امین خرمی
استاد محمد نوری، جاودان صدای هنر موسیقی کشور که «ایران، ایران» او همواره در وسعت این کشور پهناور شورانگیز و غرورآفرین بود، بعد از گذراندن یک دوره طولانی یکساله و دست و پنجه نرم کردن با بیماری خود، دار فانی را وداع گفت. غروب این ستاره گر چه باز هم پرچم به اهتزاز درآمده هنر ایران را نیمه افراشته کرد، اما باز هم واقعیت تلخی را برای چندمین بار برای ما تکرار کرد. 24 ساعت از صحبتهای داوود گنجهای، قائممقام خانه موسیقی مبنی بر این نکته که استاد نوری از هیچ بیمهای برخوردار نیست و تاکنون با مناعت طبع خود تمامی هزینههای بالای درمان را پرداخت کرده است، نگذشته بود که این استاد جان به جان آفرین تسلیم کرد.
مسئولان، مدیران و متولیان فرهنگ و هنر این مرز پرگهر! چند ستاره دیگر باید به غروب تلخ مرگ میهمان شوند تا شما طرح بیمه هنرمندان را که از سال 1383 نهایی شده، اجرا کنید؟ به قول دوستی، تا به حال از این دست نوشتارها بارها و بارها نوشته شده و البته بارها و بارها وعده نهایی شدن طرح بیمه هنرمندان از منتقد گرفته تا متولی فریاد زده شده است و باز هم البته به جایی نرسیده. دیگر انگار عادتمان شده که بر سر مزار هر هنرمند بعد از ذکر فاتحه و برای آرامش قلب و روح و روان خودمان این ضربالمثل را تکرار کنیم که «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست/ آن چه البته به جایی نرسد فریاد است».
چرا ما تنها عادت داریم از فضل و هنر چهره فرهیخته، نخبه و هنرمند کشور لذت ببریم و همینکه او به تنگنا گرفتار آمد، شعار حمایت سر دهیم و همین که از این دنیای اثیری رخت بربست، کمی بگرییم و از فضل و هنرش داد سخن سر نهیم و بعد باز به مدد دیگر ضربالمثل معروف خودمان که «خاک مرده، سرد است»، به همان سرعت هم او را فراموش کنیم و هم وعدههایمان را. باز قدیمیها میگفتند تا زمانی که چیزی را داری قدرش را نمیدانی اما همین که از دست دادی، میفهمی چه گوهری را قدرناشناس بودی! اما انگار رسم این روزها این است که با از دست دادن هم قدر او را که هیچ حتی پیشکسوتان و بزرگان فرهنگ و هنر را نیز فراموش میکنیم و نمیدانیم.
واقعاً برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر نهادهای متولی امر فرهنگ و هنر بیمه کردن هنرمندان و نامآوران این سرزمین گهرپرور تا این حد سخت و مشقتآور است که همان طرح تصویب شده از سال 1383 تا به امروز عملی نشده است. دوستان وزارت ارشاد یادتان هست بعد از حمایت همهجانبه و بیمه استاد زندهیاد بابک بیات در آن روزهای سخت توسط سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران چه سخنها گفتید و چه ایراداتی برشمردید که مگر «وزارت ارشاد نبود که شهرداری استاد را بیمه کرد؟» حتماً شهرداری میخواهد نام این استاد را برای خود مصادره کند و برای اینکه در این توطئه شهرداری موفق نشود، خود وزارت ارشاد و تمامی نهادهای وابسته و پیوسته در عرض دو ماه برای استاد بابک بیات مراسم زندهیاد و پاسداشت و بزرگداشت و … برپا کردند، اما حکایت همان بود و در سالمرگ استاد، آنچه فراموش شده بود یاد استاد بیات بود و احتمالاً نام استاد نوری! تا کی قرار است منتظر بنشینیم که وعده دستهای حمایتکننده طلوع کند، گویا تنها خدا عالم است و بس!
Sorry. No data so far.