شناخت عوامل و نشانههای اقتصاد «ضد تولیدی» و عقبههای آن اولین گام برای رشد تولید ملی است. روح الله ایزدخواه دانشجوی مقطع دکتری مدیریت فناوری دانشگاه علامه طباطبایی در گفتاری در جمع اعضای مجمع مطالبه مردمی مشهد این نشانهها و عوامل را توضیح داده است.
اقتصاد تولیدی؛ اقتصاد توحیدی
در جهاد اقتصادی باید هوشمندانه اقدام کرد. در جنگ زمانی شما یک عملیات ایزایی انجام میدهید، ممکن است کشته هم بدهید فقط به خاطر اینکه حواس دشمن را پرت کنید برای رسیدن به یک هدف دیگر. در جنگ و جهاد پرداختن به اولویتها یک اصل است وگرنهمیبازید. اقتصاد یک چیز خنثی نیست که ساخته شود، حقی است که باید گرفته شود. مبارزهای است بین حق و باطل و باید باطل از بین برود تا حق احیا شود. جهاد اقتصادی یک «پارادایم» است نه یک موضوع؛ منتهی جهاد اقتصادی بر چه محوری؟ بر محور تولید؛ چرا که اقتصاد بر محور تولید است. بخشی از جبهه مقابل، اقتصاد «ضد تولید» است؛ عبارتی بسیار فراگیر که اقتصاد همهینظامهای غیر توحیدی (کمونیسم، لیبرالیسم و…) در آن گنجانده میشود. این جبهه ظاهری دارد و عقبهای. ممکن است برای پیاده نظام، خط مقدم هدف باشد اما برای طراحان، برنامهریزان و فرماندهان جهاد، عقبه مهمتر است. در عقبه چه خبر است؟ چقدر نیرو و عده و عُده در آنجا وجود دارد؟ چه کار میکنند؟ برنامهیآنها چیست؟ در جهاد اقتصادی باید این عقبه را شناسایی کرد؛ عقبه اقتصاد «ضد تولید». کجا را هدف بگیریم تا در این جهاد اقتصادی برسیم به اقتصاد توحیدی.
تولید؛ رمز بقای اقتصاد
این را من به نقل از استادمان دکتر ابراهیمی که سالهاست در کانادا روی اقتصاد تکنولوژی کار میکند، میگویم. تحلیل ایشان این است که اقتصاد آمریکا به دلیل فاصله گرفتن از تولید دارد منهدم میشود. ایشان مثال میزند که در صنایع خودرو، طراحی اصل است؛ سلیقهها تغییر میکند و شما باید دائم خودروی متناسب با نیاز مشتری را تولید کنید وگرنه از بازار عقب میافتید. ایشان میگفت امروز خودروهای کرهای و ژاپنی ده سال از خودروی آمریکایی جلوتر است! چرا؟ مگر آمریکا متخصص خودرو ندارد؟ نکتهاش اینجاست که صاحبان سرمایه در آمریکا بورسبازان هستند؛ چون تمام کارخانهها رفتهاند در بورس! اینها فقط بورسبازند. متوسط دورهای که یک سهامدار، سهام را دست خودش نگه میدارد، سه ماه است. یعنی چه؟ یعنی طرف نمیرود به قصد اینکه صاحب کارخانه مثلا ژنرال موتورز شود، فقط میرود با سهامش دو سه ماه بازی میکند، قیمت که رفت بالا، میفروشد و به سراغ یک چیز دیگر میرود. اصلا برایش مهم نیست که دو سال دیگر صنعت خودرو به کجا میرسد. در نتیجه R&Dها و طراحیها ضعیف میشوند و عقب میافتند؛ چون سهامدار حرف اول و آخر را میزند.
