دوشنبه 09 آگوست 10 | 11:45

می‌خواستند آبروی نظام را لکه‌دار کنند

بهشت زهرا خیلی عکس گرفتند. ما یک روز آنجا بودیم. دیدیم دو تا خانوم دارند عکاسی می کنند. داییم رفت سراغ‌شان. تا متوجه خانواده‌ی ما شدند، پریدند توی ماشین و فرار کردند. می‌آیند عکس می‌گیرند. پارچه سبز می‌گذارند! کارهایی می‌کنند تا این مرحوم را به نفع خود مصادره کنند.


خانواده شهید محمدحسین فیض

تریبون مستضعفین – اغتشاشات تهران در سال 88 منجر به ایجاد خسارت‌های فراوان مادی و معنوی شد. پدر شهید محمدحسین فیض فرزند جوانش را از دست داده است وحرف‌های زیادی برای گفتن دارد. او خود از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس بوده است، دو برادرش شهید شده اند و یکی از آنها جانباز است؛ از توطئه بزرگ دشمن و این‌که اجازه‌ی سوء استفاده‌ی آن‌ها از خون فرزندش را نداده، صحبت کرد. آرزویش این بوده کاش فرزندش در جبهه جنگ با اسرائیل و آمریکا شهید می‌شد، نه در خیابان‌های تهران…

مرحوم «محمدحسین فیض»، دیپلم حسابداری داشت و مربی ورزش بسیج بود. در حالی که برای رفتن به شرکت برادرش رهسپار شده بود، در میانه‌ی راه از ناحیه سر هدف گلوله فردی ناشناس قرار گرفت و جان سپرد. وی تنها 26 سال داشت و متاهل و صاحب یک فرزند دوساله بود. دل نگرانی خانواده فیض آینده‌ی این فرزند خردسال است.

آن‌چه در زیر می آید، بخش هایی از این گفتگو است که با حذف سئوالات آمده است:

* * * * *

توطئه بزرگ
این‌ها توطئه‌های بزرگ طراحی کرده بودند و برنامه‌ریزی کرده بودند و حتی بنا داشتند اگر پیروز می‌شدند باز هم بریزند توی خیابان و می‌دانستند آن موقع چه بگویند‌، مثلا حرف دیگری داشتند که آقا ما تنفیذ را قبول نداریم ، مردم به ما رای دادند ولی ما تنفیذ رهبری را مثلا قبول نداریم. این‌ها این‌جور نبود که اگر رای می‌آوردند هیچ اتفاقی نمی‌افتاد، نه. اگر رای می‌آوردند شاید بدتر از این هم می‌شد. این‌ها برنامه داشتند . آبروی نظام را در دنیا می‌خواستند لکه‌دار کنند و آن شیرینی انتخابات را که در دنیا بی‌سابقه بود، از بین ببرند. هیچ جای دنیا نیست که 80 درصد مردم در انتخابات شرکت کنند.

شیرینی‌ای که تلخ شد
آن وقت می‌خواهند این شیرینی را به کام مردم تلخ کنند، هم خسارت مالی و هم جانی وارد کردند؛ که من مفصل خدمت آن آقایان گفتم، گفتم یک کسی مغازه‌ای داشته باشد توی یک خیابان، کل سرمایه‌اش 30 سال 40 سال کاسبی بوده کار می‌کرده، شما باعث و بانی‌اش شدید که مغازه‌اش را آتش زدند و زندگی‌اش را نابود کردند، خوب این کجایش آزادیست؟ شما که دم از قانون می‌زنید مگر قانون مشخص نکرده که اگر کسی اعتراضی و شکایتی دارد مرجع قانونی‌اش مشخص است، باید شکایتش را اعلام بکند که طبق قانون شورای نگهبان مقام قضایی هست و پیگیری می‌کند. احتیاج نیست که هر کسی اگر اعتراضی دارد توی خیابان بیاید و حقش را ثابت بکند.

