مرتضي طلايي چه آن زمان كه بر مسند فرماندهي انتظامي تهران بزرگ جلوس كرده بود و چه حالا كه بهعنوان رييس كميسيون فرهنگي – اجتماعي شوراي اسلامي شهر تهران، بر صندليهاي سبز «بهشت» تكيه ميدهد، اهل سياست است. طلايي تحصيلات آكادميك خود را در رشته علومسياسي پشت سر گذاشته است و به همين دليل از منظر علم سياست نيز به پيرامون خود مينگرد. سير پرشتاب تحولات سياسي كشور در سال اخير و حوادث «فتنهگون» پس از انتخابات دهم به مثابه زلزلهاي سياسي جريانهاي سياسي كشور را نيز دچار تحول و تغيير كرده است. يار ديرين شهردار تهران، با ما از وضعيت جديد احزاب و گروههاي سياسي كشور گفت و با لهجه شيرين اصفهاني خود به سئوالهاي ما درخصوص جريانشناسي آينده سياسي ايران پاسخ داد.
طي 30 سال گذشته در آرايش جناحهاي سياسي كشور شاهد فراز و فرودهاي بسياري براي دو جناح اصلي كشور بودهايم، با توجه به فضاي فعلي كشور، ارزيابي شما از جريانهاي سياسي كشور چيست؟ چند جناح و گروه سياسي را در آينده پيشبيني ميكنيد؟
گروهها و نهادهاي سياسي در كشور ما همواره عملكرد مطلوبي در راستاي رفع نيازهاي جامعه و فراهم كردن شرايط و زمينههاي مشاركت مردمي نداشتهاند. اصولا گروهها و احزاب سياسي در كشورهای در حال توسعه در راستاي اهداف و منافع خاص خود، و بيشتر پيرامون مهرههاي كليدي سياسي شكل ميگيرند. در اين شرايط اهداف اصولا موقتي بوده و جايگاه واقعي مردمي ندارند.
در هر صورت تا چندي قبل ما دو جناح اصلي كشور به نام اصولگرا و اصلاحطلب داشتيم كه كمابيش با نامهاي ديگر در اين 30 سال وجود داشته و مرتبا در مقابل هم صفآرايي كردهاند.
درخصوص دو جناح اصلي كشور هم شايد اين بيان بدين شكل مصداق نداشته باشد، زيرا اطلاق مفهوم حزب به آنها اصولا صحيح نيست. اين دو جناح بيشتر دو جريان متفاوت تفكر در عرصه مديريت كشور هستند كه درخصوص اصول كلي نظام با يكديگر متفقالقولاند و در پيشبرد اهداف كشور، بر اين اساس نيز با يكديگر مشاركت دارند. اما نوع برداشت آنها در نحوه بكارگيري ابزارها برای رسيدن به اهداف نظام، با يكديگر تفاوت دارد. متأسفانه اين تفاوت در ابزار و انحراف در برگزيدن وسيله بهجاي هدف، چالشهايی پيرامون مفاهيم و مباني خدشه ناپذير نظام جمهوري اسلامي ايجاد کرده است.
فكر نميكنيد همين اختلاف و عدم مرزبنديها صدمات جبرانناپذيري را به كشور و نظام تحميل كرده و نياز به دگرگوني دارد؟
بهطور قطع اين چالشها قابل پاسخگويي است و كيان جمهوري اسلامي نيز قابل دفاع است. اما گرد و غبار فتنه با در آميختن با بسترهاي حساس جامعه، فعاليتهاي سياسي گروههای موجود در جامعه را بهنحوي ديگر رقم خواهد زد. ظهور بياخلاقيهاي سياسي و تهمت و افترا زدن به ديگران، نيازهاي واقعي جامعه را از منظر عموم پنهان كرد، و بهجاي آن به برجستهسازي اموري پرداخته شد كه در حقيقت پرداختن به آن در شرايط توسعه و پيشرفت نيز صحيح نيستند. برآمدن گروهاي سياسي در چنين شرايطي قطعا اگر با هدف ولايتپذيري و رشد منافع ملي كشور در راستاي سند چشمانداز و اهداف انقلاب نباشد، به دامن زدن تنش، منجر خواهد شد. چه اين گروهها اندك باشند و چه زياد، تغييري در اصل مسئله ايجاد نميكند.
