خلاصهای از بیانات رهبر انقلاب در دیدار كارگزاران نظام – ۷ رمضان ۱۴۳۱
رمضان، ماه توبه
در دعاهائى كه چه در صحيفهى مباركهى سجاديه، چه در بقيهى دعاهاى مأثورِ براى ماه رمضان وارد شده است، صفاتى براى اين ماه ذكر شده كه هر كدام از اين صفات و خصوصيات، قابل تأمل و تدبر است: «شهر التّوبة و الانابة»، «شهر الاسلام»، كه در دعاى صحيفهى مباركهى سجاديه است. مراد از اسلام هم همان چيزى است كه در آيهى شريفه آمده است: «و من يسلم وجهه الى اللَّه و هو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقى». اسلام الوجه للَّه، يعنى دل و جان را تسليم كردن؛ در مقابل ارادهى الهى و حكم الهى و شريعت الهى، رام قرار دادن. «شهر الطّهور». طهور يا به معناى پاك كننده است – يعنى ماهى كه در آن، عنصر پاك كنندهاى وجود دارد كه به انسان طهارت و پاكيزگى ميدهد – يا به صورت مصدر ذكر ميشود؛ يعنى شهر پاك شدن از آلودگىها و از آلايشها. «شهر التّمحيص». تمحيص يعنى خالص شدن. فلز قيمتىِ آميختهى با فلزهاى ناهمذات را وقتى كه در كوره ميگذارند – مثلاً طلا را – اين را تمحيص ميگويند. يعنى جدا كردن ذات پاكيزهى انسانى از ناخالصىها و ناپاكىها. اينها خصوصياتى است كه دربارهى اين ماه ذكر شده است.
به نظر انسان اينجور مىآيد كه ماه رمضان در بين ايام سال و ماههاى سال، حكم اوقات نماز را دارد در شبانهروز… نفسكش روح انسانى و روح ملكوتى انسان است؛ فرصتى است كه با اين رياضت طولانى يكماهه، نفس از تختهبند عوامل مادى كه ما را احاطه كرده است، خلاصى پيدا كند، نجاتى پيدا كند؛ يك نفسى بكشد، نورانيتى پيدا كند. شارع مقدس، ماه رمضان را براى اين قرار داده است. خوب، اين فرصتى است.
دیگران عيب ما را بايد به ما بگويند
ما همين طور كه داريم حركت ميكنيم، غالباً اينجور هستيم كه از كار خودمان، از خطاى خودمان، از تقصيرى كه ميكنيم، غفلت ميكنيم؛ توجه نميكنيم به اشكالى كه در كار خودمان وجود دارد. اين خود، هم خود شخصى است، هم خود جماعى؛ ملت خودمان، حزب خودمان، جريان خودمان، جناح خودمان. هرچه كه به خود انسان ارتباط پيدا ميكند، عيوب آن غالباً مورد غفلت قرار ميگيرد؛ لذا ديگران عيب ما را بايد به ما بگويند. اگر خودمان ميفهميديم و اصلاح ميكرديم، نوبت نميرسيد به ديگران؛ احتياج نبود كه ديگران به ما بگويند.
خوب، اين براى كارگزاران وظيفهى لازمترى است. يعنى من و شما كه در بخشى از كارهاى كشور مسئوليتى داريم يا تأثيرى داريم، در يك حوزهى خاص اجتماعى نفوذى داريم، وظيفهمان در امر استغفار و توبهى الى اللَّه و انابهى الى اللَّه سنگينتر است؛ خيلى بايد مراقب باشيم. گاهى حتّى در زيرمجموعهى من و شما يك تخلفى صورت ميگيرد؛ اگر به نحوى اين تخلف مستند به ما باشد، ما مسئوليم.
