سه‌شنبه 06 جولای 10 | 12:00

ارزیابی ابعاد شخصیتی امام خمینی/ مقاله‌ای از علامه فضل‌الله- بخش۱

ایشان از اولین روزهای زندگی، فردی بیدار دل بود كه واقعیت دردناك مسلمانان را ـ خصوصاً در ایران ـ لمس كرد و قواعد بازیهای سیاسی دول مستكبر ـ در سیطره بر ایران و تأثیرات این بازیها بر مسائل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی ایران را درك نمود.


علامه سیدحسین فضل الله- ارزیابی ابعاد شخصیتی امام خمینی- قسمت اول

یكی از بزرگترین خصوصیات امام(رحمه الله) عدم دوگانگی در شخصیت بود. ایشان از اولین روزهای زندگی، فردی بیدار دل بود كه واقعیت دردناك مسلمانان را ـ خصوصاً در ایران ـ لمس كرد و قواعد بازیهای سیاسی دول مستكبر ـ اعم از شوروی، بریتانیا و آمریكا ـ در سیطره بر ایران و تأثیرات این بازیها بر مسائل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی ایران را درك نمود. به همین علت در وجدان امام(رحمه الله) نوعی نگرانی دینی _ خصوصاً در مسائل سیاسی _ پدیدار شد و حوادث گوناگون وی را به تفكّر وا داشت. در ابتدای امر، نگرانی ایشان در حد یك احساس درونی بود؛ اما به تدریج به موازات رشد ایشان در حوزه، دامنه این نگرانی‌ها وسعت یافت. با رسیدن ایشان به درجه اجتهاد [ مرجعیت] و امكان تاثیرگذاری، از این موقعیت ویژه برای بیدار نمودن ملت استفاده نمود وجهت حركت به سوی هدف بزرگ اقدامات وسیعی انجام داد.

هنگامی كه در مورد خصوصیات فردی امام(رحمه الله) سخن می رود نمی توانیم بگوییم كه انقلاب نتیجه یك حالت خودآگاه آنی بوده است؛ بلكه تصور می كنم كه امام(رحمه الله) به این مسأله بسیار فكر كرد و معنای حقیقی و واقعی انقلاب را دریافت، به گونه ای كه این تفكّر باعث شد كه ایشان برای ابعاد فرهنگی و انرژی بخشی به انقلاب برنامه ریزی خاصی داشته باشد. در واقع می توان گفت حركت امام(رحمه الله) با بسیاری از حركتهای انقلابی دیگر ـ مثل انقلاب‌های سیاسی اسلامی عصر مشروطیت وجنبشهای دوره استبداد و برخی حركتهای اسلامی كوچك مانند حركت نواب صفوی[فداییان اسلام] و غیره ـ متفاوت بود. حركت حضرت امام(رحمه الله) به واقعیت نزدیكتر بود؛ چرا كه او فاكتورهای مؤثر در مبارزه و امكان تأثیر این فاكتورها در بیداری و همراهی ملت ایران را بررسی كرد، در حالیكه حركتهای دیگر ـ مانند فداییان اسلام یا آیت الله كاشانی ـ بر اساس ترور سیاسی پایه ریزی شده بودند. این نوع مبارزه معمولاً نتایج بزرگی به همراه ندارد. علاوه بر این كه در این مبارزه ممكن است حمایت مطلوب ملت كسب نگردد. به همین دلیل امام(رحمه الله) از اولین روزهای مبارزه شیوة بسیج عمومی را در پیش گرفت. ایشان متوجه این موضوع شد كه وضعیت داخلی تأثیر چندانی در ایران ندارد و عوامل خارجی در ایران مؤثرتر است و بازی‌های سیاسی بین المللی و خصوصاً سیاست‌های آمریكا حكام ایران را موظف به دفاع از مصالح استكباری و استثماری آنان می نماید.

