چهارشنبه 04 آگوست 10 | 11:59

قانونى كه پولداران را پولدارتر كند، اسلامى نيست

اين غلط است كه اگر مجرم به يك مجموعه سياسى وابسته باشد، بايد در مقابل او كوتاه آمد؛ آن هم با اين دليل غير محكمه پسند كه اگر مجرميّت او مورد تأكيد قوّه قضاييّه قرار گيرد، جنجال خواهد شد! قرآن كريم مى‏فرمايد «و ان يكن لهم الحقّ يأتوا اليه مذعنين»


مقدمه: كتاب «قاموس عدالت» تاليف مجموعه دانشجويي ولي نعمتان است كه دربرگيرنده بيانات رهبر انقلاب از سال 68 تا سال 84 مي باشد. اين كتاب كه به همت مجتبي جاويدي دانشجوي كارشناسي ارشد حقوق دانشگاه امام صادق (ع) تهيه و تنظيم شده ، از سوي انتشارات وزارت ارشاد اسلامي منتشر شده است. اين كتاب در هشت فصل، كليات، عدالت طلبي در سيره بزرگان، عدالت ساده زيستي و تجمل، شاخص هاي بي عدالتي، آثار بي عدالتي، نتيجه و ثمره عدالت و آسيب شناسي عدالت و در 700 صفحه تنظيم شده است. جامع بودن و در دسترس بودن تمام منابع و ذكر تاريخ سخنراني هاي رهبر انقلاب از مزيت هاي كم نظير اين كتاب است که بر آن شده ایم تا به مقتضیات زمان به بازخوانی مبانی نظری و عملی عدالت و عدالتخواهی در کلام مقام معظم رهبری بپردازیم:

بر اساس شرع نباشد، غلط است!
قوّه قضاييّه ما براساس شرع است. اگر براساس شرع نباشد، غلط است؛ چون نظام، نظام اسلامى است. هر بخشى از اين قوّه كه شرعى نباشد، موافق با مقرّرات اسلامىِ قضا نباشد، آن بخش نه مايه افتخار است، نه موجب ثواب است و نه كارگشاست. قضاى اسلامى است كه كارگشاست. قضاى اسلامى است كه در آن، از همه مفاسد مى‏شود جلوگيرى كرد.(7/4/1378)

مبارزه به جای دیدن و ارائه‌دادن
شأن دستگاه قضايى، ديوان عدالت ادارى و يا هر تشكيلات ديگرى كه در اين كارهاست، صرفاً ديدن و ارائه دادن تخلّف نيست؛ بلكه مبارزه با تخلّف است. اگر مثلاً در بخشى از جامعه، بى‏عدالتى رايج بود و يا در نقطه‏اى، العياذباللَّه، قتل فراوان و يا به حقوق قشرى از اقشار جامعه (مثلاً زنان و كودكان؛ در خانواده يا بيرون از خانواده) تجاوز مى‏شد و يا مسائلى از اين قبيل رخ مى‏داد، چاره آن است كه بينديشيم و دريابيم كه بخشهاى مسؤول در قوّه قضايّيه، چه نارساييهايى دارند كه نتوانسته‏اند مانع از رشد اين تخلفات شوند؟… شأن قوّه قضايّيه اين است كه گفتيم: شأن تصحيح، شأن اصلاح و شأن مبارزه با ظلم و ناحق(7/4/1374)

بازی سیاسی و خطی به میان نیاید
[مسئولان دستگاه های اجرایی و قضایی] مواظب باشند تمايلات و احساسات و بازيهاى سياسى و خطّى و جناحى و غيره – كه دشمنان از اين‏كه اين چيزها در بين مسؤولان ما رواج پيدا كند، خوشحال مى‏شوند –[در مبارزه با فساد] به ميان نيايد؛ جلوِ حق را نگيرد و مانعِ ديدن و نظر كردن و فهميدن چشمها نشود؛ بلكه بايد بى‏نظرانه و براى خدا عمل شود. اگر اين‏طور شد، به مملكت سود خواهد رسيد.(3/11/1380)

