مسعود امانی – دیدن «شور شیرین» را یک جورهایی بر خودم واجب میدانستم! دیروز به همراه یکی از دوستان موفق به تماشایش شدم و از این بابت خوشحالم. راضی هستم چنان که موقع خروج از سالن سینما نیز به آن دوست بزرگوار گفتم با رضایت دارم سالن را ترک میکنم. امتیاز خوبی برای یک فیلم است اگر حس و حال تماشاچی موقع ترک سالن سینما خوب باشد. این نه به آن معناست که فیلم لزوما شاهکار بوده. نه… اما داشتن رضایت نسبی تماشاچی نشان میدهد که فیلم دست کم نمره قبولی را گرفته…
اصلا یک سری فیلمها دیدنشان واجب است انگار! فیلمهایی که حس میشود پشتش نیت بوده و دل بوده و اعتقاد. این نیت و اعتقاد به هر حال خودش را یک جوری نشان میدهد و فیلم موفق خواهد شد تمایزش را با یک اثر سفارشی به دردنخور نشان دهد. آنجاست که تو میفهمی به حکم دل باید بروی و این فیلم را ببینی. این نوع نگاه شاید به ظاهر تنزل دهنده سلیقه باشد. آیا هر فیلمی که با نیت خوب ساخته شده باشد لزوما فیلم خوبی است و باید آن را دید؟ عرض میکنم… فوتبال را در نظر بگیرید. بازی بازیکن A که مستعد است ولی انگیزههای لازمه را ندارد محدود خواهد شد به چند دریبل دیدنی و چند مانور زیبا اما بازیکن B که او هم با استعداد است اما سطح استعدادش نسبت به A پایینتر است با اضافه کردن فاکتور انگیزه، بازی قابل قبولی را ارائه خواهد داد و حتی بعید نیست داشتن انگیزه مضاعف کار دست این بازیکن داده و پایش را به گلزنی باز کند! فیلمسازان را هم میتوان به نوعی شبیه بازیکنان فوتبال دانست. فاکتور انگیزه همان چیزی است که میتواند ابوالقاسم طالبی را موفق به ساخت اثری در قد و قامت قلادههای طلا کند و جواد اردکانی را موفق به ساخت شور شیرین. بودهاند و هستند کسانی که میتوانند حول همین موضوعات بودجه بیت المال را آتش بزنند و فیلمهایی بسازند برای ندیدن. اما بودهاند و هستند فیلمسازانی مثل طالبی و اردکانی و دیگرانی که سفارش از دلشان میگیرند. بیشک مستعدتر از آنها را میتوان در این سینما یافت اما وقتی به هر دلیلی که فعلا مورد بحثمان نیست شاهد ساخت آثار خوبی از این مستعدترها نیستیم آیا باید بقیهای که به سهم خودشان تلاش میکنند و فیلمهای خوبی هم میسازند را کوبید؟! آیا باید یقه اردکانی را گرفت که چرا هنگامی که کاک خسرو سر سرباز ارتشی را میبرد، آدرنالین ترشح شده در خون مخاطب از بینیاش بیرون نمیزند؟! از جواد اردکانی گمانم فقط یک سریال دیده بودم. فیلم به کبودی یاس را البته هنوز موفق به دیدنش نشدم اما ندیده حس میکنم فیلم غریبانهای باشد. خوشم آمد از اردکانی آنجا که رهبر فرزانه انقلاب سال ۸۵ در جمع سینماگران از خاکهای نرم کوشک گفت و از پرداختن به زندگی شهید برونسی؛ اردکانی پیش رفت و بر مبنای زندگی این شهید بزرگوار فیلم به کبودی یاس را ساخت…
و اما شور شیرین… روایت بخشی از زندگی شهید محمود کاوه است. شیرمردی که خدا میداند اگر امریکا یک دانهاش را که نه، حتی یک کپی کمرنگش را هم داشت آنوقت چه مایهای میگذاشت برایش هالیوود. شیرمردی که به حساب و کتاب آن روزها، ضد انقلاب برای سرش دو میلیون تومان جایزه گذاشته بود. روزهایی که چه سهل شده بود سر بریدن…