همه، بخصوص كارگزاران، بايد اين دعا را بخوانند
غالباً وقتى گفته ميشود تقوا، پرهيزگارى، ذهن انسان ميرود به رعايت ظواهر شرع و محرمات و واجباتى كه دم دست ماست … البته اينها مهم است، همهاش مهم است؛ ليكن تقوا ابعاد ديگرى هم دارد كه غالباً ما از اينها غفلت ميكنيم. در دعاى شريف مكارم الاخلاق يك فقرهاى در توضيح اين ابعاد ديگر هست… از خداى متعال درخواست ميكند كه پروردگارا! مرا با زيور صالحان زيور بده و با لباس پرهيزگاران ملبس كن… لباس پرهيزگاران در گستردن عدالت … در فرو بردن خشم … در فرو نشاندن آتش؛ اينها تقواست. افرادى كه از شمايند، اما جدا شدند، سعى كنيد اينها را گرد بياوريد … اين دعا، بسيار دعاى مهمى است. من عقيدهام اين است كه همه، بخصوص كارگزاران، بايد اين دعا را بخوانند و در مضامينش دقت كنند.
جذب حداكثرى، دفع حداقلى
ما عرض كرديم جذب حداكثرى، دفع حداقلى. البته معيار و ميزان، اصول و ارزشهاست. انسانها از لحاظ ايمان در يك حد نيستند. ما در بين خودمان آدمهائى داريم ضعيفالايمان، آدمهائى داريم كه ايمانشان قوىتر است. بايد راه بيائيم. نميشود ضعيفالايمان را دفع كرد، نميشود فقط به كسانى چشم دوخت كه قوىالايمانند؛ نه، ضعفا را هم بايد در نظر داشت. كسانى كه خودشان را قوى ميدانند، آن كسانى را كه ضعيف ميدانند، ملاحظه كنند، مراعات كنند، دفع نكنند. آن كسانى كه جزو مجموعه هستند، ليكن بر اثر اشتباه و غفلت كنار افتادند، جدا افتادند، اينها را به خود بياورند؛ اينها را نصيحت كنند، دلالت كنند، راه را به آنها نشان بدهند، آنها را برگردانند.
ما حرفمان همان حرف است
دربارهى قضاياى كنونى كشورمان آقاى رئيس جمهور گزارش خوب و مبسوط و مشروح و مفيدى دادند. اگر بخواهيم قضاياى كنونى كشورمان را تحليل درست بكنيم و در تحليل، به خطا دچار نشويم، بايد از اينجا شروع كنيم كه يك جبههبندى قديمىاى بين ايران اسلامى و بين يك مجموعهاى وجود دارد. از عمر اين معارضه و منازعه و جبههبندى، سى و يكى دو سال ميگذرد؛ جديد نيست. البته اين جبههى مقابل ما تغييراتى هم ديده، ولى ما تفاوتى نكردهايم. ما حرفمان همان حرف است، اصولمان همان اصول است، راهمان همان راه است. يك خطى را با سرعت گرفتيم، داريم حركت ميكنيم.
جبههى مقابل ما نسبت به قبل دچار ضعف است
اهداف، از اول هم در فرمايشات امام و در پايههاى انقلاب، مشخص و معلوم بوده است… ليكن جبههى مقابل تغييراتى داشته است، كم و زياد شده؛ كسانى بودند، خارج شدند؛ كسانى نبودند، داخل شدند. امروز در اين جبههبندى، دو پديده به چشم ميخورد: يك پديده اين است كه طرف مقابل ما، جبههى مقابل ما نسبت به قبل دچار ضعف است؛ يعنى حركت جبههى مقابل، حركت به سمت نزول بوده است؛ ضعيف شده است. پديدهى دوم اين است كه جبههى ما به سمت قوّت است؛ يعنى حركت ما حركت رو به تقويت بوده. اين دو پديده، دو پديدهى قابل استدلال است؛ يعنى حرفِ شعارى نيست، متكى به واقعيات است.
جبههى مقابل يعنى چه؟
يك نكتهى كوتاهى را من در مورد جبههى مقابل عرض بكنم. جبههى مقابل يعنى چه؟ تبليغات آن جبهه به خودش اسم «جامعهى جهانى» گذاشته، كه اين يك دروغ بزرگى است؛ به هيچ وجه جامعهى جهانى نيستند؛ يك تعداد معدودى از كشورها هستند. محور اصلى دشمن هم عبارت است از رژيم صهيونيستى و كشور ايالات متحدهى آمريكا؛ بقيه يا از لحاظ سياستها تابعند، يا دچار رودربايستىاند، يا دچار ضعف مفرطند و كارى نميتوانند بكنند. عدد زيادى بر محور اين دو عنصر اصلى مجتمع نيستند؛ نه امروز، نه سالهاى گذشته. ادعاها را رها كنيد؛ واقعيتها اين چيزى است كه عرض ميكنم.
