مقدمه
فساد و مبارزه با آن امروزه در بسیاری از کشورهای جهان و همچنین ایران به عنوان یک مسئله اساسی مورد نظر است و به یکی از مشکلات مهم به خصوص در کشورهای در حال توسعه تبدیل شده است. در رابطه با فساد عده ای معتقدند که اصولا راه حلی برای این مشکل نیست و فساد یک امر طبیعی در جوامع است. عده ای نیز معتقدند که مجازات و تنبیه عاملین فساد تنها راه حل این مسئله است. اما در واقع می توان گفت فساد یک سرطان اجتماعی بسیار پیچیده است که اپیدمی دارد و علت پیچیدگی آن، این است که فساد به عنوان یک مسئله اجتماعی مانند سایر مسائل اجتماعی با تمامی حوزه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… در ارتباط است. هدف اصلی این نوشتار بررسی علل و ریشه های اجتماعی و جامع شناختی مسئله فساد اقتصادی درجامعه ایران است.
فساد: آشفتگی اجتماعی از نوع اقتصادی
مهمترین عامل موثر بر کارکرد مناسب یک نظام اجتماعی بزرگ، داشتن قواعد مناسب و رعایت آن قواعد از جانب همه افراد می باشد. جامعه با نادیده گرفتن این قواعد در بدترین حالت، دچار ” آنومی” یا ” آشفتگی” میشود. یکی از مهمترین علت این آشفتگی این است که برخی از انسانها بتوانند با ابزاری قواعد را به نفع خودشان یا نزدیکان خود تغییر دهند و یا از شرایط به طور خاص به نفع خودشان استفاده کنند که به نوع اقتصادی این آشفتگی، فساد اقتصادی گویند. که در ادامه بر علل اجتماعی آن مرور خواهیم نمود.
بررسی علل اجتماعی فساد
۱.نابرابری و احساس نارضایتی: توجیه گر فساد اقتصادی
یکی از نظریاتی که به بررسی این مسئله پرداخته است نظریه امیل دوکهیم و روبرت مرتون است. این نظریه بر دو پایه «تولید نیاز» و «عدم ارضاء نیاز» است که موجب «احساس نارضایتی» در افراد شده و تمایل آنها به ارتکاب خلاف می شود. دورکهیم می گوید بحرانهای اقتصادی یا رشد سریع اقتصادی باعث دستیابی عده ای به یک ثروت ناگهانی می شود و این به قیمت فقر عده زیادی تمام می شود. در چنین وضعیتی، افراد با مشاهده وضع خوب ثروتمندان، احساس نیاز بیشتری می کنند و در آنها آرزوهایی به وجود می آید که قبل از آن نداشته است. در این حالت نظام ارزشی گذشته و توجیهات معمول اثر خود را از دست می دهند و نارضایتی افراد، موجب روی آوردن به کارهای خلاف می شود.
شکاف بین ارزش ها و نیازها: توسل به ابزارهای نا مشروع
پس از دورکهیم، مرتون این نظریه را گسترش داد و گفت انحراف در پی فاصله و شکاف بین انگیزه های اصلی (ارزشها و نیازهای مادی) منبعث از فرهنگ و امکانات تحقق آنها رخ می دهد. در واقع به نظر مرتون فاصله بین نیازها و خواسته ها و راههای رسیدن به آن، عامل اصلی فساد است.
عوامل تشدید کننده نیاز در جامعه ما
در توضیح این نظریه می توان گفت که از عوامل ایجاد کننده نیاز که در جامعه ما به وفور دیده می شود می توان به تبلیغات محیطی، تلویزیون، سینما، فاصله زیاد طبقاتی و اقتصادی خانواده ها، مصرفی شدن جامعه و بالا رفتن ارزشهای اقتصادی و مادی اشاره کرد. در واقع ما با نمایش ثروت، قدرت و… نیاز جدیدی در افراد نسبت به ثروت ایجاد کرده ایم که همزمان با آن راههای رسیدن به آنرا نیز محدود و مسدود کرده ایم. در نتیجه افراد با مشاهده این محدودیتها به سوی راههای غیر قانونی و بیراهه پناه میبرند تا نیازهای کاذبشان را رفع کنند. دیوس وستاز می گوید: ما انتظار داریم بنا بر این نظریه طبقات پایین و کارگران و کارمندان انحراف بیشتری داشته باشند، زیرا هر روز تصویر تبلیغاتی ثروت و کالاهای مادی را می بینند اما دستیابی به آنها برایشان امکان پذیر نیست و به همین دلیل در کشورهای با نا برابری بالا افراد دل به کار نمی دهند و فساد بالاست. در واقع مسأله اصلی، فقر نیست؛ بلکه نابرابری و فاصله زیاد بین فقرا و ثروتمندان است که مشکل ساز است. همچنین میتوان گفت در نظام سرمایه داری امروز برای به کار افتادن چرخ های تولید و فروش محصولات باید در مردم احساس نیاز ایجاد شود و این تولید نیاز از طریق تبلیغات صورت می گیرد.
۲. فردگرایی
از عوامل دیگر فساد می توان به حاکمیت شرایط فردگرایی در جامعه که از نتایج لیبرالیسم و اصالت نفع فرد میباشد اشاره کرد. یکی از صاحبنظران می گوید: انسانها تحت شرایط فردگرایی به فساد متمایل شده و در شرایطی که جمع گرایی حاکم است از فساد برحذرند. در این حالت فرد در قبال جمع، دولت و مردم احساس مسئولیتی ندارد و به راحتی منافع شخصی را بر گروه و جامعه ترجیح داده و مرتکب خلاف می شود و هر کس سعی دارد گلیم «خود» را از آب بیرون بکشد. در این شرایط، عدم اعتماد مردم به مدیران، عدم پاسخگویی و شفافیت آنها و برخورد ضعیف مسئولان با مفاسد اقتصادی هم به این فرایند کمک می کند.