مردم را دست کم گرفتند
برای همین می‌گویم از قبل طراحی کرده بودند و برنامه داشتند، این‌ها همه قانون را بهتر از من و شما می‌دانند و زمانی خودشان در مسئولیت بودند. آدم‌هایی نبودند که ندانند. این هم مقام معظم رهبری فرمودند که خیلی از عوام ما از خواص بهتر می‌فهمند و متوجه هستند. این‌ها چون داخل مردم نبودند و مردم را دست کم گرفتند و فکر کردند که به همین راحتی می‌توانند با پشتیبانی عوامل خارجی بیایند به آن اهدافی که دارند برسند و خسارت زیادی وارد کردند و هر طرفی که کشته بشود مهم نبود.

به هدفشان نرسیدند
البته برای این‌ها مهم نبود که کسی کشته بشود، چون این‌ها سناریویی که داشتند گفتند حالا هر کسی کشته بشود، چند نفر خانواده دارد فامیل دارد‌، برداشت این‌ها این بود که با این کار مثلا مردم می‌آیند به این نظام اعتراض می‌کنند و برای‌شان مهم نبود چه کسی کشته می‌شود. خوب این‌ هم موفق نشدند. خسارت را وارد کردند به مردم‌، اموال و جسم و جان مردم را آسیب رساندند اما به هدفشان نرسیدند.

آن موقع خوش‌حال‌تر بودیم
وقتی آدم می‌نشیند و فکر می‌کند می‌گوید اگر می‌شد این جوانان بیایند در مقابله با اسرائیل و آمریکا و در آن جبهه به شهادت برسند که خیلی خوشحال‌تر و بهتر بود. این که در مبارزه با دشمن واقعی باشد نه این‌که بیاید با نیروهای داخلی توی خیابان تهران کشته بشود، این اگر می‌رفت در مبارزه با دشمن کشته می‌شد ما اصلا کوچکترین ناراحتی هم نداشتیم حالا هم نداریم ولی خوب آن موقع خیلی خوشحال تر بودیم.

حقیقیت روشن
آن موقع زمانی‌که دو تا برادرمان مفقودالجسد شدند و آن یکی هم جانباز شد، مادر من رفت در مسجد سخنرانی کرد و خیلی غرا به خیلی از خانواده‌های دیگر هم که فرزندان‌شان شهید شده بودند دلداری می‌داد. ولی این سخت است که آدم می‌بیند می‌آید در خیابان تهران و کشته می‌شود؛ به طور ناحق و برای چیزی که مثل روز روشن است و این حقیقتی که مثل خورشید می‌درخشد‌، ممکن است برای یک روز دو روز بشود کتمانش کرد ولی نمی‌شود خورشید را کسی برود جلویش را بگیرد، مخفی کند و بپوشاند، این حقیقت زلال و روشن بود.

می خواستند تقصیرات را گردن رهبری بیندازند
خانم ابتکار و آقای مسجد جامعی و نجفی آمده بودند. من تعجب کردم، آمده بودند تقصیر را بیندازند گردن رهبری! به کنایه می گفتند که ما تعجب می‌کنیم چرا «آقا» با این ها برخورد نمی‌کند! هم ایشان را مقصر می‌دانستند و هم دولت را. در اصل آمده بودند که این را بگویند. بعد می‌گفتند که این حوادث تقصیر ما نیست و ربطی به میر حسین موسوی هم ندارد!

آخر مگر شما عقل ندارید؟
مسائلی درباره ما رواج دادند که نمی دانم شنیده‌اید یا نه؟ مثلا می‌گفتند که پول گرفته‌اند، یا مثلا اجازه نداده‌اند مراسم بگیریم. یعنی مثلا پول تیر را طلب کرده‌اند. یا این‌که اجازه دفن ندادند، یا این‌که جنازه ها را تحویل ندادند. چیزهای می‌شنیدیم عجیب. یکی به من گفت آقا راست می‌گویند بعد دو هفته شما رفتید سر یه چاله و یه سری جنازه نشان‌تان داده‌اند؟! …. حالابی‌ادبی هم نشود، گفتم «آخه تو دیپلمت رو از کجا گرفتی؟! جنازه اصلا مگه دو هفته می‌مونه تو چاله تو فضای باز». سوال‌های عجیبی می‌پرسیدند. مثلا آن روز یک آقایی از من سوال می‌کرد چقدر پول دادی؟ گفتم آقا پول باید برا چی می‌دادیم؟ گفت حق تیر! گفتم نه بابا حق تیر چیه اصلا. فکر کنید شما یک اتفاقی برا‌ی‌تان افتاده است و عزادارید؛ حالا در این حالت عزاداری به شما می‌گویند پول بده! آخر عقل ندارید؟

