سردبیر ماهنامه “راه” -جبهه فرهنگی نیروهای انقلاب این هفته در جلسه انصار حزب الله حضور یافت ونقد جامعی از انتخابات ارایه کرد. متن کامل سخنان وحید جلیلی در نشست هفتگی انصار حزبالله در ادامه آمده است:
در دورههاى ریاست جمهورى قبل، ما نتایج توسعه -نامتوازن را دیدیم، در دوره آقاى احمدىنژاد هم با عدالت نامتوازن مواجهیم و این عدالت نامتوازن بخشى از نتایج خودش را در دوران بعد از انتخابات آشكار كرد. به این معنى كه آقاى احمدىنژاد على رغم تاكیدات صریح مقام معظم رهبرى و توصیههاى جدى كه به ایشان شد،نتوانست بخشى از مهمترین انتقاداتى كه به ایشان وارد بود را برطرف كند.
همه مىدانیم كه مقام معظم رهبرى بیشترین حمایتها را از دولت ایشان داشتهاند و در دو مورد مشخص رهبرى دو انتقاد جدى داشتند. یكى اینكه در دیدارى كه با هیات دولت داشتند فرمودند كه فرهنگ در دولت شما مظلوم است، همچنین در جاى دیگر هم تذكر جدى داشتند مبنى بر اینكه اطلاعرسانى در دولت شما ضعیف است. متاسفانه به هر دلیل در عمل به این تذكر جدى رهبرى بىاعتنایى شد.
عدالت نامتوازن
عدالت نامتوازن یعنى اینكه دولت به یك روستا آب، برق، گاز، تلفن و جاده برده است و رسانه نبرده است و روستاها و محرومیتها در فضاى رسانهاى كشور دیده نمىشوند. در نظام رسانهاى موجود از جمله رسانه ملى تصویرى از كشور نشان داده مىشود كه این تصویر تطابقى با واقعیت ایران و ایران واقعى ندارد. به عنوان مثال اگر امروز فقط یك ساعت و نه بیشتر، برق تهران برود، تمام روزنامهها فردا در صفحه اول خود این خبر را بهعنوان یك اتفاق مهم بازتاب مىدهند، همین طور صدا و سیما مسئولین را به صلابه خواهد كشید كه چرا چنین اتفاقى افتاده است، ولى اگر میلیونها ایرانى سى سال بعد از انقلاب برق یا امكانات اولیه نداشته باشند، حتى در صفحه حوادث روزنامهها هم ضریب نمىگیرد. اگر میلیونها ایرانى كمرشان زیر بار فقر خم شود یا یا چهار دختر ایلامى بر اثر فقر خودسوزى كنند، نه رسانه ملى و نه روزنامهها، نه اینترنت واكنش نشان نمىدهند ولى اگر آقاى ایكس از نیمكتنشینى در تیم مثلا فولاد اهواز ناراحت باشد، آقاى ضرغامى به میدان مىآید و مىگوید مگر من مردهام كه تو این درد و رنج بزرگ را تحمل كنى، من بهترین برنامهسازان و بهترین وقت رسانه ملى را اختصاص مىدهم كه طى چندین برنامه به این قصه بپردازند و این را تبدیل به یك مساله ملى مىكنم تا این بار غم را از دوشت بردارم!
وقتى مردم، ایران را در این رسانه تماشا مىكنند، چه برداشتى خواهند داشت؟ یك سوم مردم ایران در روستاها زندگى مىكنند و اینها در نظام رسانهاى ما ناپدید هستند و انكار مىشوند. مثلا تلویزیون مىخواهد از روز انتخابات گزارش بدهد فقط دوربین از مسجد لرزاده، حسینیه ارشاد و بالعكس و به شخص بیننده چنین تصویرى از ایران و واقعیت آن روز كشور به وى القا مىشود. وقتى كه رسانهاى همچون صندوق راى كه رسانهاى بىادب است و حرمت ارباب رسانه و سرمایهداران حاكم بر رسانه را نگه نمىدارد، از او یك تصویر دیگر از ایران مىدهد با تصویر رسانهاى مثل صدا و سیما و روزنامههاى ما متضاد است.
