به همین خاطر از روز دوم گفتند کارمندان به سر کارهایشان برگردند. حفظ اموال عمومی. بله سیاستمداران فرار کرده بودند، تبعید شده بودند یا محاکمه شدند. ولی امام از مردم ایران خواستند سلاحها، پولها و مستندات مصادره شده را برگردانند. و همه به یاد داریم که آن روزها چگونه ایرانیان برای تحویل آنچه در درگیریهای اخیر از نظام گرفته بودند، در صفهای طولانی میایستادند.
ماهیت مردمی رهبری و نظامسازی امام خمینی
تا میرسیم به گذاشتن سنگ بنای نظامسازی. به همین خاطر امام از ملت ایران میخواهد مجلس خبرگان انتخاب کنند. یعنی خود ایشان مجلس تعیین نمیکند. مجلس خبرگان قانون اساسی شامل فقیهان، حقوقدانان، نخبگان سیاسی، فکری و اساتید دانشگاه، فرهنگیان، اقتصاددانان و…. خب ایشان مردم را به انتخاب مجلس خبرگان فرا میخواند. به این مجلس مهلت معینی داده میشود. پیشنویس قانون آماده میشود. امام پیشنویس را به مردم ایران ارائه میکند و در یک همه پرسی با آن موافقت میشود. قانون اساسی، پایهٔ هر نظام معاصر است. طبق قانونی اساسی که مردم ایران با آن موافقت کردهاند، با انتخاب اولین رئیسجمهور، ساخت نظام سیاسی آغاز میشود.
یعنی برادران و خواهران، در کمتر از یک سال: مجلس خبرگان، قانون اساسی، همهپرسی، انتخاب رئیسجمهور و حفظ همهٔ اموال و سازمانهای دولتی. نگاه کنید وقتی آمریکاییها وارد عراق شدند چه کردند. حکومت، ارتش و همه چیز را نابود کردند. -خب این بحث خود را میطلبد البته. – و تنها پس از یک سال و یک ماه انتخابات اولین پارلمان ایران برگزار شد. یعنی در یک سال و یک یا دو ماه، ساختار و ارکان نظام سیاسی کامل میشود. از قانون اساسی و مجلس خبرگان، انتخاب رئیسجمهور، انتخاب پارلمان گرفته تا تشکیل کابینه. با وجود همهٔ شرایط استثنائی، فوق العاده و دشواری که انقلاب اسلامی را از داخل و خارج در بر گرفته بود، امام این دستاورد را رقم زد.
مردم چرا میپذیرفتند؟ به خاطر نفوذ روحانی و معنوی امام. امام نه روی مردم شمشیر کشیده بود نه…. امام میآمد صحبت میکرد، بیانیه میداد، مردم به صورت گسترده میپذیرفتند. این است عظمت انقلاب اسلامی ایران. اگر صحبت از ماهیت مردمی باشد. ماهیت مردمی یعنی این. یعنی این.
امام به دنبال نظامسازی برای مردم بود نه قدرت
امام میتوانست از روز اول بگوید شرایط، خاص است. عوامل داخلی، خطرات خارجی و توطئههای بین المللی و منطقهای انقلاب را تهدید میکنند پس اوضاع اجازهٔ انتخابات، همهپرسی و نوشتن قانون اساسی را نمیدهد. بگذارید یک قانون موقت بنویسیم و یک شورای رهبری یا دولت موقت تعیین کنیم. امام میتوانست با این روش سالهای سال، ۱، ۲، ۳ یا ۴ سال حاکم مطلق بماند. ولی چنین نکرد. چون هیچ وقت هیچ جا این در ذهن امام نبود که میخواهد برای خودش قدرتی دست و پا کند.
ایشان فقط میخواست برای مردم ایران حکومت بسازد. حکومت، تداوم مییابد، میماند، پیشرفت میکند، جلو میرود و با همهٔ تهدیدها و خطرات مقابله میکند، حتی اگر ایشان نباشد. به همین خاطر هم ایشان در وصیتنامهاش نوشت که «با دلی آرام و قلبی مطمئن» به جایگاه ابدی خود سفر میکند. چون میدانست که چه چیزهایی و چه کسانی را بر جای گذاشته. توانایی اصلی و بزرگترین دستاورد امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) ایجاد حکومتی نوین و گردآورندهٔ سنت و مدرنیته بود. حکومتی که با همهٔ چالشها و خطرات رو به رو میشود و پاسخگوی بیشتر نیازها و آرزوهای ملت ایران است. ایشان در این زمینه، نمونهای برجسته به وجود آورد.