درك مسائل داخلی

امام(رحمه الله) با شناخت مسائل داخلی و عوامل مؤثر خارجی، حركت خود را آغاز نمود. شاید دلیل پیروزی حركت سیاسی ایشان عدم غوطه وری وی در مسائل خارجی بود. او وضعیت معیشتی و داخلی كشور را اساسی ترین مسأله مد نظر قرار داد؛ زیرا ملت ایران واقعیت را از نزدیك لمس می كرد و نظریه پردازی و ارائه تئوری‌های مختلف در این باره لزومی نداشت. البته این بدان معنا نیست كه مسأله دخالتهای خارجی از نظر امام(رحمه الله) دور بود؛ بلكه بر عكس، ایشان كاملاً به این مسأله آگاهی داشت ولی آن را به عنوان یك موضوع اساسی مطرح نكرد، زیرا ملت‌ها معمولاً پیامدهای مسائل سیاسی بزرگ را نمی‌دانند وتنها گروه‌های فعال سیاسی ـ مانند چپ‌گرایان و غیره ـ نسبت به این مسأله آگاهی دارند.
امام(رحمه الله) در رابطه با مسائل خارجی به ملت آگاهی می داد اما آن را سنگ بنای حركت خویش قرار نداد. او در مورد گرسنگی ملت، عدم آزادی، امتیازهای حاكمان و استكبار داخلی سخن می‌گفت و حركت وی همواره با تعمق و تعقل همراه بود. حركت امام(رحمه الله) یك حركت اسلامی خالص بود و با گروه‌های دیگر كه در جبهه مخالف استكبار با ایشان همسو شده بودند درگیر نشد و همین امر باعث شد كه بدون برنامه از قبل تنظیم شده یا دادن امتیاز و قدرت سیاسی به این گروه‌ها، تمام آنها با امام(رحمه الله) همراهی نمایند.

ایده حكومت اسلامی
امام(رحمه الله) از ابتدای قیام خود در اندیشه پایه گذاری حكومت اسلامی بود بیداری و هوشیاری ایشان در حدی بود كه برای مراحل پس از سقوط شاه نیز چاره اندیشی كرده بود؛ زیرا فروپاشی نظام سلطنتی و جایگزینی آن به وسیله برخی افراد وجریانها كه از لحاظ اندیشه و سیاست در تضاد با اسلام و مصالح ملی كشور بودند معنی نداشت. چپ‌گرایان تا حدودی با اتحاد جماهیر شوروی مرتبط بودند، و جبهه ملی ـ با اینكه بر علیه شاه می‌شورید ـ در سیاست‌های خویش به انگلیس یا آمریكا وابسته بود.

هنگامی‌كه فقه امام(رحمه الله) را مرور می‌كنیم، ولایت فقیه را در حقیقت یك قاعده فقهی اساسی برای تفكّر درباره مسأله حكومت می یابیم. بنابراین كسی كه در مورد ولایت مطلقه فقیه سخن می گوید حتماً برای حكومت اسلامی نیز ایده‌هایی دارد. لذا زمان ورود به نجف اشرف این ایده و تفكّر در ذهن ایشان بود. به همین جهت ایشان مسأله ولایت فقیه را طوری مطرح كردند كه برای اولین بار فقه و سیاست تا این حد با هم آمیخته شد، وقتی كه كتاب «حكومت اسلامی» را مرور می‌كنیم؛ با فقهی مواجه میشویم كه با ادله فقهی به اثبات نظریه می‌پردازد و مسئولیت عالم فقیه را، احساس و درك مشكلات و درد و رنج‌های مردم می‌داند، كه این مهم میسر نخواهد شد مگر با حضور علما در صحنه و مبارزه آنها با انحرافات سیاسی موجود در جامعه اسلامی. آنچه در این نظریه مهم است عدم گوشه گیری و دوری علما از حوادثی است كه در درون جامعه اتفاق می افتد و تأثیرات منفی آن متوجه جامعه اسلامی می‌گردد؛ چه داخل ایران و چه خارج آن باشد.