نظام نامتوازن رسانهاى
شخص با خود مىگوید من وقتى پاى برنامههاى صدا و سیما مىنشینم، هر آنچه كه مىبینم یا قریب به اتفاق آن سبك زندگىاى است كه در فاصله میدان ولى عصر تا تجریش وجود دارد، همین طور سریالها، برنامهها، اخبار شما همه مربوط به آن سبك زندگى است، به یك دفعه این بیست و چهار میلیون نفر از كجا پیدا شدند؟ چرا رسانه جمهورى اسلامى اینها را به من نشان نداده است؟ مگر چنین آدمهایى در ایران وجود دارند؟ این دو تصویر، تضاد ایجاد مىكند، آن هم به این دلیل كه رسانهها و نظام رسانهاى جمهورى اسلامى، چه دولتى و چه خصوصى توسط یك طبقه خاص اداره مىشود، آن هم یك طبقه خاص به نام طبقه مرفه بىدرد. قاعدتا این تصویر ایجاد توهم مىكند و همین طور سالها به تدریج ادامه مىیابد، بعد شما مىخواهید یك دفعه در برابر تصویرى كه صندوق راى از ایران واقعى نشان مىدهد، به راحتى تسلیم شوند و آن را قبول كنند، در حالى كه خودتان قبل از این یا آن بیست و چهار میلیون را یعنى اقشار محروم و مستضعف را انكار كردهاید یا اینكه به آنها گفتهاید كه اگر باشند هم اهمیتى ندارند. خود صداو سیما مگر اینها را آدمهاى درجه دو و بىاهمیت نكرده است؟ و نگفته كه اینها كسانى هستند كه اگر زیر بار فقر له بشوند، به سراغ آنها نمىروم، چون درجه دو هستند. من باید بروم دنبال آن جوان سرمایهدارى كه با بیست سال سن قرارداد سیصد، چهارصد میلیون در سال مىبندد كه در فلان تیم دولتى بازى كند و باید به دنبال منافع او باشم، آدمهاى دیگر كه ارزش اعتنا ندارند. وقتى این چنین تفكرى حاكم باشد، آن شخص فكر مىكند: اینها كه آنقدر آدمهاى بىارزشى بودند كه اگر مىمردند هم تو خبر آنان را نباید منعكس كنى، آن وقت آیا حق دارند بیایند تكلیف سیاست مملكت را مشخص كنند؟!
سیگنالهاى خطرناك
این همان عدالت نامتوازن است كه در حوزه عمران و جادهسازى و بیل و كلنگ به عدالت معتقد است و در حوزه رسانه به عدالت اهتمامى ندارد. وقتى كه چنین باشد آقاى احمدى نژاد هم با فلان سوپراستار سینمایى وقت مىگذارد تا درد دلهاى او را بشنود. آقاى احمدى نژاد! تا به حال با چند هنرمند حزباللهى نشستهاى و درد دلهاى آنها را گوش كردهاى؟! این بىعدالتى و جا به جا كردن حساسیتهاست. چقدر راجع به وضعیت نابسامان فرهنگ و رسانه و هنر در دولت شما به شما تذكر داده شد؟ چرا بىاعتنایى كردى؟ امروز هم كه شاهد چنین ملاقاتهایى هستیم. این سیگنالهاى خطرناكى است. آقاى رئیس جمهور برود درد دل را از آن كسانى بشنود كه سالهاست مناسبات فاسد در مدیریت فرهنگى در خیلى از دستگاهها آنها را خانهنشین كرده است. كسانى كه مىخواهند براى منافع و آرمانهاى انقلاب كار كنند و فسادى كه در فضاى مدیریت فرهنگى ما وجود دارد، اجازه ظهور و بروز به آنان نمىدهد.
