به طورحتم آیندگان از تیرماه سال ۸۴ و نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به عنوان نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایران یاد خواهند کرد که مسیر نظام جمهوری اسلامی ایران را برای همیشه تغییر داد.
اینکه در نهایت آیندگان با چه تعبیری از این نقطه عطف یاد خواهند کرد، واقعیتی است که تنها به تحولات بعدی بستگی دارد، اما به طور حتم «محمود احمدینژاد» یکی از اصلیترین بازیگران این نقطه تا همین زمان هم سرگذشت پر فراز و نشیبی را طی کرده است.
مجلس گرم سیاسی یا رییس جمهور بعدی
باید قبول کرد که «احمدینژاد» سوم تیرماه سال ۸۴ که در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری به قدرت رسید، پدیدهای در عالم سیاست ایرانی محسوب میشد که پس از دوران «سازندگی» و «اصلاحات» سبک جدیدی از زمامداری را وارد واژگان قدرت کرد.
در خرداد ماه سال ۱۳۸۴ احمدینژاد سیاستمدار چندان معروفی نبود، مدت نه چندان بلندی فعالیت در شهرداری تهران و البته استانداری اردبیل در سالهای دهه هفتاد که در مقابل سابقه اجرایی و سیاسی سایر کاندیدها عملا چیز دندان گیری محسوب نمیشد.
شاید بسیاری از ناظران و تحلیل گران احمدینژاد را به نوعی مجلس گرم کن عرصه انتخابات میدانستند که البته باید در مرحله آخر به نفع بعضی کاندیداها کنار میکشید، چون شانسی برای پیروزی نداشت.
اما خود احمدینژاد عقیدهای غیر ازآن داشت و خود را با اطمینان در مقابل اشخاصی همچون علی لاریجانی، محمد باقر قالیباف و هاشمی رفسنجانی برنده بلا منازع عرصه انتخابات و مهمان بعدی پاستور میدانست.
سیاستمداری با کفشهای کتانی
اما احمدینژاد سال ۸۴ چه چیزی را دراختیار داشت که بقیه فاقد آن بودند. احمدینژاد نمادی از ایده آلیسم انقلابی بود که در طول سالهای پس از پایان جنگ تحمیلی عملا تحقق آن برای مردم یک آرزو باقی مانده بود.
دوری از تجمل،ارتباط نزدیک با مردم و البته سلامت مالی همه و همه ویژگیهایی بود که احمدینژاد را تبدیل به دولتمرد نمونه میکرد و البته ادعایی هم درخصوص ایجاد اصلاحات در انقلاب نداشت، بلکه معتقد به اجرای اصول اولیه انقلابی در دولت خود بود.
این جمع خصال سبب شد تا نه تنها طیف انقلابی جامعه بلکه در مرحله دوم حتی اقشار متوسط و خاکستری جامعه نیز رای خود به کیسه احمدینژاد بریزند و هاشمی رفسنجانی عملا قافیه را باخته ببیند.
واقعیت آن بود که احمدینژاد برخلاف تمام چیزهایی دوید که بقیه کاندیداها به دنبال آن بودند. احمدینژاد نه به دنبال رای قشر خاکستری جامعه رفت و نه خود را جنتلمنی در لباس یک سیاستمدار نشان داد که درعرصه بین المللی بدرخشد و نه سخن از نظریات جدید اقتصادی به میان آورد، اما پس از مدتی تمام اینها به دنبال احمدینژاد دویدند.
احمدینژاد رییس جمهوری ایده آل با کفشهای کتانی در اواسط دهه هشتاد برای مردم ایران بود.
و رویا شروع میشود
دوران چهار ساله اول احمدینژاد با تمام فراز و نشیبها با موفقیت نسبی طی شد. احمدینژاد تغییرات بنیادین را در دولت شروع کرد و به دنبال آن چیزی رفت که برای آن آمده بود.
سفرهای استانی شروع شد، تمام برنامههای قبلی برای محدود کردن کمکهای اجتماعی برداشه شد و پول نفت که به مدد بالا رفتن قیمت نفت دیگر حکم کیمیا را نداشت با قدرت تمام به پروژههای عمرانی پمپاژ شد.
تاسیسات هستهای فک پلمپ شد و ایران با قدرت تمام به غنی سازی اورانیوم پرداخت و اسراییل از سخنان ضد صهیونیستی احمدینژاد به شورای امنیت سازمان ملل متحد عارض شد.
