تریبون مستضعفین- وحید جلیلی مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، سردبیر سابق مجله «سوره» و سردبیر نشریه «راه» است.
ملاقاتی داشتیم با او، به بهانهی سفر سوریه، با این سؤال که: برای غزّه چه کار کنیم؟ و فهمیدیم که وظایف ما نسبت به جهان اسلام خیلی فراتر از مسئله غزّه است…
انقلاب فلسطین، انقلاب ایران
مسئله فلسطین در انقلاب اسلامی از همان سال ۵۷ مطرح بوده و از آرمانهای مسلم به شمار میآمده. شاید اولین کسانی که بعد از انقلاب به ایران آمدند رهبران مبارزات فلسطین بودند؛ چهرههای شناخته شدهی سازمان آزادیبخش مثل عرفات، ابوجهاد و ابوایاد خیلی گرم در انقلاب اسلامی پذیرفته شدند.
در ابتدای نهضت هم، خود حضرت امام در سال ۴۱ بحث فلسطین را مطرح کردند. باز حتّی دورتر برویم، در دههی ۲۰ فعّالیتهای شهید نواب صفوی و آیتالله کاشانی هم هست. یعنی طی یک جریان ممتدی در تاریخ انقلاب اسلامی و در تاریخ مبارزات دینی ایران به آرمان فلسطین توجه شده است.
جدای از آن باز بعد از انقلاب چند نقطهی عطف وجود داشته؛ از خود انتفاضهی اوّل بگیرید تا انتفاضهی دوم، تا آخرینش که همین جنگ ۳۳ روزه بود. شروع انتفاضهی اوّل در فلسطین یک پیوند جدّی با انقلاب اسلامی دارد. در حجهایی که زمان امام برگزار میشد، یک راهپیمایی وحدت وجود داشت و یک راهپیمایی برائت. یک راهپیمایی در مدینه و یک راهپیمایی در مکّه (که خیلی راهپیمایی عظیمی بود). سال ۶۶ که دیگر تصمیم گرفتند این قضیه را جمع کنند، ایران ۴۰۰- ۵۰۰ نفر کشته داد و کلّی زن و مرد آن جا شهید شدند. در بین تظاهرکنندگان چند فلسطینی بودند که به دست نیروهای عربستان شهید شدند. بعد وقتی که جنازه آنها در فلسطین تشییع شد، تشییع جنازهشان منجر به انتفاضهی اول شد. یعنی برای اوّلین بار، یک مدل حضور انفجاریِ دینیِ مردمی در انقلاب فلسطین تجربه شد در حالی که قبلاً گروههای چریکی عهدهدار مبارزه در فلسطین بودند. این مدل انقلاب ایران را در فلسطین اسمش را گذاشتند انتفاضه، یعنی یک انقلاب انفجاری.
میخواهم بگویم انقلاب ایران و انقلاب فلسطین یک پیوندهای این طوری داشتهاند. از اوّلین گروههایی که کارهای جهادی اساسی را داخل فلسطین دومرتبه کلید زدند، همین جهاد اسلامی بود (قبل از حماس)، که این حرکتها تحت تاثیر انقلاب اسلامی بودند.
آقای فتحی شقاقی یک دانشجوی پزشکی بود در مصر که به خاطر هواداری از اندیشههای امام به زندان میافتد. مدّتی در زندانهای مصر زندانی بوده و در آنجا مبانی ایدئولوژیکیاش را تقویت میکند. بعد میآید گروهی را تشکیل میدهد و خط مبارزهی دینیِ اسلامیِ نابی در فلسطین شکل میگیرد. از آن طرف هم حزب الله لبنان را داریم که وضعیتش مشخص است و با اسرائیل درگیر میشود، و نسبت آن هم با اندیشههای امام مشخص است. در هر صورت دیرینهی ما و به اصطلاح سابقه فعّالیتهای ما در عرصه فلسطین مشخص است.
تجمع دانشجویان در فرودگاه مهرآباد برای اعزام به غزه- ۱۳۸۷
کار هیجانی، کار پایدار
در هر کدام از این نقطه عطفها، یک فضایی در ایران به وجود آمده. مثلاً در انتفاضهی اول یا دوم یا جنگ ۳۳ روزه یک شور و هیجان و یک التهابی به وجود میآید و بعد از مدتی سرد میشود. این دفترم را که داشتم ورق میزدم مال سال ۸۰- ۷۹ است که انتفاضه دوم -انتفاضه الاقصی- اتّفاق افتاد؛ که شارون رفته بود و وارد قدس شده بود و مردم درگیر شدند و عدهای شهید شدند و… آن زمان در دانشگاه امام صادق یک سری از بچهها یک گروهی را تشکیل داده بودند به نام سیف (ستاد یاری فلسطین)؛ خیلی پرشور و شبانهروزی… آن زمان من ابرار بودم. آمدند پیشنهادهایی دادند که ما حتّی روزی یک صفحه مطلب میدهیم. آن زمان ۶۰ پیشنهاد نوشته بودم که در حوزه فلسطین و فعّالیتهای دانشجویی و فرهنگی میشد انجام داد؛ امّا بعد از یک مدتی سرد شد و خوابید و رفت. در ماجرای جنگ ۳۳ روزه که نزدیکتریناش به ماست، باز همین طور. یعنی دوباره معلوم شد که ما چقدر نیازمند کار فرهنگی در حوزهی مبارزه با اسرائیل هستیم؛ چه در داخل ایران چه در فضای منطقهای و چه در فضای جهانی. در سرمقالهی سوره خیلی حرفها زدیم که عملیاتی نکردیم. [آن] سرمقاله، سرمقالهی خوبی است و شامل استراتژی و راهکار است ولی… .
محمد الدره؛ نماد انتفاضه دوم
و باز غزّه پیش میآید و باز از صفر شروع میکنیم، و چون میخواهیم هیجان خودمان را اقناع کنیم، میآییم دست به یک سری کارهایی میزنیم که باز اگر بخواهد تجربه دفعات پیش تکرار شود، دوباره افول خواهد کرد. ۱سال دیگر، ۶ ماه دیگر، ۴ سال دیگر، دوباره یک ماجرای دیگر….
