مجتبی دانشطلب- «مجلهٔ نیشن در مقالهای تحت عنوان «اساتیدی که قذافی به آنها پول میداد، تا آنها از او چهرهٔ مثبتی به نمایش بگذارند» نوشته است: «جوزف نای استاد مدرسهٔ کندی هاروارد، در سال ۲۰۰۷، در مجلهٔ نیوریپابلیک نوشت که قذافی علاقمند به بحث دربارهٔ دموکراسی مستقیم است. آنتونی گیدنز، از ال اس ای لندن، در مجلهٔ گاردین در همان سال نوشت که لیبی تحت زعامت قذافی میتواند نروژ آفریقای شمالی بشود. بنجامین بابر، استاد دانشگاه راتگرز، در روزنامهٔ واشنگتن پست، در همان سال ۲۰۰۷، نوشت که لیبی میتواند اولین کشور عربی باشد که به صورت مسالمت آمیز و بدون دخالت غرب به یک دولت پایدار و غیر مستبد تبدیل شود. آیا شما فکر میکنید که مغزهای بزرگ مثل هم فکر میکنند؟
واقعیت آن است که نه چنین نیست. تمام این استادان از لیبی پول دریافت میکردند. براساس قراردادی حدود سه میلیون دلار در سال، از طریق یک شرکت مشاوره که قول داده بود که در انگلیس و در آمریکا چهرهٔ لیبی و معمر قذافی را ترمیم کند. نیشن افرادی چون برنارد لوئیس از پرینستون، رابرت پاتنام از هاروارد، فرانسیس فوکویاما از جان هاپکینز، را هم جزو همین لیست مواجب بگیران آورده است. به نوشتهٔ نیشن، سیف الاسلام مدرک دکترای خود را از ال اس ای گرفته و معلوم شد که قذافی چند میلیون دلار به این دانشگاه کمک مالی کرده بود. پس از افشای این موضوع، رئیس دانشگاه ال اس ای مجبور به استعفا شد.
قذافی در جنگ علیه تروریسم (القاعده، و…) بسیار به آمریکا نزدیک شد. قبل از آن میلیونها دلار به خانوادهٔ قربانیان لاکربی خسارات پرداخت کرد. وضع آن چنان تغییر کرده بود که حتی اوباما نیز فروش میلیاردها دلار سلاح به لیبی قذافی را به تصویب رساند… این دوره گذشت. دولتهای غربی تصمیم به حذف قذافی گرفتند. یک باره این کشور در صدر اخبار قرار گرفت و همهٔ رسانهها از سفاکیهای قذافی سخن میراندند. گویی قذافی طی چند شب دچار انقلاب ماهیت شده بود. قذافی همان قذافی سرکوبگر سابق بود. اما تحولات منطقهای لیبی را هم متأثر ساخت و قذافی همچون گذشته عمل کرد، یعنی دست به سرکوب وحشیانهٔ مردم زد. درگیریها شدت گرفت و قذافی میرفت تا کار مخالفان را دوباره یکسره سازد.»
سه بند بالا از مقاله «ربایش بهار عرب» به قلم اکبر گنجی آورده شده که اسفند ۹۰ در سایت روزآنلاین منتشر شده است. گنجی در دو مقاله دیگر هم به وضع لیبی پرداخته است: «مشروعیت و پیامد حمله به لیبی» در بی بیسی فارسی و «کلنگی کردن یمن، لیبی و سوریه» در روزآنلاین. او با اشاره به تلفات حمله ناتو، پیامدهای انسانی پس از جنگ (نقض حقوق بشر و درگیریهای قومی) و پیامدهای سیاسی انقلاب (که بزرگترین آنها تجزیه طلبی است) سعی میکند در مشروعیت دخالت غرب در کشورهایی مثل لیبی تشکیک ایجاد کند. تکیه او روی «نظریه پردازان اصلی دخالت بشردوستانه همچون جان راولز، مایکل والزر، پیترسینگر است [که] آن را به قیود زیادی مقید ساختهاند. یکی از آن قیود این است که برای نجات جان آدمیان دخالت صورت میگیرد و اگر تعداد کشته شدگان پس از دخالت بیش از قبل از دخالت باشد، نباید دخالت صورت بگیرد.»