مبارزه بدون تبعیض
لازم است در اين خصوص[مبارزه با فساد] هيچ تبعيضى وجود نداشته باشد. دستگاههايى كه با فساد مبارزه مى‏كنند، نبايد بگويند فساد در فلان‏جا بد است؛ اما در جاى ديگر – اگر باشد – به آن بدى نيست. فساد، فساد است؛ در هركس فساد وجود داشته باشد، بايد با او مبارزه كنند. كسانى كه با فساد مبارزه مى‏كنند، بايد قاطعانه و بدون مجامله مبارزه كنند و در حقّ فاسد و مفسد، مُرّ قانون را اعمال کنند. (3/11/1380)

این قانون اسلامی نیست!
قانون بايد بتواند از حقوق ضعفا دفاع كند، والاّ قانونى كه پولداران را پولدارتر كند، قانون مملكت اسلامى نيست. قانون بايد بتواند گره‏ها را باز كند و به دردِ دل قشرهاى محروم برسد.(13/11/1378)

الحمد لله قانون فراوان است!
در حال حاضر، ما قوانين متناقض و خلاف شرع و مبهم داريم. آنچه كه خلاف شرع است، اعتبار ندارد. ملاك قانون، شرع است. اگر واقعاً در قوانين نقصى داريم، از اين بُعد نقص را برطرف كنيم… بايد ابهام قوانين مبهم و تناقض قوانين متناقض برطرف بشود. بايد ضد اسلامها، اسلامى بشود. يعنى اگر ما مى‏خواهيم برگرديم و المام به قوانين و اصلاح آنها را انجام بدهيم، از اين بُعد نگاه بكنيم، نه اين كه حالا ما قانون كم داريم، بياييم قانون بگذاريم. نه، الحمدللَّه قانون فراوان است.(20/6/1368)

این انتظار، یک بعد از ابعاد است
بايستى بر تمام آحاد كشور، چنين روحيه‏يى نسبت به دستگاه قضايى حكمفرما باشد. اگر به كسى ظلم شد، بداند كه با مراجعه به دستگاه عدل اسلامى، قطعاً آن ظلم برطرف خواهد شد. اين يك بعد از ابعاد كار دستگاه قضايى است كه مورد انتظار اسلام و همه‏ى مردم است. (7/4/1368)

آنجا پناهگاهی هست
در جامعه‏ ى ايرانى، به ذهن همه‏ى آحاد اين مردم، خيلى آسان و آشناست كه حق يك نفر را بخورند، چند سال هم دوندگى كند، به جايى هم نرسد. كدامِ شما و كداميك از آحاد اين ملت، چنين صورت مسأله‏يى را نشنيده، يا مكرر نشنيده است؟ اين، بايد نباشد. در جامعه‏ى اسلامى، بايد هر مظلومى احساس بكند كه پناهگاهى در آن‏جا هست.(4/4/1369)

هدف از وجود قوه قضاییه این است
هدف از وجود قوّه قضاييّه اين است كه مردم در جامعه احساس آرامش كنند؛ بدانند كه اگر كسى به حقوق آنها تجاوز كرد، جايى هست كه به آن رسيدگى مى‏كند؛ بدانند كه اگر قويترين اشخاص – حتّى دولت – حقّ كسى را نديده گرفت، يا خداى ناكرده پايمال كرد، يك دستگاه قضايى وجود دارد كه شجاعانه و بى‏نظر و بى‏غرض، ميداندارى مى‏كند و حق را به حقدار مى‏رساند. اگر توانستيد اين احساس را در جامعه ايجاد كنيد، شما موفّقيد… براى ارزيابى قوّه قضاييّه، بايد اين معيار را به‏كار بگيريد؛ ببينيد چه‏قدر اين حالت اعتماد در مردم به‏وجود آمده است؛ هر مقدار به‏وجود آمده است، همان مقدار شما موفّقيد.(7/4/1378)

