چهارشنبه 20 ژوئن 12 | 07:30

چین؛ هدف استراتژیک آمریکا در قرن بیست و یک

اسماعیل طهمورثی

کنترل کشورهایی چون چین، روسیه، هند و ایران از طریق ایجاد پایگاه های نظامی در افغانستان و امضای پیمان امنیتی جدید با آن کشور، اولویت سیاست نظامی آمریکا در دهه دوم قرن بیست و یک میباشد.


تریبون مستضعفین- اسماعیل طهمورثی

«سيسيل‌ هاني» فرمانده ناوگان نيروي دريايي آمريكا در اقيانوس آرام از اعزام پيشرفته‌ترين ناوها و هواپيماهاي آمريكايي به منطقه آسيا و اقيانوس آرام همزمان با افزايش حضور نظامي اين كشور در منطقه خبر داد و سياست اخير «لئون پانتا»‌، وزير دفاع آمريكا، به كارگيري 60 درصد از كشتي‌هاي ناوگان نيروي دريايي كشور تا سال 2020 ميلادي در اقيانوس آرام دانست.

این خبری است که رویکرد جدید آمریکا را بعد از شکست مفتضحانه در عراق بعد از یک دهه جنگ و فرار از آن، نشان میدهد. کنترل کشورهایی چون چین، روسیه، هند و ایران از طریق ایجاد پایگاه های نظامی در افغانستان و امضای پیمان امنیتی جدید با آن کشور، اولویت سیاست نظامی آمریکا در دهه دوم قرن بیست و یک میباشد. در این بین برخی چین را تهدیدی برای امنیت منطقه ای و جهانی بر میشمارند و برخی چنین عقیده ای ندارند. در زیر به بررسی نظرات موافقین و مخالفین میپردازیم.

نظرات موافقین تهدید بودن چین

دو دهه آرامش منطقه ای به خصوص بعد از دوران جنگ سرد موجب شد تا چین بتواند رشد قابل توجه اقتصادی خود را به رخ کشد. دولت پکن توانسته نقش کلیدی با تاکید بر راه حلهای اقتصادی صلح آمیز ایفا کند، به گونه ای که بازار جهانی با کالاهای چینی اشباع شده است. اما توسعه ابزارهای هدف قرار دادن شبکه اطلاعات نظامی امریکا که متکی بر ماهواره ها و اینترنت است آن را به عنوان تهدیدی برای آمریکا قلمداد میکند. چین در سال 2007 موشکی ضد ماهواره ای با موفقیت آزمایش کرد و برخی گزارشات حاکی از استفاده از لیزرهایی است که به طور موقت ماهواره های آمریکایی را کور میکند. ساماندهی حملات سایبری نیز باید به این عملیاتها افزود؛ حملاتی که برای ارزیابی نقاط آسیب پذیر آمریکا بوده است. آزمایش انواع موشکهای بالستیک و کروز که میتواند به راحتی خاک آمریکا را هدف قرار دهد موجب ترس بیشتر آمریکا شده است.

تلاش پکن برای افزایش زیردریایی های مجهز به اژدرهای پیشرفته و سریع و نیز موشکهای کروز ضد کشتی تنها جزیی از عملیات محدود سازی نیروی دریایی آمریکا و متحدان منطقه ای اوست؛ این در حالی است که آمریکا بیشتر انرژی خود را صرف جنگهای پرهزینه و شکست خورده عراق و افغانستان کرده است.
چین با نیروی انسانی عظیم و افزایش هزینه های نظامی خود توانسته است توازن نظامی منطقه را به نفع خود برهم زده تا آنجا که برخی معتقدند حضور پرهزینه آمریکا نیز نمیتواند مانع آن شود. به عقیده اینها قصد چین در پس این فعالیتها خیرخواهانه نمیتواند باشد. چه اینکه حمایتهای بیش از پیش از کره شمالی به عنوان یک کشور تهدید کننده امنیت اماره ای بر تایید این مطلب است. ادعاهای سرزمینی را به آن اضاف کنیم تا تهدید امنیت منطقه ای و جهان را بیشتر دریابیم.