از شهید فیض می‌خواهند سوء استفاده کنند
بهشت زهرا خیلی عکس گرفتند. ما یک روز آنجا بودیم. دیدیم دو تا خانوم دارند عکاسی می کنند. داییم رفت سراغ‌شان. تا متوجه خانواده‌ی ما شدند، پریدند توی ماشین و فرار کردند. می‌آیند عکس می‌گیرند. پارچه سبز می‌گذارند! کارهایی می‌کنند تا این مرحوم را به نفع خود مصادره کنند.

نقشه‌های زیادی کشیده بودند
خوب دولت خدمتگزار واقعا خدمت کرد، شما همان روستایی که سواد ندارد را بروید نگاه کنید؛ خدماتی که واقعا انجام شده، من به این‌ها هم گفتم به همان خانم ابتکار و دکتر نجفی و آقای مسجدجامعی که آمدند اینجا و خیلی هم ادعا داشتند هم گفتم شما فکر می‌کنید که چطور مردم 98 درصد روستا‌ها به ایشان رای دادند؟ گفتم اقداماتی که در این مدت در روستاها انجام شده در 30 سال گذشته نشده، چندین مورد برای‌شان نمونه آوردم و گفتم این‌ها به خاطر خدماتی که دولت برای‌شان انجام داده رای دادند نه تبلیغاتی بوده نه چیزی بوده و هیچ چیز دیگر و این‌ها با این همه کار نتوانستند کاری از پیش ببرند. به هر حال این‌ها طراحی‌های زیادی کرده بودند، نقشه‌های زیادی کشیده بودند.

دشمن دست بر نمی‌دارد
ولی خوب یک مقدار ما غافل بودیم، هرچند که مقام معظم رهبری چندین بار تذکر داده بودند مسئولین هوشیار باشند‌، مردم هوشیار باشند که این یک توطئه بسیار بزرگی بود که طراحی شده بود و باز هم خداوند لطف کرد و با نظر آقا امام زمان و عنایت خداوند این خطر از نظام جمهوری اسلامی گذشت. ولی به هر حال دشمن دست از توطئه هم بر نمی‌دارد. ابزاری یا شیوه‌ی جدیدی طراحی می‌کند و با شکل دیگری وارد می‌شود.

از موسوی و کروبی شکایت کرده‌ایم
ما بعد از شهادت پسرمان با دوستا‌‌ن‌مان مشورت کردیم و شکایتی را تنظیم کردیم بر علیه آقای موسوی و کروبی و دلیل‌مان هم منطقی بود، یعنی در شکایتی که از این آقایان کردیم گفتیم مقصر اصلی این کسانی بودند که این حادثه را آفریدند، اگر این حادثه نبود مغازه آتش نمی‌گرفت، این اتفاق نمی‌افتاد و کسی هم کشته نمی‌شد. حالا این طرف هر کس می‌خواهد باشد، حتی یک جوانی که رای داده باشد ولی توطئه این اشخاص را نمی‌دانسته. فکر می‌کرده راه درستی آمده و آن خون ریخته شده … به هر حال ما شکایت را تنظیم کردیم به عنوان معاون اصلی قتل این جوانان که مورد محاکمه قرار بگیرند.