گنجی در «مشروعیت و پیامد حمله به لیبی» مینویسد: «فقط در روز اول تهاجم به لیبی ارتش آمریکا یکصد و ده موشک کروز به پایگاههای نظامی آن کشور شلیک کرد. روشن است که این شلیکها به سوی بیابانها نبوده است، اما هیچ گزارشی از شمار تلفات انسانی این حمله آغازین وجود ندارد. واقعیتها دو هفته بعد کمی روشن شد. روز پنج شنبه ۱۱ فروردین رابرت گیتس، وزیر دفاع ایالات متحده و دریاسالار مایک مولن، در جلسهای توجیهی در برابر اعضای کنگره آمریکا حاضر شدند. آقای مولن در این جلسه گفت: ما عملاً به طور جدی توان نظامی او را تضعیف کردهایم. ما باعث از دست رفتن ۲۰ تا ۲۵ درصد از جمع نیروهای او شدهایم». گنجی میگوید: «همراه این تجهیزات ـ در تانک و هواپیماها و پایگاههای نظامی مورد حمله قرار گرفته ـ آدمهایی هم وجود داشته که از بین رفتهاند. شمار آنها چقدر بوده، خدا میداند. شمار غیر نظامیان کشته شده در اثر حملات هوایی ناتو نیز همچنان در پرده ابهام است.»
و در مقاله «کلنگی کردن یمن، لیبی و سوریه» بخشی از گزارش دیدهبان حقوق بشر درباره حجم بمباران لیبی را چنین نقل میکند: «در طول هفت ماه عملیات در مجموع ۲۵۹۴۴ حملهٔ هوایی صورت گرفته است که ۷۰ در صد آنها یعنی ۱۳۹۳۹ از آنها توسط هواپیماهایی انجام شده که مسلح به بمب و موشک بودهاند… در مجموع ناتو میگوید که ۷۶۴۲ سلاح هوا به زمین (بمب یا موشک) استفاده کرده است. از این سلاحها ۳۶۴۴ سلاح مجهز به اشعه لیزری است و ۲۸۴۴ عدد از آنها مجهز به سیستمهای موقیعت یاب جقرافیایی بوده و ۱۱۵۰ عدد از آنها مجهز به سیستمهای هدف یاب و با دقت عمل مستقیم میباشند… وزن ۸۲ در صد از این سلاحها ۵۰۰ پوند یا کمتر میباشد و ۷۰ درصد آنها بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ پوند وزن داشته و ۱۰ درصد از آنها بین ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ پوند وزن داشتهاند. ناتو میگوید که این حملات موجب شد تا ۵۹۰۰ هدف نظامی منهدم گردد که شامل ۴۰۰ توپخانه و موشک انداز بوده است و بیشتر از ۶۰۰ تانک و خود روهای مسلح از بین رفته و منهدم شدهاند».
گنجی در «ربایش بهار عرب» به بخشی از پیامدهای فاجعه بار انقلاب اشاره میکند: «فقط در شهر «توارغه»، سی هزار انسان ساکن شهر را از خانههایشان بیرون راندند. ظاهراً اتهام آنها همکاری با قذافی بوده است. نهادهای حقوق بشری این عمل را جنایت علیه بشریت به شمار آوردهاند. رویدادهای لیبی حدود سی هزار مفقودالاثر به جای نهاده است» او ضمن اشاره به وضع بد زندانیان و ادامه خشونتها در لیبی مینویسد: «بیش از هشت هزار تن از طرفداران معمر قذافی در اسارت گروههای شبه نظامی هستند و برخی گزارشها حاکی از وقوع شکنجه در این بازداشتگاه هاست… شبه نظامیانی که در سرنگونی حکومت سابق مشارکت داشتند، مسئول برخوردهای خونین در طرابلس، پایتخت، و درگیری در شهرهای دیگری بودهاند که تلفاتی هم برجای گذاشته است».
