دربارهی تحریف سخنان رحیمپور ازغدی
چند برداشت از مردی كه این روزها سایتها دست در دست هم تخریبش میكنند….
اولین بار سال ۷۷ شب شهادت امیرالمومنین در تلویزیون دیدمش، جملاتی از امام علی میخواند كه خیلی به گوش آشنا نبود، نمیدانستم كیست میگفتند «شیمیاییه!» صحبتهای آن شبش خیلی تكانم داد. بعدها با بدبختی سیدیهایش را پیدا كردم… این حرفها مسیر زندگی من را تغییر داد.
* * * *
حاج حیدر رحیمپور ازغدی، در كتاب «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه» گفته بود كه آن روزها حسن كتابی نوشت «خروش خمینیون»، همه متعجب شده بودند…. میخواست برود جبهه بهش میگفتم برو درست را بخوان میگفت «خون من از خون بچه های امام حسین رنگین تر است؟….»
* * * *
یك جلسه با بچهها رفتیم پیشش گفت «من خیلی قبلتر از شماها برای كارتن خوابی زندان رفتم…» بعد فهمیدیم سال 62 مجروح كه میشود از جبهه میآید مشهد یك تعداد از كارتن خوابها را جمع میكند، در خانه سامانشان میدهد بعد میرود نهادهای مسئول، ظاهرا میرود استانداری، راهش نمیدهند، عصا زیر بغل با ضربه عصا در اتاق را باز میكند كه صدایش را به مسئولین برساند، یك هفته میفرستندش هواخوری زندان!
* * * *
میگفت صبح آمده بود نهاد، عصبانی! هر چه جلوی پایش میرسید لگد میكرد. بعد رفته بود در اتاق و بلند بلند گریه میكرد. رفتیم آرامش كنیم. در راه دیده بود یك خانم گریه میكند گفته بود «چیزی شده خواهر؟» طرف هم گفته بود «كیفم را زدند پول جمع كرده بودم برای اول مهرِ بچهها لوازم التحریر و لباس بخرم» گفته بود چه قدر؟ ظاهرا گفته بود 15 هزار تومان چند هزار تومان بیشتر داده بود بنده خدا از خوشحالی خندیده بود. گفته بود مگر چی شده. گفته بود «شما كل خرجی ماه ما را دادی!» اعصابش به هم ریخته بود. فردا در كیهان یك مطلب زده بود خیلی آتشین، در مورد نفوذ سرمایهداری در كشور، و نسبت ما با آن آرمانها…. آقا حاشیه مقاله پاراف كرده بودند…
* * * *
آورده بودندش در جمع تعدادی از بچههای خارجی، من هم در جلسه بودم. تقریبا همهی استادهای ایرانی را دیده بودند. با وجود این كه شیعه بودند در فضا نبودند، رحیمپور كه آمد فضا عوض شد و… گفت صاحبخانه بیرونش كرده و دارد میرود اسباب كشی و گرنه بچهها را مهمان میكرده! بعد از جلسه با او آمدم بیرون دم در، یك جوان جلویش را گرفت، شروع كرد با فحشهای ركیك كه من از صبح دارم جان میکنم و … حق من را نمیدهند رفت مودبانه به صاحب كار گفت آقا حق این بنده خدا را بدهید…
* * * *
آقای علامه حكیمی جلسهی سخنرانی را به خاطر حسنآقا كنسل كرد. ضمن این كه میگفت «ما با هم مرزبندیهایی داریم اما كسی در كل جهان شیعه مثل رحیمپور نیست!»
* * * *
در نهاد میخواستند بعضی از ماشینهای بدون استفاده را اختصاص بدهند برای رفت و آمد یك سری از مسئولین نهاد كه وسیله ندارند؛ گفته بودند دارند برای اینها امكانات تقسیم میكنند. خبر كه به او رسیده بود، گفته بود یك عمر پیاده بودم از این به بعد هم همینجور هستم، ماشین مال خودتان!
* * * *
به خاطر پیگیری و بحث از عدالت، رییسجمهور وقت به او گفته بود «بابک زهرایی بازی» در نیار؛ این جا دانشگاه نیست كه یك چیزی بگویی بقیه برایت دست بزنند، «مرّوا كراما» موضوع را نشنیده گرفت…
* * * *
خیلی از اساتید یك تیم دارند برایشان تحقیق كنند و از این قبیل کارها، اما حسنآقا خودش به تنهایی امت واحده است، در این بیست و چند سالی كه دست به قلم است یك نفره تحقیق كرده، یك نفره نوشته و یك نفره ایستاده است!
* * * *
خیلیها به یك جایی كه میرسند دیگر با كلاس میشوند؛ هر موقع پیش حاج حیدر رفتیم حسن آقا هم بود خیلی مودب پیگیری میكرد . متنهای حاج حیدر را دو گروه توزیع میكنند. ما و حسن آقا. ایشان میبرد دانه دانه به مسئولین عالی نظام میداد؛ یك بار به خاتمی داده بود، او گفته بود همه میخواهند یك متن را در كشور بدهند از پایین میدهند بخه بالا میرسد شما از بالا میدهی به پایین میرسه!
* * * *
همه جور كاری میكردند، از سوالهای بی اساس تا روشن كردن زنگ موبایل و همهمه و … محكم ایستاده بود حرفش را میزد. شروع كردند موبایلهایشان را روشن كردند گفت «بذار بزنه خوبه». آن فرد خودش دیگر ادامه نداد…
* * * *
یک گروه معدود از فضلا بودند با تخصص در علوم انسانی. میخواستند تحقیقات کلان راه بیندازند در مورد بومیسازی و دینی کردن حوزههای مختلف علوم انسانی. هیچجا حمایتشان نکرد. خیلیهاشان از این کار منصرف شدند. اما او در جلسه گفت حالا که نمیگذارند تولید کنیم، نقد میکنیم. بیست سال سر این حرفش ایستاد.
* * * *
حسن رحیمپور برای نسل ما با بازخوانی دوباره گفتمان انقلاب، احیای تمدن اسلامی، نهضت نرم افزاری، عدالتخواهی و…. شناخته شده است. زندگی خیلی از بچهها به خاطر حرفهای او تغییر كرده است؛ از عدالت و آزادی تا حقوق زن و عدالتخواهی، تاریخ انقلاب تا وحدت اسلامی و بحثهای تخصصی حوزههای مختلف در آثار رحیمپور هست! اما ظاهرا بعضیها خیلی این مسئله برایشان گران تمام شده است، مخصوصا سخنرانیهای بعد از فتنه حسنآقا، و علیالخصوص سخنرانی جماران رفتارشان را به صورت محسوس تغییر داده است. فقط برای سخنرانی شریعتیاش انجمناسلامی ما یک نمایشگاه زده بودند سراسر توهین و ناسزا… قطعا رحیمپور غیر قابل نقد نیست… اما كسانی كه نمیخواهند واقعیت او را ببینند «مرده شور هیكلشان را ببرد».
فقط افسوس كه ايمان دارد رخت ميبندد.
والعاقبه للمتقين
امروز ضعف ما ندلاشتن الگو در جامعه است
کاش در این چند دهه سیستم آموزشی ما کسانی مثل رحیم پور تربیت می کرد…
و این راه همچنان چشم انتظار خط شکنان است