شور شیرین فیلمی است در حال و هوای ناامنیهای کردستان در اوایل جنگ و دوران نخست وزیری بنی صدر. داستان از آنجا شروع میشود که خانوادهای برای شرکت در مراسم عروسی پسرشان عازم یکی از شهرهای کردستان هستند اما میخورند به کمین ضد انقلاب و اسیر میشوند. در ادامه شاهد تلاش شهید کاوه به همراه یارانش برای بازپس گیری این اسرا و تلاش برای کوتاه کردن دست ضد انقلاب از شهرهای کردستان هستیم. جالب اینجاست که کاوه در پایان فیلم، شهید نمیشود. تصویرسازی خوبی که از رزمندههای ارتشی در کنار بسیجیها و سپاهیهای فیلم شده بود نیز از نکات ارزنده شور شیرین است. شمایلی که اردکانی در این فیلم از شهید کاوه به نمایش گذاشته، خوب و دوست داشتنی است. امیدوار بودم که این بازآفرینی مورد قبول خانواده این شهید بزرگوار واقع شده باشد که شکر خدا فهمیدم همینطور بوده. فیلم ضرباهنگ خوبی دارد؛ نه آنچنان که میخ صندلی شوی و نه آنچنان که هوس کنی برای خریدن تنقلات سالن سینما را ترک کنی؛ به گونهای که در صندلیات راحت بنشینی و یک فیلم روان را تماشا کنی. شور شیرین فیلمی است که میتوانی با خانوادهات تماشایش کنی و خیالت راحت باشد که به جاده خاکی بیاخلاقی نمیزند تا در تاریکی سینما از شرم سرخ و سفید شوی. البته مثل همه فیلمها قطعا ضعف هم دارد که نه اینجانب منتقد حرفهای سینما هستم و نه اصلا در مورد این فیلم انگیزه نقد اصولی و درست و درمان را دارم.
نیمه خالی لیوان این فیلم را بگذار استاد فراستی در هفت بنمایاند نه من! البته ممکن است این تصور پیش بیاید که لابد فیلم ضعیفی است و داری به آن حال میدهی که خبری از نقاط ضعفش نیست! از قضا دارم به این فیلم حال میدهم نه به این معنا که فیلم ضعیفی است. نه… بل بابت اینکه با فیلم حال کردهام و دوست دارم بقیهای هم که اهل حال هستند بروند و این فیلم را ببینند و با آن حال کنند. بگذار برخی افتخار ندهند پول ته جیبشان را خرج شور شیرین کنند. من و رفیقم هادی اما ایده آلمان این است که شب جمعهای سینما شکوفه پر شود از بچههای میدان شهدا و میدان خراسان و اتابک و کیانشهر و بروبچههای پایین؛ فیلم را ببینیم؛ وقتی کاوه و یارانش حال ضد انقلاب را میگیرند سر ذوق بیاییم و وقتی رویگری با قناصه دشمن را میزند برایش کف بزنیم. القصه… اگر هنگام ورق زدن آلبوم جنگ با دیدن جذبههای مردانه مردان مرد، با دیدن لباسهای خاکی بسیجیها و سبز سپاهیها و پلنگی ارتشیها، با دیدن چهرههای مصمم و خندانشان بیاختیار حالی به حالی میشوید، شما را فارغ از هیاهوی این روزهای سینما دعوت به تماشای این فیلم میکنم…
در آخر باید گفت که تقدیر از شور شیرین را نباید به حساب رضایتمندی از حال و روز فعلی سینمای انقلاب گذاشت. واقعیت این است که درهای عمیق بین سینمای فعلی و سینمای مطلوب انقلاب اسلامی فاصله انداخته و این قبیل فیلمها فقط در صورتی میتوانند این فاصله را پر کنند که ساخت و تولیدشان یک رویه باشد نه اتفاق؛ که از نظر محتوایی و فنی و ساختاری روز به روز رشد کنند.
تيتر با متن همخواني نداره. اتفاقا نويسنده مطلب گفته كه نميخواد نيمه خالي ليوان رو ببينه