و این نمونه باید با کمال بیطرفی و واقعبینی بررسی شود. نباید به نداهای خدشهگر و گمراهکنندهای که از اینجا و آنجا بلند میشود گوش سپرد. چون اینها نمیخواهند این الگوی حکومت گردآورندهٔ سنت و مدرنیته، گردآورندهٔ ثابتها، اصول و عقاید با آزادی، پیشرفت و روزآمدی، همهگیر شود. به همین خاطر بررسی نمونهای که امام به وجود آورد، باید یک بررسی علمی و بیطرفانه باشد. نه یک بررسی هیجانی مانند آنچه در شرایط کنونی رخ میدهد.
امام تا هنگام رحلت به فلسطین و وحدت اسلامی توجه داشت
پیش از اینکه از این مسئله وارد بحث لبنان شویم باید از سر وفاداری به امام، بگویم: امام از همان ابتدا، پیش از آغاز انقلاب، پس از آغاز آن، هنگام برپایی حکومت و تا هنگام رحلت و وفات ایشان به فلسطین و قدس توجه داشت. نه چالشهای دوران انقلاب و نه چالشهای دوران حکومت و نه هیچ کدام از خطرها و تهدیدهای بین المللی و منطقهای -لطفا به این بخش خوب توجه کنید! – یک حرف از موضع امام دربارهٔ قضیهٔ فلسطین، قدس و اسرائیل را تغییر نداد. و ایشان معتقد بود مسئلهٔ فلسطین و قدس، یک مسئلهٔ اساسی، عقیدتی و استراتژیک است که سازش، تاکتیک و بازی را بر نمیتابد. همچنین باید به یاد بیاوریم امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) منادی دائمی وحدت، تقریب، همکاری، همبستگی و یکپارچگی مسلمانان و همچنین مستضعفان -حوزهٔ گستردهتری از حوزهٔ مسلمانان- بود. و همیشه از جامعهٔ ابراهیمی پیروان ادیان آسمانی صحبت میکرد. امام در این پایبندی صادق بود و هیچ کدام از توطئهها در این پایبندی وی تغییری ایجاد نکرد.
میدانید به این امام، ملت و حکومت نوپایش هشت سال جنگ تحمیل شد. جنگی که صدام حسین با پشتیبانی آمریکا، غرب و جامعهٔ بین الملل به راه انداخت. و آن روز بسیاری از حکومتهای عربی -جز حکومتهای انگشتشماری از جمله سوریه- در کنار صدام حسین ایستادند در حالی که گناه امام چه بود؟ و بسیاری از حکومتهای جهان و عرب برای جنگ علیه امام، ملت و حکومتش صدها میلیارد دلار پول خرج کردند. در حالی که ملتهای عرب از فقر، بیسوادی، بیکاری، گرسنگی، محرومیت و انسداد توسعه رنج میبردند و همچنان نیز میبرند.و در حالی که ملت فلسطین اینچنین در رنج به سر میبرد و در همهٔ آن سالها در ورطهٔ فراموشی بود. ولی -بنده عمد دارم یعنی عمدا در این باره صحبت میکنم. – میخواهم به تمامی مردم بگویم امام علی رغم همهٔ این زخمها، کشتار، تخریب و جنگی که صدام حسین و برخی نظامهای عربی به نام عرب به او و مردمش روا داشتند، یک گام از اندیشهٔ وحدت، تقارب، تقریب، همکاری، یکپارچگی و برادری میان مسلمانان و مستضعفان عقب ننشست. چون این مسئله برای ایشان یک مسئلهٔ عقیدتی، ایمانی و برخاسته از رابطهٔ او با خدا و تلاشش در جهت رضای او بود و مسئلهای متأثر از واکنشهایی که اینجا و آنجا رخ میدهند نبود. حتی واکنشی در اندازهٔ جنگی هشت ساله!