پس نکتهی اول این است که بدانیم که از صفر نمیخواهیم شروع کنیم. باید بدانیم که اولین کار و ابتداییترین کاری که باید انجام دهیم، اینست که یک آسیبشناسی از فضای ۲۰ یا ۳۰ سال گذشته داشته باشیم؛ که چگونه است که آرمان فلسطین -که از همان روز شروع مبارزات امام در سال ۴۱، طرح شده و تا اوج پیروزی انقلاب مطرح بوده و مهمترین امواج منطقهای وجهانی انقلاب در فلسطین و لبنان و در مقابل اسرائیل انعکاس پیدا کرده و یک موقعیت استراتژیک برای ایران در جهان ایجاد کرده – ولی آن موقعی که قرار است یک کاری در این حوزه انجام شود همهی بچه ها گیج باشند! از فرودگاه شما نگاه کنید تا جلوی سفارتخانهها، تا دانشگاههای مختلف، قرارگاههایی که بچهها درست کردند. میروی و میبینی که دوست دارند یک کاری بکنند، ولی هیجانشان و شورشان میچربد بر تدبیر و برنامه و استراتژیشان.
پیام رهبری
ما در حوزهی فلسطین باید بفهمیم که فضای جنگ چه نوع فضایی است. استراتژیهایی که به ذهنم میرسد باید در این حوزه داشته باشیم، دو چیز است -که در سرمقاله سوره ویژه جنگ ۳۳ روزه نوشتم-. ما بحث فرهنگی را به معنای وسیعش دست کم گرفتیم. یعنی همان نکتهای که در پیام آقا هم بود. آقا در همان اوّلین روز که ۳۰۰ نفر کشته شدند و اوضاع به شدت هیجانی بود، [پیام دادند]. پیام آقا را نگاه کنید، ۲-۳ فراز مهم دارد. متأسّفانه هیچ کس اصلاً به این ها توجه نمیکند. «آقا پیام جهاد دادند و ما باید برویم شهید بشویم و هرکس به کمتر از شهادت راضی شود پیام را نفهمیده و…!»
نگاه که میکنید، میبینید آقا یکی به حکام عرب حمله میکنند، یکی به علمای دینی، و یکی هم به روشنفکران و فضای رسانهای جهان اسلام. یعنی آقا دارد میبیند آن هایی که دارند آنجا کشته میشوند از اینجا ناشی میشود. یعنی اگر اسرائیل این پایگاهها را در جهان اسلام نداشت نمیتوانست این طوری کار کند. و بعد شما میبینید که یکصدم هیجان و مطالبهای که میرود به سمت این که میخواهیم برویم در جبههی نظامی شهید شویم، به عرصههای دیگری که رهبری جهان اسلام گفته نمیآید.
دوپینگ جواب نمیدهد!
این حوزه اتّفاقاً حوزهای است که همه میتوانند در آن کار کنند. یکی از خرابکاریهای استراتژیکی که ما داشتیم، این بوده که چون به تکلیف همیشگیمان عمل نمیکنیم و یک سری کارهایی را که باید در طی زمان انجام دهیم، انجام نمیدهیم، میخواهیم دوپینگی عمل کنیم و دوپینگ جواب نمیدهد. و اگر دو سه بار هم دوپینگ برای کسی جواب بدهد بعد از آن، بُنیهی شما را آنقدر ضعیف میکند که یک نیروی ضعیف هم شما را شکست خواهد داد. کار فرهنگی اینگونه است که شما باید در طی زمان کارهایش را انجام بدهید؛ که وقتی که مثلاً قضیهی غزه پیش میآید، تمام انرژیهایی که در جهان اسلام وجود دارد بداند چگونه باید بیاید در صحنه و تاثیرگذار باشد.
اتلاف انرژی
ما میآییم مدلی را طراحی میکنیم که %۹۹ مردم نمیتوانند آن را انجام دهند. مثلاً میرویم فرودگاه، میگوییم ما میخواهیم اعزام شویم به غزّه! این چه الگو دادنی است؟! راهکارهایی ارائه نمیدهیم که اکثریت مردم بتوانند در همان حدّی -که حالا احساساتشان جریحهدار شده است و میخواهند وارد شوند- بیایند کار کنند. میآییم حالتهای «حدّی» را مطرح میکنیم. به این ترتیب کلی از انرژیها اصلاً هرز میرود؛ یا مأیوس میشوند از اینکه بتوانند کاری بکنند. میگویند: «آقا! کار، فقط همین!» خب، اگر این حرکت یک حرکت مثلاً سمبلیک است و قرار است ما یک استفادهی «تبلیغاتی» از آن بکنیم، خب پس راهکارهایش کو؟! ابزارهایش کو؟! محملهایش کو؟! بعد شما میبینید که هزاران نفر-ساعت کار صورت میگیرد، کلّی هزینه داده میشود، یک هفته مثلاً آنجا میخوابند [درجریان تحصّن در فرودگاهها]، چقدر نتیجهگیری میشود؟! در صورتی که طرف مقابل بخاطر اینکه سیستم تبلیغاتی و رسانهای خاص خودش را دارند، یک دهم ِ این هزینه میکنند و ده برابرش نتیجه میگیرند.