اما در ژاپن این طور نیست؛ در ژاپن سهامدار یک سوم نقش دارد، یک سوم خود کارکنان و یک سوم دولت. در آمریکا اصالت مطلق صاحب سرمایه است. دولت هم در خدمت اوست. این همه پول که در بحث بحران اقتصادی ریخته شد برای نجات چه کسانی بود؟ سهامدار، نه کارگر. کارگران که صدهزار تا، صدهزار تا بیکار میشدند. حالا اگر ما بخواهیم همین مسیر را ادامه بدهیم، ده سال دیگر چه اتفاقی برای ما خواهد افتاد؟
ژاپنیها ۵۰ – ۴۰ سال بهصورت پرشتاب رشد کردند، داشتند به تکنولوژی روز دنیا میرسیدند اما در این مدت مصرف خودشان بهشدت پایین بود. بهطوری که مثلا دوربینها و تلویزیونهای مدل بالا را خودشان مصرف نمیکردند و به خارج میفرستادند. مصرف خودشان ساده بود. شما زندگی یک تولیدکننده واقعی را ببینید، اصلا به رفاه خودش نمیرسد. تولید ذاتا یک نظام ضد انباشت سرمایه و ضد رفاهزدگی است. تولیدکنندهٔ واقعی دوست دارد دائم تولید را توسعه بدهد، از نان شب خودش بزند و ده واحد به تولید کارخانهاش اضافه کند؛ توسعه تولید. چون تولید یک نظام واقعی است، مثل نظام انباشت سرمایه نیست. شما مجبورید مدام خرج کنید، همواره سرمایهگذاری کنید، کارخانه توسعه دهید، کارگر اضافه بکار بگیرید و… اینها خرج است. یعنی پولتان دائم باید از دستتان برود. جمع نمیشود که بخواهید بروید سراغ رفاهزدگی. هزینه میکنید، لذا حسابگر میشوید؛ «چرا بروم فلان ماشین مدل بالا را بخرم!؟ کارخانهاممهمتر است.» هر چقدر هم نگاه مادی داشته باشید سرمایهتان را در تولید سرمایهگذاری میکنید تا درآمدزایی کند.
وبمن – یکی از نهادگراهای آمریکا – در کتابش؛ «نظریهی طبقهی مرفه»، این طبقه را «طبقه غیرمولد» معرفی میکند: «طبقه رفاهزده طبقهای است که تولید نمیکند.» پس معلوم میشود کسی که تولید میکند به سراغ رفاه نمیرود. میگوید که وقتی این طبقه بر جامعه حاکم شود، تولید را در جامعه به بنبست میرساند.
اقتصاد «ضد تولید» یعنی چه؟
در یک جمله؛ «اقتصادی که بر محور تولید داخلی (بومی) نچرخد». این اقتصاد «ضد تولید» است. اقتصادی که تولید نکند و حتی جلوی تولید همبایستد. اقتصاد سنگهای بسته و سگهای باز؛ تولیدکننده را به دردسرانداختهایم و برایش مانع میتراشیم، دلال را آزاد گذاشتهایم و هر مانعی جلوی پایش بوده برداشتهایم. این اقتصاد نشانههاییدارد:
اولین و بزرگتریننشانه آنکه هر اقتصادنخواندهای همآن را میداند؛ معطل ماندن انبوه توانهای طبیعی، انسانی و سازمانی در اقتصاد است. هم منابع طبیعی هم معادن، اقلیم، آب، خاک وحتی تابش خورشید، یا هدر میرود و یا به تولید نمیرسد.
منابع انسانی هم همینطور است؛ این همه مهندس، دکتر، درسخوانده، ماهر، کارکشته و… معطل ماندهاند. طرف دکترای برق شریف میگیرد، به ویمیگویند برو کاری که یک تکنیسین خارجی باید انجام بدهد را انجام بده. اگر نظام تولید در کشور حاکم باشد، یک نفر را هم نباید از دست داد. اگر نظام تولید تشنه نیروی متخصص باشد، برای همان یک نفر هم برنامهریزی میکند و آموزش هدفمند میشود. شما حق ندارید برای یک پایاننامهٔ دکترا شش سال عمر دانشجو و چند تا استاد یک نظام آموزشی را تلف کنید؛ برود توی کتابخانه برای هیچ و پوچ. او باید مسأله صنعت را حل کند. باید ساپورت هم بکنیم، پول هم به او بدهیم. غیر از این چه معنی دارد!؟ آخر او برای چه کسی تحصیل میکند!؟ چگونه است کهخارجیها ما را روی هوا میزنند، پول هم میدهند، هزینه تحقیقات را هم تقبل میکنند تا فلان دانشجو پایاننامهاش را آنجا انجام دهد. مگر آنهادیوانهاند!؟ متأسفانه این نظام آموزشی منجر شده است به اینکه اکثر بچههای ما دو روز هم حس و حال کارخانه رفتن نداشته باشند و فقط فرمول یاد بگیرند.