این قضاوت تعمیم پیدا میکند
از تخلّف قضايى حتّى در گوشه‏اى از كشور هم نبايد اغماض و صرفه‏نظر كرد؛ چون بدنه متّصل به مردم، همين بخشهاى منتشر در سرتاسر كشور هستند؛ مردم با اينها تماس دارند و نزديكند. قضاوت درباره آنها، تعميم پيدا مى‏كند به قضاوت در كلّ قوّه قضاييّه.(7/4/1382)
مورد اعتماد بودن به معناى اين نيست كه انسان براى وجاهت مردمى، از قدرت آن دستى كه ضامن اجراى قوانين است، بكاهد. اساس قوّه قضاييّه براى حفظ قانون است. (7/4/1382)

ملاحضه موذیگری‌گری‌ها را نکنید، این اساسی‌ترین کار است
توصيه ما به قوّه بسيار مهم و مؤثّر قضايى اين است كه هدف را درست انتخاب كند؛ راه را بر طبق موازين انتخاب كند؛ قدم در آن راه بگذارد و با قوّت و اعتماد به نفس و اتّكال به خدا پيش برود و ملاحظه اين را نكند كه يك عدّه جوسازى و بدى و موذيگرى و بى‏انصافى مى‏كنند. خداى متعال اينها را اصلاح خواهد كرد؛ اين اساسى‏ترين كارى است كه قوّه قضاييّه در ادامه اين راه براى رسيدن به قلّه قضاى اسلامى بايد در نظر بگيرد و پيش برود.(7/4/1382)
تبيين حقيقت و اطّلاع‏رسانى به افكار عمومى هم مهمّ است؛ اين را هم نبايد فراموش كرد. نبايد مردم را در ابهام باقى گذاشت… حقيقت را هم براى مردم تبيين نماييم. بدون تبيين حقيقت، افكار عمومى در ظلمت و فضاى غبارآلود باقى خواهد ماند و دشمن سوءاستفاده خواهد كرد.(7/4/1382)

اقامه عدل از قله میجوشد
[فرهنگ اقامه عدل در قوه­ی قضاییه] از بالا و قله مى‏جوشد و به دامنه سرازير مى‏شود. يعنى اگر ما در بالا، گوشه‏يى از امر قسط و قسط خواهى و عدالت خواهى و دلسوختگى براى عدالت را كم ببينيم، لامحاله در دامنه نقايص زيادى به وجود خواهد آمد. (20/6/1368)

قوه قضاییه خودش را پاک کند
در حدّ امكان سعى شود كه عناصر كارآمد جذب شوند و اگر كسانى هم به سبب نداشتن علم و خصوصيّات لازم، اين بار سنگين را نمى‏كشند، قوّه قضاييه خودش را از وجود آنان پاك كند.(7/4/1374)

از محاسبه باکی نباشد
نكته‏ ى ديگر، التزام به قانون است. قوه‏ى قضائيه بايستى از نظارت قانون استقبال كند. قانون، يكى از ابزار نظارت است. خودِ قانون يك عامل نهاده شده‏ى در داخل قوه‏ى قضائيه است كه براى نظارت بر قوه‏ى قضائيه، عامل بسيار مهم و مؤثرى است. معيار، قانون باشد و قوانين نقض نشود؛ تخصيص نخورد؛ تقييد نخورد؛ از گستره‏ى قانون به دلايل گوناگون چيزى حذف نشود. به هر حال، قوه‏ى قضائيه بايد هر گونه نظارتى را استقبال كند. خوشبختانه شما از مسئول عالم، دانا، هوشمند و مجموعه‏ى بسيار خوبى از قضات شريف، پاك‏دامن، عناصر مؤمن در قوه‏ى قضائيه برخوردار هستيد. هر چه كه نظارت بشود، هر چه كه اظهار نظر بشود، حتّى انتقاد منصفانه، بايد مورد استقبال قرار بگيرد. اين، خيلى خوب است. آن را كه حساب پاك است – چه در زمينه‏هاى مالى، چه در زمينه‏هاى غيرمالى – از محاسبه باكى نيست. بگذاريد عناصر مقرر براى اين كار؛ مثل سازمان بازرسى و سازمانهاى گوناگون نظارتى و همچنين عناصر بيرون از دستگاه قضايى؛ مثل صاحب‏نظران حوزه و دانشگاه، حقوق‏دانان كشور، اعلام نظر كنند، پيشنهاد كنند، انتقاد كنند؛ اينها قوه‏ى قضائيه را تقويت مى‏كند و قوه‏ى قضائيه را ورز مى‏دهد.(7/4/1384)