۳. مدیران متخلف: الگوهای فساد
علاوه بر این در ایران مدتهای مدیدی تا قبل از انقلاب مذهب و توده مردم در تضاد با حکومت بوده و مردم همواره به برخورد و مخالفت با نظام تشویق شده اند و یک فرهنگ عمیق دولت ستیزی را از گذشته ایجاد کرده است. لذا استفاده و تخریب اموال دولتی در اذهان مردم عملا نه تنها بد نیست بلکه خوب نیز جلوه کرده است. در این میان اگر مدیران و مسئولان و رهبران سیاسی الگوی مناسبی نباشند و خود مرتکب اعمال خلاف و فساد اقتصادی شوند یا از تخلفات نزدیکان و خویشان و یا هم حزبی ها و هواداران خود چشم پوشی کنند، نمی توان از مردم و کارمندان زیردستشان انتظار داشت که به غیر از این رفتار کنند و دچار فساد اقتصادی نشوند( الناس علی دین ملوکهم).
۴.الگوهای رفتاری فساد انگیز
مارسل ماوس می گوید چیزی که به عنوان هدیه داده شده، در درون خود دارای نیرویی است که هدیه متقابل را اجبار می کند که آنرا تلافی کردن متقابل می نامند که در نظام سرمایه داری ابتدا سرمایه داران به کسانی که کار آنها به دست او انجام می شود هدیه ای داده و در نتیجه شخص هدیه گیرنده را مجبور می کند تا متقابلا “تلافی” کرده و کار او را خارج از نوبت و قاعده آن انجام دهد و این نابرابری را در جامعه تشویق می کند. پس هدیه همیشه جای سؤال دارد؛ زیرا کم و بیش با انتظاراتی همراه است، خصوصا اگر از جانب سرمایه دار باشد به خصوص این مسئله در رابطه با روحانیون و رهبران مذهبی مطرح است که از قدیم این فرهنگ هدیه دادن به آنان برای انجام امور خاص مانند خیریه و مسائل مذهبی، امری عادی بود وصواب ( به دلیل اپوزیسیون بودن روحانیون تا قبل از انقلاب).
۵.وابستگی و خویشاوند سالاری
یکی دیگر از عوامل ایجاد فساد، نیازهای ارتباطی و اجتماعی و پذیرش از سوی دیگران است. که در کشور ایران همبستگی های خانوادگی شدید است و ما به برخی رفتارها خو گرفتهایم و آنها را خلاف و زشت نمی شماریم به گونه ای که این رفتارها جزء زیربناهای فرهنگ ایرانی مان شده است. در ایران، خانواده و خویشاوندان بسیار مهم هستند و فشار و توقعات خویشان و بستگان و دوستان بر یک مدیر یا کارمند و… زیاد است. این ویژگی فرهنگی، عامل بسیاری از پارتی بازی ها و فسادها شده است. وجود وابستگی های خانوادگی، قومی و… باعث می شود فرد به دلیل محرومیت منابع، رفتار متفاوتی نسبت به افراد مختلف بروز دهد، که این مسئله زمینه ساز بسیاری از فسادها و تبعیض ها خواهد شد. در مقابل بی نیازی و عدم وابستگی فرد به گروه یا گروههای خاص، احتمال برخوردهای چندگانه و در نتیجه فساد را کاهش میدهد.
۶. از بین رفتن قبح تخلف از قانون
از دیگر مسائل مطرح در بحث فساد، قبح فساد است که عمل قبیح، عملی است که خلاف است و از نظر هنجارها و ارزشهای اجتماعی یا قانون رسمی، مردود تلقی میشود. در کشورهای غربی قانون رسمی شان از میان هنجارها و ارزشهای اجتماعی ایجاد شد و قانون ما نیز که ترجمهای از قانون آنهاست هیچ همخوانی و هماهنگی با ارزشها و اخلاق جمعی مان ندارد.
علاوه بر این، پس از انقلاب ایران و تغییر فرهنگی، بسیاری از اخلاقیات و قوانین توسط مردم بر اساس احساسات و شور انقلابی و جمعی، مورد پذیرش قرار گرفت. اما پس از گذشت مدتی و تغییر فرهنگی مردم و سرد شدن شور اولیه و تشدید روحیه ثروتاندوزی، تجمل گرایی و مصرف گرایی و در نتیجه کاهش کنترل های درونی، طبیعی است که شاهد افزایش ارتکاب فساد باشیم.
۷.عامل بیگانه
مطلب آخری که می توان در رابطه با علل اجتماعی فساد در ایران مطرح کرد وجود مقاصد مغرضانه از سوی بیگانگان در این زمینه است هر چند عده ای این مطلب را به دید توهم توطئه در بین ایرانیان که حاصل سالها استعمار و استثمار خارجیها در ایران است، نگاه می کنند و به آن مربوط میدانند، اما میتوان گفت مهمترین عامل پیدایش فساد در کشورهای جهان سوم از طریق خارجیها و بیگانگان است که عاملی برای از بین رفتن تار و پود جامعه و کشورها میشود. در این رابطه خانم آمنولاسون میگوید: ایجاد فساد به وسیله خارجیها در کشورهای تحت نفوذشان و جهان سوم به عنوان عامل تعیین کننده در پیدایش فساد در نظر گرفته می شود.
البته تأثیر گذاری این عامل به میزان زیادی وابسته به شرایط داخلی است که می توان با تدابیر زیربنایی آن را خنثی نمود.
سلام.خيلی خوب بود با تشكر از شما.