حكومت اسلامی بعنوان یك ایده از اولین روزهای نهضت در ذهن حضرت امام(رحمه الله) بود و چه بسا برخی از حوادث و پیروزی‌هایی كه در برخی مراحل نهضت حضرت امام(رحمه الله) به دست آمده باعث عمیق‌تر شدن مسأله انقلاب و حكومت اسلامی شد. امام(رحمه الله) واقعیت را لمس می‌كرد و فقط از دیدگاه فرضی و نظری به مسأله نمی‌پرداخت؛ بلكه امكان برپایی حكومت اسلامی را بخوبی لمس كرده بود. با مطالعه تاریخ انقلاب و حكومت به این نتیجه می رسیم كه در حقیقت برای تفاصیل و جزئیات حكومت اسلامی برنامه خاصی ارائه نشده بود؛ به همین دلیل امام(رحمه الله) بعد از پیروزی انقلاب اجازه داد حكومتی كه قدری جنبه های اسلامی داشت تشكیل شود. آقای«مهدی بازرگان» از لحاظ تفكر و درك سیاسی در طیف اسلامی قرار نداشت؛ او فرد تحصیل كرده ای بود كه دیدگاهی شبه اسلامی نیز داشت، اما نداشتن تجارب سیاسی باعث شد كه ایجاد رابطه با آمریكا را امری طبیعی بداند؛ زیرا آمریكا را پدر سیاسی ایران معاصر و ایران زمان شاه می دانست.

ورود روحانیون به حكومت
پس از پیروزی انقلاب، امام(رحمه الله) به عنوان مرجع تقلید به قم عزیمت نمود و حكومت را به شهروندان سپرد. در ابتدای امر ایشان با ورود روحانیت به سیستم حكومتی مخالفت می‌كرد؛ زیرا تصور می نمود روحانیان در مسائل حكومتی و سیاسی تجربه‌ای كسب نكرده‌اند. بدین جهت سپردن پستهای كلیدی و حساس ـ چون ریاست جمهوری و نخست وزیری ـ به روحانیان را صلاح نمی‌دید و فقط پستهایی به روحانیان سپرده می‌شد كه با تخصص آنان همخوانی داشت؛ مانند ریاست شورای عالی قضایی که به «شهید دكتر بهشتی» واگذار گردید. امام(رحمه الله) در سخنانش همواره به اقامت در قم تاكید داشت واگر مسأله بیماری قلبی ایشان پیش نیامده بود و پزشكان وی را ملزم به اقامت در تهران نمی‌نمودند، ممكن بود كه ایشان در قم بماند و بدون دخالت در جزئیات حكومت فقط به نظارت اكتفا نماید؛ ولی همچنانكه در بسیاری از جنبشهای جهان سوم مشاهده می نماییم بنیانگذاران انقلاب، معمولاً افراد مخلصی هستند كه برای تحقق اهداف نهضت گام بر می دارند، اما عوامل به كار گرفته شده جهت ادامه مسیر جنبش در سطح مطلوبی نیستند. چه بسا بسیاری از اسلام گرایان در آن برهه از زمان تصور می نمودند كه استكبار جهانی در حال نفوذ به لایه‌های درونی انقلاب است؛ به خصوص كه برداشت استكبار جهانی از انقلاب اسلامی ایران؛ چیزی شبیه حوادثی بود كه در كشوری چون پاكستان اتفاق افتاده بود. استكبار چنین تصور می كرد كه روحانیان توانایی اداره دولت را ندارند و به همین جهت انتظار داشت ایران بسرعت به دامان استكبار باز گردد. سیاست‌های مهندس بازرگان نیز به این مسأله سرعت ‌بخشید. اما جو انقلابی و پر جوش و خروش جامعه اسلامی ایران این فكر خام را از سر استكبار به دور كرد و تمام تصورات باطل آنها نقش بر آب شد.

