علی زمانی- بدانای عزیز! وام گونهگون باشد و برخی گونهٔ آن نشاط زاید و خرسندی فزاید تا بدانجا که با شنیدن نامش گونه گُرُ گیرد و لُپ گل اندازد، چونان که بیسود دهند (اگر دهند) و یا با سود کمدرصد دهند (گویند و ندهند) تا کار خلایق به صلاح درآید. گونهٔ «پسنده» است که گیرنده دَبّه کرده باشد و دردادنش تعلٌل ورزد وگوید:ای ایٌها النٌاس مُفلِسَم و مفلس را یارای پس دادن وام نیست! خلق بر او رحمة آرند و پای در میان نهند و بستانکار را گویند کوتاه بیا و به اقساط بستانشْ یا بر او ببخشای و گور بابای مال دنیا کن. اما گونهای که سهلالوصول الازدواجیٌهاش خوانند و برخی جوانان چون نیمهٔ دیگر ایمان طلب کنند، راه صعب العبورش روند، لیک به چنگ مینیارند، دیگر باشد و در این، بستانکاری بانک راست. و در طریق دشوار این وام سهلالوصولنام، بدهکارآتی باید تعدد ضامنین راست آرد که بر هر ضامن که راست نمودی، خودراستی ضامنی دیگر رواست و برآن ضامن نیز ضمانتی محضری واجب (پس بر چنین وام نیز شکری واجب… و اگر برآید مفرَح ذات) پس چون وی سلسله ضمانتیان به تمنا و تعظیم و گردنکجی مجموع بکرد، جمله اعتباراتچی دست به سینه دوره کنند، آنچنان که مگسان شیرینی را. و از جملهٔ آن کسان مدارک معتبر طلب کند و از هرسندی که ستانَد، فتوکپی از تمام صفحات خواهد و باید برابر با اصل سازند و از همگان انگشت سبابه گیرند و در جوهر استامپ چپانند که مباد موی لای درز آن سه میلیان رود و گیرنده گمان همی برد که فی الساعة آن سه میلیان به دستش دهند و همی بَرَد و به زخمی همی زند و به تعجیل ازدواج همی کند و نیم ایمان خویش به کف همی آرَد و خوش خوشان و کذا و کذا. لیکن ضامنان را گوید شما دیگر نیایید و چنین به جای آرد، مشتریمداری را: رأس ۱۵ روز شده از برج دیگر سال نو بباید آمدن تو را. مر تو را گفتیم که حساب پرداخت و فرمان ساخت وام، در این سال که به کهنگی رود، ببستیم. و وی را نگفت: جمله به خویشان بدادیم و هیچ نماند مر شما بیدست و پایان و بیآشنایان را. و سال دیگر آید و همان آش و همان کاسه و الخ.
نغمة الوامیة:
یادت میاد به من گفتی چیکار کن / گفتی از دست اون بانکه فرار کن
فرار کردم برفتم بانک دیگر / ولی وامی ندیدم آخِر سر
اسیر وام شدم من، چقد غافل بودم من / اسیر وام نبودم اگه عاقل بودم من
دیگرگونه وام که در محافل از آن به سهلالوصولی بسیار نام برند و هیچ ضامن و سند و بنچاق سربی و غیره در آن بهانه نکنند و چو آب خوردن دهند، کلانگونه وامی باشد با عددی به خواست گیرندهٔ وام با صفر بسیار که برخی گویند از اینجا تا آنجا و آن را دهند مر تولیدکنندگان سودآور و اشتغالزا را. و در اینگونه وام، «بستان وامان» با وام، خانه و باغ و اتومبیل خارجی و بانکهای شخصی و کیسههای سکه بسیار تولید کنند و بدینگونه وام است که کار صادرات غیرنفتی راست آید و آن عرضه کنند بر کسان تا ارز وافر در مملکت مجموع آید و چنین است که با این وام بسیار کار برآید و دخل درآید و در مدحت اینگونه وامگیرندگان گویند: ز شما کار براید نه ز ما / به شما وام حلال است نه که ما.
شعر:
هر دو گون گیرندهٔ وام از محل / لیک این محتاج و آن دیگر دغل
هر دو گون خوردند روی وام آب / این یکی با آبدوغ و آن کباب
این خورَد زاید همه خون جگر / آن روَد با وام خود دائم به سر
«صد هزاران اینچنین اشباه بین / فرقشان هفتادساله راه بین»
Sorry. No data so far.