بیشتر بخوانید:
گزارشی از روند تشکیل تجمع در فرودگاه مهرآباد همزمان با جنگ ۲۲ روزه
توسعه و تعمیق اطّلاعات
دو استراتژی اساسی برای کار فرهنگسازی برای مقاومت باید صورت بگیرد: یکی بحث گسترش و تعمیق «اطلاعات» ما نسبت به مسئله است. نسبت به تاریخ مبارزه اطلاعات ما به شدّت کم است. مثلاً به بنده، که سردبیر یک ماهنامهی فرهنگی ِحزباللهی در امالقرای جهان اسلام (ایران) هستم، اگر بگویند اسم پنج شهید فلسطینی را نام ببَِر، بلد نیستم! کلی باید به مغزم فشار بیاورم که بشود پنج تا، شش تا؛ به ده تا که مسلماً نمیرسد. حالا من مدّعی هم هستم که آدم رسانهای ام! مثلاً عزّالدین قسام، فتحی شقاقی، عماد عقل، یحیی عیّاش، همین سعید صیام، این پنج تا (یکی دو تا دیگر هم شاید یادم بیاید!). این وضعیت ماست! (محمد الدّره هم، این شش تا!) حالا دیگر شما حساب بکنید. بنده عضو فلان تشکل دانشجویی هستم که آرمان ما فلسطین است! امّا حتی اسم یک دانشجوی شهید فلسطینی را بلد نیستم.
اگر ملت ایران و شیعیان ایران قرار باشد با یک گروه ارتباط جدی داشته باشند، آن گروه حزبالله است دیگر… اطلاعات ما راجع به حزبالله چیست؟! اگر به بنده بگویند پنج دقیقه راجع به حزبالله حرف بزن، دقیقه سوم حرف کم میآورم! [حرف، به معنی] حرف درست، اطلّاعات دقیق. مجبورم شعار بدهم! که اگر راجع به افغانستان هم بگویند، همانها را میگویم، راجع به ایرلند هم بگویند همانها را میگویم، راجع به مثلاً ونزوئلا هم بگویند همانها را میگویم!
اطلاعات ما راجع به محتوا خیلی کم است؛ اطلاعات تاریخی که اصلاً نداریم. سرزمین های۱۹۶۷ چی بوده؟ ۱۹۴۸چی بوده؟ جنگ ۶روزه چه بود؟ جنگ رمضان چه بوده؟ خود حماس چه طوری شکل گرفته؟
از طرفی اطلاعاتمان راجع به جهان اسلام هم به شدّت پایین است. مثلاً اگر به من بگویند یک خبر نگار، یک روزنامه نگار، یک سردبیر از کویت نام ببر که فقط اسمش را شنیده باشی، بلد نیستم! در عربستان، بلد نیستم! در تونس، در الجزایر، در مالزی، در اندونزی، در مراکش، در بحرین، در ترکیه، در آذربایجان، در ازبکستان، در بوسنی، بلد نیستم!
گسترش ارتباطات
میگوییم اندیشه ما جهانیست. اندیشه جهانی باشد، مگر کفایت میکند؟! قضیه به همین بداهت است! اطّلاعات ما شدیداً ناقص است؛ ارتباطات ما هم همینطور. با اینکه امروز این همه هم تکنولوژی و ابزار هست. مثلاً با همین اینترنت به بهانه غزه رفتیم جستجو کردیم، وبلاگهایی که در غزه به روز میشوند [را پیدا کردیم]؛ ارتباط با یک دانشجو، یک مهندس، یک پزشک، یه فعّال اجتماعی از غزّه. خوب، این کار را یک سال پیش هم میشد انجام داد، نمیشد؟
ارتباطات خیلی ضعیف است. در ماجرای غزّه، دو تشکّل دانشجویی در جهان اسلام با هم بیانه مشترک ندادند! این عجیب نیست؟ مگر ما نمیگوییم مسئله، مسئلهی جهان اسلام است؟ یک دانشگاه در تهران با یک دانشگاه در آذربایجان یا در افغانستان؛ یک بیانیه مشترک داده نشد! در صورتی که شما میبینید حامیان جبههی مخالف، در این دو-سه هفته، همهاش با هم بودند و جلسه داشتند.
کمترین کار: پر کردن گسلها
مثلاً همین بحثی که اخیراً مطرح شد که اینها سنّیاند، که بماند، وهابیاند که بماند، ناصبیاند!! در حالی که طرّاح همین موشکهای قسّام کسی به نام محمد نضال فرحات است و وصیتنامهاش در سایت حماس هم هست. در وصیتنامهاش که ده بند است، در بند دهم نوشته «اکنون زمان، زمانه مهدی است و من از امروز تا ظهور کند با او بیعت میکنم.» آقای فتحی شقاقی کلّی جمله راجع به امام حسین دارد. شعرای درجه اوّل فلسطین مثل سمیح القاسم و معین بسیسو راجع به امام حسین شعر دارند. یعنی ماجرایی را که شما میتوانستید با کمترین هزینه طی زمان جا بیندازید، به خاطر خلائی که ایجاد کردید، مشکلساز شد. با دو سه جمله وبلاگی موج درست میشود که یکی از فرماندهان حماس گفته: «همانطورکه یزید بر حسین پیروز شد ما هم بر اسرائیل پیروز خواهیم شد!!» عده ای انجمن حجّتیهای هم نشستهاند که به اشاره اربابهای انگلیسی شان به این دروغها ضریب بدهند. کوچکترین و ابتداییترین کارهایی را که میتوانستیم در قضیه فلسطین انجام بدهیم، انجام ندادهایم. باید عناصر و آثار و مراکز بیداری اسلامی در کشورهای مختلف را بشناسیم. هر حرکتی در جهت پر کردن این گسلها باشد مفید است و تا نتوانیم این گسلهای عمیق بین مراکز و عناصر بیداری را در جهان اسلام پر کنیم، مطمئن باشید اتفاقی نخواهد افتاد.
