زهرا رضاييان – نشسته ام روی صندلی سینما تا فیلمی که آن همه تبلیغش را شنیده ام و دیده ام را ببینم. سر در ِ سینما که چندان برایم خوشایند نبود، منتظرم ببینم فیلم چه چیزهای دیگری هم دارد. نگاهی به اطرافم می اندازم. همه طیف آدمی می توانم ببینم؛
انگاری همه آمده اند برای تماشا، از پیر و جوان و کودک، زن و مرد، مادری که با دختران جوانش آمده است، پسری که با دوستانش همراه شده است، مرد مسنی که به همراه نوه اش آمده است و … .
فیلم اما تمام که می شود، نارضایتی را در چشمان بزرگترها می بینم، مادری که همراه دختران جوانش آمده و پشت سرم نشسته بود، آهسته با دخترانش حرف می زند … ” این ها فقط توی داستان هاست، این یادتان نرود … زندگی واقعی با اینی که دیدید، خیلی فرق دارد” …
مرد جوانی اما که با همسرش آمده است و در تمام لحظات تماشای فیلم صدای غرولندش را می شنیدم، نگاه غضبناکش را از پرده سینما بر می دارد و می گوید: ” فقط پولمان را هدر دادیم. توی تلویزیون که خوب تبلیغش را می کنند… ” .
از سینما که خارج می شوم، از لا به لای صحبت های تعداد کثیری از تماشاگران که به گوشم می رسد، نارضایتی مشهود است. روی هم رفته فیلم خوبی نبود … .
سینمای بعد از انقلاب به رغم تحولات و دگرگونی های مفید و لازم، به ویژه در دهه اول انقلاب (به لحاظ کیفی) در سال های بعد از جنگ به خصوص در دهه ی 80 به افول گراییده است.
با نگاهی اجمالی و مقایسه ای به فیلم های سینمایی مربوط به سال های دهه 60 تا سال های دهه 80 این واقعیت به خوبی آشکار خواهد شد که پوشش و حجاب زنان در دهه های فوق الذکر به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
در اکثر فیلم های سینمایی دهه 60 زنان از حجاب و پوشش کاملتر و ساده تری برخوردار بوده؛ از زیورآلات، آرایش های غلیظ، تن پوش های عجیب و غریب و لوازم لوکس و غیر ضروری در زندگی آنان کمتر دیده می شد.
در حالی که در فیلم های تولید شده در سال های دهه 80 موارد بسیار کمتر دیده می شود که زنان با حجاب و بدون استفاده از آرایش های جلب کننده نظر و نگاه نامحرم ایفای نقش کنند.
بدیهی است فرآیند فوق در شکسته شدن قبح گرایش به بدحجابی، آرایش های غلیظ و عادی شدن ارتباطات نامناسب بین زنان و مردان در سطوح مختلف جامعه تأثیر غیر قابل انکاری داشته و دارد که بهره مندی از این رسانه را نیز تأمل انگیز می نماید.
سينمای امروز گویی جايی است كه هنرمندان مرد و زن با پوشش، روش و منش خود ناخواسته به هجمه فرهنگی ارزش ها و هنجارهای ملی و هويتی خود به صورت زيرپوستی می پردازند؛
جایی که حجاب را با روش های نامرئی مورد هجمه قرار می دهند، روش هایی چون : حجاب؛ نماد طبقه فقیر جامعه، نمایش زنان فقیر ایرانى با چادر و چارقد و نمایش زنان ثروتمند با وضعى متفاوت. در بيشتر فیلم های سينمايی، اشراف زادگان و شخصیت هاى پولدار، با موهاى نیمه باز، مانتو و لباس هاى فاخر به تصویر کشیده مى شوند.
این سنّت ماندگار در سینمای ايران، علتی شده است تا دخترانى که از خانواده هاى کم درآمد هستند، براى پنهان کردن فقر خود، بدحجابی اشراف گونه را بر پوشش اسلامى ترجیح دهند.