نظارت ولی فقیه
شاید امام(رحمه الله) در ابتدا چنین تصور داشت كه ولایت فقیه اقتضا می‌نماید كه رهبر با به كارگیری ابزار عملی موجود و افراد دارای تجربه سیاسی و اداری، فقط بر روند امور نظارت داشته باشد. البته این بدان معنا نیست كه امام(رحمه الله) پس از بازگشت به قم در نظر داشت كه از كلیه امور كناره گیری نموده و سكان حكومت را به دست دیگران بسپارد. بلكه تلاش ایشان این بود كه فقیه جامع الشرایط، مرجع اصلی تمام امور باشد. این مسأله پس از ورود نیروهای مسلمان به حكومت تحقق پیدا كرد. امام(رحمه الله) به مسؤولان آزادی عمل می‌داد و از نزدیك حركات و اعمال آنها را زیر نظر داشت و به هنگام اشتباه، آنان را متنبه می ساخت. از نكات مثبت حركت ایشان انتقاد از مسئؤلان در جو آزاد و در حضور ملت بود. هیچگاه انتقادها در پس پرده صورت نمی گرفت؛ بلكه اشتباهات مسئؤلین در حضور ملت گوشزد می شد. هدف از این حركت تربیت ملت به صراحت، عدم پنهان كاری و تحركات پشت پرده بود. ایشان با وضوح و صراحت با ملت سخن می‌گفت و از مسئولان نیز انتظار داشت كه در حضور ایشان با كمال شهامت تمام مسائل و مشكلات را عنوان نمایند.
بدین ترتیب می‌بینیم كه نظر امام(رحمه الله)، احترام به تجارب دیگران و نظارت مستقیم بر آنان است. اما مشكل اساسی كه در بدو انقلاب بروز كرد این بود كه برخی افراد به كار گمارده شده، متدین نبودند. همین امر باعث شد كه افرادی چون آقای بازرگان برای برقراری رابطه با امریكا اقدام نمایند یا شخصی چون «بنی صدر» در رأس هرم دولت قرار گیرد و بعضی افراد مؤمن،متقی و آگاه در حاشیه بمانند. در حقیقت تغییر عقیده امام(رحمه الله) درباره لزوم ورود روحانیان به ساختار حكومت، شجاعت ایشان را به اثبات می‌رساند. خصوصاً بعد از شكست تجربه اول(دولت آقای بازرگان) و دوم(دولت بنی صدر) و توطئه‌های روز افزون دشمنان در داخل و خارج از كشور و تلاش آنان برای براندازی انقلاب با ترور شخصیت‌های انقلابی چون«شهید مطهری» و«دكتر مفتح»، و انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی، پس از این حوادث بود كه اسلام‌گرایان انقلابی وارد تشكیلات حكومت شدند و ریاست جمهوری«شهید رجایی» و نخست وزیری«شهید باهنر» در حقیقت اولین قدم برای ورود نیروهای مخلص به تشكیلات حكومت بود.
بر همین اساس به اعتقاد من جمهوری اسلامی تجارب بسیار سخت و تلخی را پشت سر گذاشت. برخی از این سختی‌ها ناشی از كم تجربگی و برخی دیگر به علت جو انقلابی بدون ثبات واوضاع داخلی نابسامان آن روز بود. البته همین حوادث تلخ باعث گردید كه بسیاری از مؤمنین در دامان امام(رحمه الله) پرورش یافته وتصویر زیبایی از اسلام و اسلام‌گرایی به جامعه جهانی عرضه نمایند. خصوصاً كه بسیاری از روحانیون شیوه برقراری روابط دیپلماتیك را آموختند و كشتی انقلاب را از دریای سهمگین و پر خطر جنگ تحمیلی، در حالی به سلامت عبور دادند كه دشمنان، در پی سقوط ایران اسلامی بودند.