بگذارید مسئله را بیشتر باز کنم. هر کس جز امام، یاران او و ملت ایران بودند، اگر آنچه بیشتر دولتهای عربی طی هشت سال بر سر آنان آوردند انجام میدادند، -از یک نظر- حق داشتند بگویند عرب، ملتهای عرب، فلسطین و قدس به ما چه ربطی دارد؟! همهٔ اینها رها کنند و به منافع خود در آسیای میانه یا اروپا بپردازند. مانند رفتار ترکیهٔ آتاتورکی در دورانهایی که از جهان اسلام رو گرداند و به غرب رو آورد. خب امام حتی یک لحظه هم چنین نکرد.
چالش بزرگ فعلی ملتهای عرب نیز نظامسازی است
با در نظر داشتن مبحث اصلی میخواهم وارد دو مسئله دربارهٔ لبنان شوم. و بگویم همچنان که چالش بزرگ پیش روی ملتهای عربی، چالش نظامسازی است، و همچنان که به نظر ما چالش دیگری در برخی حکومتها وجود دارد و آن چالش اصلاحات است -مانند سوریه، بحرین یا جاهای دیگر-، ما هم به عنوان ملت لبنان در برابر این چالش قرار داریم.
دلیل هم آن است که: تا کنون، ۲۰۱۲، چقدر از استقلال لبنان گذشته؟ ولی هنوز گفتمان سیاسی همه این است که یکی میگوید ما خواستار حکومتیم، یکی میگوید واگذاری مسائل به حکومت، یکی میگوید ایجاد حکومت یعنی به صورت ضمنی توافقی در لبنان هست که حکومت واقعی وجود ندارد! و این چیزی است که باید آن را به دست بیاوریم و به سمت آن حرکت کنیم. سالهاست و همچنین امروز ما، همهٔ لبنانیان، نیروها و سران سیاسی مشغول تحولات و رخدادهای سیاسی هستیم.
بگذارید بگویم روزمره. ما به صورت روزمره به سیاست میپردازیم. اینجا ماجرا چه بود؟ این حادثه را چطور از سر بگذرانیم؟ چطور پیامدهای این مسئله را درمان کنیم؟ در این باره چطور صحبت کنیم؟ کجا باید موضع بگیریم؟ خب در سالگرد رحلت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) وقتی دربارهٔ مسائل استراتژیک و بنیادی صحبت میشود بگذارید از جزئیات بیرون بیاییم و -مانند آنچه دربارهٔ سوریه گفتیم. – بر روی قله بایستیم.
اولویت لبنان امنیت و معیشت مردم است
یک لحظه فکر کنیم در شرایط کنونی ما در لبنان باید چه کنیم؟ باید همچنان اینگونه مضطرب و لرزان حرکت کنیم؟ نگرانیای بسیاری از لبنانیان را در هفتههای گذشته در بر گرفته که یک نگرانی درست و بهجا است. بعضی احساس کردند کشور دارد تفکیک میشود، جنگ داخلی دارد باز میگردد، نمیدانیم لبنان، میهن و ملت کارشان به کجا خواهد انجامید. خب باید در یک لحظه آرامش، بازنگری کنیم که چه باید بکنیم؟ حتی اگر به اولویتها بپردازیم. امروز اگر به خیابانها برویم و از مردم بپرسیم و نظرسنجی کنیم اولویتها کدامند. نه اینکه هر کدام از ما پشت میزش بنشیند و اولویتهایی برای خودش در نظر بگیرد. نه، واقعا برویم از مردم نظر سنجی کنیم اولویتها کدامند؟ با اولویتهای مختلفی روبه رو خواهیم شد که در رأس آنها دو چیز قرار دارد. اولین آن امنیت و همزیستی مسالمتآمیز است. ممکن است در برههای این احساس وجود نداشت.
ولی امروز در پی پیامدهای حوادث سوریه، تحولات منطقه، کاهلی سازمانهای دولتی در پرداختن به مسائل امنیتی، نقصهای اوضاع قضایی، هیجان موجود و کثرت تحریک مذهبی و طائفهای و… بله، شرایط سختی است. بگذارید خودمان را گول نزنیم. ما همیشه میگوییم اولویت، حفظ ثبات است. امروز به جز معضلات سیاسی، مسئلهٔ دزدیها، مجرمان، تجاوزها، آدمرباییها و… وجود دارد. از مردم بپرسی، میگویند امنیت اولویت دارد. حتی ممکن است بگویند پیش از اصلاحات، پیش از هر چیز دیگر.