بلندپروازی های نظامی چین موجب شده است برخی کشورها راهکارهای دیپلماتیک و اقتصادی جهت حفظ آرامش کافی ندانشته و راهکارهای نظامی را طلب نمایند. امری که موجب تنش بیشتر در منطقه اقیانوس آرام و آسیا به طور خاص میشود. تصمیم دولت اوباما نیز باید در همین راستا تحلیل شود. افزایش توان نظامی آمریکا در منطقه آسیای شرقی نشان دهنده تنش جدید با یک ابرقدرت جدید و بالتبع افزایش تنشهای منطقه ای و بین المللی است.

نظر مخالفین

هر چند چین در دهه 1960 انقلابهایی را در دیگر کشورها مورد حمایت قرار داد و در دهه 1980 این کمکها به اتمام رسید اما چین به دلیل رفتارهای چند دهه اخیر به طور خاص نشان داده است که تهدید به شمار نمیرود. روابط امنیتی بین دولت ها موید این موضوع میباشد. البته نباید موضوعات و تنشهای داخلی را به عنوان تهدید به شمار آورد. البته این نظر میتواند برای توجیه تنش با تایوان در منطقه دانست؛ امری که موجب شده است چین به سمت نظامی شدن سرعت بیشتری به خود بگیرد.

به دنبال تاسیس جمهوری خلق چین در 1949، حزب کمونیست به دنبال استقرار حاکمیت باثبات بود. به همین دلیل اقدام به مذاکراتی با دولتهای همسایه از جمله کره شمالی و میانمار نمود و زمینهای تحت کنترل خود را به آنها بخشید. در بحبوحه جنگ اتحاد نیز جزیره ای را به ویتنام شمالی داد و از منافع خود در آن جزیره دست کشید. حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات مرزی با روسیه نیز به رویکرد صلح آمیز دولت پکن در حل و فصل اختلافات باید افزود.
چین توانسته اختلافات مرزی خود را هر چند موقت با کشورهای همسایه خود به طور مسالمت آمیزی حل نماید. آسیا بر خلاف اروپا اختلافات سرزمینی را بیشتر تجربه نموده است و چین به عنوان یک کشور وسیع این موضوع را منظور نموده است. روابط مرزی هند و چین علی رغم اختلافات مرزی را میتوان نمونه ای از این مورد دانست. اختلافاتی که بیشتر به دهه 1960 باز میگردد.

اگر چه نباید تهدید آمریکا علیه چین در مورد تنگه تایوان در 1954 و پس از آن تهدید به استفاده از سلاح اتمی در صورت حمله چین به جزیره تایوان در 10 مارس 1955 را در عملکرد نظامی چین بی تاثیر دانست. این تهدید موجب شد تا چین به سوی اتمی شدن پیش رفته ولی در عین حال برخلاف روسیه و آمریکا برنامه اتمی خود را به طور فزاینده توسعه نداده است.

امضای اعلامیه با کشورهای آ س آن در سال 2002، در جهت عدم استفاده از زور در حل و فصل اختلافات قلمرو میتواند عزم چین را در توسعه آرامش منطقه ای نشان دهد.

سیاست سازمان همکاری شانگهای که در مقابل ناتو قد علم کرده است و رویکرد غیر نظامی آن در حل مشکلات منطقه ای میتواند سیاست خارجی پکن را به خوبی نشان دهد. ایجاد بحران توسط کشورهای غربی و متحدان منطقه ای آن در سوریه و رویکرد چین به عنوان عضو دایم شورای امنیت سازمان ملل گویای این مطلب است. مخالفت با هر نوع تنش نظامی با سوریه و نیز رویکرد مثبت در شیوه تعامل با برنامه صلح آمیز هسته ای ایران و همراهی نکردن با تحریم های یکجانبه غرب نشان میدهد که چین به دنبال افزایش ثبات در منطقه و افزایش قدرت اقتصادی خود جهت کنترل مسائل جهانی و منطقه ای است و آمریکا در بلند مدت با صرف هزینه های زیاد در کنترل چین ناموفق خواهد بود.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.