اختیارات ولی فقیه همانند اختیارات پیامبر است
طبیعی است كه ولی فقیه باید صلاحیتهای امام معصوم را در امر زمامداری جامعه اسلامی دارا باشد. زیرا ولایت، در حكم وحكومت از صفت نبوت یا امامت گرفته نشده بلكه بر مبنای حاكمیت است. این معنای آیه شریفه زیر است كه: «النبی اولى بالمؤمنین من انفسهم؛ پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر[ونزدیكتر] است»[1] اشاره شده است. در حقیقت می‌توان گفت در جایی كه مسأله به مصالح عمومی و حیاتی جامعه اسلامی مربوط شود؛ پیامبر به مومنین از خودشان اولی است. به همین علت این حكم در مورد ولی فقیه كه مسئولیت هدایت جامعه را بر عهده دارد، صادق است.
بدین جهت پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در روز غدیر هنگام نصب و معرفی حضرت علی(علیه السلام)به عنوان حاكم و زمامدار جامعه اسلامی، فرمودند: «الست اولى بالمومنین من انفسهم؛ آیا من نسبت به مومنین از خودشان سزاوارتر نیستم؟». هدف از تأكید ایشان بر این نكته در واقع اعلام صلاحیت پیامبر در امر عزل و نصب حاكم جامعه اسلامی است. بنابراین اگر جامعه به حاكم و زمام‌داری نیازمند شود، لازمه این امر، احراز صلاحیت‌های پیامبر و امام در وجود ولی فقیه است و این موضوع ارتباطی با مسأله«عصمت» ندارد.
اما ممكن است عده‌ای از فقها ـ حتی برخی از آنها كه به ولایت عامه فقیه اعتقاد دارند ـ این مسأله را نپذیرند و بگویند كه پیامبر و امام معصوم از صفات خاصی در امر ولایت برخوردارند كه فقیه جامع الشرایط از كسب این صفات محروم است. بنابراین با توجه به توضیح فوق می توان گفت كه این دسته از فقها اصل ولایت را قبول دارند اما برای آن محدودیت قائل‌اند.
حضرت امام(رحمه الله) در ابتدای وصیت‌نامه سیاسی ـ الهی خود به حدیث معروف ثقلین اشاره نمود تا تأكید نماید كه اسلام اصیل، اسلامی است كه از خط اهل بیت عصمت و طهارت سرچشمه می گیر د و تنها در لوای پیروی و تبعیت از این خاندان می توان به پیروزی و رستگاری رسید.

مخالفین ولایت فقیه
دیدگاه مخالفین ولایت فقیه را از دو جهت می توان مورد بررسی قرار داد:
اول اینكه مخالفت برخی از مراجع و علما با نظریه ولایت فقیه از روی عقده ولجاجت نبوده است؛ بلكه بسیاری از این علما استدلالهای حضرت امام(رحمه الله) و بسیاری از علمای سابق دیگر در باب ولایت فقیه را وارد نمی‌دانستند. در حقیقت مخالفت آنها به علت تفاوت دیدگاه سیاسی آنان با معتقدین به ولایت فقیه نمی‌باشد؛. بلكه تحقیق و بررسی این علما ـ همانند مرحوم شیخ انصاری(قدس سره) در كتاب المكاسب ـ قبل از طرح مسأله ولایت فقیه توسط حضرت امام(رحمه الله) بوده است. به همین دلیل نمی توان به مخالفت این مراجع با ولایت فقیه رنگ سیاسی داد. همچنانكه می‌بینیم بسیاری از علما كه با نظریه ولایت فقیه، مخالف بوده‌اند علیه حكومت جمهوری اسلامی ـ كه بر مبنای ولایت فقیه استوار است ـ اقدامی ننمودند. مثال بارز این علما آیت الله العظمی خویی(قدس سره) است كه قائل به ولایت فقیه نبود، ولی تمام فشارها و تهدیدهای دستگاه فاسد عراق را تحمل نمود اما خواسته این رژیم جنایتكار برای موضع‌گیری علیه جمهوری اسلامی را برآورده نساخت. وحتی به مقلدان خود اجازه داد كه وجوهات شرعی را برای كمك به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل به مصرف برسانند.
دوم اینكه تجربه شیعه و حركت تشیع در ادوار مختلف تاریخ، تصدی حاكمیت توسط روحانیان را مسأله‌ای غیر قابل تصور و دور از ذهن می‌نمود؛ لذا بسیاری از علما، نهضت امام(رحمه الله) را حركتی بیهوده و بی‌ثمر می‌دانستند و معتقد بودند كه به علت عدم درك مسائل سیاسی روز و عناصر دخیل در امر پیروزی انقلاب، چه بسا ممكن است معضلات حاصله از این نهضت بیش از منافعی باشد كه به دست خواهد آمد. این نتیجه‌گیری‌ها به علت غوطه‌ ور شدن این افراد در تاریخ گذشته و عدم وجود نشانه‌های پیروزی در آن بود. به همین علت بسیاری از علما پیروزی انقلاب را نتیجه امدادات غیبی می‌دانستند.
با توجه به بحث فوق، من مسأله مخالفت علما را ناشی از دیدگاه‌های سیاسی یا رعایت مصالح شخصی نمی‌دانم، زیرا نظریه حضرت امام(رحمه الله) درباره ولایت فقیه نوعی بدعت و نوگرایی نبود، بلكه آنچه نظریه او در باب ولایت فقیه را از دیدگاه دیگر علما متمایز می‌سازد، نوع حركتی است كه ایشان به ولایت فقیه داد.