بحث تعاون یکی از بزرگترین و اصلیترین اصول نظام اقتصادی در اسلام است. در قانون اساسی هم بر آن تأکید شده، حتی پیش و بیش از بخش خصوصی و دولت. دوستان مطالعه کردهاند؛ اصلا هیچ چیز کم نداریم. این قدر قانون و مصوبه و اصل و… داریمکه خودمان هم تعجب کردیم. چقدر هوشمندانه نوشته شده است اینقانونها در حمایت از بخش تعاون؛ قانون اساسی در رأس و بعد سایر قوانین. برای تعاونیهای روستایی سازمان داریم، در حوزههای دیگر نیزبه همینترتیب. سازمان کم نداریم. وزارت جهاد کشاورزی یکی از بزرگترین وزارتخانههای ایران است، چندین سازمان تابعه دارد؛ سازمان جنگلها، سازمان منابع طبیعی، عشایر، شیلات و… زمان شاه این خبرها نبود. برای هر جزئی که مهم بوده، یک سازمان درست شده است. این سازمانهاچه کار میکنند؟ هیچی. پس منابع سازمانی ما نیز معطل ماندهاند و کارهای بسیار سطحی و جزئی انجام میدهند.
مصرفزدگی و وارداتگرایی
نشانه دوم، «مصرفزدگی» است. شما ببینید در ایران درآمد سرانه چقدر است؟ ۱۳-۱۲ هزار دلار. با این درآمد، شما باید چه نوع ماشینی سوار شوید؟ این ماشینهای مدل بالای ۲۰۰ میلیونی چیست؟ اینها با چه درآمدی میخواند؟ بهطور متوسط عرض میکنم. خانه و مسکن نیزبه همین صورت. این، مصرفزدگی است. وبمنمیگوید: «مصرف تظاهری»، نه مصرف برای رفاه. فقط برای نمایش؛ مثلا خانم حتما باید درکمد ۵۰ دست مانتو داشته باشد، حتی اگر در سال یک دانهاش راهم نپوشد. این دیگر مصرف نیست، تظاهر است. در آمریکا هم از این خبرها نیست. البته نه اینکه آنجا مصرفزدگی نباشد.
نشانه دیگر وارداتگرایی است که بهدنبال مصرف میآید. وقتی تولید داخلی ضعیف است لاجرم میروید به سمت واردات. مناطق آزاد میزنید به اسم صادرات میشود بهکام واردات.
بروکراسی ناکارآمد؛ عامل فساد
«بروکراسی ناکارآمد اقتصادی» نشانهٔ دیگر این اقتصاد است. اینکه سنگها را میبندیم و سگها را باز میکنیم در واقع کار بروکراسی است؛ دولت این کار را میکند. نمیداند از چه حمایت کند؟ چه کار کند؟ همه حمایتهای اقتصادی دولت آخرش به ضد هدف اولیهاش تبدیل میشود. همین طرح بنگاههای زودبازده دولت؛ هدف درست بود. میخواستند پول رابهدست شهرستانیهایی برسانند که میخواهند تولید کنند. ولی چه شد؟ مسکن گران شد، چون همه رفتند با آن پولهاخانه خریدند. در نتیجه تورم فلان مقدار شد؛ یعنی در اقتصاد «ضد تولید» حتی بروکراسی همفلج میشود. حتی اگرفردیسر کار باشد که مخالف مفسدیناست، باز هم فایده ندارد. رفیق من کارمند بود، زنگ زد به من، گفت: «وام میدهند، بیا با هم بگیریم.» وام برای راهاندازی گاوداری میدادند. گفت: «هفت نفر میشویم، یک شرکت میزنیمو وام را میگیریم. پسر عمهام یک گاوداری در روستا دارد. قرار شده آن را در اختیار ما بگذارد تا به بازرس بانک نشان دهیم وبگوییم که گاوداری ماست. وام را میگیریم وبرای پسانداز خانهکنارمیگذاریم و…» خلاصه گاوداری راه نمیافتد. این قصه بنگاههای زود بازده بود. بدینترتیبشبکه بانکی فاسد و دلالبازی حاکم میشود. لشکر اقتصاد «ضد تولید» دلالها هستند، زمینه را هم دولت ناکارآمد فراهممیکند.