دومین اولویتی که دیده خواهد شد، وضع معیشتی مردم است. چند ماه بعد آغاز مدارس و سپس زمستان و… است. امروز اولویت مردم وضع معیشتیشان است. وقتی میگویم وضع معیشتی شامل خورد و خوراک، بهداشت و سلامت و فرزندانشان میشود… امام علی (علیه السلام) میگویند: دو نعمت گمنامند. سلامتی و امنیت. وقتی کسی غرق امنیت یا سلامت است این نعمتها را حس نمیکند. وقتی از دستشان میدهد، متوجهشان میشود. مثل اکسیژنی که شبانهروز تنفسش میکنیم. ما در این نعمت غرقیم. ولی وقتی داریم خفه میشویم تازه متوجه این نعمت میشویم.
خب ببینیم چطور باید این دو اولویت را درمان کنیم تا به ایدهای که میخواهم مطرح کنم برسیم. دربارهٔ امنیت که امروز دارد بر همهٔ مناطق فشار میآورد. و قاعدتا برخی رسانهها و طرفهای سیاسی میکوشند بعضی حوادث امنیتی را بزرگنمایی کنند و برخی نیروهای سیاسی مثلا ما را به زحمت بیاندازند. طوری میگویند در فلان منطقه مشکل امنیتی وجود دارد که گویی ما یا هر کدام از نیروهای سیاسی حاضر در مناطق مسئول امنیت هستیم.
امنیت و رفاه حاصل صرف اقدامات قضایی-پلیسی و تجاری-صنعتی نیست
بردارانم -هر چه کوتاهتر. – تجربههای بشری، تجربهٔ معاصر دهههای پیش لبنان، علم، تحقیق و واقعنگری میگویند امنیت و همزیستی داخلی فرآوردهٔ یک چرخه هستند. فرآوردهٔ صرف کار امنیتی نیستند. فرآوردهٔ یک چرخهٔ فرهنگی، تربیتی، قانونی، قضایی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی، رسانهای و… هستند. کار تکنیکی امنیتی بخشی از چرخهای کامل است که امنیت و همزیستی داخلی را حفظ میکند. در هر جامعهای کسی که عوامل این چرخه را در دست دارد فقط و فقط حکومت و سازمانهای حکومتی هستند. این عوامل دست کس، هیچ سازمان یا حزب دیگری نیست.
بعضی ادارهٔ مدنی، امنیت خودگردان و امنیت بالادستی جامعهٔ مسیحی را آزمودند. همه تجربه کردهاند. اینها امنیت واقعی به وجود آوردند؟ هرگز. هر حزب یا سازمانی هر قدر هم که قدرتمند باشد، بله، میتواند سران، مراکز و جشنهایش را حفظ کند ولی نمیتواند جامعه و ملت را کنترل کند. چون تواناییاش را ندارد. چون همهٔ عوامل چرخهٔ امنیت و همزیستی مسالمتآمیز را تحت اختیار ندارد. این مسئولیت حکومت است.
امنیت، همزیستی داخلی مسالمتآمیز میخواهیم؟ میخواهیم مردم همچنان با هم زندگی کنند؟ پس به حکومت نیاز داریم. حکومت واقعی. حکومت مقتدر، عادل و کارآمد. بنده بدتر از این را برایتان بگویم. زمامداری حزبها بر امنیت خودگردان هر کدام از مناطق، حتی اگر پیشرو، پرهیزکار و بینقص هم باشند، نتیجهٔ عکس خواهد داد. به جای اینکه موجب امنیت شود موجب جنگ داخلی خواهد شد! موجب جنگ میان عشایر، خانوادهها و بخشهای جامعه خواهد شد. حکومت است که میتواند بدون اینکه مردم و جامعهاش را به جنگ داخلی بکشاند این مسئله را درمان کند.
دربارهٔ اولویت دوم. مسئلهٔ معیشت، اقتصاد و پول. اینجا هم تجربهٔ بشری، علم و تحقیق واقعنگرانه میگوید: رفاه یا به عبارت دیگر تأمین حد اقل نیازهای مردم در هر جامعه در زمینهٔ خورد و خوراک، آموزش، بهداشت و… تا برسیم به رفاه، ما میگوییم، درمان بحرانهای اجتماعی و معیشتی که شهروندان و ساکنان لبنان از آن رنج میبرند نیز فرآوردهٔ چرخهای کامل است. نتیجهٔ پرداختن محض به صنعت، کشاورزی، تجارت، واردات و صادرات نیست.