ملاك دشمنی چيست؟
خوب، ملاك چيست در اينكه ما اين دو تا دولت را يا اين دو مجموعه را مخالفين اصلى خودمان در اين جبههبندى ميدانيم؟ اين مخالفت چيست؟ ببينيد، دو جور مخالفت است: مخالفتهاى بنيانى، مخالفتهاى سطحى. مخالفت بنيانى، مخالفت با موجوديت است؛ يعنى دو كشورى كه موجوديت يكديگر را قبول ندارند. در مورد رژيم صهيونيستى وضع ما اينجورى است. ما موجوديت رژيم صهيونيستى را قبول نداريم؛ ما معتقديم اين رژيم يك رژيم جعلى است، يك رژيم تحميلى است، يك عارضهى زشت در طبيعت منطقهى خاورميانه است، كه اين عارضه هم بلاشك از بين خواهد رفت. آن رژيم هم با موجوديت نظام اسلامى مخالف است.
در مورد آمريكا: نگاه ايالات متحدهى آمريكا به نظام اسلامى، نگاه نفى موجوديت است؛ اين را در طول سالها كاملاً فهميديم. البته خودشان ميگويند نخير، تغيير رفتار. تغيير رفتارى كه آنها ميگويند، اگرچه هميشه هم روى آن پافشارى ندارند، معنايش نفى هويت است. يعنى آن رفتارهاى اصلىاى كه شاخص اسلامى بودن است، بايد تغيير پيدا كند. ما هم نگاهمان به آمريكا، نفى موجوديت استكبارى آمريكاست؛ والّا رژيم آمريكا و دولت آمريكا يك كشورى است مثل بقيهى دولتها.
حركت جبههی دشمن به سمت ضعف و تنزل
اين جبههى مخالف در حال حركت به سمت ضعف و تنزل است. يعنى اگر با سى سال قبل از اين مقايسه كنيم؛ مقايسه كنيم وضع سياسى او را، وضع اقتصادى او را، وضع اجتماعى او را، نفوذ و حضور او را در دنيا، بوضوح خواهيم ديد كه تنزل كرده و رو به ضعف آمده است. در اين خصوص، مواردى را من اينجا يادداشت كردهام:
جبههى مقابل ما از عقبهى مردمى در دنيا بكلى محروم است. يعنى شما هيچ كشورى را پيدا نميكنيد كه مردم آن طرفدار رژيم ايالات متحدهى آمريكا يا رژيم غاصب صهيونيستى باشند. حتّى آنجاهائى كه دولتهايشان متعصبانه از اينها دفاع ميكنند، مردمشان نسبت به اينها مخالفند.
جبههى مقابل ما در وضع اقتصادى بدى قرار دارد. با همهى تلاشهائى كه كردند، هنوز نتوانستند اين بختك سنگين ركود اقتصادى و وضع بد اقتصادى را برطرف كنند.هنوز زير فشار اقتصادىاند. تدابيرى كه به كار گرفتهاند – تزريق پولهاى فراوان و هنگفت به مراكز مالى – افاقهاى نكرده است؛ هنوز در وضع اقتصادى بسيار بدى هستند.
در سياستهاى خاورميانهاى خودشان، چه در فلسطين، چه در سوريه، چه در لبنان، ناكام ماندهاند. اشتباهات فاحشى كه كردند، دولتمردان آنها را از حالت تصميمگيرى عاجز كرده است؛ يك حالت حيرتى دارند. حقيقتاً امروز آمريكائىها نميدانند در افغانستان چه كار بايد بكنند و چه كار خواهند كرد. بين خودشان اختلاف است.
