چهارشنبه 13 ژوئن 12 | 12:07

تهذیب نفس و تحصیل علم منافاتی با هم ندارند

استاد سید مهدی میرباقری

گاهی همه ریاضت‌های انسان به خاطر یک گناه به نتیجه نمی‌رسد؛ در ‌‌نهایت هم تا هنگامی که آن گناه صاف نشود، انسان به نتیجه نمی‌‏رسد؛ برطرف کردن گناه نیز نیازمند توبه و توجّه است.


استاد سید مهدی میرباقری – اصلاح نفس و خودسازی از اموری است که پرداختن به آن برای همه مؤمنین ضروری است. ضرورت پرداختن به اصلاح نفس و خودسازی برای کسانی که به کارهای مهم اشتغال دارند بیش از سایرین است؛ چرا که نیاز چنین کسانی به استعانت از خدای متعال و توکّل بر او بیش‏‌تر می‌‏باشد؛ از سوی دیگر، دشمنیِ شیطان با آن‌ها نیز شدید‌تر است؛ شیطان با هیچ کس به اندازه یک عالم ربانی که حِصن اسلام است، دشمنی نمی‌‏کند و برای هیچ چیزی به اندازه انسانی که اهل علم و عمل الهی باشد، توان و نیرو صرف نمی‌‏کند. شیطان شش هزار سال عبادت خود را برای عداوت با اولیاء خدا به آتش کشیده است؛ بنابراین متناسب با دشمنی دیرینه شیطان، کسانی که می‌خواهند عالِم الهی و عارف به زمان شده و گرهی از کار فرهنگی جامعه باز کنند، باید در امر خودسازی خود کوشا باشند.

اکنون که دشمنان اسلام به تهاجم فرهنگی روی آورده و برای گسترش و تثبیت فرهنگ مادی در همه ابعاد زندگی بشر برنامه ‏ریزی کرده‌‏اند، عده‌ای باید خود را وقف مقابله با این تهاجم کنند و از دوستان اهل بیت علیهم‏ السلام پشتیبانی و دستگیری نمایند. بی‏ شک کسانی که در این وادی قدم می‌گذارند با شیاطینی مواجه خواهند شد که موکل گمراهی آن‌ها شده و به تناسب بالا بودن اهمیت کار آن‌ها قوی‌ترند بنابراین حاملان مأموریت‏های بزرگ، بیش از همه نیاز به تهذیب نفس دارند تا بتوانند با شیطان قدرتمند مربوط به خودشان مقابله کنند.

تحصیل علم و تهذیب نفس

تهذیب نفس و تحصیل علم هرگز نباید مزاحم یک‏دیگر تصور شوند. این دو در حقیقت مؤیّد و معاضد یکدیگرند. یکی از دام‌های شیطان این است که به بهانه تحصیل تقوا، مانع تحصیل علم و به بهانه تحصیل علم، مانع تحصیل تقوا می‌شود؛ این در حالی است که بزرگان عرصه علم و عمل، هر دو جنبه را با هم و به حد کمال داشته ‏اند.

در این خصوص حضرت آیت الله بهجت (رض) می‌‏فرمودند: استاد ما مرحوم محقق اصفهانی، پیوسته تسبیح دستشان بود و ذکر می‌گفتند: از ایشان پرسیدند: شما چه می‌گوئید؟ فرمودند: خواندن روزی هزار مرتبه سوره قدر خوب است. این در حالی است که حاشیه ایشان بر مکاسب و کفایه به عنوان محصول یک عمر تلاش علمی یک شخص قابل توجه و کافی است. مرحوم آقای کشمیری نیز که از شاگردان ایشان بودند، می‌‏فرمودند: مرحوم محقق اصفهانی در حرم حضرت امیر (ع)، هزار مرتبه سوره قدر را ایستاده می‌خواندند و بعد محاسنشان را دست گرفته و خطاب به حضرت عرض می‌کردند:

«گر چه سیه رو شدم غلام تو هستم/ خواجه مگر بنده سیاه ندارد»