برنامههای فضایی پیش رفت و ایران اولین ماهواره را به فضا فرستاد، توان دفاعی کشور تقویت شد و حتی سازمان مدیریت و برنامه ریزی با قدمت پنجاه ساله نیز با یک جلسه منحل شد.
البته در این بین ناکامیهایی وجود داشت، اما احمدینژاد همچنان میتوانست ادعا کند که همان رییس جمهور ایده آل سال ۱۳۸۴ است.
گرچه دیگر در اواخر این دوره کفشهای کتانی را به کناری گذاشته شده بود و کت و شلوار رسمی اغلب به تن رییس جمهور ایران مینشست، ولی هنوز احمدینژاد یک ایده آل بود.
یک نظام پشت سر یک رییس جمهور
انتخابات سال ۸۸ یک زورآزمایی جدی برای احمدینژاد بود و وی با زیرکی هرچه تمامتر توانست با تبدیل فضای انتخاباتی به یک فضای دو قطبی بین خود و هاشمی رفسنجانی رقیب سرسخت خود را با رای بیست و چهارمیلیونی کنار بزند.التهابات پس از انتخابات ریاست جمهوری عملا سبب شد تا نظام با تمام قدرت از احمدینژاد حمایت کند، رییس جمهوری که حالا به نظر دیگر رویین تن شده بود.اما تاریخ نشان داد که هیچگاه از طعنه خالی نخواهد بود.
اولین دست انداز دولت
اولین دست انداز تنها اندکی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ به وقوع پوست، زمانی که اسفندیار رحیم مشایی به عنوان معاون اول رییس جمهور منصوب شد و مقام معظم رهبری در نامهای که بعدها رسانهای شد، نارضایتی خود را از این انتصاب به رییس جمهور منعکس کردند.
اسفندیاری که یکبار با اظهار دوستی با مردم اسراییل جنجالی رسانهای را در کشور ایجاد کرده بود و طرفداران احمدینژاد از همان زمان دل خوشی از وی نداشتند و حالا هم انتظار برکناری سریع وی از سمت معاون اولی را داشتند.
اما احمدینژاد تعلل کرد، چنان که نامه مقام معظم رهبری رسانهای شد و کار به جنجال رسانهای کشید و اولین خط بر چهره رییس جمهور ایده آل کشیده شد.
در نهایت رحیم مشایی به دفتر رییس جمهور نقل مکان کرد و غائله خوابید، اما مشایی کم کم به مرد دوم دولت تبدیل میشد با سمتهای بیشماری که پشت هرکدام حرف و حدیثی بود.
مرثیهای برای یک ایده آلیسم
دو سال دیگر از آن واقعه، کجدار و مریض گذشت، احمدینژاد طرح هدفمندی یارانهها را اجرا کرد و نشان داد که مرد کارهای ماندگار بود، اما به نظر میرسید که احمدینژاد فکر دیگری در سر دارد. او نمیخواست ایده آل باشد و آن را دراردیبهشت ماه سال ۹۰ نشان داد.
اما این بار حسابها غلط درآمد، برکناری مصلحی از سمت وزارت اطلاعات و حکم حکومتی رهبر معظم انقلاب درخصوص بازگشت مصلحی و خانه نشینی یازده روزه احمدینژاد کار وی را به عنوان یک ایده آل تمام کرد.
احمدینژاد هم چنان رییس جمهور بود اما دیگر ایده آل کسانی نبود که روزی فکر میکردند ایده آل است.
سمبلی برای آینده
نگاهی کوتاه به عملکرد سیاسی احمدینژاد از سوم تیرماه سال ۸۴ تا سوم تیرماه سال ۹۱ نشان میدهد که وی از ایده آلیسم شروع کرد و در نهایت با برخی عملکردهای عجیب و غریب تنها به یک سمبل تبدیل شد.
حالا دولت احمدینژاد با دردسرهای فراوانی روبه رو است، اقتصاد با دشواریهای فراوانی روبه رواست و زمانی نیست که در بررسی پروندههای فساد نام یکی از یاران وی به میان نیاید.
واقعیت این است که احمدینژاد سمبلی از یک ایده آلیسم است، ایده آلیسیمی که برای مردم همچنان عزیزاست و احمدینژاد را به عنوان نشانه و سمبلی از آن میشمارند که حالا از آن فاصله دارد.
مدیریت به سبک احمدینژاد که سفرهای استانی و ارتباط نزدیک با مردم از اصلیترین مولفههای آن است، هم چنان حضور پر رنگی در صحنه سیاسی ایران خواهد داشت، اما بدون تردید احمدینژاد دیگر در آن نقش مستقیم ندارد.
Sorry. No data so far.