سید احمد موسوی – سخن گفتن از کودتاها و دسیسهها علیه ملت ایران برای تصاحب آیندۀ آن، نمیتواند محدود به یک روز یا یک هفته و یا یک سال باشد که در سدۀ اخیر همۀ نقاط جهان گرفتار ارادهای تمامیت خواه برای حکومت بر منابع انسانی و طبیعی است و چون منطقۀ جنوب و غرب آسیا مملو از منابع و انرژی رقم خورده است، با مشکلات بیشتری از سوی ارادههای تسلط طلب خارجی و داخلی یا اتحاد این دو علیه منافع ملت، مواجه بوده است. از اینرو از کودتای ۲۸ مرداد نمیتوان به عنوان امری گذشته و قدیم یاد کرد که تا به امروز نیز ملت ایران با ارادههائی مواجه است که عناد مبرزی با استقلال و تصمیمسازی ایرانیان برای آینده دارد.
عملا در دنیای معاصر آنچه که اجرا میشود درجه بندی شهروندان است و این درجه بندی را چون از سوی ذهنمادیگرای غربی بنگریم که در قرون اخیر همواره مشغول چپاول مرزهای خارج از حقوق خود بوده است، خواهیم یافت همه چیز به منطق زور و قدرت وابسته است، نه عدالت و انصاف. ملتی که دنیای متوحش امروز را آنطور که غربیان دانستهاند، مدینۀ فاضله و پایان دنیا بداند و خود را مرعوب و ضعیف بیابد، باختۀ میدان و مجبور به عقب نشینی در مقابل ارادههای تسلط طلب است و قدمهای عقبنشینی ما، متانت و تواضعی از سوی قدرتطلبان به همراه نخواهد داشت بلکه آنان را جریتر و گستاختر خواهد کرد، حتی اگر لبخند تقدیم آنان کنیم. استقلال از غرب، در عصر امروز عنصری است غریبه، و هر منبعی دست به استقلال برد به عنوان محور شرّ و شرارت و راهزن مدینۀ موهوم فاضله شناخته خواهد شد.
کودتای ۲۸ مرداد، برای ما یک اوج عبرت انگیز است، از موجودیت این ارادههای ننگین، که در آن روز تنها عریان گشته و به خودزنی مشغول شده است تا حاکمیت خود را حفظ کند. اوجی که تا به امروز نیز، وعدهای به انتهای خود نداده و از همان روز و پیش از آن، تا به امروز به شکلهای مختلف بروز کرده است و هنر ما در بصیرت، یادداشت این رخداد بعنوان چهرۀ واقعی گرگهای طمّاعی است که هر لحظه حریصانه به حریمما چشم دوختهاند و تا همین لحظه نیز این شرّ به انتها نرسیده است.
خوش برادران آنگلوأمریکن در آمریکا و انگلیس با هزاران فرسخ فاصله از یکدیگر، اتحاد فکری خود را که برای آبادکردن دنیا به نفع خود پیمیگرفتند، به خوبی برای تضییع حقوق ملت به کار بردند اما برادران ایرانی با تن دادن به اختلاف و نزاع داخلی در سال ۱۳۳۲ از ایجاد صلبی متحد علیه فتنۀ بیگانه، بازماندند و این شد که دایرهها کوچک و احتیاجها به انگیزه و فکر خارجی، بیشتر شد و ایران صحنۀ جنگی بود که خود در آن ارادهای نداشت، هنگامی که امید به متن ملت و فرهنگ آن، از سوی دولتمردان از بین برود، و فرومایهگی و خودکمبینی جایگزین گردد، طبعا استفاده از فکر وارداتی و تحقیر پیشینۀ یک ملت مفتخر به دین و فرهنگ و عزت، غریبی و انزوای مام میهن را در پی دارد و مدرنیسم بدون عنایت به شرف یک ملت، به مثابۀ نوشداروئی ناکارآمد و منقضی است، و این حقیقتی بود که از سوی دولتمردان آن روز نادیده گرفته شد و همین علت شکست دولت ملی تنهای مصدق شد و در مقابل، درک این موضوع، عامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران گشت.
بیگانه به خوبی روشهای تطمیع و ارعاب و ترور و کودتا را فراگرفته بود و مهمترین روش، کوچککردن ملتها بود و ایجاد حس تکبر و برتری نسبت به سایرین در حالی که این به ملّی گرائی تعبیر میشد و وقتی با روشنفکرمآبی و جلسات نمایش برتری تن به تن، مختلط میشد، احساس کاذب پیشرفت را حاصل میکرد که همۀ این منجر به قلع و قمع کسانی میشد که در بزمهای خصوصی راهی نداشتند. “آخوندهای واپسگرا” و گروههای مقتدر و کارآمدی مثل “فدائیان اسلام” که علاقهای هم به بزمهای روشنفکری و برتریجوئی دنیاپرستانه نداشتند، اگر چه ذاتا از هر ملّی دیگری، ملّیتر و بومیتر بودند، به حساب نیامدند و پس از نقش آفرینی در انتقال نسبی قدرت به مردم، به عنوان تودههای مردمی به کناری رُفته شده و گوئی که همه چیز پایان یافته، به همراه ایدئولوژیهای گرم و کارسازشان، به نشستن تحمیل شدند تا بیگانه به راحتی بتواند دولتی متبختر و غرق در توهم قدرت را حسابرسی کند و از اوج به زمین بکوبد و آیندۀ کشور را به دست حکومتهای کودتای پهلوی، دست گیرد.
