هر نظام اجتماعى داراى فلسفه و اندیشهاى کلى درباره زندگى است، چنان که هر نظامى مواجه با مشکلاتى است که از تطبیق عملى آن پیدا مىشود و حوادثى بر آن پیش مىآید که متناسب با طبیعت و کیفیت آثار آن در موقع اجرا و عالم واقعیت خارجى است، و همین طور هر رژیمى داراى راهحلهایى است که بهوسیله آنها با مشکلات و مسائل ناشى از اجرا و کیفیت قوانین خود روبرو مىشود و این دور از منطق و انصاف است که از رژیمى خواستار رفع حل مشکلاتى بشوند که بهوجود آورنده آنها نیست، بلکه عوامل پیدایش آنها در نظامى نهفته است که با آن رژیم در همه چیز اختلاف و تضاد دارد. منطق صحیح و عادلانه مىگوید: هرکسى که از یک نظام اجتماعى خواهان رفع مشکلات زندگى است باید نخست اصول آن نظام را در زندگى عملى به مورد اجرا در آورد و سپس وضع را ارزیابى کند و ببیند که آیا اصولًا این مشکلات بهوجود مىآید یا از پایه و اساس دگرگون مىگردد و از بین مىرود. و فقط در این صورت است که مىتوان از آن نظام اجتماعى براى رفع مشکلات اجتماعى ناشى از اجراى آن کمک و یارى طلبید.
اسلام نظام اجتماعى کامل و به هم پیوستهاى است که جنبههاى گوناگون آن آمیخته به یکدیگر است. اسلام نظامى است که در طبیعت اصول خود، اندیشهاش درباره زندگى و اداره امور، بهطور کلى با رژیمهاى غربى و نظامهاى موجود در سرزمینهاى ما اختلاف دارد. اختلافى که کلى، اصیل، و اساسى است. و بدون هیچگونه تردیدى نظام اسلامى در پیدایش مشکلات موجود در جوامع امروز هیچگونه نقشى نداشته و ندارد بلکه همه این مشکلات و گرفتارىها ناشى از طبیعت و چگونگى رژیمهایى است که در این جوامع حکمفرما بوده و اسلام را از میدان زندگى دور ساختهاند. ولى آنچه مایه شگفتى است، آن است که در قبال این مشکلات اسلام مورد بازخواست و سؤال قرار گیرد یا از آن راهحلهایى طلب شود یا نظریه آن در مورد کارها و امورى مورد پرسش قرار گیرد که در بهوجود آمدن آنها کوچکترین نقشى را بهعهده نداشته است. آرى مایه شگفتى است که اسلام در سرزمینهایى مورد بازخواست و سؤال قرار گیرد که نظام اسلامى در آن اجرا نمىشود، در این سرزمینها درباره مسائلى از قبیل: بانوان و پارلمان، کار و زن، اختلاط زن و مرد، مشکلات جنسى جوانان، سؤالاتى مطرح مىشود و عجیبتر آنکه کسانى این سؤالات را مطرح مىسازند که هرگز حاضر نمىشوند اسلام حکومت را بهدست بگیرد و بلکه از اینکه تصور مىکنند روزى ممکن است اسلام حاکم به سرنوشت جامعه گردد ناراحت مىشوند.
شگفتآورتر از این سؤالات، جوابهایى است که بعضى از رجال دین ابراز مىدارند و با اینگونه افراد درباره نظریه و حکم اسلام در اینگونه مسائل و قضایا آن هم در جامعه و سرزمینى که نظام اسلامى در آن اجرا نمىشود وارد بحث و گفتگو مىشوند.
اصولًا امروز اسلام چه کار دارد که بانوان به پارلمان بروند یا نروند. چرا از اسلام سؤال شود که اختلاط دو جنس چگونه است؟ و چرا از اسلام درباره کار کردن یا نکردن زن، نظریه خواسته شود و بهطور کلى اسلام در مشکلاتى که در یک جامعه غیراسلامى بهوجود آمده و محصول نظام موجود آن جامعه است، چرا دخالت کند. چرا مىخواهند این قبیل مسائل و نظایر آنها مطابق نظریه اسلام عملى گردد، در حالى که نظام اسلامى بهطور کلى از صحنه سیاست، از میدان نظام اجتماعى، از چهارچوب قوانین دولتى و از دایره زندگى مردم کنار گذاشته شده است.