حركت جمهوری اسلامی صعودى است
اين طرف قضيه، اين پديدهى دوم، عكس است. جمهورى اسلامى و نظام اسلامى در يك حركت صعودى دارد حركت ميكند. منحنى به سمت بالاست؛ در همهى قسمتها همين جور است. ما از لحاظ پيشرفتها وضع بسيار خوبى داريم. من چندى پيش در يك جلسهاى آمارى را نقل كردم – البته آمار فرنگىهاست – گفتم رشد پيشرفت علمى در ايران، يازده برابر متوسط جهان است؛ اين خيلى چيز مهمى است. البته اين معنايش اين نيست كه ما در پيشرفت علمى به سطح كشورهاى پيشرفتهى علمى رسيدهايم؛ نه، اين معنايش اين است كه حركت ما به سمت جلو، يك حركت شتابندهاى است
عقبهى نظام جمهورى اسلامى در بين كشورها بىنظير است. هر كشورى كه امروز مسئولين ارشد ما مسافرت كنند، با استقبال مردم، با هيجان احساسات مردم مواجه ميشوند؛ اين نسبت به هيچ كشور ديگرى نيست. اين مخصوص امروز هم نيست؛ از اوائل انقلاب همين جور بوده است.
تجربههاى سياسىمان، تجربههاى موفقى است. ما بعكسِ جبههى مقابل كه تجربهاش در خاورميانه شكست خورد، در عراق شكست خورد، در افغانستان شكست خورد، در مناطق مختلف شكست خورد، در هر جائى كه وارد شديم، تجربههاى ما موفق بوده. در همين جاهائى كه اسم آوردم، در آن حدى كه جمهورى اسلامى وارد شده است، وظيفهى خود دانسته است، موضعى گرفته است، اقدامى كرده است، ما با موفقيت همراه بوديم؛ اين را همه اعتراف ميكنند.
راهکارهای دشمن
من يك اشارهى گذرائى بكنم به آنچه كه دشمن انجام ميدهد. برنامههايش اينهاست: فشار اقتصادى، تهديد نظامى، جنگ روانى براى اثرگذارى بر روى افكار عمومى؛ هم در داخل كشور، هم در سطح بينالمللى؛ اينها كارهائى است كه دارند ميكنند. ايجاد اختلال سياسى و خرابكارى در داخل… در كنار همهى اين كارها، آمريكائىها شعار مذاكره را هم از دست نميدهند!
خرابكارىهاى داخلى مخصوص امروز نيست. در سال 82 بعد از قضاياى عراق – حملهى اشغالگران به عراق – اينجا در تهران چند روزى اغتشاش شد. آن زن سياهپوستِ مشاور رئيس جمهور آمريكا كه بعد شد وزير خارجهى او، صريحاً اينجور گفت: ما از هر اغتشاشى و شورشى در تهران حمايت ميكنيم؛ اين را صريح اعلان كرد… سال 88 هم نظائرش را، شبيهاش را، ديگر همه يادشان است، ملاحظه كرديد، ديديد.
مذاكرهى در سايهى تهديد و فشار، مذاكره نيست
اما در قضيهى مذاكره كه اين را زودتر از همه بگوئيم؛ بد نيست كه حرف مذاكره ميزنند. اين پيشنهاد البته جديد نيست. از قبل هم دولتهاى آمريكا به ما پيشنهاد ميدادند براى مذاكره؛ ما هم هميشه اين پيشنهاد را رد كردهايم. البته دلائلى وجود دارد، اما يك دليل واضح اين است كه مذاكرهى در سايهى تهديد و فشار، مذاكره نيست. يك طرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهديد بكند و فشارى بياورد و تحريمى بكند و يك دست آهنىاى را نشان بدهد و از آن طرف هم بگويد خيلى خوب، بنشينيم پشت ميز مذاكره! اين مذاكره، مذاكره نيست. اينجور مذاكرهاى را ما با هيچ كس نميكنيم. لذا آمريكا هميشه با اين چهره براى مذاكره وارد ميدان شده است.
ما اهل مذاكرهايم
ما اهل مذاكرهايم؛ اما نه با آمريكا. علت هم اين است كه آمريكا صادقانه مثل يك مذاكرهكنندهى معمولى وارد ميدان نميشود، مثل يك ابرقدرت وارد مذاكره ميشود. ما با چهرهى ابرقدرتى مذاكره نميكنيم. ابرقدرتى را بگذارند كنار، تهديد را بگذارند كنار، تحريم را بگذارند كنار، براى مذاكره يك هدف و نهايت مشخصى فرض نكنند كه بايد مذاكره به آنجا برسد… ما قسم نخوردهايم كه تا آخر مذاكره نكنيم؛ مذاكره نميكنيم، به خاطر اين عوارض است؛ به خاطر اين است كه اينها مذاكرهكننده نيستند؛ اينها ميخواهند زور بگويند.