نظام رسانهاى و فقر نهادینه شده
اگر ما معتقدیم كه باید با فقر مبارزه كرد، فرمود: «لافقر كالجهل» هیچ فقرى مثل جهل نیست. یك بخش جدى از كسانى كه وارد بازىهاى بعد از انتخابات شدند، جاهل هستند. یعنى آن نظام فاسد رسانهاى، فقر اطلاعات را در آنها نهادینه كرده است. و واقعا فكر مىكنند فقط خودشان وجود دارند و خودشان اهمیت دارند. بدین ترتیب میلیونها آدم هم اگر مخالف او باشند به آنها بىاعتنا خواهد بود.آقاى رئیس جمهور برنامه شما جهت مبارزه با این فقر چیست؟ و آن چیزى كه موضوع را تشدید مىكند این است كه طبقات زیاده خواه و فرادست كه مغلوب جمهوریت نظام شدهاند، امروز به صحنه آمدهاند تا اوضاع را به ماقبل برگردانند؛ چرا كه اینها مىگویند اولا نباید این عدم توازن رسانهاى به هم بخورد، و همچنان بىتوازنى و بىتعادلى باید وجود داشته باشد بیست درصد جمعیت باید هشتاد، نود درصد رسانهها را در اختیار داشته باشند و سبك زندگى آنها را تبلیغ كنند. اینها در صدا و سیما به طور كامل حاكم هستند و مىگویند ما خبر راهپیمایى 22 بهمن و روز قدس را نشان مىدهیم، پس انقلابى هستیم. كجاى صدا و سیما انقلابى است؟ كجاى این صدا و سیما ارزشى است؟ مگر ارزش به چه معناست؟
جابجایى نیازهاى حقیقى با نیازهاى كاذب
تجملگرایى فقط این نیست كه خانههاى آنچنانى با اثاثیه آنچنانى و اتومبیلهاى آنچنانى نشان بدهید، بلكه تجملگرایى یعنى اینكه نیازهاى كاذب را به نیازهاى ضرورى تبدیل كنیم و نیاز كاذب را به گونهاى نشان دهیم كه تصور شود این نیاز مهم و حیاتى است. مخاطب فكر كند اگر فلان مدل یخچال یا مبل را نداشت چیزى كم دارد و عقب افتاده است.
وقتى چنین شود كم كم كسى كه پاى این رسانه نشسته است نیاز كاذب براى وى به نیاز حقیقى تبدیل مىشود. تلویزیون خبر مىدهد كه نتیجه بازى آخن با شالكه تادقیقه 45 این است. این كه دو تیم در فلان شهر آلمان مسابقه مىدهند و ما لحظه به لحظه این بازى را براى یك ملت انقلابى مسلمان كه هزاران كیلومتر این طرفتر هستند خبر مىدهیم، این یك كار ضد ارزشى است كه نیاز غیر واقعى را به نیاز جدى تبدیل مىكنید، كه شخص فكر كند اگر از نتیجه این بازى تا دقیقه 45 مطلع نباشد یك چیزى كم دارد و این هم نوعى تجملگرایى است. آن هم در شرایطى كه بسیارى از مسائل مهمتر در كشور وجود دارد كه بازتاب نمىدهید و حاضر نیستید حتى خبرش را اعلام كنید، از جمله اختلاسها و خبرهاى منفى. البته این را هم توقع نداریم،چرا كه به قول شما سیاهنمایى مىشود، اما چرا سفید نمایى نمىكنید؟! هر سال صدها گروه دانشجوى حزباللهى در اقصى نقاط كشور اردوهاى جهادى برگزار مىكنند، مثلا سى، چهل نفر دانشجو از دانشگاه امیركبیر، صنعتى شریف، امام صادق(ع) و جاهاى دیگر راه مىافتند و به فلان روستاى شهرستان نهبندان، یا فلان روستاى یاسوج مىروند و یك ماه یا كمتر و بیشتر كار عمرانى انجام مىدهند. چه كسى تا به حال دیده است حتى یك بار صدا و سیماى جمهورى اسلامى این موضوع را در اخبار خود منعكس كند یا تیتر یك بخش خبرى مربوط به این خبر باشد. این كارها ضریب داده نمىشود تصویرى كه طبقه فرادست،اشرافى، رفاهطلب پررو از ایران ارائه مىدهند كه مثلا جوانها همگى به دنبال فسق و فجور هستند، همان باید نمایش داده شود. نباید این همه حركتهاى مثبتى كه در جامعه وجود دارد نمایش داده شود، این همه جوان فعال، پرنشاط، باانگیزه، مخلص و بااراده باید حذف شوند و نباید در فضاى كشور ضریب بگیرند؛ چرا؟! چون ممكن است آن موقع اتفاقات بدى بیفتد و مردم باورشان شود كه مىتوان كشور را بهسان سال 57 اداره كرد و این براى بعضىها خطرناك است.