ایدههای ناب
تا دلتان بخواهد ما مرد ایدههای انجام نشدهایم. شما هر جا بروید حاضرند ایده بدهند، ولی در عمل…؟ مثلاً این ایدهها، یادداشتها مربوط به سال ۷۹ -انتفاضه دوم- است:
باید نام بعضی شهدای فلسطین برسر زبانها بیفتد، از شهدای دانشجو و دانشآموز و …؛
باید شهرهای فلسطین، مثل رامالله، قدس، غزّه، الخلیل در ذهن ما پررنگ شود؛
گرداندن چهرههای ضداسرائیلی، از روژه گارودی تا چامسکی و… در دانشگاهها؛
کارهای ترکیبی، مثلاً سالگرد انقلاب است، حوادث انقلاب و انتفاضه را با هم کار کنید؛
ارتباطات مستقیم با مراکز داخل فلسطین و با دانشگاهها، مثلا فلان دانشگاه تهران با دانشگاه فنی غزه خواهرخواندگی اعلام کنند، از آنجا مادر فلان شهید برای دانشجویان مستقیم پیام بفرستد و…؛
کار ترکیبی شهدای بزرگ ضداسرائیلی، چمران با عزالدین قسّام ، با امام موسی صدر، متوسلیان، عباس موسوی، فتحی شقاقی؛
نامگذاریها، مثلاً دانشجویان جهان اسلام با هم قرار بگذارند نام یک کتابخانه در هر دانشگاه را به نام فلان شهید فلسطینی نامگذاری کنند؛
استفاده از کارهای هنری، عکس، کاریکاتور، گرافیک، شعر. همین الآن کلّی از این شعرای فلسطینی را دعوت کنید- سمیح القاسم یکبار آمده ایران- ، لااقل در دانشگاههای اصلی ایران بروند سخنرانی کنند.
استفاده از فرصت ها
در فضای دیپلماتیک، در همین ماجرای غزّه، چقدر اینها گاف دادند… عکسالعمل کشورهای اروپایی، که حتی یکی از آنها، سفیر اسرائیل را احضار هم نکرد که به او تذکّر بدهد! در صورتی که در همین مدت مثلاً سفیر ایران را احضار کردند که چرا به دفتر خانم عبادی تعرّض شده!! این گافهایی که اینها میدهند، به خصوص در فضای دانشگاهی، کلّی میشود ازش استفاده کرد. مثلاً همایش بگذارید: «حقوق بشر و غزه»؛ خانم عبادی را هم دعوت کنید. ما یک صدم این گاف را هم بدهیم، آنها صد برابرش را استفاده میکنند و چماق میکنند توی سر جمهوری اسلامی.
از مسئولین بخواهید
بحث اساسی دیگر این است که قرار نیست همهی این کارها را از صفر تا صدش را خودمان انجام دهیم. کار مهمی که جنبش دانشجویی، امروز میتواند انجام دهد مطالبه از بعضی سازمانهاست. شما ببینید، یک تشکیلاتی وجود دارد به نام «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی» با بودجههای میلیاردی. در اکثرکشورهای جهان هم این ها «رایزنی» دارند. شما میبینید که یک دانشگاه شریف چه بسا از کلّ سازمان فرهنگ و ارتباطات در این زمینه بیشتر کار میکند! با اینکه نه ماموریت اصلیاش این است، نه سابقه فعّالیت در این موضوعات را دارد، نه پول این کارها را دارد و نه وقت این کارها را دارد. آن وقت او (سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی) اصلاً از صبح تا شب میآید آنجا، کارت میزند، فقط به خاطر اینکه این کارها را بکند، بعد همین کار را هم نمیکند! پدر بچهها باید در بیاید که مثلاً خودشان از صفر شروع بکنند و بگردند در سایت ها که email اساتید دانشگاههای مصر را به دست بیاورند. خب این سازمان فرهنگ و ارتباطات پس چه کار میکند؟! [شما بپرسید:] آقا! شما مسئول میز تونس هستی، مسئول میز کویتی! مسئول میز لبنانی! بلند شو بیا اینجا به ما اطلاعات بده. اصلاً تو باید به ما خط بدهی. [و او جواب دهد:] خب در تونس این قابلیت ها وجود دارد، این آدمها هستند، این تشکلهای دانشجویی هستند. [خطاب به مسئولین:] تو باید رصدشان کرده باشی.
دقیقاً عین همین تشکیلات را شما در وزارت امورخارجه دارید که به شکل موازی هستند؛ مشابه همین تشکیلات را مثلاً در جامعه المصطفیِ قم دارید. یعنی ۳-۴ تا تشکّل موازی دارند این کارها را میکنند؛ بعد ابتدائیات را در اختیار شما قرار نمیدهند. گاهی اصلا ندارند که بدهند! خب ما باید چه کار کنیم؟ ما باید جور همهی اینها را بکشیم؟ -مگر الان زمان شاه است!؟- چرا در ۲۰ سال گذشته فقط یک فیلم «بازمانده» دربارهی فلسطین ساخته شده است؟ یکی نباید سوال کند: اینجا مگر جمهوری اسلامی نیست؟ مگر فلسطین (حتی اگر ایدئولوژیکاش را هم کنار بگذاریم) عمق استراتژیک ما نیست؟ مگر نه اینکه آنها اگر ترتیب فلسطین را بدهند و قضیهاش را حل کنند، بعد میآیند سراغ ایران؟ پس چرا هر ۲۰ سالی باید یک فیلم «بازمانده» ساخته شود؟
مشکل کجاست؟
پولش نیست؟ هنرمندش نیست؟ ایده اش نیست؟ چه چیزی مهیا نیست؟ دولت اصولگرایش نیست؟ مجلس اصولگرایش نیست؟ آن فیلم مخاطب ندارد؟ خب میبینید این فیلم همه چیزش هست اما باز هم ساخته نمیشود. بعد در همان تشکیلات، کارهای عبث و بیهوده و حتی ضدانقلابی صورت می گیرد( نمونه اش، رسماً وزارت ارشاد پول میدهد -صدها میلیون- که بیا یک فیلم ضدانقلابی برای ما بساز؛ نه اینکه مجوز بدهد، رسماً خودش تهیهکننده میشود!) ولی یک فیلم در حوزهی فلسطین ساخته نمیشود. آیا مخاطب ندارد؟ مثلا شما یک فیلم دربارهی حزبالله بسازید. مخاطب ندارد؟! اینها سؤالات اصلی است و باید سوال شود. به نظر من از حالا باید تحصنهای شبانهروزی شما جلوی سازمان فرهنگ و ارتباطات باشد تا ببینید که آن سازمان درست میشود یا نه!
