پنج‌شنبه 05 آگوست 10 | 00:30

سالها طی‌شد و این‌حال‌، همان ‌است که‌ بود

ابرها آب شد و خاک‌ِ زمین شور هنوز / سنگها سرمه شد و چشم بشر کور هنوز / خون‌ِ جاری شده در جوی‌، نکردش بیدار / نعش همسایه سرِ کوی‌، نکردش بیدار / خیره چسپید بدین خاک و سواران رفتند / گِردِ خود سلسله زد، سلسله‌داران رفتند


سالها طی‌شد و این‌حال‌، همان‌است که‌بود
سوخت بازاری و دلاّ ل‌، همان است که بود

ابرها آب شد و خاک‌ِ زمین شور هنوز
سنگها سرمه شد و چشم بشر کور هنوز

خون‌ِ جاری شده در جوی‌، نکردش بیدار
نعش همسایه سرِ کوی‌، نکردش بیدار

خیره چسپید بدین خاک و سواران رفتند
گِردِ خود سلسله زد، سلسله‌داران رفتند

من از این بیش ندانم چه در این میدان شد
که سیاووشی‌، قربانی کاووسان شد

ای بشر! آینه دادی و فلاخن بردی‌
چشم و دل باختی و پارة آهن بردی‌

گم شد از قعر شب بادیه بانگی ناگه‌
و به سهم تو شد افزوده دودانگی ناگه‌

در کش و گیر شبانی گله رفت از یادت‌
بندِ ایوان شدی و زلزله رفت از یادت‌

آب در شیر نهادی‌، رمه با سیلی رفت‌
چارده تاق و سه ایوان‌، همه با سیلی رفت‌

٭٭٭

ای بشر! ای هوس‌ِ آتش‌ِ دوزخ کرده‌!
استخوان دگران هیمة مطبخ کرده‌!

ای در و خانه و دیوار به شیطان داده‌!
یادگار همه اعصار به نسیان داده‌!

آنچه اندوخته‌ای‌، آتش و خون خواهد بود
آنچه آموخته‌ای‌، کفر و جنون خواهد بود

آستین باز کنی‌، مار فرومی‌غلتد
کمری بندی‌، دستار فرومی‌غلتد

تا ابد نام تو با ننگ قرین خواهدبود
مزد کفران تو این است و همین خواهدبود

تا از این پس نرود خون کسی از یادت‌
در شب قافله بانگ جرسی از یادت‌

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.