این کمک است نه به خطر انداختن!
وقتى ما مى‏گوييم كه بايد با طبقه‏ ى بهره‏مندان از پولهاى حرام مقابله شود، فوراً يك عدّه نگران مى‏شوند كه امنيت سرمايه‏گذارى در جمهورى اسلامى به خطر افتاد! نه؛ امنيت سرمايه‏گذارى و امنيت تلاش اقتصادى به خطر نمى‏افتد، اين كمك به سرمايه‏گذاريهاست. (25/4/1376)

بگذار احساس ناامنی کند
كسى كه متخلّف است و مى‏ ترسد، بگذار بترسد و احساس ناامنى كند. در نظام اسلامى، آدم گناهكار بايد احساس ناامنى كند. هر نظامى كه در آن بى‏گناهان بترسند كه مبادا مورد تعرّض قرار گيرند و گناهكارانِ عمده احساس آسايش و آرامش كنند، آن نظام، نظامِ منحرفى است. نبايد بگذاريم نظام ما اين‏گونه شود. در نظام اسلامى، متخلّف و گناهكار و متخطّى – هر كه هست – بايد احساس نگرانى كند و بداند كه پنجه عدالت، دير يا زود گريبان او را خواهد چسبيد. سرپنجه عدالت بايد قوى باشد. دستگاه قضايى بايد قوى باشد. نيروى انتظامى در چارچوبى كه قانون براى او معيّن كرده است، بايد قوى باشد. قوّت و اقتدار و سرپنجه پولادين با مردم ضعيف بد است.(25/4/1376)

اینها همه چیز را خراب میکنند
يكى از بزرگترين خطرات حكومتهايى كه معتقد به مبنايى هستند، اين است كه صاحبان پول بتوانند در اركان حكومت اعمال نفوذ كنند. اينها همه چيز را خراب مى‏كنند. هر بخشى از نظام اگر تحت تأثير زرمندان و ثروتمندان قرار گرفت، ضايع خواهد شد. در اين زمينه، از همه بدتر قوّه قضاييّه است.(5/4/1381)

در قلوب اینها مرض است
اين غلط است كه اگر مجرم به يك مجموعه سياسى وابسته باشد، بايد در مقابل او كوتاه آمد؛ آن هم با اين دليل غير محكمه پسند كه اگر مجرميّت او مورد تأكيد قوّه قضاييّه قرار گيرد، جنجال خواهد شد! قرآن كريم مى‏فرمايد «و ان يكن لهم الحقّ يأتوا اليه مذعنين»؛(نور:49) اگر قضاوتى كه مى‏شود، برخلاف مصلحت آنها باشد، جنجال مى‏كنند؛ اما اگر برطبق ميل و نظر آنها باشد، آن وقت آن را مى‏پذيرند. بعد مى‏فرمايد: «افى قلوبهم مرض».(نور:50) اين قضاوت قرآن است.(7/4/1379)

عدالت تحت تأثیر هیچ چیز
بايد عدالت اجرا شود و تحت تأثير هيچ چيز؛ ثروت، قدرت، ديوان‏سالارى و بوروكراسى نبايد قرار بگيرد. اگر ديوان‏سالارى و تشكيلات ما عدالت را مختل مى‏كند، مضر است. بايد ديوان‏سالارى را به نحوى سازماندهى و تنظيم كرد كه به عدالت كمك كند؛ زيرا عدالت ملاك و اصل است؛ اجراى عدالت و احقاق حق و ابطال باطل.(7/4/1383)