بنابراین تحصیل علم و تحصیل تقوا قابل جمع و هر دو مکمّل یک‏دیگر هستند؛ و شرط توفیق در این دو مراقبه است؛ «قم اللّیل إلا قلیلاً نصفه او انقص منه قلیلاً او زد علیه و رتّل القرآن ترتیلا… إن لک فی النهار سبحاً طویلاً»؛ برخی آیه شریفه فوق را این‏گونه معنا کرده‏اند که توفیق انسان در مأموریت‌های روز، انس و خلوت شبانه با خداست؛ اگر کسی در انس و مناجات با خدا شب خوبی نداشته باشد، روز خوبی هم نخواهد داشت؛ کسی که نماز خود را اصلاح نمی‌کند، نمی‌‏تواند سایر امور زندگی خود را اصلاح کند، در روایات معصومین علیهم‏السلام آمده است کسی که به نماز اهمیت ندهد، (که البته این اهمیت دادن، مراتبی دارد)، هم در دنیا، هم در هنگام مرگ و هم در قیامت، دچار آفاتی می‌‏شود. سپس می‌‏فرمایند: یکی از آفات دنیایی آن رفتن برکت از عمر است. عمر چنین انسانی نه برکت معنوی دارد و نه برکت ظاهری. عمر کسی بابرکت است که مانند مرحوم مجلسی تا چندین قرن، فرهنگ عمومیِ جامعه تشیع بر محور آثارش شکل می‌‏گیرد و یا مانند حضرت امام خمینی (رض) با انقلاب خود خداپرستی و معنویت را در جهان زنده می‌‏کند. در مقابل هم کسانی هستند که با وجود تلاش علمی زیاد و تألیف کتاب هیچ اثری از آن‌ها باقی نمانده و یا آثارشان مورد توجه و مرجع قرار نمی‌‏گیرد.

برکتی که خدای متعال به بندگان خود عنایت می‌کند به دلیل خودسازی‏‌ها و مراقبه‌هاست؛ بنابراین هر انسانی نیازمند فرصتی است تا بین خود و خدای متعال خلوت انسی داشته باشد؛ این خلوت در ابتدا از یک فرصت حداقلی آغاز می‌شود که اگر خلوت خوبی باشد، تمام شبانه ‏روز انسان را فراگرفته و به خلوتی دائمی تبدیل می‌شود. در احوال مرحوم آقای قاضی نقل شده است که پدرشان به ایشان توصیه کرده بودند: در شبانه‌روز یک ساعت را برای خودتان بگذارید؛ چون اشتغالات دنیا انسان را با خود می‌برد و این یک ساعت همه ۲۴ ساعت را پر خواهد کرد. در احوالات یکی از شاگردان میرزای شیرازی آمده است که وقتی برای عهده‌داری امور اجتماعی مردم تبریز عازم بود از میرزای شیرازی بزرگ (صاحب فتوای تنباکو) یک توصیه خواست؛ میرزای شیرازی فرموده بودند: در آن‏جا که سرتان شلوغ می‌شود؛ در شبانه‌روز ساعتی را برای محاسبه و مراقبه خود بگذارید. ایشان بعد‌ها فرموده بود: که آن یک ساعت مراقبه، تمام شبانه روز من را پر کرد.دلیل قرار دادن فرصتی معین برای انس با خدای متعال این است که این انس، مبدأ محبّت و نورانیت قلب می‌شود.

خودسازی، توفیق و برنامه‌‏ریزی

البته پرداختن به این امر هم بدون برنامه‌ریزی، دقت و توجه امکان‏پذیر نیست. مراقبه و خودسازی بدون برنامه ‏ریزی و خود به خود تحقق نمی‌‏یابد؛ توفیقٌ من الله در جای خود وجود دارد، اما از این سو نیز تلاش، محاسبه، مراقبه و جدیّت لازم است؛ خلاصه این‏که این امر با مسامحه پیش نمی‌رود، حتی برای یک سفر زیارتی هم باید برنامه ‏ریزی داشت؛ اگر زائر از ابتدا سست باشد بی‏‌تردید تا پایان سفر نیز سست خواهد بود.