ایدئولوژى اسلام یک ایدئولوژى تجزیهناپذیر است، یا باید همه اصول آن را بهکار برد یا باید دم از اسلام نزد. اینکه در پارهاى از امور درجه دوم و سوم نظر اسلام خواسته شود و در مسائل مهم و عمدهاى که اساس اجتماع و زندگى بر آنها استوار است توجهى بهنظر اسلام نشود، بازیچهاى بیش نیست و هیچ مسلمانى نباید آن را یک امر اسلامى تلقى کند یا به آن پاسخ بگوید. پس پاسخ هرگونه پرسشى درباره هر مشکل کوچک از مشکلات جوامعى که قوانین اسلامى را اجرا نمىکنند آن است که گفته شود: «نخست اسلام را در همه امور زندگى دخالت دهید و قوانین آن را اجراکنید، سپس نظریه آن را درباره مشکلاتى که بهوجود مىآید بخواهید. نه آنکه راه حل مشکلات ناشى از یک نظام ضداسلامى را از اسلام طلب کنید.»
اسلام مردم را به شکل خاصى تربیت مىکند و در میان آنان مطابق قوانین ویژهاى حکومت مىنماید و امور آنان را بر وفق اساس مخصوصى اداره مىکند و پایههاى اجتماعى و اقتصادى و احساس ویژهاى براى آنان بهوجود مىآورد و روى این حساب نخست همه اصول اسلامى را در نظام حکومت، در شئون قانون، و در قوانین تربیت اجرا کنید و سپس ببینید که آیا این مشکلاتى که از آنها سخن مىگویید بر جاى خود باقى مىماند یا خود به خود از بین مىرود. ولى پیش از اجراى کامل اصول اسلامى در
همه زمینهها اسلام با مشکلاتى که ناشى از یک جامعه غیراسلامى است چه کار دارد، اینها مشکلاتى است که جامعه سالم اسلامى هرگز آنها را به خود نخواهد دید.
نخست یک جامعه اسلامى که در آن قوانین و اصول اسلامى حکمفرما باشد تشکیل دهید و زنان و مردان را در خانه، مدرسه، اجتماع، با روش اسلامى تربیت نمایید و سپس همه تضمینها و تأمینهایى را که اسلام در زندگى براى همه مردم ضامن شده است عملى سازید و آن گونه عدالتى را که اسلام براى همه مىخواهد بهوجود آورید و آنگاه از بانوان بپرسید که آیا مایل هستند به پارلمان بروند یا آنکه با وجود این تضمینها و تأمینها دیگر ضرورتى براى اینگونه کوششها ندارند. آنگاه از بانوان بپرسید که آیا مىخواهند در فروشگاهها و ادارات کار کنند؟ بىشک جواب شما منفى خواهد بود زیرا مقتضیات و شرایط روحى و جسمى زن کار در خارج را ایجاب نمىکند. «1»
آنگاه از آنها بپرسید که آیا مىخواهند با مردان اختلاط پیدا کنند و خود را بیارایند و در معرض تماشاى همه بگذارند یا آنکه تربیت صحیحشان آنان را از انگیزههاى حیوانى و شهوانى، نظیر شهوات چهار پایان، دور نگه مىدارد. بىشک درک و احساس اسلامى آنان موجب شرم از خدا و دوریشان از فساد و تباهى خواهد شد.