«یکصد روز پس از کشته شدن قذافی، بیبی سی طی گزارشی اعلام کرد: به شواهدی دست یافته که نشان میدهد هواداران زندانی او شکنجه شدهاند. زندانیان در یک پایگاه نظامی در شهر مصراته، ضرب و جرح شدهاند، شلاق خوردهاند و بهشان شوک الکتریکی داده شده است. پیشتر سازمان پزشکان بدون مرز گفته بود به دلیل افزایش موارد شکنجه، فعالیتش را در یک بازداشتگاه متوقف میکند.»
با توجه به اینکه آمار دقیقی از میزان تلفات جنگ و بمباران در لیبی در دسترس نیست گنجی در مقالاتش جملات پراکندهای ـ با استناد به منابع غربی ـ درباره میزان تلفات در لیبی به کار میبرد: «مطابق گزارش دیدهبان حقوق بشر تا قبل از دخالت ناتو، حدود ۲۰۰۰ تن در جنگ لیبی کشته شده بودند. اما منابع مختلف شمار کل تلفات بعدی را بیست هزار، سی هزار، چهل هزار و بیشتر اعلام کردهاند.»، «دهها هزار کشته، هزاران آواره، ۳۰ هزار مفقودالاثر، شکنجهٔ بازداشت شدگان به حد مرگ، و غیره، وقایعی است که تاکنون توسط رسانههای معتبرگزارش شدهاند». «برآورد سازمان ملل متحد تا ژوئن ۲۰۱۱ این بود که بین ۱۰ هزار تا ۱۵ هزار تن در لیبی کشته شدهاند.»
و درجایی از روزنامه گاردین نقل میکند که شمار تلفات بمبارانهای ناتو را از آغاز تا ماه اکتبر ۲۰۱۱ سی هزار تن ذکر میکند: «نکتهٔ جالب توجه این است که نویسندهٔ گاردین سازمان ناتو را منبع آمار خود اعلام میکند و مینویسد: در حالی که آمار تلفات در ماه مارچ، یعنی هنگام مداخلهٔ ناتو، احتمالاً چیزی میان ۱۰۰۰ و ۲۰۰۰ تن بود، براساس برآورد ناتو این میزان تا ماه اکتبر به ۳۰ هزار تن رسید که این میزان هزاران تن غیر نظامی را هم در بر میگیرد. روزنامهٔ هافینگتون پست آمریکا نیز به نقل از وزیر بهداشت دولت کنونی لیبی شمار کشته شدگان را ۳۰۰۰۰ تن و شمار مفقودان را ۴۰۰۰ تن و شمار مجروجان را ۵۰۰۰۰ تن ذکر کرده است.»
مشکل دیگر استقلال طلبی منطقه شرقی این کشور است که ۸۰ درصد ذخایر نفتی لیبی را در اختیار دارد. قبایل و طوایف این منطقه پس از ۴۲ سال انزوا در حکومت قذافی اکنون میخواهند به استقلال دست یابند. گنجی درباره اعلام استقلال منطقه برقه مینویسد: «در ۱۶اسفند ۹۰ اعلام شد که برقة (سیرانائیکا) ـ منطقهٔ شرقی لیبی ـ طی کنگرهای منطقهای، با شرکت هزاران تن از رهبران قبایل و فرماندهان شبه نظامیان، اعلام استقلال کرده است. آنها اعلام کردند: برقه به مدت چندین دهه توسط قذافی به حاشیه رانده شد. هم اکنون منطقه نفتی برقه ـ که شهر سرت تا مرز مصر را شامل میشود ـ سرنوشت خود را در دست گرفته است. شورای انتقالی لیبی بارها مخالفت خود را با استقلال منطقهٔ شرقی اعلام کرده است. شورا بر این باور است که فدرالیسم موجب از هم پاشیدگی لیبی خواهد شد.»