این همه ناشى از بىتوازنى موجود در فضاى رسانهاى كشور است. این موضع را یكبار دیگر هم گفتهام ولى متاسفانه هیچ گونه واكنشى نشان داده نشد. یك خانم هنرپیشهاى از صدا و سیما انتقاد كرده بود كه چرا در تیزر تبلیغاتى فلان فیلم در صداو سیما سانسور شده است، شخص آقاى ضرغامى بلافاصله سراسیمه مصاحبه كرد كه من با این كار شدیدا برخورد كردم و مسئول را توبیخ كردهام كه مثلا تو به چه حقى در تیزر فلان فیلم تبلیغاتى اسم خانم فلانى را حذف كردهاى! اینگونه رئیس سازمان صدا و سیما خودش را موظف به پاسخگویى در برابر اقشار فرادست مىداند ولى بنده در همین جلسه گفتم كه صدا و سیما آمده یك فیلم صد در صد ضد انقلابى و در راستاى منافع آمریكا با بودجه هنگفت ساخته و پخش كرده و در دنیا منتشر مىكند، هیچ كس جواب به من نداد! این فیلم به نام «444 روز» در تمسخر امام در شبكه پرس.تىوى. ساخته شده بود! از قرار معلوم براى آقاى ضرغامى این چیزها اهمیتى ندارد كه پاسخگوى آن باشد.
راهبرد و سیاست فرعونى
استراتژى كه اشراف براى زیر سوال بردن انتخابات و براى منكوب كردن نتیجه آن در دست گرفتند دقیقا استراتژى فرعون است. ویژگى فرعون این بود كه قومش را خوار و خفیف مىكرد یعنى شهروند درجه دو و سه مىكرد و آنها از او اطاعت مىكردند. این استضعاف را در وجود آنها نهادینه مىكرد كه آنها خودشان هم باورشان مىشد كه راست مىگوید. اینها چه در دوره قبل و چه در دوره بعد از انتخابات تلاش خودشان را به كار گرفتند كه این استراتژى فرعونى را كه ناشى از تفرعن اینها و رهبرانشان است پیگیرى كنند. «استخف قومه فاطاعوه» یعنى از همان قبل از انتخابات شروع به فحاشى و تمسخره كردند، چه خود آن آقایى كه در تلویزیون فحاشى كرد و از رمال، كفبین و دروغگو و فلان همه را به آقاى احمدىنژاد نسبت داد. سیاست فرعونى آنها چنین بود كه آنچنان جریان ضد اشرافیت را تحقیر كنند كه مردم را منفعل كنند و بترسانند از اینكه اگر به چنین آقایى راى بدهیم ما هم متهم به بىسوادى مىشویم و اینكه آدمهاى پستى هستیم؛ چرا كه همه آدمهاى درجه اول و با شخصیت و اشرافى مخالف او هستند و در شعارهایشان هم آورده بودند «انسانم آرزوست» انگار این طرف حیوان هستند.
این وضعیت كماكان ادامه دارد، هر تهمت و دروغى را نسبت مىدهند و از موضع تفرعن با اكثریت جامعه برخورد مىكنند تا بتوانند با انواع و اقسام روشها مقاومت روحى اینها را بشكنند. مىخواهند با اینكه اقلیت هستند خودشان را اكثریت نشان دهند و چنین القا مىكنند كه نیروهاى ما كیفى هستند و یكى از آنها به ارزش ده نفر هستند و بدین ترتیب خودشان را همه بنمایانند، در صورتى كه اقلیت هستند آن هم اقلیت به معناى مطلق كلمه. و حتى نصف آن 13 میلیون نیستند؛ ولى مىگویند چون بى. بى.سى و صداى آمریكا، نتانیاهو و شیمون پرز از ما حمایت مىكنند، بنابراین ما باید یك سهم بالاترى در كشور داشته باشیم. وقتى كه این همه قدرت داریم و مىتوانیم فضاسازى كرده و دروغ را راست و راست را دروغ نشان بدهیم، چرا از این قدرتمان استفاده نكنیم. آنچنان این سیاست فرعونى در وجودشان ریشه دوانیده است كه كسى كه مهمترین شعارش این بوده كه مردم من آمدهام با دروغگویى و پروندهسازى مقابله كنم، خودش مظهر دروغگویى است و در مجلس ختم آدم زنده شركت مىكند. آقاى میرحسین موسوى كسى است كه در مجلس ختم آدم زنده شركت كرده براى اینكه نظام را متهم كند و به اكثریت ملت دهن كجى و آن نفس متفرعن خودش را راضى كند. این آدم امروز خودش را مظهر عقلانیت و خردورزى و مبارزه با دروغ مىداند! وقتى كه قضیه بدین بداهت است، وقتى كه فساد بدین بداهت است، چرا نمىشود به طور كامل با آن مقابله كرد. این بدیل همان خلاءها و نواقصى است كه از قبل داریم. ما اجازه دادهایم كه آن فساد در كشور نهادینه شود و توهم در اقشار خاص شكل بگیرد و ارزش مردم در جمهورى اسلامى، انكار شود و شهروند درجه یك و دو در این مملكت درست كنند. رحمت خدا بر امام، آن حكیم بزرگ كه چقدر خوب فهمید كه جمهورى اسلامى نه یك كلمه كم و نه یك كلمه زیاد.