در جمهوری اسلامی، سازمانش هست، بودجهاش هم هست. بودجهی حمایت از مردم فلسطین مربوط به سال ۶۹ است -مصوب مجلس سوم- آن زمانی که آقای کروبی رئیس مجلس بود. مجلس سوم کی بوده؟ بعضی از شماها حتّی به دنیا نیامده بودید. آن زمان یک قانون بسیار خوبی تنظیم شده است؛ کلی کمیته دارد و… چند سال است وجود دارد؟ ۱۸ سال است است این کمیته وجود دارد، کمیته دائمی، هرسال ردیف بودجه دارد- میلیاردی پول خورده است- بعد شما میبینید که اینها چه کار دارند میکنند، معلوم نیست!
بعد قضیهای که پیش میآید، همهی بچهها میخواهند همهی کارها را خودشان انجام دهند؛ از بحث تحریم کالاهای اسرائیلی تا بحث کارهای فرهنگی و…. را چهار تا دانشجو باید انجام بدهند!
پس یک کار جدی که باید بشود مطالبه از دستگاههای مسئول است.
کارهای ابتکاری و زنجیرهای
کارهای ابتکاری به خصوص در زمان اوج بحران خیلی معنا دارد و هرچه کار ابتکاریتر و هنرمندانهتر باشد بهتر جواب میدهد (چون زمان عنصرمهمی است). به کار برکت میدهد. مثلاً بعضی کارهایی که در این مدت بچهها در حوزهی کارهای گرافیکی کرده بودند، خیلی کارهای خوبی است، به خصوص در حوزهی کارهای تصویری؛ چون زبان بینالمللی است و نیاز به ترجمه ندارد. بعضی پوسترهایی که بچهها کار کرده بودند، کارهای قویای بودند و اندازهی ۱۰ تا بیانیه و مقاله حرف داشتند، ولی باز هم چون زنجیرهای نبود، اثر کمتری داشت. مثلاً آقای میری در یکی از این پوسترها در پرچم عربستان به جای «لا اله اله الله …» نوشته بود «رُحَماءُ علی الکفّار، اشدّاء بینهم» با شمشیری که آرم ستارهی داوود روی دستهاش بود-خب این خیلی معنا دارد- به ویژه که در همه جا فهمیده میشود، به خصوص در جهان اسلام. یک تیم ۳-۴ نفره وقتشان را بگذارند که این را توزیع کنند؛ لازم نیست وقتشان را از صفر روی فکر و ایده خام بگذارند و بخواهند خودشان از صفر تا صدش را مدیریت کنند…
بحران نیرو
سؤال: الآن این بحران ایجاد شده که همه دغدغه دارند و مایلند برای این کار وقت بگذارند. فردا که فروکش کرد همین آدمها را نمیتوان سرکار نگه داشت، به نظر شما باید چه کرد؟
جواب: خیلی نیازی نیست که سیاهی لشگر جمع کنید. همین شمایی که اینجاهستید، ۴-۵ نفر هم برای شروع بس است؛ کار درست و کیفی به دنبالش کمیت هم میآورد .
ضمن اینکه یک دلیل اینکه شاید نمیآیند پای کار، این است که در این بحران ها حس میکنند کارشان «نتیجه» دارد، یعنی به عیان سودش را میبینند، و یا به عیان میبینند که اگر نیایند، ضرر اتفاق میافتد. شما اگر میتوانید، فضایی فراهم کنید که بچهها نتیجهاش را ببینند. مثلاً ما نشستهایم چنین ایدهای را کار کردهایم، بعد نگاه میکنیم در دانشگاه الجزایر یا در کشورهای مختلف هم مثلاً همین ایدهی نامگذاری در یک روز عملی میشود.
جالب است، در یکی از این وبلاگهای غزّه ای نگاه میکردم، یکی از سوئد کامنت گذاشته بود که: «ببین اینجا چقدر آدم هست و… امّا متاسفانه مشکلمان سازماندهی است.» الآن در ایران و در همه جا مشکل همین است.
در جهان هم اگر بشود فعالیتهایی تعریف کرد که خروجی داشته باشد؛ محصول عینی داشته باشد، آن موقع انگیزهی بچهها برای کار کردن جدیتر خواهد بود؛ مثلاً یک یا دو ماه وقت میگذارند و نتیجهاش را در سطح بین المللی میبینند.
در هر حال آن بحث خواص و عوام باز در خود خواص هم مطرح است؛ یک عدّه باید پیشتازی کنند، بایستند و تلاش کنند و از حرفهای ناامیدکننده خسته نشوند تا کار به یک جایی برسد. اگر با دو تا حرف ناامیدکننده شما بخواهید ناامید بشوید، معلوم میشودکه خودتان هم عمیق نبودهاید.
باید هزینه اش را بپردازند…
مثلاً در جهان عرب یک جریانی هست به نا «تطبیع» به معنی طبیعی کردن. جریان تطبیع در جهان عرب یک جریان خیلی جدی است؛ به معنای طبیعی کردن روابط با اسرائیل، که بسیاری از روشنفکران جهان عرب و رسانههایشان و شخصیتهای سیاسیشان در این جریان کار میکنند. در مورد همین جریان تطبیع سعی کنید اطلاعات موثّقی گیر بیاورید. در همین جریان غزّه که طرف بیاید کل ۲۲ روز جنگ را مقاله بنویسد علیه حماس و در دفاع از مبارک. یک فضایی هست که اینها جرئت میکنند چنین وقاحتی به خرج بدهند دیگر. مثلاً عبدالرحمن الراشد که سردبیر الشرق الاوسط است و مدیر شبکه العربیه؛ سران عرب هم ازش پشتیبانی قوی میکنند، کلی آدم را هم دور خودش جمع کرده است. مقالههای الشرق الاوسط را نگاه کنید. یک معاونی دارد به نام طارق حمید که یک فحّاش به معنای واقعی است. از همان روز اول جنگ در مقالههایش فحّاشی کرده به سید حسن نصرالله، به ایران، به حماس، رسماً! روزنامه النّهار همینطور، القبس همینطور. اینها در جنگ ۳۳ روزه هم مواضعشان همین بود. ما باید برای اینها پرونده بسازیم. باید برای آقای الراشد برنامهریزی کنیم که تا سال دیگر آنقدر اذیت بشود و آنقدر آبرویش برود که دیگر کاملاً حذف بشود از فضای رسانهای جهان عرب. باید برای اینها پروژه داشته باشیم. باید ۲۰۰ تا مقاله علیهاش بنویسیم مثلاً. اینها عملی است.
