تریبون مستضعفین- مجید اسطیری
رمانهای دفاع مقدس را که مرور کنی میبینی در آن سالهای جنگ و سالهای پس از جنگ، بیشتر موضوع و موقعیت داستان «جبهه» است. این جریان تا سالها بعد از آن هم ادامه پیدا میکند. اولین خط درگیری با دشمن برای نویسنده بیشتر جذاب بود و البته مخاطب هم بیشتر دوست داشت همان فضا را درک کند. مخاطب هم دوست داشت خودش را در حساسترین نقطه درگیری حس کند. دیگر این که در بسیاری از آثار دفاع مقدس تیپ مورد توجه همان تیپ رزمندهی بسیجی است. بعد از آن و در فاصلهای دورتر از لنز دوربین نویسنده، جنگزدهها قرار دارند.
اما هرچه به لحاظ تاریخی از جنگ دور میشویم نگاه آدمهای دیگر که همیشه در حاشیه بودهاند هم اهمیت پیدا میکند. نویسنده از خودش میپرسد آن کودکی که پدرش شهید شده چگونه به جنگ میاندیشد. نگاه یک نوجوان دبیرستانی که مردد است به جبهه برود یا نرود هم برایمان جالب میشود. و این اتفاقی است که در رمان خواندنی «علیاصغر عزتیپاک» افتاده.
نویسنده رمان «آواز بلند» این بار به سراغ یک نوجوان دبیرستانی به نام حبیب رفته که در شهر همدان زندگی میکند. همدانی که زیر بمباران دشمن به سختی نفس میکشد اما مقاومت میکند. دایی هادی به جبهه رفته و مفقودالاثر شده و این بزرگترین دغدغهی این خانواده است. دغدغهای که پدر خانواده را مجبور میکند برای پیدا کردن پسرش راهی جبهههای غرب شود و آنجا به سراغ کوملهها برود. اما حاج فرامرز، پدربزرگ حبیب نهایتا دست خالی به همدان برمیگردد. این وسط حال و احوال ناساز مادربزرگ باعث میشود حاج فرامرز یکی دو روزی خبر شهادت پسر را از مادر مخفی کند و… باقیاش را میگذاریم برای خودتان تا لذت خواندنش برایتان محفوظ بماند.
حماسه اولین احساسی است که در رابطه با دفاع مقدس به ذهن ما میرسد. آدم فکر میکند همهی آدمهای داستان باید رزمندههای پروپاقرص جان به کف باشند. اما حالا که کمی از جنگ فاصله گرفتهایم در رمان «آواز بلند» میبینیم که یک نوجوان درونگرا بین دوراهی رفتن و نرفتن گیر کردهاست. از یک طرف دایی مصطفی او را به رفتن ترغیب میکند و از طرف دیگر درس و دانشگاه و تعلقات دیگر (و شاید ترس!) نمیگذارند که او به راحتی از شهرش دل بکند. حبیب واقعا یک نوجوان درونگراست که خلوت خانه مادربزرگ را بیشتر از خانه خودشان دوست دارد. توی ذهنش ماجراهایی میسازد و جاهایی میرود و مدام از این سوال که «چرا به جبهه نمیروم؟» تن میزند.
سطر به سطر آواز بلند ما را به وسط کشمکشهای عاطفی شخصیتها هل میدهد. و این خودش نکتهای است. رمان جنگ حالا خیلی بیشتر از این که به کشمکشهای فیزیکی بین دو جبهه متخاصم فکر کند، به کشمکشهای عاطفی و فکری بین آدمهای یک شهر و یک خانواده و حتی کشمکشهای یک فرد با خودش فکر میکند. عزتی پاک به انعکاس وقایع و مصیبتها در درون آدمهای داستانش فکر میکند و خودش هم مثل یک آینه دریافتهایش را منعکس میکند. مهمتر از انفجار یک بمب، احساسی است که با این انفجار در دل آدمهای داستان پیدا میشود. این طوری است که میبینیم بعضی از احساسهای گنگ در پشت ذهن آدمها، که نه در زمان جنگ نه حتی در ادبیات جنگ، پیش از این ظهور و حضور نداشتهاند، حالا سر و کلهشان پیدا میشود.
«آواز بلند» را موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب سال 1391 منتشر کرده و 3500 تومان قیمت این کتاب رقعی 138 صفحهای است. آواز بلند تاکنون سه بار تجدید چاپ شده است.
Sorry. No data so far.