و درباره ریشه این جدایی طلبی میگوید: «مهمترین نکته در این تحول این است که مصطفی عبدالجلیل ـ رئیس شورای ملی انتقالی لیبی ـ در ۱۶اسفند ۹۰ طی یک کنفرانس مطبوعاتی در طرابلس، بدون ذکر نام، به نقش دولت عربستان سعودی در این ماجرا اشاره کرد و گفت:
اعلام خودمختاری این منطقه نتیجهٔ یک توطئهٔ خارجی است و به تقسیم لیبی منجر خواهد شد. این توطئه از سوی برخی دولتها تامین مالی وحمایت شده است. برخی کشورهای عربی فتنهٔ ایجاد شده در شرق کشور را حمایت وتغذیه میکنند تا در کشور خود آرامش داشته باشند و توفان انقلاب به کشورهایشان منتقل نشود. این نگرانی موجب شده است تا آنها با کمال تاسف از فتنهٔ شرق لیبی حمایت مالی نمایند. ما امروز به عنوان شورای ملی انتقالی از کسانی که خواستار تقسیم لیبی هستند تعجب میکنیم و من از همهٔ مردم کشور میخواهم تا از شورای ملی وحکومت انتقالی حمایت کنند. برخیها در تلاش هستند تا کشور را به جهنم تبدیل نمایند.»
و اینها غیر از درگیریهای قومی و طایفهای است که گنجی تنها به بخشی از آنها اشاره میکند: «هرج و مرج ناشی از گروههای شبه نظامی هر روز به گونهای خود را به نمایش میگذارد. در ۱۴ اسفند ۹۰ـ ۴ مارچ ۲۰۱۲ـ اعلام شد که در شهر بنغازی گروههای نظامی سلفی به قبرستان ایتالیاییها و انگلیسیهای زمان جنگ جهانی دوم حمله کرده، قبرها را تخریب و صلیبها را شکستهاند… وزارت خارجه بریتانیا حمله به قبرهای سربازان بریتانیایی در بنغازی، لیبی، را «هولناک» توصیف کرده است…» و به طور کلی: «دسترسی آزادانه به اسلحه و حضور «تیپهای» مختلف متشکل از شبه نظامیان مسلح، حدود اختیارات و محدوده عمل آنها معلوم نیست، باعث شده است تا دولت انتقالی در احراز و تثبیت مشروعیت و اقتدار خود در تمامی نقاط و در میان تمامی شهروندان لیبی با دشواری مواجه شود.»
اخبار پراکندهای که در رسانهها از لیبی منتشر میشود برآورد دقیقی از میزان ویرانی و تلفات پس از انقلاب نمیدهد. سرنوشت کشور ثروتمندی که ۶ میلیون بیشتر جمعیت ندارد اما روزانه ۱. ۶ میلیون بشکه نفت با کیفیت بسیار بالا تولید میکند چندان مشخص نیست. در رسانهها اخباری مثل درگیریهای قومی ـ قبیلهای و فعالیت آزادانه گروههای مسلح، که تا بستن فرودگاهها و تهدید جان مصطفی عبدالجلیل رئیس شورای ملی انتقالی هم پیش رفته است، مورد توجه قرار میگیرد، یا اخباری مثل به تأخیر افتادن انتخابات مجلس موسسان (که قرار بود ۱۹ ژوئن برگزار شود) و محاکمه سیف الاسلام و السنوسی نام لیبی را به رسانهها باز میگرداند. این روزها بیشتر وقتی یادی از وضعیت لیبی پس از جنگ میشود که دوستان سوریه از پیاده شدن طرح لیبی در شام اظهار نگرانی میکنند.
Sorry. No data so far.