مصر به عنوان قلب تپندهٔ دنیای عرب با انتخاب رئیسجمهور اکنون در مرحلهٔ انتخاب الگوی نظام سیاسی آینده قرار دارد. در این رابطه و برای انتخاب الگوی نظام سیاسی باید به خصوصیات داخلی جامعه نگاه کرد، چرا که الگوی نظام سیاسی باید براساس مؤلفههای تاثیرگذار هر جامعه انتخاب شود. برای بررسی مؤلفههای تاثیرگذار در انتخاب الگوی نظام سیاسی آیندهٔ مصر با «دکتر حسین دهشیار» عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفتوگویی داشتیم که «چکیدهی» آن در قالب «یادداشتی شفاهی»، در ادامه میآید.
طبیعی است که هر جامعهای با توجه به ویژگیهایی که دارد باید انتخاب کند که در چه مسیری میخواهد حرکت کند. طبیعی است که نخبگان یک کشور، الگوهای سیاسی آن کشور را طراحی کنند. نخبگان هم با توجه به ویژگیهای جامعه تعیین میکنند که چه ویژگی و هویتی را انتخاب کنند تا بر اساس آن بتوانند به بهترین شکل به خواستههایشان برسند. به همین دلیل، طبیعی است که نخبگانی که در مصر به قدرت خواهند رسید، جدای از علایق خودشان، به واقعیتهای اجتماعی هم نگاه کنند.
بنده معتقدم که واقعیتهای اجتماعی مصر به نخبگانی که حاکم میشوند حکم میکند که اولویت را به اقتصاد ندهند، بلکه اولویت را به مسائل اجتماعی بدهند. در نتیجه، در آینده مصر جامعهای خواهد بود که به مسائل اجتماعی و فرهنگی اهمیت میدهد و به دنبال این امر جنبههای اسلامی جامعهٔ مصر (البته با توجه به این نکته که بیشتر مردم مصر، سنی هستند) برجستگی بیشتری پیدا خواهد کرد.
بنابراین به نظر میرسد که گونهای از اسلام سیاسی، البته نه به شکل ترکیه، در مصر تقویت شود. به خاطر اینکه نخبگان مصر میدانند که توانایی و ظرفیتشان برای حل مسائل اقتصادی خیلی کم است، از این رو برای اینکه تا حدودی جوابگوی خواستههای مردم باشند، به امور فرهنگی و اجتماعی خواهند پرداخت.
بنابراین نخبگان تعیین میکنند که الگوها چه باشد. نخبگان هم با توجه به واقعیتهای اجتماعی این الگوها را تعیین میکنند. واقعیتهای اجتماعی در مصر در حال حاضر حکم میکنند که مسائل اجتماعی در اولویت باشند. ممکن است آقای «اردوغان» هم علاقهمند باشد موازین اسلامی را به طور کامل در ترکیه اجرا کند، ولی در حال حاضر این مسئله در ترکیه جواب نمیدهد. به همین دلیل در ترکیه، سیاستمداران حزب عدالت و توسعه، اولویت را به اقتصاد دادهاند و در کنار مسائل اقتصادی به خواستههای اجتماعی مردم هم پاسخ میدهند. ولی در مصر به طور حتم باید مسائل اجتماعی در اولویت قرار گیرد، وگرنه نمیتوانند کاری پیش ببرند، چون نیاز و خواست مردم این است.
در مصر، بر خلاف ترکیه و تونس، راجع به ارزشهای اجتماعی که این دو حزب را تأیید میکند سالها صحبت شده است. قبل از زمان «عبدالناصر»، یعنی حدود ۶۰ یا ۷۰ سال پیش، دربارهٔ این مسائل صحبت میشده است. در حالی که در ترکیه و تونس اسلامگراها در تقابل و واکنش به روشنفکران لاییک و سکولاری چون «آتاترک» به وجود آمدند. در واقع خودشان نیامدند چیزی را بنیانگذاری کنند، بلکه در واکنش به شرایط موجود این کار را انجام دادند و این کار آنها یک واکنش انفعالی به واقعیتهای اجتماعی بود. در حالی که در مصر این طور نیست. در مصر افراد ارزشها را روی میز گذاشتند و گفتند ما میخواهیم این ارزشها را دنبال کنیم.
