هر قسمت از سریال “به کجا چنین شتابان؟” که پخش می شود از شادی فراوان مثل فنر از جایم در می روم اما درعین حال بغض سنگینی گلویم را می فشارد. فلسفه این بغض این است که چرا سالیان سال، متصدیان رسانه ملی با غفلتشان، خیانت کردند و درحالیکه می توانستند اینقدر ساده و شفاف و جذاب فسادها و دردهای آشکار جامعه و مردم را به نمایش دهند و به نقد کشند در برابر آن ها لب فروبستند؟!
آقایان ضرغامی و لاریجانی و معاونانشان باید توضیح دهند که به چه مجوزی در این سال هایی که “گذشت” این همه سرمایه و منابع بیت المال را به حلقوم مشتی بی سر و پا ریختند که بیایند نود شب لودگی کنند، مردم را با لغویات سرگرم سازند و دست آخر “نه غلام” و “میشه بسه!” و تحقیر روستایی و شهرستان نشین و تقدیر از قشر بورژوای بالای شهرنشین و تبدیل به الگو و هنجار کردن سبک زندگی آنان را به مردم حقنه کردند.
آنقدر این غفلتها شد، آنقدر ساده انگاری شد، آنقدر صدا و سیما تلوتلو خورد که حالا وقتی کارگردان حزب الهی به کجا چنین شتابان قصد ساخت یک سریال دارد می بیند او است و هزاران مشکل و پیام بنیادینی که روی زمین مانده و صدا و سیما تاکنون هیچ اعتنایی که به آنها نداشته هیچ بلکه عملا بسیاری از آن مشکلات و مفاسد را به عنوان “ارزش” و “هنجار” به خورد مخاطب می داده است و دقیقا به همین خاطر است که شاهد هستیم کارگردان در هر قسمت از این سریال چند ده قسمتی انبوهی از پیامهای نو و رنج های اساسی و درعین حال مغفول جامعه را مسلسل وار به نمایش می گذارد.
شما ببینید در چند برنامه از هزاران سریال و تله فیلم زسانه ملی این دردها به نمایش گذاشته شده است: تاثیر ماهواره و بازیهای رایانه ای روی کودکان، دروغ بودن هولوکاست، تاثیر مال حرام روی زندگی شخصی، مافیای اقتصادی، فساد بانکها، رسانه های مافیایی، ساده زیستی و رفاه زدگی، بلوغ زودرس، قانونگرایی تمام نهادها، مطالعه، احترام به والدین و نحوه برخورد پدر و مادر به فرزندان، عشق های ماتیکی، تمجید از ارزشها و اسطوره های ایرانی-اسلامی و…
نگارنده در این مجال بر آن نیست که نمره ممتازی به کیفیت و نحوه ساخت و انتقال پیام این سریال بدهد -که البته در آن زمینه ها نیز این سریال رتبه قابل قبولی را از آن خود می کند- بلکه مراد آنجاست که “به کجا چنین شتابان” به صورت عینی بر ما روشن ساخت که با یک سریال چه مضامین و چالش های فوق العاده با اهمیتی را می توان به تصویر کشید که البته تاکنون نشده بوده و به جای آن تلویزیون ما پرشده بوده از شمس العماره ها و شبهای برره و نود و آشپزباشی ها و…
از ابوالقاسم طالبی باید تشکر کرد که انصافا خط شکنی کرد. از سید عزت الله ضرغامی نیز بخاطر انجام این “وظیفه” که سالها به تاخیر افتاده بود باید تقدیر نمود. امیدواریم بعدها درباره رسانه ملی قضاوت نشود که”به کجا چنین شتابان”، صرفا یک اتفاق بود و ابوالقاسم طالبی اولین و آخرین کارگردانی که این شاهکار را انجام داد.
Sorry. No data so far.