اهم امور این چیزهاست
در دنبال‏گيرى مشكلاتى كه در جامعه وجود دارد، واقعاً اهم و مهمى درست كنيم. يعنى هيأت رئيسه و سياستگذاران دستگاه قضايى – هر مجموعه‏يى كه هستند – بنشينند موارد را «الاهم فى‏الاهم» كنند و مهمترين آنها را دنبال نمايند؛ چون واقعاً امروز در جامعه موارد بدى وجود دارد كه همه را بايد دستگاه قضايى دنبال كند. ببينيم واقعاً كدامها را بايستى در درجه‏ى اول قرار داد. الان مثلاً در جامعه فساد و ارتشاء و جرايم ضد انقلابى و براندازى و خدعه و تزوير و جعل و امثال اينها وجود دارد. در ميان اين موارد، كدام از همه مهمتر است؟ من خيال مى‏كنم اگر بخواهيم دنبال اهم بگرديم، همين مسأله‏ى فسادهاى مالى و اخلاقى و ارتشاء و تزوير و امثال اينها، چيزهايى است كه بخصوص از مردم سلب امنيت مى‏كند و واقعاً در رتبه‏هاى بالا قرار مى‏گيرند.(20/6/1368)

عدالت اجتماعی با اخلاق اسلامی
مواظب باشيد كه اين حركت به سمت اخلاق اسلامى، ادامه پيدا كند. اگر اين‏گونه شود، جامعه ما از عدالت اجتماعى برخوردار خواهد شد.(23/4/1372)
عدالت اجتماعى، به مقدار زيادى وابسته به اخلاق است. البته بخش عمده آن مربوط به مقرّرات و قوانين جامعه است. اما مقرّرات و قوانين، بدون اين‏كه افراد از اخلاق الهى و اسلامى برخوردار باشند، چندان كارساز نيست.(23/4/1372)

تقوای اقتصادی یعنی…
تقواى اقتصادى؛ يعنى اگر هر كس براى گذران زندگى و ضمناً آباد كردن محيط خود مجبور است تلاش اقتصادى داشته باشد، راه درست را انتخاب كند. غصب كردن، حرام‏خورى، دست‏اندازى به مال ديگران – بخصوص به اموال عمومى – از دستاورد عمومى مردم به نفع جيب خود استفاده كردن و احياناً زرنگيهايى كه على‏الظّاهر در چارچوب قانون هم مى‏گنجد، اما خود انسان مى‏داند كه باطن آن چقدر فاسد و تباه است، اينها خلاف تقواى اقتصادى است.(5/5/1381)

کمک به حیات اجتماعی طیب
در جامعه ما بايد عادتِ كمك به ضعفا كه يك عادت اسلامى است، روزبه‏روز بيشتر شود. صدقاتى كه مردم مى‏دهند، اطعامهايى كه مى‏كنند و كارهاى بزرگى از قبيل وقف و حبس و امثال آنها كه انجام مى‏شود، از سنّتهاى حسنه اسلامى است. اين سنّتها به حيات اجتماعىِ طيّب كمك مى‏كند. لذا نبايد بگذاريد در جامعه تعطيل شود. وقتى كه مردم خود را در رفع گرفتارىِ مستضعفان و ضعفا و مستمندان سهيم بدانند، كارها اصلاح مى‏شود.(29/4/1373)
همه بايد خود را موظّف به مواسات بدانند. مواسات يعنى هيچ خانواده‏اى از خانواده‏هاى مسلمان و هم‏ميهن و محروم را با دردها و محروميتها و مشكلات خود تنها نگذاشتن؛ به سراغ آنها رفتن و دست كمك‏رسانى به سوى آنها دراز كردن.(15/9/1381)
اين وضع زندگيهاى تجمل‏آميز، اين روزبه‏روز افزودن بر ظواهر تجملاتى، در زندگيهاى شخصى غلط است.(26/1/1370)

این انحراف است، بروبرگرد ندارد
اروز در جمهورى اسلامى، اگر ما احساس بكنيم كه زندگى به سمت اشرافيگرى مى‏رود، بلاشك اين انحراف است؛ بروبرگرد ندارد. ما بايد به سمت زهد حركت بكنيم. نمى‏گوييم هم زهدهاى آن‏چنانى، كه متعلق به اولياءاللَّه است؛ نه، مسؤولان درجه‏ى يك، مسؤولان درجه‏ى دو، تا آن مسؤولان درجات بعد هم بايد در حد خود زهد داشته باشند؛ بعد هم به عامه‏ى مردم مى‏رسد. عامه‏ى مردم هم نبايد اسراف و تجمل‏گرايى بكنند. اين‏طور نيست كه زهد فقط مخصوص مسؤولان باشد.(26/1/1370)