باید برای اینها طراحی بشود. باید همه اینها را بشناسند. اگر این ارتباطها برقرار شد، مثلاً اعلام میکنیم هر هفته یکی از خائنین به شهدای غزّه را معرّفی خواهیم کرد. لااقل در ۲۰ دانشگاه اصلی جهان اسلام، در تهران، مصر، فلسطین، مراکش، هر هفته یکی از خائنین معرفی بشوند و پروندهشان رو بشود. یک تراکت در تیراژ ده هزار تا در دانشگاه پخش بشود. مثلاً خائن شماره یک: عبدالرحمن الراشد، خائن شماره دو: حسنی مبارک، خائن شماره سه: العُتیبی (نویسنده فلان جا).
اینها میبینند که ضربه میزنند و هزینهاش را نمیدهند و نفع میبرند. یعنی ملک عبد الله میگوید تو یک مقاله علیه سید حسن نصرالله بنویس، یک ویلا بهت می دهم. همینطوری است دیگر، ساپورت مالی می کنند. می بیند هرچه فحش داده، به غزّه، به حماس، به حزب الله، به ایران، نه تنها ضرری نکرده، بلکه سود هم برده است. خب، شما باید برایش هزینه ایجاد کنید .
در ایران هفتاد میلیونی که اینهمه نیروی حزب اللهی دارد-. چند نفر آمدند در فرودگاههای مختلف کشور؟ از مشهد و بوشهر و رشت و کرمان تا تهران و… یک هفته رفتند شبانهروزی آنجا. حالا بگویند: آقا من هفتهای نیمساعت وقت میگذارم برای اینکه العربیه را اذیت کنم. هرکدام از اینها بگوید من دو نفر دیگر را هم هماهنگ میکنم. اینها باید گسترده بشود. نه اینکه یک نفر برود آقای مبارک را ترور کند! شما یک لشکر صدهزار نفری، ۵۰۰ هزار نفری در جهان اسلام تشکیل بدهید که یک تکان معمولی به خودش بدهد، یک موج اساسی ایجاد کند (نه این که یک جماعت ۵۰۰ نفره که این ۵۰۰ نفر خودشان را هم بکشند موج ایجاد نشود). جهان اسلام باید از مزیّت نسبی خودش در این عرصه استفاده بکند، که نمی کند. یک و نیم میلیارد جمعیت است.
استراتژی سطل آب
امام استراتژیاش چه بود؟ میگفت هر کسی یک سطل آب بریزد. شما باید این استراتژی را منتقل کنید. باید به این راهبرد برسید که ما میخواهیم یک کاری بکنیم که هر مسلمانی در هفته نیم ساعت برای فلسطین وقت بگذارد و هزار راهکار داشته باشد. هر کس، هر توانی که دارد. از یک بچه پنج ساله، شما باید طرح برایش داشته باشید، که مثلا بیا برای غزه نقاشی بکش، تا وزیر ارشادش، تا کارگردان سینما تا …
همین استراتژی سطل آب. امام خیلی جملهی استراتژیک حکیمانهای گفتهاند؛ با همین یک جمله، هم دشمن را تحقیر کردهاند، هم روش دادهاند، هم مزیت نسبی مسلمانها را یادآوری کردهاند و قدرت مسلمانها را بهشان نشان دادهاند.
هر کسی کار خودش…
مثلاً من یک معلم دبستان هستم در سودان، چه کار میتوانم برای حمایت از غزه بکنم؟ باید برای او هم طرح داشته باشید. مثلاً تو برو برای بچههای کلاست مسابقه نقاشی غزه برگزار کن؛ تو هم در مالزی این کار را بکن، تو هم در فیلیپین، تو هم در کانادا. نتیجهاش را هم بیاورید در این سایت. این مثلاً یک موج است، ولی همه باید شریک بشوند. کارهای کوچک و عملی و هدفمند و مستمر تعریف بشود.
هر کس در دانشگاه، هر جا هست، باید به تناسب کار خودش، کار کند. ما نباید مبارزه را از زندگی عادی جدا کنیم.
مثلاً دانشجوهای فنی بروند توی خط این که خط تولید موشکهای دستساز طراحی کنند، که اگر اینها میخواهند جلوی قاچاق سلاح به غزه را بگیرند، ما مثلاً به یک تکنولوژی نظامی پرتابل برای گروههای پارتیزانی چریکی برسیم. از بچههای برق و و الکترونیک هم بیایند در حوزه جنگ الکترونیک کار کنند. جواب میدهد این کارها. چند تا بچههای شیمی و متالورژی هم بیایند بگویند آقا ما میخواهیم یک چیزی بسازیم که حتی اگر شش سال دیگر هم محاصره طول بکشد، اینها با مثلاً پودر رختشویی هم بتوانند موشک درست کنند.
از این گرفته تا این که برای دانشجوی زبان اسپانیولی هم طرح داشته باشیم که تو هم این کارها را میتوانی بکنی: یک وبلاگ اسپانیولی این طوری بزن، اینها را بگذار روش، برو توی این وبلاگهای اسپانیولی کامنت بگذار و… ولی متأسفانه همه میخواهند یک کار خیلی گندهی عظیمی بکنند؛ هیچ کس آن کار را هم نمیکند! یک کاری میخواهیم بکنیم که کارستان باشد. در حالی که کار کارستان همین است، هر کس یک سطل آب بریزد.
این جبهه فرمانده دارد!