قوه قضائیه شکایت‌مان را تحویل نمی‌گرفت!
شکایت را خیلی جاها بردیم. دادگاه جنایی تحویل نمی‌گرفت. از این دادگاه به آن دادگاه. بالاخره گفتند شکایت را باید ببرید بخش کارکنان دولت. چون این‌ها عضو مجمع تشخیص نظام هستند و جزء کارکنان دولت محسوب می‌شوند. چند روزی این شکایت ما همین‌جور دست به دست شد تا ما بتوانیم شکایت‌مان را ارائه بکنیم و اقدام بشود. جلسه دادگاه را هم رفتیم و بحث‌های‌مان را انجام دادیم. ولی هنوز اقدامی که باید بشود نشده.

ما از هیچ کس انتظاری نداریم
رسانه‌های خارجی به هر شکلی می‌خواستند بگویند بله، نظام به این‌ها توجه نکرده. حالا ما که توقعی نداریم از کسی، ما وقتی این حادثه اتفاق افتاده از مقام معظم رهبری، از دولت از نظام از هیچ کس توقع نداریم، گفتم ما برای این نظام بیشتر از این هم هزینه می‌کنیم، حتی دوستان نزدیک ما که محبت کردند آمدند سرکشی کردند، چندین بار آمدند لطف داشتند ما از این‌ها هم توقعی نداریم، می‌دانیم مردم خودشان گرفتاری دارند.

توجه به خانواده‌های داغدار برای جلوگیری از سوء استفاده دشمن
دوستان خود ما باید با تمام خانوداه‌ها ارتباط برقرار کنند، سرکشی کنند چون بعضی خانواده‌ها کسی را ندارند. من سراغ دارم مثلا فامیلی ندارند که تحصیل کرده باشند بعد این خناس‌ها می‌روند و با این‌ها صحبت می‌کنند که بگویند نظام مقصر بوده.

جرس مصاحبه من را سانسور کرد
شاید ده‌ها بار با ما تماس گرفتند که مصاحبه کنند، اطلاعاتی کسب کنند، یک شکلی که می‌خواهند بگویند این اتفاق از طرف نظام بوده و این را وانمود کنند، حتی من این مصاحبه‌ی آخری که داشتم با خبر نگار (جرس) که خانوم بود خیلی سوالاتی کردند که بخشی از مصاحبه را جا انداختند و سوالات زیادی که محکم جواب‌شان را دادم و حالا بخشی را حذف کرده و منتشر نکردند چون ترسیدند.

دشمن فعال است؛ مواظب باشیم
در مجموع آن‌ها در این جبهه بسیار فعال‌ترند ، یعنی الان دست بردار نیستند و در مدت یک سال و خورده‌ای که گذشته و از هر راهی که نفوذی دارند استفاده می‌کنند. برای همین است که ما باید هوشیار باشیم و مخصوصا جوانان همیشه هوشیار باشند در مبارزه با اینان. الان این همه کانال و سایت شبانه روز علیه جمهوری اسلامی تبلیغ می‌کنند ، فیلم و سریال درست می‌کننند ، به هر حال می‌طلبد که ما تحرکات بیشتری داشته باشیم ، جوانان ما بیشتر فعالیت کنند و دست از مبارزه بر ندارند.

  1. مرگ برابتكار
    9 آگوست 2010

    درود بر اين خانواده

  2. هابـیـل » مزخرفاتی در مورد ِ خانواده‌ی از دست رفته‌های سال ِ فتنه
    9 اکتبر 2010

    […] روایت ِ بعضی از این دیدارها را می‌توانید در تریبون (+ ، + ، + ، +) بخوانید. حرف ِ من چیز ِ […]

  3. جای خالی یک نفر که دیگر نیست! | زهرا
    18 اکتبر 2010

    […] روایت ِ بعضی از این دیدارها را می‌توانید در تریبون (+ ، + ، + ، +) بخوانید. حرف ِ من چیز ِ دیگری‌ست. […]

  4. جهاد پرس » » روایتی از نقش محمدعلی نجفی در فتنه ۸۸
    21 سپتامبر 2013

    […] در سال ۸۹ در گفتگو با تریبون مستضعفین گفته بود: خانم ابتکار و آقای مسجد […]

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.