برخي از فعالان جريان اصولگرايي بر اين نظر هستند كه اين جريان در موقعيتهاي جديدي كه در دورههاي انتخابات آينده در پيش دارد، به آرايش جديدي رسيده و به چند گروه تقسيم ميشود. شما با اين مسئله موافقيد؟
مكتب اصولگرايي مكتب انقلاب و اسلام است و در راستاي اهداف اسلام و انقلاب و گردن نهادن به اصل ولايت فقيه خواهان ارتقاء جايگاه كشور در عرصههاي علمي، فنآوري، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و نظامي است. در اين خصوص شاخصهايي مطرح است كه براساس آن ميشود بين اصولگرايان واقعي كه اساس انديشه آنان را ولايتپذيري و دلبستگي به خدمت به مردم و انقلاب و كشور، شكل داده است و اصولگرايان ظاهرنمايي كه ميخواهند با نردبان قرار دادن مفاهيم ارزشي دين و سوء استفاده از فضاي ملتهب جامعه خود را ولايتپذير و وامدار نظام و انقلاب نشان دهند، تمايز قائل شد.
به فرض وجود چنين صفبندي روشني ملاك براي تشخيص اين دو از هم چيست؟
مهمترين اصل گفتمان اصولگرايي بعد از اصل ولايتپذيري و گردن نهادن به حكم حاكم شرع، خود اصل اصالتپذيري است. منظور از اين اصل اين است كه معتقد باشيم كه در پيشبرد اهداف و منافع كشور در يك چهارچوب عقلاني و منطقي و با پرهيز از خشونتگرايي و ايجاد آشفتگي و پرهيز از بيقاعدهگي، به حفظ شأن و كرامت انساني كمك كنيم. بر اين اساس نقطه مقابل اصولگرايي در انديشه مقام معظم رهبري، لااباليگري و نداشتن اصول است. ابعاد اصولگرايي را مقام معظم رهبري به زيبايي آشكار كردهاند كه با رجوع به آنها به آساني قادر به شناخت و تفكيك گروهاي سياسي كه خود را فعال در بدنه اصولگرايي كشور ميدانند، هستيم.
براساس اين اصول، جريانشناسي گروههايی كه خود را اصولگرا مينامند آسانتر ميشود، اصولا گروههايي كه فاقد شاخصهاي بالا و يا پايبند به مباني فوق نباشند، همواره سعي در ايجاد اغتشاش و ايجاد نابهساماني در عرصههاي عمومي كشور دارند تا با بر انگيختن گرد و غبار و ايجاد تفرقه و بر انگيختن احساسات سياسي مردم، به گفتمان نامشروع خود مشروعيت بخشیده و مردم را در شناخت حقيقت دچار سردرگمي كنند. تفرقه و چند دستگي نيز كه در عرصه سياسي كشور تحت عنوان چنددستگي اصولگرايي مطرح شده است، ناشي از عدم پايبندي واقعي به اصول مكتب مقدس اسلام و فقه سياسي شيعه كه در آن توجه ويژه به مردم و اصل ولايت فقيه ظهور و بروز دارد، است.
برخي ديگر از فعالان اين جريان معتقدند كه اصولگرايان دچار پديده خطرناك حركت به سمت معكوس شدهاند، دراينباره چه نظري داريد؟
استفاده از اين ادبيات درخصوص عملكرد جريان اصيل اصولگرايي صحيح نيست. سعي و تلاش شبه اصولگرايان در پيوند خود با مكتب اصولگرايي باعث ايجاد و شكلگيري سوء تعبيرهايي درخصوص عملكرد اين مكتب انقلابي و اسلامي شده است. ضعف عملكرد آنها در التهاب حاكم بر فضاي سياسي جامعه اين ذهنيت را ايجاد ميكند كه مكتب اصولگرايي دچار حركت معكوس و رو به عقب شده است، در حالي كه آيندهنگري و توجه به آينده بهتر و دقت در تحقق اهداف، ارزشهاي دين مبين اسلام و آرمانهاي انقلاب و امام(ره) مانع سرخوردگي و واپسزدگي نيروهاي اصيل انقلابي و مكتبي اين جريان ميشود. كساني كه در اين خصوص و در برابر مسائل پيش آمده بهراحتي دچار سرخوردگي ميشوند يا اصلا اصولگرا نيستند يا هنوز در الفبای اصولگرايي و ابتداي راه هستند. قطعا اصولگرايي مكتبي است كه با پايداري بر ارزشهاي ناب اسلامي و با پرهيز از تحجرگرايي و پايبندي به ولايت فقيه و گردن نهادن به حاكميت مردم و حفظ شأن و كرامت انساني، چشم به آيندهاي روشن در تحقق توسعه پايدار براي كشور دارد.