هی ما میگوییم: ای رهبر آزاده! آمادهایم آماده! آقا میگویند: خیلی خوب، پیام من این است. باز ما میگوییم: ای رهبر آزاده! آمادهایم آماده!
آقا شیخ الازهر را نام میبرند. بعد میبینی از همان کسانی که میخواهند برای فلسطین خودشان را بکشند، بروند غزه شهید بشوند -چون آقا فرمان جهاد نظامی داده و هیچکس هم نفهمیده، فقط ما فهمیدهایم- یک کلمه علیه این شیخ الازهر در این بیست روز در نمیآید. در حالی که خطش را آقا داده است!
به جای این که از بالا یک حرکتی بیاید، همه را سازماندهی کند، یک حرکت از پایین به بالا باید شکل بگیرد. هرکس بر مبنای مزیّت نسبی که دارد، و امکاناتی که در اختیارش هست، یک کاری را شروع کند. بعد اینها به همدیگر خواهند رسید. نه این که اوّل همه جمع میشوند با همدیگر، بعد انشعابها یکی یکی شروع میشود! البته این نافی این نیست که بچه ها دور هم جمع بشوند؛ ولی یک چیزی باید باشد که این ها دور هم جمع بشوند. چند تا آدم خالیالذهن بنشینند دور هم، خب هیچی از تویش در نمیآید. هزار تا صفر را با همدیگر جمع کنی چه فایده دارد؟! ۱۵ هزار تا را جمع کنی…؟! اوّل از صفر بودن باید در بیاییم.
کار کیلویی، کار مثقالی
کار… کار … کار… فمن یعمل مثقال ذرهٍ خیراً یره. ترازوی زندگی انقلابی، ترازوی دیجیتال است. ما همهمان آدمهای باسکولایم! کمتر از باسکول، اصلاً در مراممان نیست. باید مثلاً یک کاری انجام بدهیم که ده تن وزنش باشد. مثقالی حاضر نیستیم. نگاه قرآنی، نگاه مثقالی است. شما مثقالی کار کنید، خلوص هم داشته باشید، این جواب میدهد. ما میگوییم: حالا من بروم توی یک وبلاگ کامنت بگذارم؟ یعنی چی!
در هر صورت، یک کار درستِ مدبّرانهی بصیرانهی خالصانهی کوچک، یک دفعه موج برمیدارد و خدا به آن برکت میدهد. ما می خواهیم برای خدا کار بکنیم، ولی به روشهای مهندسی! با محاسبات مادّی و عادّی. ما می گوییم: جهاد! خب جهاد، اصلِ اوّلش ایمان به غیب است. ما میگوییم یک کاری باشد که از بای بسم الله تا تای تمت، همهاش را ما محاسبه کرده باشیم. این که شد تفکر مادّی! پس ایمان کجاست؟ توکل کجاست؟ اخلاص جایگاهش کجاست؟ اگر آرمانهایمان از آن جنس است، روشهایمان هم باید آن جنسی باشد. روش ها کاملاً پروژهای شده، کاملاً مهندسی. محاسبه میکنیم که اگر این کار را بکنیم، آن اتفاق خواهد افتاد. جالب این که محاسباتمان هم، باز جواب نمیدهد! تکلیفمحور نیستیم. میخواهیم وجدان یا هیجان خودمان را ارضا کنیم، بیشتر از آن که بخواهیم یک کار واقعی انجام بدهیم. مشکل اساسیمان این است.
استفاده از قابلیتها
شما باید بروید اطّلاعات جمع کنید. مثلاً ترکیه در ماجرای غزه، خیلی از خودش قابلیت نشان داد. چهار تا دانشجو که ترکی بلدند، بسم الله! یک سری توانها را ما باید به دست بیاوریم. ترکها بروند متمرکز بشوند، روی ترکیه، روی آذربایجان کار کنند. عربی بلد نیستیم، برویم عربی یاد بگیریم. آنهایی که انگلیسی بلدند، بروند در وبلاگهای انگلیسیزبان مسلمانهای دنیا کار کنند. از اینها خیلی چیزها در میآید.
شما باید یقهی وزارت خارجه و سازمان فرهنگ و ارتباطات را بگیرید. [مثلاً بگویید:] آقا مسئول میز ترکیهات را بفرست اینجا، ما یک سری جلسات داریم. مسئول میز ترکیه -کسی که چهار سال، ده سال، در این حوزه کار کرده- مطمئناً یک ساعت حرفِ نابِ کاربردیِ هیجانانگیز برای شما خواهد داشت. یک ساعت ترکیه را برای شما توضیح بدهد. حزب عدالت و توسعه چیست؟ اربکان کیست؟ اردوغان کیست؟ در استانبول چه خبر است؟ در آنکارا چه خبر است؟ دانشگاههایشان چیست؟ از اینها اطلاعات بگیرید.
تجلیل
بعضی موقعها شاید شما بتوانید یک لیستی فراهم کنید از مثلاً روشنفکرها و رسانههایی که در کشور های مختلف اسلامی در ماجرای غزه عملکرد خوبی داشتهاند. بروید از کلّ اینها تجلیل کنید. اینها خودش فضاسازی میکند. در لبنان، این آقای طلال سلمان، یک نفره ایستاده و در مقابل همهی رسانههای مشهور جهان عرب شمشیر میزند. یکی این و یکی فهمی هویدی که مواضع نزدیک به حماس و حزب الله دارد. یک «دستت درد نکند» به اینها بگویید. به آقای طلال سلمان بگویید ما مثلاً یک «هفتهی طلال سلمان» در دانشگاهمان برگزار کردیم؛ چند تا از مقالههایت را به مردم دادیم، عکست را زدیم همه دیدند، یک نفر از بچههای حزب الله لبنان را آوردیم سخنرانی کرد دربارهی تو -حتی نمیگویم دعوتش کنید که برایتان خرج داشته باشد-.
