مادرش زولبیا دوست داشت و پدرش بامیه.
نیم کیلو بامیه خرید و نیم کیلو زولبیا و رفت خانه.
کلید انداخت ، در را باز کرد و رفت سمت آشپزخانه.
وسایل سفره افطار را آماده کرد. همه چیز را سر جایش گذاشت.
زولبیا، بامیه، پنیر، نان، سبزی و گردو. نشست سر سفره.
دو قاب عکس را آورد. یکی کنار زولبیا و دیگری کنار بامیه.
چهارشنبه 18 آگوست 10 | 12:23
سفره / داستانک
مادرش زولبیا دوست داشت و پدرش بامیه. نیم کیلو بامیه خرید و نیم کیلو زولبیا و رفت خانه.
اخرین اخبار
- در مورد لکسوس NX چه میدانید؟
- سویق خوب از کجا بخریم؟
- بررسی چند بانک برتر تست ریاضی تجربی
- معرفی انواع لایت باکس تبلیغاتی
- چرا باید شارژ آپارتمان پرداخت کنیم؟
- ۸ مزیت خرید هاست حرفه ای برای کسب و کار شما
- اهمیت استفاده از تریلی تراکتور
- مجتمع فنی تهران نمایندگی انقلاب
- چرا این دادگاه علنی نیست؟
- استاد امجد آن روز کجا؛ محمود امجد امروز کجا؟!
- آیا سونوگرافی ضرر دارد؟
- روزنامه دیگر برای خواندن نیست!!!
- انواع یراق آلات و کاربرد هر کدام از آنها در یک مقاله
- بهترین مشاورین املاک برای پیش خرید پروژه نارنجستان را چگونه انتخاب کنیم؟
- بازدید مشاور رئیس جمهور و دبیر شورای عالی مناطق آزاد کشور از پروژه آرش مال
- بهترین شرکت ها برای اجرای نمای خشک در ایران
- آنچه که باید در مورد صادرات پسته ایرانی بدانید
- از شعارهای ۵۷ تا آروم نمیگیگیریم
- «مشق خون» در سالگرد شهید شهریاری+نماهنگ
- ۹ راه برای احیای مبل قدیمی
پربازدیدترین
Sorry. No data so far.