در اغتشاشات بعد از انتخابات رياستجمهوري دهم، برخي از افراد درون جريان اصولگرا سكوت اختيار كردند، برخي ديگر بر خلاف روند حركت اصولگرايي موضع گرفتند و برخي نيز در چهارچوب نظام و خط مشي اصولگرايان حركت كردند؛ با اين وصف، فكر ميكنيد افرادي كه مسيري خلاف گفتمان اصولگرايي اتخاذ كردهاند، از دايره اصولگرايان خارج شدهاند يا خير؟
نبايد فراموش كنيم كه اغتشاشات و فتنه سياسي كه سال گذشته دامن جامعه را فرا گرفت، آزمايش بزرگي در شناخت سره از ناسره بهحساب ميآيد. نيروهاي اصيل و پيرو انقلاب در پرتو جهتگيري و نوع عمل خود در اين خصوص نشان دادند كه نبايد در برابر فتنههاي روزگار با سكوت و يا همراهي با موج فتنه ارزشهاي اصيل و ناب اسلامي و انقلابي را به كوران حوادث روزگار سپرد. وظيفه يك نيروي اصولگرا و متعهد در اولين مرحله شناخت و تفكيك حقيقت از فتنه است.
خوب ويژگي فتنه هم همين سخت بودن تشخيص و بالارفتن احتمال خطاست.
اگر اين امكان و توان براي يك متعهد به اصولگرايي فراهم نباشد، بايد به مواضع و جهتگيريهاي وليفقيه آن جامعه پايبند باشد و بر اساس اجتهاد آن مقام، براي خود تعيين تكليف كند. درخصوص جريان فتنه اخير، مقام معظم رهبري به صراحت به مسئولان در موقعيتهاي مختلف هشدار دادند كه هوشياري خود و ارزشها و اهداف اسلامي و انقلابي را فداي جنجالهاي تبليغاتي عناصر ضدانقلاب و گمراهان و قدرتجويان داخل و خارج نظام نكنند. اين هوشياري و تذكرهاي مقام معظم رهبري فرصت هرگونه عذر و بهانه را از افراد و مسئولان بيتفاوت ميگيرد. لذا افرادي كه خلاف بيانات مقام معظم رهبري و اصول و ارزشهاي اسلام و انقلاب و آن معيارهايي كه در بالا ذكر كرديم موضعگيري داشتهاند، قرار دادن آنها در جبهه اصولگرايي كار شايستهاي بهحساب نميآيد. برخورداري و پايبندي به شاخصهايي كه عرض كردم تعريف فرد را در خط و مشي اصولگرايي معنا ميدهد، در غير اين صورت صرف بيان و تظاهر به اصولگرايي، ملاكي جهت تشخص و قرارگيري افراد در رداي اصولگرايي محسوب نميشود.
با توجه به مواضع متفاوتي كه در انتخابات رياستجمهوري دهم از اصولگرايان شاهد بوديم، آيا براي اين جناح سياسي در دورههاي انتخابات آينده وحدتي گسترده در زير چتر اصولگرايي متصور هستيد؟
زمانيكه گروههایي پيرامون ارزشهاي واحد و اهدافي مشترك خط و مشي خود را تعيين ميكنند، عملا اتحاد و پيوستگي خود را بهصورت طبيعي با يكديگر تعريف ميكنند. كساني كه درخصوص انتخابات اخير مواضعي غير از مواضع رهبري نظام و بهدور از اخلاق سياسي داشتهاند و با بيتوجهي به منافع نظام، انقلاب، مردم و اصول مسلم اسلامي، موضعگيريهاي نامعقول و بر پايه وهميات داشتهاند، در زير نام مقدس اصولگرايي قرار نميگيرند، عدم تفكيك آنها از «جريان اصيل» اصولگرايي ذهن جامعه را در چالش و سردرگمي نسبت به مواضع اصولگرايان قرار میدهد. در پرتو آموزههاي ديني و ارزشي، و براي پيشبرد اهداف انقلاب اصولگرايان همواره در هر سنگري كه باشند بايد بر خود وظيفه بدانند كه به مردم و جامعه خود خدمت كنند و فرهنگ اصيل ولايتپذيري و ولايتمداري را سر لوحه عمل و كار خود و جامعه قرار دهند. نيازهاي واقعي جامعه و گستردگي حوزههايي كه دقت و توجه ويژهاي را طلب ميكنند، براي اصولگرايان وظيفه شرعي تعريف ميكند كه براساس آن به هيچ وجه نبايد به تفرقه و گسترش ابعاد اختلافهاي بيحاصل دامن بزنند.