اینها بخشی از چرخهاند. معیشت بخشی از چرخهٔ کاملی شامل مسائل قضایی، قانونی، امنیتی، سیاسی، فرهنگی، تربیتی، امنیتی، تربیتی و اقتصادی با همهٔ بار تخصصی آنهاست. خب این واقعیت امروز است. امروز در لبنان کسی نمیتواند بیاید بگوید من مشکلی به نام منطقهٔ عکار دارم. چطور باید شرایط اقتصادی این منطقه را سامان بدهم؟ و بحران معیشتی و اجتماعی آن را حل کنم؟ و آن را به مرحلهٔ رفاه برسانم؟ یا شمال، بعلبک هرمل، جبل، بیروت و ضاحیههای آن یا جنوب. چیزی به نام اقتصاد یک منطقه وجود ندارد. کسی نمیتواند اقتصاد یک منطقه را درمان کند. یا کسی بیاید بگوید من میخواهم ببینم چطور میتوانم اقتصاد اهل سنت، شیعه، مسیحی یا دروزی را درمان کنم…! این اشتباه است. امروز یک اقتصاد لبنان هست و به مناطق و طوائف تفکیکپذیر نیست. حکومت است که میتواند مسئلهٔ اقتصاد را زیر پر و بال خود بگیرد تا بحران اجتماعی، معیشتی و زندگی مردم خود را حل کند.
فقط این هم نیست. اصولا در جهان امروز اگر حکومتی که دارد به اقتصادی ملی خود میپردازد بخشی از منظومهٔ اقتصادی قدرتمندی در منطقه نباشد، نمیتواند تاب بیاورد، چه برسد که بخواهد معالجه کند. امروز در جهان وضع بدتر از این است. حکومتهایی که همیشه در زمینهٔ اقتصاد قدرتمند و بخشی از قدرتمندترین منظومههای اقتصادی جهان، همچون اتحادیهٔ اروپا، بودهاند، به زانو در آمدهاند. مانند یونان، اسپانیا، هلند، دانمارک و حتی بریتانیا. حتی فرانسه امروز در رنج است. بعضی حکومتها در آستانهٔ فروپاشیاند. پس مسئلهٔ اقتصادی، مالی، معیشتی و اجتماعی به دست حزب، سازمان یا ائتلاف حزبها حل شدنی نیست. بزرگترین کاری که یک حزب، جریان یا طرف سیاسی میتواند بکند چیست؟ مقداری فرصت شغلی برای شهروندان ایجاد کند، یک سری خدمات بدهد و دستاوردهایی داشته باشد. اینها درست. ولی میتواند بحران ریشهای اجتماعی و معیشتی را، که به آن چرخهٔ حیاتی کامل نیاز دارد، حل کند؟ قاعدتا نمیتواند. ناتوان است. حکومت مسئول است.
لبنان یکپارچه، امن و برخوردار از رفاه مستلزم حکومت ملی واقعی است
نتیجهای که میخواهم بگیرم این است که: اگر ما لبنانیان میخواهیم لبنان یکپارچه بماند، در این منطقهای که امروز با خطر تقسیم مواجه است لبنان را یکپارچه، امن به گونهای که زندگی و همزیستی واقعی در آن جریان داشته باشد، توانا در حل بحرانها و مشکلات اقتصادی، اجتماعی، معیشتی، اداری و… میخواهیم، به حکومت و سازمانهای حکومتی نیاز داریم.