وظیفه‌ی همگانی
امروز در جامعه ما فقر وجود دارد. وظيفه ما به عنوان نظام اسلامى، ريشه‏كن كردن فقر در جامعه است. نبايد در جامعه محروميت باشد. اين تكليف ماست به عنوان دولت، به عنوان نظام اسلامى، به عنوان آحاد مردم. «كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيته(صحيح بخارى: ج 1 ص 304 حديث نبوى)»؛ اين وظيفه همه است. هر كدام به نحوى تجمّل و اسراف و زياده‏روى را كم كنيم. (15/9/1381)

حرکت به سمت قناعت
دستگاههاى مسؤولِ بخشهاى مختلف دولتى، بخصوص دستگاههاى تبليغاتى و فرهنگى – به‏ويژه صدا و سيما – بايد وظيفه خود بدانند مردم را نه فقط به اسراف و مصرف‏گرايى و تجمّل‏گرايى سوق ندهند؛ بلكه در جهت عكس، مردم را به سمت قناعت، اكتفا و به اندازه‏ى لازم مصرف كردن و اجتناب از زياده‏روى و اسراف دعوت كنند و سوق دهند. مصرف‏گرايى، جامعه را از پاى درمى‏آورد.(15/9/1381)

شأن زن مسلمان
شأنِ زن مسلمان بالاتر از اين حرفهاست كه اسير زر و زيور و جواهر آلات و از اين قبيل شود. نمى‏خواهيم بگوييم اينها حرام است؛ مى‏خواهيم بگوييم شأن زن مسلمان بالاتر از اين است كه در دورانى كه بسيارى از مردم جامعه ما محتاج كمكند، كسانى بروند پول بدهند طلا بخرند، زينت‏آلات بخرند، وسايل زندگى رنگارنگ بخرند و در انواع و اقسام روشها و منشهاى زندگى، اسراف كنند. اسراف، الگوى زن مسلمان نيست.(25/9/1371)

ریشه گرفتاری ملتها
امروز گرفتاريهاى عمده‏ى ملتها در دنيا، گرفتارى ناشى از مديران و دستهاى گرداننده‏ى جامعه است. آنها فاسدند كه فساد در ملتها، ريشه‏ى همه‏ى ارزشها و اصالتها را مى‏كند و از بين مى‏برد. آنها فاسدند كه ملتها، ذليل و برده و نوكرصفت بار مى‏آيند. آنها فاسدند كه قدرتهاى شيطانى، بر ملتهايشان تسلط پيدا مى‏كنند. آنها فاسد و بى‏بندوبارند كه در متن جوامعشان، ايمان بكلى رخت برمى‏بندد.(20/4/1369)

تحزب از نوع امریکایی
مى‏خواهند احساسات عمومى و مردمى را تحقير كنند و آن را عوامگرايى معنا كنند. آنها دلشان مى‏خواهد احزاب در كشور ما همان نقشى را ايفا كنند كه در امريكا و در برخى از كشورهاى اروپايى ايفا مى‏كنند؛ يعنى چند نفر آدم در رأس حزب بنشينند و با بده بستان‏هاى سياسى و اقتصادى و با پول و يا بند و بست درباره‏ى فلان پروژه‏ى پول‏ساز نفتى و غيرنفتى، يك نفر يا چند نفر را انتخاب كنند، بعد به پيروان و طرفداران خود بگويند به اين شخص رأى دهيد؛ مردم هم چشم‏بسته و گوش‏بسته به او رأى دهند. در ايران هم بعضى دلشان مى‏خواهد اين‏طورى بشود؛ اما اين‏جا اين‏گونه نيست.(25/3/1384)