حوادث پس از انتخابات رياستجمهوري دهم سبب شد تا برخي از گروههاي سياسي مواضع بعضا عجيب و نااميدكنندهاي اتخاذ كنند. شما در چنين شرايطي براي اين گروهها و بهخصوص جريان اصلاحطلب چه آيندهاي را پيشبيني ميكنيد؟
هر جرياني كه برخلاف مواضع رهبري و اصولگرايي اقدام به موضعگيريهاي خطرناك و فتنهساز كرده و جامعه را دچار تنش و چالش كنند. اصولا از بستر سياسي و كنش اجتماعي جامعه و نظام خارج ميشود و جايگاه خود را از دست ميدهد. بياخلاقي سياسي در عرصه عمل، فرصت انتقادهاي دلسوزانه و مبتني بر خلوص قلبي را از دلسوزان نظام ميگيرد. اساس فعاليت سياسي در بستر حاكميت يك نظام اسلامي و مردمسالار منوط به اين است كه در اولين مرحله به ارزشها و اصول اساسي و مباني اعتقادي مردم و منافع ملي آنها پايبند باشيم. ضرورت پايبندي به اين اصول و ارزشها ايجاب ميكند كه پيگيري مطالبات سياسي و دستيابي به قدرت سياسي با تخريب چهره و شخصيت و هويت ديگران همراه نباشد. بهطور قطع اينگونه تخريبها و نامهربانيها از چشم مردم دور نمانده و حافظه تاريخ، آنها را در ياد و ذهن خود نگه خواهد داشت.
رهبر انقلاب پس از گذشت چند ماه از انتخابات و پس از نصايح و تأكيدات فراوان، فرمودند كه يك سري از افراد از كشتي نظام پياده شدهاند، بهنظر شما اين افراد و گروهها شامل چه طيفهايي ميشوند؟
هر طيفي كه منافع فردي و و حزبي خود را مرجح بر منافع كشور و مردم و اسلام و انقلاب بداند و از هزينه كردن بيتالمال در راستاي رسيدن به قدرت و ثروت ابايي نداشته باشد، بهطور قطع مصداق اين بيان مقام معظم رهبري قرار ميگيرد. اين افراد و اشخاص و گروهها ويژگيهاي بارزي دارند كه ميتوان براساس آن به شناختي درخصوص آنها رسيد. اينها كساني هستند كه دست به بياخلاقيهاي سياسي در تخريب افراد و لكهدار كردن چهره شخصيتهاي سالم و دلسوز كشور ميزنند و براي رسيدن به منافع سياسي و گروهي و حزبي خود از پايمال كردن چهره اسلامي نظام و سلب آسايش و آرامش مردم و هدر دادن بيتالمال، ابايي ندارند.
بهعنوان يكي از نزديكان آقاي قاليباف كه قاعدتا بايد از برنامههاي اين گروه سياسي باخبر باشيد، آيا در آرايش سياسي جديد كشور قصد داريد گروهي مستقل را تشكيل دهيد؟ در صورت تحقق اين فرض در ميان اصولگرايي كدام مشي سياسي را اتخاذ خواهيد كرد؟
اعتقاد ما اين است كه چه در حال و چه در آينده، ميبايست دلسوزان و ولايتمداران تمام سعي و تلاش خود را در هر سنگر و هر طيفي كه قرار دارند معطوف به اين كنند كه بسترهاي رشد و توسعه و شكوفايي جامعه و كشور را بهنحو احسن فراهم كنند. پرهيز از فرقهگرايي و تخريب چهره ديگران و پايبندي به اخلاق سياسي و تعهد جدي به اصل ولايت فقيه در پرتو ولايت والاي مقام معظم رهبري، با تمركز جدي در رفع نيازهاي مردم و اثبات خدمتگذاري در عمل، خط مشي است كه همه مسئولان كشور بايد داشته باشند و به آن نيز پايبند باشند.
Sorry. No data so far.