دفاع مقام معظم رهبرى از جمهوریت نظام
متاسفانه عدهاى در كشور این جمله را فقط از یك زاویه مىنگرند و مىگویند امام در مقابل كسانى كه مىخواستند اسلامیت را از نظام بگیرند و جهت اثبات اسلامیت نظام این جمله را فرمود. چنین نیست، بلكه جمهوریت نظام هم به اندازه اسلامیت آن مهم است. چون امام مىدید كه هیچ تضمینى براى اسلامیت نظام بهتر از جمهوریت آن نیست، یعنى اگر شما مىخواهید جمهورى اسلامى، اسلامى باقى بماند، باید جمهورى باقى بماند و اكثریت مردم رأیشان در این مملكت ارزش داشته باشد. ولى فقیه امروز به چه دلیل آماج حملات اقشار مسرف و اشراف و نخبگان خاص قرار مىگیرد، فقط به این خاطر كه پاى جمهوریت نظام ایستاده است. اینها حرفشان با حضرت آقا چه بود؟ اینها گفتند این 24 میلیونى كه به كس دیگر راى دادند، پناهى جز تو ندارند، بیا با همدیگر معامله كنیم و جمهوریت را وتو كن و انتخابات را ابطال كن! 24 میلیون آدم درجه 2 به چه دردى مىخورند، بیا به به و چه چه ما را بخر! نامه نوشتند، تظاهرات كردند، مصاحبه كردند، بیانیه دادند كه آقاى ولى فقیه بیا جمهوریت نظام را به كنارى بگذار،چه كار دارى به اینكه اكثریت به چه كسى راى داده است، اما رهبرى پاى جمهوریت ایستاد.
یكى روزى اینها تلاش كردند به بهانه جمهوریت، اسلامیت نظام را از بین ببرند و گفتند ما رأى آوردیم پس بنابراین سكولاریزم باید حاكم شود، ولى الان كاملا برعكس شده و مىخواهند با اسلامیت، جمهوریت را از بین ببرند، بدین ترتیب كه با اللهاكبر، یاحسین، رنگ سبز، مراجع عظام و… مىخواهند جمهوریت را ابطال كنند. این یعنى چه كه رأى من آقازاده با فلان آدم در فلان روستاى نهبندان یكى باشد؟! من پسر آیتالله فلانى یا پسر دكتر بهمانى هستم، من ماهى 10 میلیون تومان درآمد دارم، او نان خشك هم ندارد كه بخورد، چطور قبول كنم كه حق من و او یكى باشد؟ این زبان حال امروز آنهاست.