حرکت تاوان
این حرکتها باید راه بیفتد. یعنی محسن و مُسیء نباید پیش شما یکی باشد. در پیام دوم آقا هم آمده بود که سرنوشت خائن باید مثل سرنوشت یهود بنیقریظه باشد؛ که همهشان را گردن زدند. یعنی فضایی ایجاد کنیم که نفرت از اینها، به این حد برسد. حتی اگر حذف سیاسی و فیزیکی هم نشدند، در جهان اسلام واقعاً به این حد برسند. آدمی مثل ملک عبدالله، مثل پادشاه اردن، مثل این مردک حسنی مبارک.
از این وقیحتر، در کل تاریخ بشر وجود دارد؟ که تا بیستمین روزی که دارند بچههای زیر شش سال را قتل عام میکنند، حالا این چهار تا عرب را هم که میخواهند دور هم جمع بشوند یک چایی بخورند، میگوید حق ندارید چایی بخورید، چون ممکن است این تصوّر ایجاد بشود که شما در ذهنتان یک حمایتی از ملّت غزه هست! مگر اینها چه کار کردند در کنفرانس قطر؟ جمع شدند چایی خوردند و رفتند! تمام تلاشش را کرد که جلسه رسمیت پیدا نکند، و پیدا هم نکرد. اینها در نهایت باید تاوان پس بدهند. عنوانش مثلاً همین باشد: حرکت تاوان. جنبش تاوان در جهان اسلام. باید این را هزینهمند کنیم. این خط را در هر کشوری ارتباطات داشتید، توانستید هدایت کنید، شارژ کنید، به یک جایی میرسد.
باید تاوان ایجاد بشود. خانم شیرین عبادی باید تاوان برایش ایجاد بشود. خود دفتر تحکیم هم همینطور. آن مقالهنویس اسرائیلی، بیانیه نوشته، که آنهایی که میگویند باید هر دو طرف را محکوم کرد، از قاتلین اسرائیلی هم پست ترند (آن اسرائیلی هم لجش گرفته از دفتر تحکیمیها!). خب، این ها اگر تاوانش را ندهند، اگر آبرویشان نرود، دفعهی بعد پرروتر میشوند. شما اصلاً یک جشنوارهی طنز برگزار کنید، فقط برای همین یک بیانیهی دفتر تحکیم. یک جشنوارهی پوستر برگزار کنید. بیانیههای تشکّلهای دانشجویی اروپا را بگذارید کنار همینها. خود سازمان ملل را که دیگر چیزی از آن نباید باقی بگذارید. ۳۰۰ تا کودک زیر شش سال کشته شدند. سازمان ملل هم سکوت کرده. شب آخر بانکیمون، رفته تلآویو، ضیافت شام لیونی!!
تا جایی که می توانید خودتان کار کنید. تا جایی هم که می توانید خط بدهید تشکّل های همتراز شما کار بکنند.
مطالبه
اگر در توان شما نیست، مطالبه کنید. از هنرمندها، از رسانهایها، از مدیران فرهنگی. مطالبهی جدّی کنید. بیست سال است در جمهوری اسلامی فیلم راجع به فلسطین ساخته نشده. (راجع به خیلی چیزها ساخته نشده، مثلاً تاریخ انقلاب. راجع به خیلی مفاهیم ارزشی ساخته نشده، ولی یکیاش هم همین مسأله فلسطین است.) آقای احمدینژاد میگوید هولوکاست، خب در عملکرد دولت خودت کو؟ کارهایی که بدنه فرهنگی دولت کرده چه بوده؟ «چند تا پوستر زدیم»! پوستر را که بچه های مسجد نازیآباد هم زدهاند! خب پس وزارت ارشاد چه کار میکند؟ سازمان فرهنگ و ارتباطات چه میکند؟
حج
از حاجیهای امسال بپرسید، میگویند ما بیست، سی روز حج بودیم، یک اپسیلون راجع به فلسطین مطلب نشنیدیم، نه از ایرانی، نه از غیرایرانی. آنوقت جالب این است، بلافاصله بعد از حج، تهاجم غزه اتفاق میافتد. حج، ظرفیت عجیبی دارد. آقای مسئول! چه کارکردی برای مسئلهی فلسطین در حج؟! آن موقع که اوج محاصرهاش هم بود…
مبارک و ملک عبدالله اجازه ندادند امسال هیچ کاروان فلسطینی به حج اعزام بشود. این حسابشده بود. شما این همه ظرفیت عظیم حج را ناکار گذاشتی. اینها باید بیایند جواب پس بدهند. در حج، دو سه ملیون مسلمان حضور دارند. یک اپسیلون از اینها فریاد برنیامد، که همهشان دارند فقط شیطان کوچک را ریگ می زنند. اگر حجمان واقعا حج بود، چرا بعد از آن، اینچنین اتفاقی افتاد؟
تحریم محصولات اسرائیلی
شما میگویی نستله، دانشجوهای صنایع غذایی، بیایند بگویند ما یک چیزی میسازیم که همهی خواص آن را داشته باشد. اسراییلی هم نباشد. بابا ما انرژی اتمیش را ساختیم، این را چه طور نمیتوانیم بسازیم؟! خب اینها مسخره است دیگر! حتی موبایلش. این هم موضوع خوبی است: خودکفایی از صنایعی که به صهیونیسم وابستهاند. همین را جشنواره کنید. فراخوان بدهید، به بحث بگذارید. هرکس در رشتهی خودش پیشنهاد کند. بنده رشتهام شیمی است، میروم یک چیزی اختراع میکنم که مثلاً بمب فسفری را خنثی کند. یا مثلاً یک دفعه اعلام بشود دویست تا پایاننامهی دانشجویی در دانشکدههای فنی و پزشکی و علوم انسانی ایران برای پاسخگویی به نیازهای واقعیای که در بحران غزه رو شد، دارد انجام میشود یا عناوینش تصویب شده. خود اینها الگو میدهد. خبرش بلافاصله گسترش پیدا میکند. PressTV، العالم، بیایند گزارش بگیرند. جنبش نرمافزاری هم هست. جنبش نرمافزاری که فقط حرفهای صدتا یک غاز قلمبهسلمبه راجع به سنت و مدرنیته نیست.
Sorry. No data so far.