شرایطی كه به پیروزی انقلاب كمك نمود
برخی كارشناسان مسائل سیاسی معتقدند كه پیروزی انقلاب با برخی شرایط سیاسی مناسب همراه گردید؛ مثل تغییر دیدگاه‌های سیاستمداران آمریكا در رابطه با شاه، پس از زیاده طلبی ها و تخطی او از برنامه های از پیش تعیین شده آنان. شاه در اندیشه ایجاد یك بازار اقتصادی آسیایی بود و پروژه هایی را در سر می‌پروراند كه با سیاست‌های آمریكا در منطقه همخوانی نداشت. از سوی دیگر، آمریكا چنین می‌پنداشت كه نهضت امام(رحمه الله)، حركت دسته‌ای از آخوندها و ملاها است؛ كه به سرعت زمام امور را به دست سیاستمداران لاییك و غرب زده خواهند سپرد و این گونه افراد در كنارگروهی از متدینین، مهار حكومت را به دست خواهند گرفت. همانند آنچه در پاكستان و بسیاری از كشورهای دیگر به وقوع پیوست. امریكا چنین تصور می كرد كه می‌تواند انقلاب را تحت سیطره خود درآورد، و شاید یكی از دلایل عدم ورود ارتش به صحنه انقلاب همین تصور آنان بود.
بعضی از كارشناسان معتقدند كه آمریكا پس از پایان نقش بعضی رژیم‌ها در سیاست‌های منطقه‌ای، تصمیم به تجدید و بازسازی ساختار حكومت آنان می‌گیرد. شاید آنان تصور می‌كردند؛ پس از افول انرژی و حركت كوبنده نهضت، می توانند قافله انقلاب را به هر راهی كه می خواهند هدایت نمایند. اما محاسبات سیاسی آنان نقش بر آب شد و علت این شكست عدم شناخت آنان از شخصیت امام(رحمه الله) وعدم درك عشق وافر ملت ایران به ایشان بود.
سخن، در مورد عوامل طبیعی دخیل در پیروزی انقلاب است. اما«امدادات غیبی» __ كه حركت انقلاب را به پیروزی نزدیك نمود _ غیر قابل شمارش است. یكی از این امدادات، این بودكه آمریكا علی رغم در اختیار داشتن بزرگترین دستگاه‌ جاسوسی و اطلاعاتی جهان، نتوانست راز بزرگ انقلاب و اندیشه و شخصیت امام(رحمه الله) را درك نماید.

دستاوردی بزرگ
بزرگترین دستاورد نهضت امام خمینی(رحمه الله)، آشنایی جهانیان با اسلام اصیل بود. امام(رحمه الله) جان ودل جهانیان را تسخیر نمود و این دین مبین را از جمود و ایستایی سیاسی و فرهنگی حاكم بر جوامع اسلامی نجات داد و به واسطه انقلاب مهدی گونه خویش، ندای اسلام را بر بام جهان طنین انداز كرد.
ره آورد بزرگ دیگر امام(رحمه الله) موفقیت ایشان در تأسیس و پایه گذاری دولت اسلامی بود كه بیداری و هوشیاری افكار عمومی مسلمانان جهان را در پی داشت و حركت‌ها و نهضت‌های كوچك و ناپیوسته اسلامی، در اثر ندای امام(رحمه الله) به جریانی عظیم و فراگیر مبدل شد. علی رغم اینكه پس از رحلت ایشان نام مباركش را كمتر می‌شنویم، اما دستاوردهای انقلاب بزرگش، همچنان در جوامع اسلامی به نشو ونما ادامه می‌دهد.