ضرورت حفظ شأن و منزلت حضرت امام
اخیرا آقاى سید حسن مصطفوى مشهور به خمینى با خانواده متهمین و مجرمین آشوبها جلسه مىگذارد. یك نفر در دانشگاه تهران به من گفت آقاى سید حسن خمینى هم طرفدار فلانى است، گفتم منظورت از خمینى همان امامى نیست كه آمد و 2500 سال سلطنت و ولیعهدى را در این كشور سرنگون كرد و افتخارش این بود كه من نظام سلطنتى را برانداختم، حال اسم او را شما مىخواهید در این جامعه ابزار ولیعهدى كنید؟ مگر آقاى سید حسین خمینى امروز بزرگ خاندان خمینى نیست؟ 20 سال هم از «سید حسن» بزرگتر است، پسر مرحوم آقا مصطفى هم است، چرا ایشان نباید علمدار خانواده خمینى باشد؟ چون همان اوایل انقلاب هم سیدحسین كه امام اینقدر به او علاقه داشت و تنها پسر آقا مصطفى بود، یك مقدار كه خواست از خط ولایت خارج شود، امام آنچنان سرجایش نشاند كه سى سال است از گوشه خانهاش تكان نخورده است. حال مىخواهید آن امام با آن قاطعیت را شما آبرویش را خرج خروج بر اكثریت ملت بكنید! این نتیجه توهماتى است كه در بعضى از آقایان شكل گرفته است. هر كسى تا موقعى كه به آرمان و خط مشى امام وفادار بود، ما مخلص او هستیم.
اشتباه محاسباتى برخى آقایان
باید امروز این آقایان را دعوت كرد كه سر جاى خودشان بنشینند. باید اكثریت ملت را به اینها نشان داد و از اشتباه محاسبه درآورد، در قرآن بارها و بارها تذكر داده شد كه در همه امور دچار اشتباه محاسباتى نشویم، از امور آخرتى تا طبیعى.اینها را باید چگونه از اشتباه محاسبه درآورد «ایحسب انّ ماله أخلده» اینها فكر مىكنند چون مال دارند پس برتر هستند.» باید همان اتفاقى كه اول انقلاب افتاد، دوباره اتفاق بیفتد. امام وارد كشور شده و انقلاب به پیروزى رسیده بود، مردم آرمان خودشان را ابراز كرده و به امام دلبسته بودند و به دنبال ایجاد یك جامعه دینى عادلانه بودند. یك قشر عظیم نخبه در مقابل مردم ایستادند و حاضر نشدند با امام و امت همراهى كنند. از همه قشرى هم بودند از چهرههاى حوزهاى تا حد مرجعیت، چهرههاى باسابقه مبارزاتى، همسر شهید، دختر شهید هم داشتند كه از آن جمله زن مسعود رجوى بود كههمسر اشرف ربیعى قبل از انقلاب كشته شده بود. همه اینها را انقلاب تجربه كرده است كه اینها حالا مىخواهند همسر شهید به صحنه بیاورند یا افراد باسابقه مبارزاتى به میدان بیاورند، باید از آن تجربیات درس گرفت و آن تجربیات منتقل شود.
روشهاى مغتنم اسلام و انقلاب اینكه فكر كنیم انقلاب به آسانى و فقط با اسلحه حفظ شد، خطاست، بلكه انقلاب ما انقلابى فرهنگى و یك نهضت عظیم فرهنگى بود كه در بین تودههاى مردم شكل گرفت. مردم گفتند امام نخبهها تو را تنها گذاشتند، هنرمندان مشهور دوران شاه تو را تنها گذاشتند و حاضر نیستند با انقلاب تو همراهى كنند، ما كه هستیم. كلى جوانهاى نورس، خوشفكر و با انگیزه وارد شدند و بدنه هنرى انقلاب را ساختند، آن هم قوىتر از بدنه هنر روشنفكرى و در حوزههاى مختلف از شعر تا موسیقى، تئاتر و ادبیات و غیره. خدا رحمت كند مرحوم قیصر امینپور را یك جوانى بود از گتوند خوزستان، همینطور مرحوم سلمان هراتى یك جوان از روستاهاى تنكابن، اینها آمدند و قوىترین كارهاى هنرى را در مقابل جریان روشنفكرى و نخبگانى كه مقابل امام و امت و اكثریت عدالتخواه ایستاده بودند، ایجاد كردند. امروز ما محتاج به چنین كسانى هستیم. این نخبگانى كه در این انتخابات تجربه كردیم، امتحان خودشان را دادند و نمرههایشان مشخص شد.