«رجب، شعبان و رمضان» فرصتی برای تهذیب

بعضی از فرصت‌ها برای تهذیب و اصلاح نفس، ممتاز هستند بزرگان در سه ماه رجب، شعبان و رمضان به شکل ویژه با خداوند خلوت داشتند. حضرت امام (ره) در ماه رمضان حتی در دوره رهبری، دیدارهای عمومی خود را تعطیل می‌‏کردند و ده نوبت قرآن را ختم می‌کردند. پاسداری که ده سال محافظ ایشان بود می‌‏گوید: حضرت امام (ره) در شبانه روز دوازده نوبت تلاوت قرآن داشتند و توصیه می‌کردند: ابتدا نمازتان را اصلاح کنید و بعد با قرآن مأنوس شوید و تلاوت قرآن داشته باشید.

بعضی ایام، ایام مخصوص هستند؛ مانند ماه‏های رجب و شعبان و به ویژه ماه رمضان که ماه ضیافت الله و کرامت الله است. در این ماه، درهای بهشت باز و درهای جهنم بسته است و شیاطین در غل و زنجیرند؛ این به آن معناست که در ملکوت عالم، اتفاقات مهمی می‌افتد، این ماه، یک ماه عادی نیست؛ در ملکوت این ماه درهای فیض و رحمت‌ الهی باز و درهای عقاب بسته است؛ اگر کسی بخواهد وارد جهنم شود باید تلاش کند تا قفل‌ها را باز کند و اگر بخواهد وارد بهشت شود، راه هموار است و در‌ها باز. بعضی از بزرگان از عید فطر تلاش می‌کردند تا در سال بعد ماه رمضان و شب قدری بهتر و شایسته ‏تری داشته باشند و برای رسیدن به این مقصود، مراقبه‌های کاملی انجام می‌‏دادند. در این بین برای فرصت‌های از دست رفته جز استغفار و التجاء به خدای متعال برای جبران گذشته هیچ چاره‏ای نیست.

امام سجاد (ع) در دعای وداع ماه رمضان، فضیلت‌های از دست رفته ماه رمضان را می‌‏شمارند: «اللهم لک الحمد اقراراً بالاسائه و اعترافاً بالاضاعه»؛ خدایا کار تو ستودنی است؛ نعمت را تو دادی؛ آنهایی که رسیدند با همین نعمت‌ها رسیدند؛ عیب از تو نیست؛ ما بد عمل کردیم که نتوانستیم به نتیجه برسیم؛ ما نعمت را تضییع کردیم. این اقرار و اعتراف باید با ندامت‌های داخلی پیوند خورده و زبان صادقانه عذرخواهی کند؛ انسان باید به دلیل این اتلاف وقت‌ها و تضییع نعمت‏‌ها اعتذار حقیقی داشته باشد. انسان اگر به چنین نقطه‏ای برسد، درهای فضل الهی به روی او گشوده خواهد شد.

اگر خدا بخواهد با عدل خود رفتار و قضاوت کند هرگز هیچ‏کس نمی‌تواند به مقصد برسد؛ محاسبه یک ترک اولی کافی است که خدای متعال آدم را از بهشت بیرون کند و تا قیامت او و نسلش را در دنیا گرفتار نماید؛ بنابراین تنها راهی که باقی می‌ماند، فضل خدای متعال است. کسانی که فضل الهی را مشاهده می‌کنند، به امید و رجاء می‌رسند و سپس با این سرمایه خدادادی به مقصد دست می‌‏یابند. در حقیقت، سرمایه انسان برای سلوک، رجاء به خدای متعال و توکل به او است که آن هم با مشاهده فضل خدا واقع می‌شود. در حدیثی از معصوم (ع) آمده است که اگر انسان مشاهده فضل کند در او امید پیدا می‌شود؛ تا هنگامی که فضل الهی شهود نشود، امید پدید نمی‌‏آید. البته مشاهده فضل نیز مقدماتی می‌‏طلبد که به آن اشاره شد.