گاهى اوقات گروهى مىگویند که در آینده بهعنوان اجراى قانون اسلامى، هر سال شاهد بریدن هزاران دست دزد خواهیم بود. این گروه دچار یک
اشتباه هستند و آنهایى که به این گروه پاسخ فقهى اسلام را مىدهند دچار دو اشتباه مىباشند. این هزاران دزدى که هر سال دستگیر مىشوند محصول جامعه اسلامى و نظام اجتماعى اسلام نیستند بلکه آنان همه فرآورده جامعه دیگرى هستند که اسلام را از زندگى عملى خود دور ساخته و به جاى آن نظامى را برقرار کردهاند که اسلام آن را به رسمیت نمىشناسد. آنها محصول جامعهاى هستند که اجازه مىدهد گروهى بهنام نیازمند و گرسنه وجود داشته باشد بدون آنکه فکر اساسى براى رفع مشکل آنان نموده باشد. جامعهاى که خوراک و پوشاک و مسکن میلیونها نفر را تأمین نمىکند و روح انسانى را پرورش نمىدهد و زندگى را به خدا و قانون الهى مرتبط نمىسازد.
لابد مىپرسید که پس جامعه اسلامى چگونه جامعهاى است؟ جامعه اسلامى جامعهاى است که خوارک و پوشاک و مسکن هر فردى اعم از کارگر، بیکار، نیرومند، ناتوان، سالم، مریض، زن و مرد در آن تضمین شده است و سالانه از سود درآمد هر کسى بیست درصد براى بیتالمال و اداره امور مردم و جامعه دریافت مىکند «1»، و اگر بیشتر از آن لازم شد بدون هیچگونه قید و شرطى به هر مقدار که دولت اسلامى صالح، براى حفظ و نگهدارى استقلال میهن و اداره امور جامعه لازم داشته باشد مىتواند از مردم دریافت کند.
آرى نخست احکام این نظام را اجرا کنید و سپس بنگرید که تعداد نیازمندان چقدر است و تعداد کسانى که با شکم سیر و قلبى آباد شده از ایمان به دزدى پرداختهاند چند نفر مىباشد.
و همین طور بعضىها نظریه اسلام را درباره مشکلات جنسى جوانان در جامعه منطبق با تعلیمات اسلامى سؤال مىکنند. اینها جوانانى را مىبینند که در یک اجتماع غیراسلامى- با همه تحریکهاى جنسى که در آن وجود دارد- به سر مىبرند و سپس نظریه اسلام را درباره مشکلات این جوانان که همیشه در معرض تحریک جنسى قرار گرفتهاند مىخواهند.
در یک جامعه اسلامى هرگز زنان و دختران لخت و عور، آرایش کرده و آماده در هر گوشهاى پرسه نمىزنند تا فساد و تباهى به حساب شیطان بر پا دارند. جامعه اسلامى هرگز داراى فیلمهاى رسوا و شرمآور، تصنیفها و موسیقى بیمار، مانند فیلمها و تصنیفهاى عبدالوهاب و امکلثوم و همکارانش نخواهد بود. در جامعه اسلامى هیچوقت روزنامهها، مجلات، و رنگیننامههایى وجود نخواهد داشت که آزادانه هرگونه عکس و داستان شهوتبرانگیزى و هرگونه مطلب و موضوع جنسى را بىپرده منتشر سازند و همچون ماده واگیر فساد در همه جا رخنه کنند. در جامعه اسلامى مشروبات الکلى پیدا نمىشود که اراده و اختیار مردم را از آنها سلب کند و شهوترانى و عیاشى رابراى آنان نیکو جلوه دهد؛ و سرانجام، در جامعه اسلامى همه جوانان امکان خواهند داشت که هر چه زودتر ازدواج کنند زیرا که بیتالمال وظیفه دارد به هر کسى که مىخواهد ازدواج کند کمک لازم را بنماید.
شما اگر نظریه اسلام را درباره مشکلات جنسى جوانان مىخواهید نخست همه اصول نظام اسلامى را اجرا سازید و به آنها عمل کنید و پس از آن- نه پیش از آن- بنگرید که آیا مشکلى بهنام مشکل جوانان وجود دارد یا نه. بهنظر من هرگونه پرسشى درباره هر موضوعى که ناشى از اجراى احکام اسلامى نیست و در حالى که اسلام بهطور کلى دور از زندگى عملى مردم است، مسخره نمودن اسلام است. چنانکه به عقیده من پاسخ دادن به اینگونه پرسشها از طرف هر کسى که باشد شرکت در مسخره نمودن اسلام است. من از کسانى که امروز بهنام اسلام فریاد برمى آورند که زنان نباید در خارج از خانه بهکار مشغول شوند یا نباید در پارلمان شرکت کنند یا باید لباس بلند بپوشند اجازه مىخواهم- با همه احترامى که به نیت و انگیزه پاک آنان دارم- بگویم که آنان اسلام را به طور ناخودآگاه مسخره مىکنند، براى آنکه همه مشکلات را در این چند امر کوچک منحصر مىسازند.