بنده این حرف را برای استفادهٔ سیاسی نمیزنم و شعار هم نمیدهم. ما به این مسئله باور داریم و در جلسات داخلی نیروها و کادرهای خود را بر این اساس توجیه میکنیم. چرا در جلسات داخلی؟ چون دوباره برای کسی شبهه پیش نیاید که این حرف برای استفادهٔ سیاسی است. این فرهنگ داخلی ماست. ما لبنانیان، همهٔ حزبها، جریانها، طائفهها و ساکنین همهٔ مناطق، باید به این باور برسیم که این لبنان حتی تقسیم را هم نمیپذیرد، فدرالیزم را هم بر نمیتابد. لبنان یک آینده دارد باید یکپارچه باقی بماند. تا با همهٔ بحرانها مقابله کند و همهٔ آرزوها یا بیشتر آرزوهای مردم لبنان را تحقق ببخشد. راه حل، یک حکومت ملی واقعی است. حکومتی توانا، کارا، بیطرف و شایسته که در آن قانون حکمفرما باشد نه تعصبها و سلیقهٔ شخصی. خب. این یک آرزو است؟ ما حق داریم آرزو داشته باشیم. ملتی که آرزو، امید و افقی پیش رویش نداشته باشد، گرچه راه تحقق بخشیدن آنها دشوار باشد، آن ملت شایستهٔ خروج از بحرانهایش نیست. همچنان بحرانهای خود را برای فرزندان، نوهها، نتیجهها و… خود به ارث میگذاریم. میخواهیم این طور باشد؟ یا نه؟ ما ملتی شایستهٔ مسئولیتپذیری هستیم؟
حتی در مسئلهٔ دفاع ملی در برابر دشمن و استقلال لبنان. چرا ما مجبوریم بگویم ارتش، ملت، مقاومت؟ اگر از ابتدا یک حکومت مسئولیتپذیر و توانا وجود داشت، مردم چرا باید مدارس، حوزهها، دانشگاهها و زمینهایشان را رها میکردند و مقاومت مردمی راه میانداختند؟ چرا؟ حکومت دفاع میکرد. حکومت سرزمینها را آزاد میکرد. مردم نیز به حکومت کمک میکردند و در کنارش میایستادند. پس ما وقتی برای راهبرد دفاعی پای میز مذاکره مینشینیم، به جای اینکه برویم بر سر نتایج بحث و آنها را درمان کنیم، باید به درمان سببها بپردازیم. چرا به اینجا رسیدیم؟ چرا به این انتخابها روی آوردیم؟ بیایید به درمان بپردازیم. درمان، ساختن حکومت است. و معتقدم لبنانیان در این باره توافق نظر دارند، ولی جدیت وجود ندارد. برویم ببینیم موانع کجاست و چطور میتوانیم آنها را از سر راه برداریم.
این چیزی است که با آن ایمان و اعتقاد داریم. در واقع این تفکر امام سید موسی صدر (اعاده الله بخیر و رفیقیه) است. این باور، تفکر، پایبندی و فرهنگ ماست. هر کس غیر از این را میگوید باید استدلال کند.
به جای تندادن به روزمرگی بیایید کنگره مؤسسان لبنان را تشکیل دهیم
به همین خاطر بنده امروز میخواهم یک پیشنهاد برای مذاکرات ملی، که در چند روز آینده برگزار خواهد شد، مطرح کنم. خب پای میز مذاکره خواهیم رفت و ان شاءالله کسی نباشد که نیاید. بنده پیشنهاد میکنم بنشینیم در یک بحث جدی از دلایل شروع و آنها را درمان کنیم. درمان دلایل یعنی بنشینیم صحبت کنیم چطور میتوانیم یک حکومت واقعی و مقتدر در لبنان ایجاد کنیم. بنده بیش از این را میگویم. بنده مذاکرات ملی را و مشخصا جناب رئیسجمهور را به بحث در این رابطه فرا میخوانم. و اینکه بیایید کنفرانس مذاکرات ملی لبنان راه بیاندازیم، نه فقط یک مذاکره. حتی میتوان ایده را بیش از این هم پرداخت.
بیاییم کنگرهٔ مؤسسان ایجاد کنیم. کنگرهٔ مؤسسان لبنان. مانند کنگرههای مؤسسانی که در برخی نقاط از جهان عرب تشکیل میشود. یعنی یک مجلس خبرگان جدید. آیا ما لبنانیان، ملت، کشور، میهن و آیندهٔ ما شایستگی این را ندارند؟ یک بار هم که شده در تاریخ پیش از آغاز درگیری بنشینیم بحث کنیم. یعنی همیشه آن زمانی لبنانیان در ژنو، لوزان، دمشق یا کاخ بعبدا گفتوگو میکنند که درگیری در جریان است، اجساد تکه تکه میشوند و مردم آوارهاند. خب امروز الحمدلله در شرایط نسبتا معقول امنیتی به سر میبریم. مردم هنوز خود را کنترل میکنند. و فرصت داریم بنشینیم با هم صحبت کنیم. چرا نباید کنگرهٔ مؤسسان ایجاد کنیم؟ حتی میتوانیم ایده را بیش از این پر و بال بدهیم و بگوییم کنگرهٔ مؤسسان را انتخاب کنیم.