بازار «ضد تولید»!
از دیگر نشانههای اقتصاد «ضد تولید»، «بازار کمبنیه و لوکسفروش» است. بازار اطراف حرم امام رضا (ع) را در نظر بگیرید؛ این بازار با این پتانسیل ۲۴ ساعته چه میفروشد؟ عروسک و روسری و نخود و کشمش و… آن زائری که به عشق آقا این همهراه را آمده، آیاکمبود عروسک داشته!؟ از طرف دیگرتولیدکننده نرمافزارمان دربهدر دنبال بازار میگردد تا تولیدات خود را عرضه کند. در حالیکه شما در این بازار با اینپتانسیل جمعیت در سال میتوانیدصنعت نرمافزار، کتاب و… را توسعه دهید. آیا نمیشود اینجا وام و تسهیلات بدهند تا پنجاه مغازه عرضه محصولات فرهنگی راه بیافتد؟ آن زائری که در راه برگشت از حرم، در مسیرمسافرخانه یا هتل به بازارمیرود تا چیزی بخرد، اگر ببیند محصولات مفید و به دردخوریعرضه شده است، آیا نمیخرد؟ عروسک میخرد؟ البته نه اینکه فقط مذهبی باشد، نرمافزار بازی و… نیزمیتواند باشد. از این بازار کمک بگیرید. اینوضعیتفاجعه است! تازه پاساژ هم که میسازند، در هفت طبقهاشفقط نخود و کشمش و مهر و عطر و این جور چیزها میفروشند. این همه سرمایه خوابیده است اینجا که شما نخود و کشمش بفروشید؟ آیا این کالای ضروری است؟ این حتی کالای رفاه هم نیست. الماس شرق و امثال آن همهمینطور.
اگر نگاه ملی داشته باشید و بخواهید مثلا صنعت لوازم خانگیتان پا بگیرد، صد تا مغازه دور حرم را اختصاص میدهید برای لوازم خانگی ایرانی. من به تمام شرکتها و کارخانجات لوازم خانگی میگویم: «میخواهم برای شما یک پاساژ مخصوص لوازم خانگی کنار حرم امام رضا (ع) بزنم.» نمیشود؟ آنها استقبال میکنند، پولش را هم میدهند. نمیخواهد به شیوه کمیته امداد عمل کنید. وقتی بازار بزرگ شد، قیمتهامیآید پایین، بعد برنامهریزی درست میشود.