میدان مقابلهی ما محدود به منطقه نخواهد بود
در قضيهى تهديد نظامى هم كه البته بعيد است چنين حماقتى را بكنند؛ ليكن اگر چنانچه چنين تهديدى به وجود بيايد، همه بايد بدانند كه ميدان اين مقابله فقط منطقهى ما نيست؛ ديگر ميدانش گستردهتر خواهد بود.
آنچه كه لازم است به آن توجه شود، اين است كه اين حملات، اين دشمنىها جديد نيست. و جمهورى اسلامى هم در مقابل همهى اينها تدابيرى دارد. در مقابل تحريم، خوشبختانه مسئولين تدابير بسيار مستحكم و خوبى گرفتند.
بايد توليد ملى را افزايش دهيم
ما بايد توليد ملى را افزايش بدهيم، تقويت كنيم؛ عادت كنيم به مصرف توليدات داخلى؛ عادت كنيم به بالا بردن كيفيت توليدات داخلى… من نميگويم واردات متوقف بشود؛ چون يك جاهائى لازم است كه واردات انجام بگيرد؛ اما واردات بايد مديريت بشود… البته مسئولين محترم دولتى به من گفتند كه قوانينى كه مجلس تصويب كرده، به ما اجازه نميدهد جلوى واردات را بگيريم؛ من خواهش ميكنم اين قضيه را حل كنند. اگر واقعاً قانونى وجود دارد كه دولت را ممنوع ميكند از جلوگيرى از واردات، اين قانون را اصلاح كنند.
خردمندى همراه با شجاعت
… خردمندى را به معناى ترس و گريز و عقبنشينى نبايد معنا كرد. خردمندى همراه با شجاعت. انبياء خردمندترين انسانها بودند… اما همين پيغمبر، بيشترين جهاد را، بيشترين مبارزه را، بيشترين خطرپذيرى را ميكند؛ يعنى شجاعت با عقلمدارى بايد همراه باشد؛ با عزم راسخ و بدون تزلزل، با نگاه به دوردستها و با حفظ اتحاد و همدلى.
اتحاد و همدلى بين مسئولين كشور يك فريضه است
من روى اتحاد تكيه ميكنم. اتحاد و همدلى بين مسئولين كشور يك فريضه است. تعمد در مخالفت با آن، امروز يك خلاف شرع است؛ بخصوص در سطوح بالا. همه به اين توجه داشته باشند. دشمن از اختلافات كوچك، يك مسئلهى بزرگ ميخواهد بسازد؛ نبايد بگذاريد. اينجور نيست كه هر اختلافى بين دو مسئول يا بين دو دستگاه، فاجعهاى باشد؛ نه، بالاخره ممكن است مجلس در يك زمينهاى جهتگيرىاى داشته باشد، دولت جهتگيرى ديگرى داشته باشد، عقايدشان، سلايقشان مختلف باشد؛ اينها فاجعه نيست. اما اين اختلافات را تبديل كردن به شكافهاى غير قابل پر شدن و زخمهاى غير قابل علاج، خطاى بسيار بزرگى است.
بىاعتماد كردن مردم نسبت به مسئولين بازی کردن طبق نقشه دشمن است
توجه به ترفندهاى دشمن و بازى نكردن طبق نقشهى دشمن. يكى از كارهائى كه دشمن ميكند، بىاعتماد كردن مردم نسبت به مسئولين است. ما بايد مواظب باشيم خودهامان جورى حرف نزنيم كه مردم به مسئولين كشور، مسئولين دولتى، مسئولين قضائى، مسئولين قوهى مقننه بىاعتماد بشوند؛ كه اين بىاعتمادى ناحق است؛ دشمن اين را ميخواهد. ما نبايد خودمان عمل كنيم. من مىبينم گاهى اوقات بىدليل، بىجهت در آمارهائى كه ارائه ميشود، خدشه ميشود؛ خوب، چرا؟ چرا در آمارها خدشههاى بيجا و بىمورد ميشود؟ آمارى است يك دستگاه مسئول دارد ميدهد، حرفش مسموع است.
گر در خانه کس است یک حرف بس است..