نقش سكوت نخبگان در فتنه
نباید معطل كسى بمانیم چون هر كس كه مىخواست بیاید تا حالا آمده است. رهبرى وسط میدان ایستاده و فریاد هل من ناصرش بلند است، حضرات به حجرههاى خودشان رفته و درها را بستهاند و «كن فى الفتنه كابن اللبون» مىخوانند. مقام معظم رهبرى در دیدار اخیر خبرگان محكم توى دهن اینها كوبید. اینها با حدیث امیرالمؤمنین به جنگ ولایت آمدهاند. آقا این حربه را از دستشان گرفت و در جواب آنان فرمود، حضرت امیرالمؤمنین فرمودند در فتنهها سوارى ندهید مثل شتر نر دو ساله باشید كه نه پشتى دارد كه روى آن سوار شوند نه شیرى مىدهد كه آن را بدوشند. اجازه ندهید كه فتنهگران از شما استفاده كنند، ولى این به معنى كنار گود نشستن و گوشهنشینى و كنارهگیرى نیست، بلكه به معناى این است كه با سكوتتان به فتنهگران میدان ندهید. چه بسیار نخبگانى كه ما از اینها انتظارها داشتیم و پاى جلسات اینها نشسته بودیم، براى ما انقلاب را تبیین كرده بودند، و براى ما فتنه را تشریح كرده بودند ولى خودشان در این فتنه سوارى دادند، آن هم چه سوارى دادنى! به شیمونپرز، نتانیاهو سوارى دادند و گفتند آقاى آمریكا، انگلیس، اسراییل! بیا كه خوب شترى گیرت آمده است. «احسب الناس ان یتركوا ان یقولوا امنا و هم لایفتنون و لقد فتنا الذین من قبلهم نلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الكاذبین» خداوند مىفرماید فكر كردید من با شماها قرابت خاصى دارم كه با پیشینیان شما نداشتم. بقیه هم انسان بودند و آنها را آزمایش كردم، شما كه با آنها فرقى ندارید، شما فكر كردید امتحانات الهى فقط یك بار است… آقایان نخبگانى كه گوشهاى نشستید و به فریاد هل من ناصر ولى زمان بىاعتنایى كردید و حداكثر خدمتى كه كردید این بود كه سكوت كردید، بخل ورزیدید از آنچه كه خدا به شما داده بود كه بیایید در میدان خرج كنید.فكر نكنید كه رستید و منفعت بردید، خداوند مىفرماید این را روز قیامت مثل طوقى به گردنتان مىاندازیم و مایه آبروریزى برایتان خواهیم كرد. نفس شما، شما را بازى داد و از ورود در این میدان منصرف كرد. میدان فتنه آن میدانى است كه چه بسا شهداى ما آرزو مىكنند در این میدانها حضور مىداشتند و از امتحان موفق بیرون مىآمدند. امروز باید گوشمان را به پیام بشارتى كه شهدا از بهشت براى ما مىفرستند باز كنیم و اگر نمىشنویم باید فكرى به حال گوشهاى دلمان كنیم. پیام شهدا این است كه این راه راهى نیست كه در آن خوفى یا غمى وجود داشته باشد، نترسید و غمگین و افسرده هم نشوید. براى مقابله با فتنه باید به پیام بشارت شهدا گوش جان سپرد و با امید و بدون كوچكترین ذرهاى تزلزل و انفعال وارد میدان شد و به انگشت اشاره ولایت فقیه نگاه كرد و محكم و صریح حرف زد و موضعگیرى كرد. امروز اسلام واقعى در مقابل اسلام رنگ، قرار گرفته است به قول شاعر: «به رنگ آمده دشمن /اگر به جنگ نبرد» اسلام سرمایهدارى، التقاطى و سلطنتى همگى با هم جمع شدهاند و علیه اسلام ناب ائتلاف كردهاند همان كه محور آن عدالتخواهى است. این خط و پرچم را باید محكم نگه داشت و روى آن آسیبشناسى دقیق داشت و هر كسى در هر حدى و هر جایى كه هست با هر توانى كه دارد، باید به میدان بیاورید. اگر چنین شد این فتنه هم به راحتى تمام خواهد شد و باید به فكر امتحانات بعدى باشیم و اگر ما اهمال و سستى و بىبصیرتى به خرج دادیم و مذبذب بودیم و شكر نعمت اسلام ناب را به جا نیاوردیم، «لئن شكرتم لازیدنّكم و لئن كفرتم انّ عذابى لشدید».
Sorry. No data so far.