زمانی که عبدالناصر به قدرت رسید، اولین کاری که کرد این بود که این افراد را کنار زد، چون متوجه شد خواستههای آنها آن چیزی نیست که ملیگرایان ناسیونالیست عرب میخواهند. در حال حاضر هم این تفکرات اجتماعی مطرح هستند. یکی از دلایل اینکه اخوانالمسلمین پارلمان را رها کردند و به دنبال ریاست جمهوری آمدند، همین است. جامعهٔ مصر بسیار متنوع است. خیلیها در مصر روشنفکر هستند. مصر قطب فرهنگی جوامع عرب به حساب میآید.
درست است که خیلی از رهبران اخوان مثل «شاطر» ممکن است اقتصادگرا باشند، ولی به هر حال بنیهٔ فکری آنها بر این اساس قرار گرفته که جامعهای موفق است که ارزشهای اسلامی در آن پیاده شود و از راه این ارزشها به رفاه اقتصادی برسد. در صورتی که ترکیه برعکس این روش را پیش گرفته است. ترکیهایها میگویند ما اول از اقتصاد شروع میکنیم و بعداً به ارزشهای اجتماعی میرسیم، اما در مصر با توجه به سابقهٔ فکری و تاریخی این افراد کاملاً مشخص است که روشی متفاوت انتخاب شده است. از سال ۱۹۲۸م. این گروه شکل گرفته است. بنابراین خیلی واضح است که این افراد بدون پشتوانه نیستند.
در صورتی که در ترکیه حضور آتاترک و تفکرات او باعث گردید که به تدریج اسلامگراها شکل بگیرند. البته اسلامگراها در ترکیه به دلیل نزدیکی این کشور به اروپا و به خاطر اینکه میخواهند وارد اروپا شوند، نمیتوانند راجع به اسلام آن طور که باید صحبت کنند، چون میدانند اصلاً جواب نمیدهد و ارتش هم قبول نخواهد کرد. در صورتی که ترکها راحت کارهایی که میخواهند انجام میدهند، چون آمریکا میداند کسانی که در ترکیه سر کار هستند، بنا بر همان دلایلی که گفتم، هیچ وقت ویژگیهای اسلامی را به معنای واقعی پیاده نخواهند کرد. برای همین هم ارتش در عمل هیچ دخالتی نمیکند، چون آمریکاییها به آنها چراغ سبز نشان نمیدهند.
نخبههای مصر، چه بخواهند و چه نخواهند، برای اینکه سر کار بمانند، باید نظرات توده را قبول کنند. در غیر این صورت نمیتوانند بر سر قدرت باقی بمانند. همان طور که میدانید، در مصر سه قدرت وجود دارد: «ارتش، دستگاههای امنیتی و سیاست.» این سه در تعامل با هم جامعه را میسازند. ارتش که مشخص است از دوران عبدالناصر ویژگیهایی دارد که شاید اخوان این ویژگیها را دوست نداشته باشد. دستگاه امنیتی هم همین طور است. بنابراین در این ساختار قدرت، فقط ریاستجمهوری در دست اسلامگرایان است. برای اینکه بتوانند قدرت را در دست بگیرند و در جامعه نفوذ داشته باشند، به طور حتم باید نظرات مردم را قبول کنند.
در واقع این اولین فرصتی است که اسلامگرایان برای کسب قدرت سیاسی پیدا کردهاند و آن را از دست نخواهند داد، چون تجربهای که از دوران عبدالناصر دارند آنها را متوجه کرد که این فرصت تاریخی است. به هر حال موقعیت مصر طوری است که الزامات بینالملل به شدت آن را متأثر خواهد کرد. در حالی که موقعیت و جایگاه تونس این اجازه را به آنها میدهد که بیشتر خودشان تصمیم بگیرند و کمتر تحت تأثیر الزامات بینالمللی باشند. ولی از آنجا که الزامات بینالمللی خیلی بر مصر مؤثر خواهد بود، تصور بنده این است که غربیها و بعضی کشورهای منطقه تلاش خواهند کرد تا آنها شکست بخورند.
بنابراین فضا به گونهای نخواهد بود که حکومت اخوان را تسهیل کند. در واقع بسیاری سعی خواهند کرد جلوی اخوان سنگ بیندازد؛ یعنی، علاوه بر معضلات داخلی، معضلات بینالمللی هم خواهند داشت. در حالی که ترکیه معضلات داخلیاش به شدت کم بود. این کشور اصلاً معضلات اجتماعی نداشت. غربیها و کشورهای منطقه به دلایل عدیده جلوی پای ترکیه سنگ نینداختند. بنده فکر میکنم در مورد اخوان شرایط کاملاً متفاوت خواهد بود و جامعهٔ آیندهٔ مصر به شدت بیثبات شود.
Sorry. No data so far.