یکشنبه 15 جولای 12 | 13:16

چه‌طور می‌شود يك نفر جوانفكر را ترور كرد؟!

محمد رضا شهبازی

خبر تهدید مجدد آقای جوانفکر به ترور را در زیر بخوانید؛ باز خدا رو شکر که این خبر را خود دم و دستگاه ایشان تنظیم کرده است وگرنه خدا می‌دانست به چه چیزهایی متهم می‌شدیم هرچند الان هم به چیزهای دیگری متهم خواهیم شد….


محمد رضا شهبازی – بعضی وقت‌ها یک خبر آنقدر مهم است که حتی یک کلمه از آن را نمی‌توان حذف کرد چون واقعا تک‌تک کلماتش دارای بار معنایی ویژه‌ای است. مثلا همین خبر تهدید مجدد آقای جوانفکر به ترور را در زیر بخوانید؛ باز خدا رو شکر که این خبر را خود دم و دستگاه ایشان تنظیم کرده است وگرنه خدا می‌دانست به چه چیزهایی متهم می‌شدیم هرچند الان هم به چیزهای دیگری متهم خواهیم شد:

علی اکبر جوانفکر مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور برای بار دوم تهدید به ترور شده است. براساس این گزارش، طی هفته جاری، نامه‌ای تهدیدآمیز علیه جوانفکر، ‌ با پیک موتوری (دقت بفرمایید: مو‌تر نه‌ها، پیک موتوری!) به دبیرخانه موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران تحویل داده شده است.

پیش از این نیز فرد دیگری با ارسال یک نامه مشابه، با ذکر مشخصات خود، ‌ جوانفکر را به مرگ تهدید کرده بود. وی با شکایت جوانفکر تحت تعقیب قرار گرفت اما سرپرست موسسه فرهنگی-مطبوعاتی ایران پس از مواجه شدن با اظهار ندامت وی، از پیگیری شکایت خود صرف نظر کرد.

واضح و مبرهن است تیمی که چنین عملیات‌های پیچیده‌ای را برای ترور آقای جوانفکر طراحی کرده‌اند خیلی کار کشته هستند اما بالاخره ما به هر سختی بود توانستیم به نحوه ترور ایشون پی ببریم:

روز- داخلی- منزل ننه

تروریست بی‌ادب: ننه کار نداری من دارم می‌رم بیرون.

ننه: کجا می‌ری پسرم؟

تروریست بی‌ادب: یه تک پا می‌رم جوانفکر رو ترور کنم!

ننه: نه زود بیا شب مهمون داریم‌ها. فقط خوب لباس بپوش سرما نخوری.

تروریست بی‌ادب: ننه الان تابستونه‌ها!

ننه: می‌دونم پسرم اما از اونجا که حفاظت شدیدی از آقای جوانفکر می‌شه احتمالا کارت تا زمستون طول بکشه!

(تروریست بی‌ادب گوشی رو بر می‌دارد و شماره‌ای را می‌گیرد)

تروریست بی‌ادب: یه موتور می‌خواستم…. برای روزنامه ایران… نه بسته ندارم، خودم می‌خوام برم…. فقط لطف کنید راننده‌اش مطمئن باشه چون می‌خوام یه نفر رو ترور کنم… چقدر می‌شه؟… چه خبره بابا… مگه می‌خوام کی رو ترور کنم که انقدر بالا حساب می‌کنید…

روز- داخلی-انتظامات ساختمان روزنامه ایران

انتظامات: آقا… آقا… کجا… امرتون.

تروریست بی‌ادب: کار خاصی نداشتم، می‌خواستم آقای جوانفکر رو ترور کنم.

انتظامات: باشه… ترور هم می‌خوای بکنی باید با هماهنگی وارد بشی!

تروریست بی‌ادب: آخه من کارم فوریه… ننه‌م گفته زود برم خونه.

انتظامات: نمی‌شه برید تو… آقای جوانفکر تو جلسه‌اند.

تروریست بی‌ادب:‌ای بابا… من عجله دارم. نمی‌شه بگید یه لحظه بیان بیرون من ترورشون کنم برم؟!

انتظامات: نه که نمی‌شه. روزی هزار نفر می‌خوان ایشون رو ترور کنند اگه قرار باشه ایشون به همه ترور‌ها جواب مثبت بده که از کار و زندگیش میمونه!

تروریست بی‌ادب: پس چی کار کنیم؟ من خیلی عجله دارم.

انتظامات: نمی‌دونم والا.

تروریست بی‌ادب: می‌شه یه زحمت بکشید؟

انتظامات: بفرمایید.

تروریست بی‌ادب: من این چاقو رو می‌ذارم اینجا ایشون هر وقت از جلسه اومدند بیرون شما خودت یه لطفی کن زحمت ترورشون رو بکش. امکانش هست؟

انتظامات:‌ای بابا… شما مثل اینکه فکر کردی من بیکارم‌ها؛ نخیر نمی‌شه.

تروریست بی‌ادب: خب پس یه راهی جلوی پای من بذار.

انتظامات: برو دبیرخونه، تقاضای ترورت رو ثبت کن تا لااقل اگر یه روز دیگه اومدی و ایشون تو جلسه نبود بتونی بری بالا.

روز- داخلی- دبیرخانه موسسه ایران

تروریست بی‌ادب: سلام خانم ببخشید… من می‌خواستم در خواست ترورم رو ثب….

دبیرخانه‌چی: برو اونور وایسا تو صف.

تروریست بی‌ادب: اوه چند نفر.. اونا همه تو صفند؟!… من عجله دارم می‌شه کار من رو زود‌تر راه بندازید.

دبیرخانه‌چی: والا من هم از صبح دارم کار می‌کنم دیگه، بیکار که نیستم. پنجاه نفر خواستند ایشون رو ترور کنند ما ثبت کردیم. همه هم عجله دارند… حالا سلاحتون چیه؟

تروریست بی‌ادب: چاقو.

دبیرخانه‌چی: چاقو؟ برو بابا… خجالت بکش. طرف تانکش رو اونور خیابون پارک کرده اومده وایساده تو صف، تو با چاقو اومدی عجله هم داری.

تروریست بی‌ادب: خب من چی کار کنم. ما وسعمون همینقدر می‌رسه!

دبیرخانه‌چی: حالا عیبی نداره. برو تو صف. فقط بهت بگم اگر کارت ملی همراهت نیست بیخود وای نستا که وقتت تلف شه. برو فردا با کارت ملی بیا!

تروریست بی‌ادب: یعنی بدون کارت ملی نمی‌شه؟

دبیرخانه چی: نه که نمی‌شه. باید مشخصات ترور کننده مشاور رییس جمهور ثبت بشه یا نه؟ ایشون از روز اول تاکیدشون بر شفاف سازی و جریان آزاد اطلاعات بوده!

تروریست بی‌ادب: حالا من فردا با کارت ملی بیام کارم راه می‌فته؟

دبیرخانه‌چی: شما بیا، بعد باید یه فرم پر کنی، انگیزه و مقدار شعورت رو بگی. اگر اولی مسخره و دومی در حد جلبک بود به شما اجازه داده می‌شه ایشون رو ترور کنید!

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.