مردم لبنان انتخاب کنند. آن هم نه بر اساس طائفه و منطقه. طبقه و درصد مشخص کنید، راه زیاد است. بیایید بگوییم این مقدار از اهالی سیاست، این مقدار اساتید دانشگاه، این مقدار قاضی و حقوقدان، این مقدار نمایندهٔ اتحادیهها، کارگران و… درصدهایی مشخص کنیم و برویم پای صندوقها و یک کنگرهٔ مؤسسان با ۵۰، ۷۵ یا ۱۰۰ به علاوهٔ ۱ نفر، ایجاد کنیم. و یک فرصت ۶ ماهه یا ۱ ساله به آنها بدهیم. خب ۳۰ سال است که داریم هم را میکشیم، با هم میجنگیم و دنبال راه حل میگردیم. بهشان فرصت بدیهم. بنشینید روی همهٔ گزینهها بحث کنید.
امروز برخی در لبنان از حکومت و ساختن حکومت و حکومت توانا و کارا صحبت میکنند و پیشنهادشان توافقنامهٔ طائف، تنفیذ همان توافقنامه است. بعضی پیشنهادشان تحول در توافقنامهٔ طائف است. بعضی هم پیشنهادشان توافق بر سر توافق یا عهدنامهٔ اجتماعی جدیدی است. بعضی میگویند راه حل لغو طائفهگرایی در سیاست است. بعضی میگویند سکولاریسم مطلق. مشکلی نیست. اگر کنفرانس مذاکرات ملیای واقعی و به نمایندگی از همه یا بیشتر طبقات لبنان، یا کنگرهٔ مؤسسان تعیینشده یا انتخابشدهای، وجود داشته باشد، بروند بنشینند صحبت کنند چطور حکومت ایجاد کنیم؟ اگر بخواهیم در سالگرد امام خمینی (قدس سره الشریف) یک حرف بنیادی، اصولی و راهبردی زده باشیم، این است که به این مسئله نیاز داریم.
غیر از این، روزمرگی است. میتوانیم صد سال روزمرگی کنیم و این مسائل را برای فرزندان و نوههایمان به ارث بگذاریم. و میتوانیم نه، این نسل از سران و نخبگان، لبنان را به راهی درست و پایدار ببرند که متوقف به شخص، گروه یا مجموعهٔ خاصی نباشد. جمهوری اسلامی علی رغم عدم حضور شخصیت عظیم و تاریخی بیمانند در ایران و بلکه حد اقل دوران معاصر، نه تنها در مسیر درست که با قدرت و نشاط تداوم پیدا کرد. بنده درخواست میکنم تلاش کنیم تا لبنان را در مسیر صحیح قرار دهیم.
یادی از شهید رشید کرامی
دو مسئله میماند که میخواهم به آنها اشاره کنم. -نمیخواهم بیشتر از این مزاحم شوم. – اولین مسئله که با این ایده و این روز تناسب هم دارد: باید یاد کنیم از مرد درجهٔ یک حکومتی یعنی شهید رشید کرامی. که واقعا مرد حکومت و رهبری تاریخی و ملی بود که ترور وی خلأ بزرگی را در سطح ملی و حتی در سطح نژادی به وجود آورد. ما امروز در سالگرد شهادت و ترور وی بار دیگر همبستگی و ایستادگی خود را در کنار این خانوادهٔ محترم میهنی و در رأس آن جناب عمر کرامی در زمینهٔ هر درخواست حقطلبانه و عدالتخواهانهای اعلام میکنیم.