اراده ایران اسلامی
آقای مهدی بازرگان در یك مصاحبه مطبوعاتی گفت كه ما اسلام را برای ایران می‌خواهیم؛ اما امام(رحمه الله) ایران را برای اسلام می خواست. اگر این دو مقوله را بررسی كنیم متوجه خواهیم شد كه تفكّر امام(رحمه الله) به عنوان یك فقیه آگاه، مبارز، درباره اسلام باید وسعتی جهانی داشته باشد وتمام حركت‌ها و نهضت‌های اسلامی را اجزای پیكره نهضت جهانی اسلام بداند.
به همین علت امام(رحمه الله)، ایران را برای اسلام و در خدمت اسلام می‌دانست. هدف ایشان دعوت همه جهانیان به سوی اسلام بود و تمام شعارها و فریادهای وی، گواه این مدعاست. ندای: «یا ایها المسلمون اتحدوا»ی وی همه جهانیان را مورد خطاب قرار داد. او می خواست؛ تمام مستضعفان جهان با اسلام آشنا شوند و بدانند كه این دین مبین در تمام مشكلات و سختی‌ها با مستضعفان همراه و همگام است و از آنها حمایت می نماید. وی اراده كرده بود به مسلمانان و مستضعفان جهان نشان دهدكه قدرت و توانمندی هر پایگاه اسلامی، توانمندی و اقتدار پایگاه دیگر است و از طرف دیگرضعف و ناتوانی هر كدام، باعث تضعیف دیگری خواهد بود. همین رابطه درباره استكبار جهانی نیز صادق است.
افق دید امام(رحمه الله) تمام جهان را در بر گرفت و هنگامی كه ایشان شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» را سر داد، در واقع بعد جهانی حركت انقلاب را به جهانیان معرفی نمود. هر چند ایران، مركز توانمند حركت و نهضتی شد _ كه قدرت استكبار جهانی را متزلزل ساخت _ اما كوشش و تلاش امام(رحمه الله) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، صرف تقویت و توانمند سازی تمام مراكز و پایگاهای مقاومت اسلامی در سراسر جهان گردید و غرب نام «صدور انقلاب » را برای این تحرك برگزید. هدف امام(رحمه الله) بیداری و قیام تمام جهان اسلام بود و در این راستا ایشان در نظر داشت كه از ایران، سپاهی برای آزادی فلسطین اعزام نماید.
با بررسی نهضت امام(رحمه الله)، مشاهده خواهیم كرد كه او در نظر داشت پس از پیروزی انقلاب در ایران و ایجاد پایگاهی مستحكم، دامنه این نهضت را به دیگر نقاط جهان گسترش دهد. به همین علت ایشان تمام تلاش خود را ابتدا، صرف پیروزی نهضت در ایران نمود.
اگر به سخنان ایشان به دقّت بنگریم، متوجه می شویم ایشان مبارز مسلمانی بود كه قضیه اسلام را در بعد جهانی آن، بخوبی درك كرده بود. و انقلاب اسلامی ایران در حقیقت اولین گام این استراتژی بزرگ و عظیم بود.

امدادت غیبی در انقلاب
ما به عالم غیب ایمان داریم و می دانیم خداوند تبارك و تعالی وعده داده كسانی را كه در راه او قدم می‌نهند، یاری نماید«ان تنصروا الله ینصركم ویثبت اقدامكم؛ اگر خدا را یاری كنید، یاریتان می كند وگامهایتان را استوار می دارد»[2] خداوند از مؤمنین می خواهد دچار سستی و رخوت نشوند و اندوه به دل راه ندهند و می‌فرماید:«وانتم الاعلون ان كنتم مؤمنین؛ كه شما برترید اگرمؤمن باشید»[3] زیرا جهاد همچنانكه مؤمنین را ملزم به تحمل رنج ها ومصائب می نماید، در مقابل آنها را قادر می سازد كه به دشمنان ضرباتی وارد نمایند. بنابراین اگر مجاهد فی سبیل الله از محاصره ها و سختی‌ها و مشكلات رنج می برد، طرف مقابل را نیز دچار ذلت و خواری می نماید. با این تفاوت كه مومنین به خداوند عزوجل امید دارند، ولی دشمنان از آن بی‌بهره‌اند.
بنابراین الطاف خفیه الهی كه امام(رحمه الله) و انقلاب را در مراحل بسیار خطرناك نهضت از گزند دشمنان محافظت نمود، قابل انكار نیست؛ اما اینكه همه چیز را بر اساس امدادات غیبی توجیه و تفسیر نماییم، بر خلاف سنت خداوند در عالم وجود است.