استغفار و جبران فرصت‏های از دست رفته

به هر حال عده‏ای که از فرصت‌ها استفاده کردند، باید شاکر باشند؛ آن‌ها هم که فرصت را از دست دادند باید در فرصت‏های بعدی به حمد و اقرار و استغفار مشغول شوند تا درهای فضل الهی به روی آن‌ها گشوده و با فضل خدای متعال همه آن‌ها جبران شود. کسی که فرصت را از دست داده مانند کسی است که می‌‏خواهد در شب امتحان، دروس یک سال را با هم بخواند. این کار در ظاهر شدنی نیست مگر آن‏که محاسبه دیگری پیش آید.

اگر محاسبه دیگری پیش آمد ممکن است آن‏چه در ظاهر محصول یک سال تلاش است، در یک لحظه به دست آید. در احوالات یکی از علما است که زمانی در نجف نوعی بیماری فراگیر شد؛ همه ساکنین نجف مهاجرت کردند و فقط من و یک نفر دیگر ماندیم.، تا این‏که روزی به آقایی بزرگوار برخورد کردم که تا آن زمان در نجف ایشان را ندیده بودم؛ ایشان به من فرمود: خدای متعال به دلیل این کار، علم توحید را به شما عنایت می‌‏کند. ایشان می‌گوید: در خواب دیدم دو ملک با الواحی در دست از آسمان پائین آمدند؛ یکی از این دو ملک به دیگری گفت: ما مأموریم این الواح را به این آقا نشان دهیم. سپس ایشان می‌گوید: آن لوح را به من نشان دادند؛ وقتی از خواب بیدار شدم به قدری از معارف توحید به من عنایت شده بود که اگر هزار سال تحصیل علم می‌‏کردم این قدر از معارف را به دست نمی‌آوردم!

پس، این‏که خدای متعال فرصت‏هایی را گذاشته است که انسان جبران کند و آن‏چه را که آرام آرام از دست رفته، تدارک کند، امکان‏پذیر است؛ البته این عنایت مخصوص کسانی است که به مقام مشاهده فضل می‌رسند. فضل الهی اگر شامل حال کسی شد، اندازه و حساب ندارد؛ «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر». کسانی که در گذشته کوتاهی کرده‏اند می‌‏توانند با حمد خداوند، اقرار و اعتراف به گناه و اظهار و ابراز ندامت و اعتذار صادقانه، به مشاهده فضل الهی رسیده و به واسطه‏ فضل خداوند، جبران همه فرصت‌های از دست رفته را درخواست کنند.

در حدیثی معروف، اباصلت از وجود مبارک حضرت ثامن الحجج علیه‏السلام چنین نقل می‌کند: آخرین جمعه ماه شعبان در محضر حضرت بودم؛ ایشان فرمودند: فرصت‌ها گذشته و این آخرین جمعه ماه شعبان است؛ حضرت دستوراتی دادند که انجام دهم. سپس فرمودند: کوتاهی‌هایی که در طول این ماه شده را جبران کن. حضرت چند دستور به ایشان دادند که یکی از آن‌ها کثرت در استغفار است؛ استغفار خود را زیاد کنید؛ تلاوت قرآن و دعا را زیاد کنید، تا پاک و مطهر وارد ماه بعد شوید.

گاهی همه ریاضت‌های انسان به خاطر یک گناه به نتیجه نمی‌رسد؛ در ‌‌نهایت هم تا هنگامی که آن گناه صاف نشود، انسان به نتیجه نمی‌‏رسد؛ برطرف کردن گناه نیز نیازمند توبه و توجّه است. حضرت همچنین فرمودند: اگر امانتی از مردم به عهده دارید به صاحبش برگردانید. انسان باید به انواع امانات و دیونی که بر عهده دارد توجه کند؛ گاهی یکی از آن‌ها، مانع بهره‌مندی [از فیوضات الهی] می‌شود؛ حضرت در ادامه فرمودند: بر ترک و رهایی از گناهانی که مرتکب شده‏اید، مصمم باشید. البته هر کسی باید متناسب با احوال خود عمل کند؛ ممکن است کسی گناه کبیره مرتکب شده باشد و دیگری اهل مکروه هم نباشد؛ اما بی‌‏تردید همه در درگاه خدای متعال، مذنب هستند. سپس فرمودند: برای ترک گناهان تصمیم بگیرید و سعی کنید به خوف الهی روی آورید؛ ترس از خدای متعال را در خود ایجاد کنید و به او توکل داشته باشید که این وادی بدون توکل پیمودنی نیست.