معارضان را بی‌رحمانه میکوبند
مردم در دنيا به‏شدّت تشنه عدالتند. امروز در كشورهايى كه دم از دمكراسى مى‏زنند، بى‏عدالتى از همه جا بيشتر است. در همين كشورِ امريكا، با اين كه سالهاى متمادى مى‏گذرد كه رسماً برابرى حقوقى سياه و سفيد را روى كاغذ اعلان كرده‏اند، هنوز كه هنوز است، ميان سياهان و سفيدان تبعيض حاكم است. در بعضى از كشورهاى اروپايى، تبعيض هست. مسأله نژادى هنوز در آن جاها مطرح است. هنوز كه هنوز است، قدرتمندان اين كشورها – از جمله در امريكا – اگر در داخل ملاحظه كنند كه كسى، چيزى و جماعتى، با اقتدار مطلقِ سرمايه‏دارى آنها معارضه‏اى دارد، بى‏رحمانه مى‏كوبندش!(1/1/1376)
يك علّت ديگر[این مشکلاتی که بر روی طبقات ضعیف فشاری آورد]، بعضى از مسامحه‏هايى است كه متأسّفانه بدون توجّه از طرف خود ما – بعضى مسؤولين اجرايى – در اجرائيّات كشور انجام مى‏گيرد!(1/1/1378)

فساد یعنی…
فساد، يعنى فساد اخلاقى، فساد كارى، عدم احساس وجدان در تقديم خدمات عمومى، عدم احساس مسؤوليت در مواجهه با افكار عمومى و با ذهنهاى مردم. اينها شاخه‏ها و شعبه‏هاى فساد است.(3/5/1379)

استبداد بزرگترین خطر
يكى از بزرگترين وظايف انسان اين است كه در هر جا قرار دارد، حدّ قانونى خود را بشناسد و از آن تجاوز نكند. تجاوز از حد، عبارت است از همان مفهوم زشت و ننگين استبداد و استكبار. بزرگترين خطر براى انسان اين است كه دچار استبداد و استكبار شود. همه هم مى‏توانند به اين آفت مبتلا شوند.(25/9/1380)

انقطاع عامل انحطاط
براى يك مسؤول در دستگاه حكومتى انقطاع از واقعيّات و دورى از مردم، عامل انحطاط است….البته انقطاع از مردم – كه در تعبير اميرالمؤمنين عليه‏السّلام احتجاب از مردم است؛ يعنى حجاب داشتن و با مردم هيچ مواجه نشدن چيز بسيار خطرناكى است…. به خاطر احتجاب از مردم، آگاهى انسان از همه چيز كم مى‏شود.(9/12/1379)

بعضى از مشكلات ما ناشى از ضعف بعضى از مديريّتهاست كه به كارهاى جزئى و فعّاليتهاى سياسى و حزبى سرگرم و مشغول مى‏شوند. اين‏قدر كه من در اين خصوص تأكيد مى‏كنم، بعضى كسان مى‏گويند فلانى با حزب و تحزّب مخالف است؛ در صورتى كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى، اوّلين حزب را ما درست كرديم.(12/8/1380)

این ساعتها متعلق به مردم است
من يك وقت به بعضى از مسؤولان دولتى پيغام دادم و گفتم ساعاتى را كه شما در جلسه حزبىِ خود صرف مى‏كنيد – البته نمى‏گويم پول و امكانات مى‏گيريد – متعلّق به دولت و مردم است. شما حق نداريد آن را صرف مسائل حزبى و جناحى و گروهى و امثال اينها بكنيد. يك مقدار ضعفهاى ما ناشى از اينهاست؛ والّا ما مديران خوبى داريم. (12/8/1380)

حرف دهان‌پرکن سیاسی بی‌محتوا
مبادا مسؤولان مثل بخشى از دوره‌هاى گذشته، سر خود را به مسائل سياسى گرم كنند؛ با شعارهاى پوچ سياسى، خود و مردم را مشغول كنند و از واقعيات زندگىِ مردم دور بمانند. هم مردم مراقب باشند، هم نخبگان مراقب باشند، هم جريان‌ها و جناح‌هاى سياسى و گروه‌ها مراقب باشند كه با حرفهاى دهان پُركن سياسىِ بى‌محتوا وقت اين ملت را تلف نكنند.(11/2/1384)

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.