توازن بین امور غیبی و مادی
امام(رحمه الله) اصطلاح امداد غیبی را كراراً در بیانات خود به كار می برد؛ اما در عین حال درباره شرایط مادی و طبیعی نیز سخن می گفت. در حقیقت وظیفه او _ به عنوان یك فقیه عارف و مرجع دینی _ ایجاد رابطه بین مردم و خدا بود. امام(رحمه الله) وظیفه داشت این پیام را به مردم برساند كه همه چیز از خداست و به سوی او باز می‌گردد و نقش انسان‌ها در این میان، اجرای اراده الهی است.
بدین علت است كه می گوییم وجود نیروهای درونی و ما فوق طبیعی كه در آیات قرآن و احادیث نبوی ذكر شده اند، برای تمام نهضتها و حركتها لازم است؛ علی الخصوص اگر میان طرف‌های درگیر از لحاظ توانمندی توازن بر قرار نباشد، اما نكته مهمتر این است كه همانطور كه اصرار بر اهمیت و اعتبار ابزار مادی به عنوان تنها وسیله برای رسیدن به پیروزی، خطای محض است، اعتقاد به امداد غیبی بعنوان اساسی ترین ابزار نیز اشتباه محض است؛ زیرا ما را از بررسی و برنامه‌ریزی برای واقعیات و بكارگیری عوامل قدرت باز می‌دارد. بنابراین باید بین سنتهای الهی كه خداوند آنها را در جهان هستی و حركت انسان به ودیعه نهاده است و فیوضات الهی كه نشانگر امداد غیبی در هنگام تنگی و سختی است، توازنی ایجاد شود.
امام(رحمه الله) در نهضت خود از این دو عنصر به بهترین وجه استفاده نمود. تأكید ایشان بر جنبه روحی، به علت شكست‌هایی بود كه مسلمانان به طور پیاپی در زمینه های سیاسی، اقتصادی و امنیتی از جانب استكبار متحمل شده بودند و آنان را دچار نوعی خودباختگی در برابر غرب نموده بود. لذا امام(رحمه الله) بر آن بود تا جنبه ایمانی و روحانی و اطمینان به تحقق وعده‌های الهی در دل مردم را تقویت نماید. او موفق شد فرهنگ خود باختگی و غرب زدگی را از باور مردم بزداید و این باور را جانشین كند كه در ایمان و عالم غیب نیرویی است كه هیچ قدرت مادی توانایی رویارویی با آن را ندارد.
به نظر اینجانب بسیاری از رهبران انقلاب‌ها و نهضت‌ها در همین مسیرگام برداشتند. آنان نقاط ضعف دشمنان را به مردم بازگو ‌كردند. نمونه بارز این مسأله «مائو تسه تونگ» است؛ هر چند كه او قابل قیاس با امام(رحمه الله) نیست. مائو، آمریكا را به«ببر كاغذی» تشبیه نمود، علی رغم اینكه می‌دانست این ببر كاغذی، به بمب‌های اتمی مسلح است. ولی وی در نظر داشت تا وجدان و دل ملت چین را از هراس و خوف خالی سازد. مائو از این ابزار بعنوان ابزاری سیاسی استفاده نمود؛ اما امام(رحمه الله) این ابزار را از میان عناصر روحی و ایمانی موجود درفرهنگ جامعه برگزید و آن را به كار گرفت.

1. احزاب، 6.
1. محمد، 7.
2. آل عمران، 139.

به نقل از پایگاه اطلاع رسانی علامه سید حسین فضل الله (+)

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.