ربودهشدگان لبنانی در سوریه
آخرین مسئله، صحبتی است دربارهٔ ربودهشدگان لبنانی در سوریه. چون نمیشود در این باره صحبتی اگر چه کوتاه نداشته باشیم. ما، در حزب الله و جنبش امل، از لحظهٔ اول در سطح سیاسی به این قضیه پرداختیم. و خانوادهٔ ربودهشدگان و همهٔ دوستداران ایشان را به خویشتنداری، آرامش و صبر فراخواندیم. و همچنین از ابتدا گفتیم این ربودهشدگان شهروندانی لبنانی هستند و در نتیجه در درجهٔ اول حکومت و دولت لبنان مسئول بازگرداندن، آزادکردن، کرامت، سلامت و امنیت ایشان است. و همگی در کسوت نیروها و سران سیاسی یا دینی به این مسئله کمک میکنیم ولی این مسئولیت حکومت است. و بنده شهادت میدهم سران حکومت، کابینه و بسیاری وزیران و سازمانها واقعا شبانهروز با جدیت برای به پایان خوب رساندن این مسئلهٔ تلاش میکنند. از ابتدای این رخداد و در روزهای گذشته برخی شبههها پیش آمد که فعلا به خاطر خود ربودهشدگان، حتی صحبت و نظر دادن دربارهٔ آنها به صلاح نیست. در آینده شاید کسی چیزهایی بگوید یا نگوید، بحث دیگری است.
امروز و در پی تلاشهای جزء به جزئی مسئولان لبنانی:
اول: ما بر مسئولیت دولت و حکومت در این باره تأکید میکنیم. و کمک هم میکنیم ولی مسئولیت بر عهدهٔ حکومت و دولت لبنان است و ایشان مسئول تماس، مذاکره و پاسخگویی هستند.
دوم: همگی باید در این روزها و در زیر برخی فشارها از صبر، نظم و پایبندی اخلاقی ساکنین لبنان که به واسطهٔ احساس مسئولیت شدید آنان است و موضع محترمانه و اصیل آنها تقدیر کنیم، که میکنیم. که همیشه چنین انتظاری از ایشان و مانند ایشان میرود.
سوم: بنده به ادامهٔ آرامش، خویشتنداری، صبر، تحمل و دادن فرصت بیشتر به حکومت برای به دستگرفتن، پیگیری و به نتیجه رسیدن در این مسئله فرا میخوانم.
باید از برادر و استاد بزرگ جناب شیخ احمد الزین برای موضعگیری، لطف و محبتشان نسبت به بنده و مقاومت تشکر کنم.
و در پایان صحبتی با آدمربایان دارم. شما دیروز گفتید با هیچ طائفهای مشکل ندارید. خب، باید این را ثابت کنید. اینها زائر و بیگناهند و باید برگردند پیش خانوادههایشان. اگر با من مشکل دارید، وسایل، راهها، روشها و سطوح بسیاری هست که با هم حلش کنیم. حالا نمیخواهیم وارد جزئیات شویم. میخواهید با جنگ حلش کنیم، بکنیم. میخواهید با صلح حلش کنیم، بکنیم. میخواهید با دوستی حلش کنیم، بکنیم.
هر طور شما میخواهید. ولی اگر مشکل با من یا حزب الله، حزب الله و جنبش امل یا یک طرف سیاسی لبنانی به خاطر مواضعش دربارهٔ حوادث سوریه است، موضوع بیگناهان را کنار بگذارید و بیایید مشکلتان را با ما حل کنید. اما اینکه بیگناهان را، فارغ از ماهیت و واقعیت این مشکل برای حل آن، گروگان بگیرید، این کار ظلم بزرگی است که باید از آن دست بردارید. این چیزی بود که دوست داشتم بگویم. و ما در هر صورت گفتهایم و میگوییم ما دربارهٔ آنچه در سوریه میگذرد دیدگاه و موضع خود را داریم و به آرامش، گفتوگو، صلح، اصلاحات، پرداختن به زخمها، محافظت از وحدت سوریه، ملت، و خونهای ارتش، مردم و ساکنان آن فرا میخوانیم.
ما مانند هر سوریهای، دلسوز سوریه، کرامت، جایگاه، قدرت، رفاه، امنیت و ثبات این کشور هستیم. بله، در لبنان و غیر لبنان با دیگران بر سر نگاه، فهم و مطالعهمان نسبت به آنچه رخ میدهد و زمینهها، هدفها و دخالتها اختلاف داریم. و این حق ماست که هر روز از آن استفاده میکنیم.
بنده امیدوارم و از خداوند (سبحانه و تعالی) میخواهم بر این ربودهشدگان بیگناه با آزادی و بازگشتشان با سلامت و کرامت، منت بگذارد. و در مواجهه با حوادثی از این قبیل به همهٔ ما عقل و حکمت عطا کند.
خداوند امام بزرگ ما، همهٔ شهدای امت و بزرگان آن را رحمت کند.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
Sorry. No data so far.