بایدهمه نیروهاى آنان صرف تطبیق نظام اسلامى و قانون اسلامى در همه زمینهها و همه شئون زندگى بشود. هدف آنان باید این باشد که اسلام بر نظام جامعه و قوانین دولتى مسلط گردد و تربیت اسلامى در مدرسه، خانه، و زندگى گسترش یابد. باید آنان اسلام را بهمثابه یک ایدئولوژى کامل بهطور کامل بخواهند تا بتواند کار خود را در همه جوانب زندگى عملى سازد زیرا که این راه به عزت و شرافت اسلام منتهى مىگردد و عزت و احترام رهبران و مبلغان دینى نیز در همین است. البته این در صورتى است که آنان در دعوت خود اخلاص و پشتکار داشته باشند، ولى اگر هدف آن باشد که سر و صدایى راه بیفتد و مردم متوجه عدهاى بشوند و آنان، در عین حال، از هرگونه خطر و ضررى در امان باشند، این مطلب جداگانهاى است و من دوست دارم که حداقل عدهاى از رجال دین و گروههاى اسلامى را از این وضع دور بدانم.
البته باید افزود که اسلام دوستان و هوادارانى دارد که فقط در راه آن و نه به خاطر دیگران، مىکوشند و در زیر پرچم اسلام بر ضد استعمار، خودکامگى، کمونیسم بهطور یکسان مبارزه مىکنند. این هواداران اسلام عقیده دارند که اسلام باید بهطور کامل حکومت کند تا ثمره خود را بهطور کامل تحویل دهد. این هواداران اسلام، هوادارانى هستند که دوستى ظاهرى صلیبىها، دوستى آنهایى که نهصد سال تمام بر ضد اسلام جنگیدهاند آنها را گول نمىزند. این دوستان اسلام نمىخواهند از نام و عنوان آن سوءاستفاده کنند بلکه مىخواهند بهنام اسلام، عدالت اجتماعى همهجانبه و کاملى را که اسلام دارد اجرا کنند. اینها نمىخواهند بدینوسیله ایادى استعمار و خودکامگى بشوند بلکه مىخواهند بدینوسیله عدالت، عزت، شرافت را در بین مردم عمومى سازند. اینها از اسلام بهعنوان پوششى براى تبلیغات دروغین استفاده نمىکنند بلکه از آن بهعنوان سپرى نیرومند براى مبارزه در راه حق و عدالت، بسط آزادى و برترى، بهرهبردارى مىنمایند.
هواداران اسلام عقیده دارند، کسانى که فقط متظاهر به اسلام هستند و در عمل از آن دور مىباشند و کسانى که بهنام دین در خاورمیانه به تجارت پرداختهاند و کسانى که از طریق بازى با اصول دینى نان مىخورند، همه و همه، مانند کف دریا هستند که چون موجى آید نابود
مىشوند و از بین مىروند و این موج خیلى زودتر از آنکه اکثریت مردم گمان مىکنند به خروش خواهد آمد.
مردم آن را دور مىدانند ولى ما خیلى نزدیک مىبینیم. «1»
وعد اللَّه الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننى لایشرکون بى شیئا … «2»
خداوند به کسانى از شما که ایمان آوردهاید و کارهاى شایسته کردهاند، وعده کرده که در این سرزمین جانشینشان کند، چنانکه پیشینیانشان را نیز جانشین کرد. و دینشان را که برایشان پسندیده، استقرار دهد و از پى ترسشان، امنیت به دل آرد که مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نسازند …
صدقاللَّه العظیم
Sorry. No data so far.