سه سال پیش و در روزهای ابتدایی فتنه ۸۸ نام محمدرضا بهشتی و علی رضا بهشتی فرزندان شهید آیت الله بهشتی در کنار میرحسین موسوی بسیار شنیده میشد. آنها با پشتوانه کردن اعتباری که پدر بزرگوارشان به واسطه ایستادگی در برابر منافقین و و فتنه گرانی همچون بنی صدر خصوصا در جریان پیروزی انقلاب و تاسیس و فعالیت حزب جمهوری اسلامی کسب کرده بود، کوشیدند تا به بهانه تقلب در مقابل رهبری انقلاب و ارکان قانونی تیغ بکشند.
هنوز سالگرد شهید آیت الله بهشتی در مسجد قبا و بیحرمتی هادی غفاری و فائزه هاشمی به رهبر انقلاب در آن روز فراموش نشده است. میرحسین موسوی نیز حیات سیاسیاش را در دهه اول انقلاب مدیون شهید آیت الله بهشتی بود چنانکه علی رغم مخالفتهای مستدل شهید حسن آیت و یارانش، موسوی را در سمت سردبیری روزنامه جمهوری اسلامی حفظ کرد.
در روزهای بعد و آشکار شدن ماهیت فتنه و حضور مستقیم اعضای سازمان منافقین در اغتشاشات به خصوص در فاجعه روز عاشورای ۱۳۸۸، میرحسین موسوی به پشتوانه مشاورانی همچون علی رضا بهشتی، حرامیان روز عاشورای ۸۸ را مردان خداجو خواند و پس از دستگیری علی رضا بهشتی بود که فریاد وابهشتی او بلند شد که فرزند اولین رئیس دستگاه قضایی را دستگیر کردهاند.
حتی افشای کشف جزوهای با ادبیات مارکسیستی برای براندازی جمهوری اسلامی در منزل علی رضا بهشتی نیز سبب نشد تا داعیه داران تصاحب شهید بهشتی کمی حیا کنند.
شاید هم آرزوی میرحسین موسوی بود که فارغ از جدالهای گفتمانی اول انقلاب جبههای سبز از شبح مصادره شده شهید بهشتی تا مسعود رجوی داشته باشد. در همین راستا بود که شورای هماهنگی راه سبز امید با حضور نمایندگان حزب مشارکت، چریکهای فدایی خلق و افرادی که حتی با منافقین هم مرزبندی نداشتند (فاطمه حقیقت جو و علی افشاری) و افرادی که خود را نمایندگان موسوی و کروبی مینامیدند شکل گرفت.
عدم مرزبندی سران فتنه با ضدانقلاب تروریست خارج از کشور فقط به حمایتهای یک طرفه لفظی و عملیاتی سازمان منافقین از جنبش سبز محدود نشد و لحن سران جنبش سبز نسبت به سازمان تروریست منافقین به وضوح دچار تساهل و تسامح شد تا جایی که این قرابت به برگزاری نشستهای دوستی در خارج از کشور منجر شد.
اما این تبادلات سیاسی، با فرا رسیدن سالگرد عزل بنی صدر و شورش مسلحانه منافقین و ۷ تیر سالگرد شهادت آیت الله بهشتی، دبیرکل حزب جمهوری اسلامی روی دیگری از سکه جنبش راه سبز امید را به نمایش گذاشته است.
سایت جرس وابسته به اتاق فکر جنبش سبز که برخی اعضای آن مهدویت را انکار کردند و برخی دیگر نیز اساس انقلاب را زیر سوال بردند و از به موزه فرستادن امام خمینی (ره) سخن گفته بودند، در آخرین اقدامش متنی از یکی از سمپاتهای سازمان منافقین و بنی صدر، رئیس جمهور خائن و معزول منتشر کرده که در آن به صراحت به توصیف شعارهای مرگ بر بهشتی منافقین در درگیرهای مسلحانه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ پرداخته شده است. تا شاید پس از ۳۳ سال از پیروزی انقلاب، نیات درونی گردانندگان آنرا آشکار کند.
در بخشی از این متن آمده است:
در زمانی که تظاهرات شروع شد و هسته مرکزی آن را مجاهدین و احتمالا تعدادی از فداییان اقلیتی تشکیل میدادند، بیشتر شعارها شعارهایی مانند مرگ بر بهشتی بود و اتفاقی و تک و توکی شعار در حمایت از بنی صدر داده میشد و آنهم از نوع دادن شعارها، برای من معلوم بود که بیشتر تاکتیکی میباشد تا واقعی. توضیح اینکه شعارهایی از نوع مرگ بر بهشتی با شدت تمام داده میشد و شعارهای در مورد حمایت از بنی صدر آن شدت و حدت را نداشت.
در بخشهای دیگری از متن توهینهای گستاخانهای به شهید سید اسدالله لاجوردی و آیت الله محمدی گیلانی شده و نیروهای انقلابی کمیته و سپاه به کشتار مخالفین متهم شدهاند. در این نوشتار تقریبا تمام اتهامات ناجوانمردانه سازمان منافقین درباره وقایع سال ۶۰ تکرار شده است.
به نظر میرسد با مرگ جنبش سبز در داخل کشور و عدم امکان احیای آن، وابستگان این جنبش در خارج از کشور مانند عطاالله مهاجری، محسن کدیور و عبدالکریم سروش میکوشند تا پاک کردن تمام مرزبندیهای سیاسی با افراد تروریست و ضد انقلاب مانند سازمان منافقین، سلطنت طلبها و گروههای مارکسیستی مانند چریکهای فدایی راههایی برای درآمدزایی بیشتر از سرویسهای اطلاعاتی غرب پیدا کنند و در این میان فحاشی به رهبران انقلاب اسلامی مانند امام خمینی و آیت الله شهید بهشتی شاید اولین قدمهای این مسیر باشد!
Sorry. No data so far.