دو نکته پایانی

در ‌‌نهایت باید به دو نکته توجه داشت: یکی خواندن ادعیه و دیگری تلاوت قرآن است. خداوند درباره قرآن می‌‏فرماید: «لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعاً متصدعاً من خشیة الله»؛ اگر خدای متعال یک تجلی از این قرآن را بر قلب انسان وارد کند اگر کوه هم باشد متلاشی و خاشع می‌شود؛ خشوع قلبی با تجلیات قرآن واقع می‌شود. به تعبیر قرآن، تجلی عظمت الهی در قرآن قابل مشاهده است، «ولو أنّ قرآناً سیّرت به الجبال، أو قطّعت به الارض أو کلّم به الموتی». حضرت آیت الله بهجت (رض) فرموده بودند: اگر چنین کتابی (قرآن) در چین هم بود و ما وصفش را می‌شنیدیم باید آن را پیدا می‌کردیم و با آن مأنوس می‌شدیم؛ حال که این کتاب در اختیار ماست، باید استفاده کنیم.

کثرت تلاوت این کتاب، با ادب حضور و به خصوص در خلوت، بسیار مؤثر است؛ از امام سجاد علیه‌‏السلام ادعیه لطیفی مانند مناجات شعبانیه و صلوات شعبانیه نقل شده که معارف بلندی است؛ تداوم در خواندن این صلوات و مناجات حتی در غیر ماه شعبان هم آثار عجیبی دارد. حقیقت این دعا مانند حقیقت قرآن است. حقیقت قرآن در منزلت بالایی است که قلب بشر ظرف دریافت تجلیات آن نیست، حقیقت این دعا، حالی است که تنها بین امام علیه‏السلام و خدای متعال است؛ حالی که در دست‏رس و قابل دریافت برای بشر نیست؛ امام علیه‏السلام این حال را تنزّل داده و آن را قابل دریافت و درک کرده‏اند. دعا در حقیقت حال استکانت، تضرّع، بندگی، فقر، افتقار، احساس نیاز و تمام حالات بین امام علیه‏السلام و خدای متعال است؛اگر امام علیه ‏السلام این حال را در عالم تنزل نمی‌‏دادند دست کسی به حقیقت آن نمی‌رسید.

از کارهای امام سجاد علیه‏ السلام که در صحیفه سجادیه ظهور دارد، تنزل آن حقایق در عالم است. حضرت از طریق این ادعیه عالم را وارد فضای درک آن حقایق کرده‏اند. هم‏چنان‏که اگر حقایق قرآن، نازل نمی‌شد همیشه در پرده حجاب باقی بود و نبی اکرم صلی‏الله و علیه و آله و سلم واسطه تنزل حقیقت قرآن به عالم انسانی شدند؛ به همین ترتیب، حقیقت دعا نیز به واسطه حال امام سجاد علیه‏السلام در عالم انسانی تنزل یافته است. دعا از خزاین غیب الهی که در محضر خدای متعال است از نیاز‌ها و ظرفیت‌های انسان، از ضعف‌ها و عقوبت‌هایی که در انتظار انسان است و از جمال و جلال الهی و افتقار انسان به این جلال و جمال الهی سخن می‌‏گوید.

اگر معصوم علیه‏ السلام آن تلقی خود از خدای متعال، افتقار خویش، سختی راه و مراحل سلوک و مانند آن را، به عالم انسانی تنزل نمی‌دانند، هیچ‏گاه باب دعا به روی بشریت گشوده نمی‌شد و کسی نمی‌توانست با خدای متعال مناجات کند، بی‏تردید مناجات با حضرت حق به واسطه معصوم علیه‏السلام واقع شده و تنزل یافته است. حقیقت حال مناجات مؤمن نیز، تنزل حال معصوم علیه‏السلام در او و تجلی آن حقیقت در قلب اوست.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.