سالهاست که تلویزیون و سینما به دلیل ماهیت تصویری که داشته و دارند سعی کردهاند رابطهای در خور با یکدیگر برقرار کنند؛ رابطهای متقابل اما در برخی موارد متشنج.
سینما به دلیل مخاطب کمتر همیشه تلاش کرده است تا این مخاطب کم را از طریق مخاطب گسترده تلویزیون جبران کند و تلویزیون نیز به دلیل مخاطب عام خود سعی کرده با هدایت سینما آنچه که خود و صاحبانش به دنبال آن بودهاند را به دست آورد.
این نه تنها در ایران که در همه جای دنیا صدق میکند و برنامههای مختلف تلویزیونی اعم از «تالکشو»های متعدد در تلویزیون تا … از این قبیل برنامههاست.
در ایران نیز سینمای غرب و سینمای ایران در تلویزیون به کنکاش گرفته شدهاند از برنامههای «سینما 4»، «سینما 1»، «سینما اقتباس» تا برنامههای «مستند 4» و … بیشتر نگاهی به سینمای غرب داشته و با تحلیل و بررسی فیلمهای غرب به همراه پخش آنها علاوه بر جذب مخاطب به تلویزیون تحلیلی بر سینمای غرب و نوع رفتار آن داشتهاند.
در مقابل برنامههای متعددی نیز به شکل ویژه یا به صورت جزئی نیم نگاهی به سینمای ایران داشتهاند؛ هر چند رابطه سینمای ایران با تلویزیون همیشه خوب و مناسب نبوده است تا جایی که در برههای از تاریخ سینمای ایران به دلیل فرورفتن در منجلاب یا برخی مسائل سیاسی نمیتوانست شاهد پخش تیزرهای خود در سیما باشد.
در همین حال سینماگران ایرانی همیشه در تلویزیون مورد حمایت بودند و آنگاه که به دلایلی از کار در سینما باز میماندند به سیما میآمدند.
ساخت برنامههای تلویزیونی درباره سینما نیز از این مجموعه کارها بوده است، برنامههای متعددی که به تناوب و بیشتر به صورت مناسبتی به مسئله سینما میپرداخت.
شاید بسیاری از مردم برنامه «ققنوس» که به بررسی آثار «ابراهیم حاتمیکیا» و با مجریگری اکبر نبوی و یا برنامههای دیگر اکبر نبوی درباره فیلمهای مرحوم «رسول ملاقلیپور» و یا فیلمهای «پرویز پرستویی» میپرداخت را به یاد آورند؛ برنامههایی که به صورت فیلممحور به دنبال معرفی بخشی از سینمای ایران، معرفی برخی ایدهآلها در این زمینه و … بود.
برنامههای دیگری با موضوعات مختلف که بیشتر با بار موضوعمحور چون سینمای دفاع مقدس به برنامه «نشانی» و سینمای دینی و سینمای ملی و … بر روی آنتن شبکههای مختلف سیما و البته بیشتر چهارم سیما میرفت نیز وجود داشت.
سال 87 اما هنگامی که ضرغامی به دانشگاه امام صادق رفته بود، دانشجویان این دانشگاه از او خواستند که علاوه بر نود فوتبالی چندین نود دیگر از نودهای سیاسی و فرهنگی و سینمایی شکل بگیرد؛ آنها گفته بودند « چون نود آید صد هم پیش ماست».
منظور آنان این نبود که الگو سازی صرفی از برنامه «نود» فردوسیپور شود، بلکه میخواستند تا عرصههای مهمتری از فوتبال به خانههای مردم بیاید؛ عرصههای فرهنگیتری که میتوانست به رشد متقابل هنر هنرمندان و فرهنگ مردم کمک کند.
اما پس از انتخابات 88 بود که صداوسیما و ضرغامی که سابقه حضور در معاونت سینمایی ارشاد را داشت در سال 1389 بالاخره برنامه نود سینمایی با نام «هفت» را راهاندازی کرد تا شاید با اعتباری که زمانی داشته سینماگران را با امیدی جدید همراه کند.
برنامه هفت برنامهای که قرار بود به نقد سینمای ایران بپردازد و موجب اعتلای این سینما شود، اخبار روز را بگوید، فیلمهای روی پرده را نقد کند و بالاخره با بررسی موضوعات روز سینمای ایران بتواند این هدف را محقق سازد.
برنامه هفت در دو سال برنامهسازی خود اوج و فرودهای بسیاری داشت اما مهمترین بخش آن که نقد فیلم است موجب شده نسبت به دیگر برنامههای سینمایی بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
برنامه هفت با اجرا و هدایت «فریدون جیرانی» منتقد و روزنامهنگار و البته گارگردان میانقامت سینمای ایران برنامهای با دو روی متفاوت و بعضاً متناقض بود؛ نیمی تخصصی و نیمی سرگرمکننده و عامهپسند.
تجربهای که ما در تلویزیون رسمیمان مشابهش را به جز در برنامه نود و آن هم تا حدودی و البته بهگونهای دیگر نداشتهایم و با برنامههایی چون «ققنوس» و دیگر برنامههای موضوعی مختلف بود.
برنامهای خاص سینما، با آیتمها و بخشهای مختلف و متنوع؛ گفتوگوی انتقادی پیرامون فیلم هفته، بررسی و گزارش از وضعیت پخش و تولید، پیگیری حواشی صنفی و هنری سینما، معرفی حرفه سینما و سینماگران حرفهای و خلاصه هر آنچه که در هر هفته در سینمای ایران میگذرد و میتواند به عنوان سوژه یک برنامه تلویزیونی با مخاطب بیشتر غیرحرفهای و غیرمتخصص باشد، به آن پرداخته میشود.
با کمی تسامح میتوان گفت، که برنامه هفت مخاطب ثابت خویش را در بین بینندگان تلویزیونی پیدا نمود اما اگر دقیقتر بخواهیم نگاه کنیم، هفت خیلی بیشتر از یک پدیده ساده بود چراکه با هفت، سینما برای خیلیها مسئله شده و بخشی از دغدغههای مخاطبان تلویزیون، خاصّه جوانان را به خود اختصاص داده است.
دغدغهای که نشان داد آنچه که سینمای ایران عنوان میشود، نه سینما و نه ایرانی است و همین برنامه هفت بیشتر از آنکه به دنبال پاسخ به این دغدغه مطرح شده باشد و اعتلای سینمای انقلاب و ایران را دنبال کند و آن را از فضای گلخانهای خارج کند سعی کرد این سینما را همان محدوده خود نگهدارد.
محدودهای که بالاخره آن را به بنبست کشاند و هر چند به بهانههای ژورنالیستی برنامه هفت تعطیل شد اما واقعیتهای تلخ سینمای ایران و البته تلویزیون آن را به پایان رساند.
نگاهی به سالها برنامهسازی تلویزیونی در سیما برای سینما از برنامههای تلویزیونی درباره سینمای غرب تا برنامههایی چون «ققنوس» تا برنامه «هفت» هیچکدام نتوانسته است منافع و اهداف دو طرف را برآورده سازد.
نه سینما توانسته است مخاطب اندک خود را از طریق مخاطب گسترده تلویزیون افزایش دهد و نه تلویزیون توانسته است هدایت سینما را آنچنان که خود خواسته به دست آورد.
باید دید چه مشکلات ساختاری و محتوایی در دو طرف این ارتباط بودهاند که نتوانستهاند آنها را به اهداف خود برساند.
Sorry. No data so far.