عرضه و تقاضا؛ مبنای اقتصاد «ضد تولید»
اصل اول اقتصاد چیست؟ عرضه و تقاضا. به این مفاهیم دقت کنید؛ اساسا برای اقتصاد «ضد تولید» و سرمایهسالار تعریف شده است. یعنی ما دائما باید طبقهای داشته باشیم که تقاضا کند، مصرف کند و یک بخش داشته باشیم که عرضه کند. بعد بیاییم روابط این دو را در سطح جامعه بسنجیم. در سطح دنیا هم میشودکشورهای تولیدکننده و کشورهای متقاضی؛ همانطور که برای نفت میگویند؛ کشورهای عرضهکننده نفت و کشورهای متقاضی نفت. این را شما برای کالاهای دیگردر نظر بگیرید؛ مصرفکننده باید مصرفکننده بماند، تولیدکننده هم تولیدکننده. این همان نظام «ضد تولید» است، اسمش را هر چه میخواهیدبگذارید. در مقابل آن چیست؟ الگوی اسلامی – ایرانی. این حرف بنده نیست، تجربه جهاد سازندگی است. این را آقای مهندس عظیمی از متفکرین جهاد سازندگی میگویدکه معتقد است به «امکان» و «نیاز» – البته همین حرف را آقایزریباف کهاز محققین اقتصاد اسلامیاست هم گفتهاست-امکان و نیاز، توحیدی است. نگاه آن آباد کردن است نه مصرف کردن. در اسلام مصرف اصل نیست، آبادی اصل است. «واستعملوا فیها»؛ در اقتصاد عمران و آبادی اصل است. منابع معطل نباشد، احیا شود. حضرت علی علیهالسلام خودش چاه میزند ولی مصرف او از همه کمتر است؛ اینمیشوداقتصاد تولیدی کهاتفاقاتوحیدی است. در این اقتصاد یک چیزی باید آباد بشود. آن چیست؟ منابعی که باید در اختیار قرار بگیرد؛ این تابش آفتاب و این باد فراوان، اینها همه باید به انرژی تبدیل شود. این میشود هدف، هدف مصرف نیست که منجر به رفاه شود. رفاه چیست؟ میگویند: «رفاه این است که خانهات فلانجور باشد، ماشینت اینطور باشد، تلویزیونت LEDباشد و… بچهات بیکار باشد مهم نیست!» اسم این را بگذاریم رفاه! این نگاه مادی است و نگاه اخروی هم ندارد. این رفاه نیست، حماقت محض است. چه رفاهی؟ میروی پیش خانواده روستایی، میبینیبچههایشان همه مهندساند و مشغول کار. ته دلشان هم شاد است، در کپر هم زندگی میکنند. این رفاه است. اگر شما نگاه تولیدی داشته باشید، رفاه را اینگونه معنا میکنید.
سرمایه، سالار نیست!
میگویند: «اصل سرمایه است». ما قبول نداریم. سرمایه یک ابزار است که باید در خدمت تولید باشد. آیتالله حائری شیرازیگفت: «سال ۵۷ یا ۵۸ بود، امام اخطار دادند که بانکها باید جمع شوند، ما این نظام را قبول نداریم. ما به تکاپو افتادیم، دیدیم به این سادگی نیست. مردم پولهایشان دربانکهاست. رفتیم نزد امام، به ایشان عرض کردیمکه الان اول انقلاب است اگر این کار را انجام بدهیم جایگزینینداریم، بلبشویی میشود. امام فرمودند: «پنج سال به شما مهلت میدهمتا نظام بانکی رادرست کنید.» موقع خداحافظی هم امام گفتند: «یادتان باشد پول در اسلام کار نمیکند.» پنج سال گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد، نظام بانکی هم درست نشد. آبها از آسیاب افتاد و همه چیز فراموش شد.» دکتر پیغامیمیگفت که یک هیأت فرهنگیاز آلمان آمدند ایران برای بازدید؛ کشیشی بود با همراهانش. در جلسات رسمی دانشگاه تحویلشان گرفتیم و بعد از نهار ایشان را به اتاقیبردیم، من بودم و دوسه نفر از اساتید، محفل خصوصی شد. همانجا یکی از آنهاگفت: «من کشیش نیستم، متخصص اقتصادیام، ما به بن بست خوردهایم! همینجا متواضعانه میگویم هر چه دارید از اسلام به ما بگویید. این قرضالحسنهای که در اسلام هست، چهطور کار میکند؟ فرمولش چیست؟ بانکهایمان دارد فلج میشود.»
آقا در سالهای گذشته فرمودند که باید سرمایه و مدیریت مردم، اقتصاد را بر دوش بگیردودولت پشتیبانی و هدایت کند. یعنی در اقتصاد دولت محور نیست. این حرف نسبتا جدید بود. بعضیهاسریع نتیجه گرفتند: «دولت محور نیست، پس بازار محور است و صاحب سرمایه.» نه، نه سرمایه و نه دولت؛ مردم.
Sorry. No data so far.