اغلب فيلم های سینمای امروز، حجاب را نشانه طبقه مسنّ جامعه نشان می دهند و جامعه نیز تحت تأثیر این رسانه، حجاب را صرفا پوشش مناسبی برای زنان ميانسال و مسن می داند، نه برای دختران و زنان جوان.
این نگرش غلط كارگردانان و طراحان صحنه بيش از پيش به طرز تلقی جامعه دامن زده است؛ آن گونه که در میان طراحان لباس نیز اين گونه جا افتاده است كه وقتى مادر بزرگى در فيلم نمایش داده می شود، او را به صورت زنى چادرى به تصویر مى کشند و دختران یا زنان جوان با مانتوهای کوتاه، شال هایی که تنها نیمی از موها را پوشانده است و آرایشی غلیظ … ؛ اگر چه در برخی فیلم ها نیز زنان مسن حجاب جوانان امروزی را بر تن می كنند.
سینمای امروز، در حقیقت سینمای گیشه ای است که اصولا سینمایی بی هویت و فلسفه وجودی اش نیز سرگرم نمودن جوانان و تبلیغ نوعی خاص از زندگانی مطابق با فرهنگ غربی است؛
سینمایی که بر مبنای چهره های جذاب، اعم از مرد و زن بنیان نهاده می شود. هجو، جملات آلوده و زشت و کشش های جنسی و غیر اخلاقی از ویژگی های این نوع سینماست. سینمای امروز، حضور هنرپیشه های زن و مرد با سر و وضع زننده، برهنگی فرهنگی را در کشور به صورت پنهان و آشکار رواج می دهد.
ترويج رفتارهای ضد ارزشی و ضد اخلاقی اعم از ابتذال كلامی، ابتذال تصويری، بیحجابی، حريمشكنی و… استفاده از پوشش و آرايشهای نامناسب که در اغلب فيلمها مشهود است و سبب نهادينهشدن و عادیسازی اين گونه پوشش و آرايش در جامعه می شود، نمايش آلات قمار و نيز صحنههای شرابخواری در پارهای فيلمها که از ديگر مصاديق سدشكنی به شمار میآيد؛
واقعیت سینمای امروز است که در ترویج مدل های بدحجابی و بعضا بی حجابی در جامعه نقش آفرینی می کند.
از بین بردن حجاب یکی از راه های از هم پاشیدگی خانواده هاست و با از بین بردن آن و ارزشی کردن بیحجابی، هیچ خانواده با ثباتی وجود نخواهد داشت و جوانان به راحتی تأثیر پذیر خواهند بود. سینما در محصولات خود، شخصیت هاى بدحجاب را گاهى به صورت مستقیم و گاه به شکل غیرمستقیم به عنوان الگو معرفى کرده است.
کسی انتظار ندارد که بازیگران در قالب چادر و پوشش های دست و پاگیر نمایشی به عرضه آثار هنری بپردازند، اما کمترین انتظار از مسئولان نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این است که با نظارت بر تمرین های نمایشی، اجرا و متون نمایشی، مقوله عفاف و حجاب را نه به دهه های دوردست؛ بلکه به همان دهه های 60 که مقبولیت جامعه را داشته است، برسانند.
سینمای ما که به عنوان یک رسانه می تواند طبق فرموده امام راحل، یا مصداقی برای کشاندن جامعه به سمت صلاح و فساد باشد و یا می توان به آن به عنوان یک دانشگاه نگریست، دانشگاهی که باید وظیفه اش تربیت اقشار جامعه باشد و مطابق با آرمان های انقلاب پیش رود.
در جامعه ای که سینما، تلویزیون و خیلی ابزارهای دیگر در جهت منفی برای حجاب رفتارهایی انجام می دهند، این فرهنگ سازی دشوارتر نیز خواهد بود.
افزایش موفقیت در عرصه حجاب، زمانی حاصل خواهد شد که عوامل مختلف در کنار یکدیگر به فعالیت همسو بپردازند، نه اینکه ضدیتهایی نیز به وجود بیاید و آنچه را یکی رشته است، دیگری پنبه کند!
Sorry. No data so far.