و اینگونه بود که باز هم نهضت از بوم و بر بلند شد و دقیقا از قلب تمدن و پیشینۀ یک ملت و دیری نگذشت که فرزندان مسلمان این ملت به خوبی یافتند که جز با کدّ یمین و عرق جبین خود توان تعیین آیندۀ خود را ندارند و همۀ دیدگان را پیش از اطراف به خود و جهاد اکبر خود معطوف کردند تا نسلی جدید به کار آمد و مایۀ بروز انقلابی نوین و مستحکم گشت که با تمام مصائبش و کودتاهای مکررش و تحریمها و محاصرههای شدید و متنوعش برخورد و چالش میکند و همچنان به حیات ادامه میدهد.
همۀ ملتهای این منطقه مبارزاتی داشتهاند اما همه، مثل ملت ایران موفق به استقلال نشدند و همچنان زیر یوغ حاکمیت و هژمونی مهاجمین و شاهان سرسپرده قرار دارند و ملتهای آنان به دیدۀ حسرت به ملت ایران مینگرند، حتی جنبشهای ملی فراگیر آنان مثل حرکت جمال عبدالناصر، تنها منجر به اختلافات بیشتر میان ملتهای منطقه گشت و در نهایت به نتیجه نرسید، زیرا اگرچه ملیت و نژاد پایۀ خوبی برای مبارزه و اتحاد است اما هرگز نخواسته و نتوانسته در جایگاه شرح و بسط نقش انسانها در اتحاد و همکاری برآید و مبدأ اختلاف سلایق و برتریجوئیهائی در میان مردم بوده است که چشم را به هدف اصلی بسته است، لذاست که یک ایدئولوژی منسجم و مدون برای دفاع از این میهن احتیاج است.
کودتای ۲۸ مرداد، تنها نمایشگاهی نورپردازیشده است در مورد آنچه غرب از دیگران میخواهد، مطیع و فروافتاده و تابع و برده… این نمایشگاه همیشه در خیابان و در حضور مردم برقرار نیست و گاهی در زیرزمینها و گاهی در بزمهای سفارت، و گاهی در لابی هتلهای سراسر دنیا، به کار خود ادامه میدهد، دقیقا با همان خوی وحشی و اقتدارطلبانهای که در ۲۸ مرداد از ملت ایران حتی در همان شکل حداقلیاش، خواسته شده بود.
کودتای ۲۸ مرداد، در آن روز آغاز نشد، و امروز هم پایان نیافته است، ملت ما امروز نیز در رویاروئی وfحش مهاجمی است که روزی از این ملت حقوق کاپیتولاسیون میخواست و امروز برای جانیان و جنایتکاران و قاتلان گفتمان خود نیز که به قتل و زنای محصنه محکوم شدهاند ، با غیرتی فوق العاده، به دفاع بر میخیزد و مصونیت میخواهد و همچنان که نام حکومت استبدادی خود را “استعمار و آبادانی” میگذاشت، نام این دفاع از شرارت اجتماعی را “حقوق بشر” میگذارد تا بهخوبی ثابت کند عملۀ دجال است. از آن سو خبرنگاران و پرسنل خود را برای جاسوسی گسیل میکند و از سوی دیگر انرژی هستهای را بر ملت ایران حرام میکند چون یکی از رووس پیشرفت فناوری عصر است، و اینگونه هرگز بر ارادۀ حاکم این ملت، حقی برای دفاع و پیشرفت قائل نیست زیرا آن را ملتی واپس مانده بدون حق دفاع و بیمرز و حریم خواسته که به مثابۀ موجودیتی درجۀ پائین و دونمایه نگریسته میشود، چیزی در حدود سرخپوستهائی که با وجود تمدن مسالمتآمیزشان و دههاهزار فرهنگ دیرینه در پهنۀ قارۀ خود، قربانی این استکبار شدند و پوستشان پالتوهائی شد برای گرمایش سفیدپوستانی که مطلقا برترند. هر چند فرهنگ سرخپوستها “و اعدوا لهم ماستطعتم من قوة” را … و آموزۀ جهاد و دفاع را به قدرت در خود نداشت، که مانند مسلمین سرزمینی مقاوم و پایدار گردد، اما نگرش مشابه غرب در مورد مردم دنیا نیز، هرگز کهنه نشده است و نقل امروز رئیس رژیم متوحش آمریکاست، اجازه دهید به الفاظی که اوباما در میان سربازان خود جهت ایجاد انگیزه به کار میبرد دقت کنیم، او در مورد بحرانهائی که برای آمریکا پیش آمده (مثل بحران لکه نفتی ) در حضور سربازان خود سخن میگوید :
«هر کدام از این مشکلات برای آمریکا یک آزمایش است، که رویاروئی با آن، هر ملت دونمایهای را به سقوط میکشاند» (+)
اوباما در جمع سربازان پایگاه هوائی پنسیلوانیا ( ۱۵ ژون ۲۰۱۰)
ادبیات ملتهای پرمایه و ملتهای دونمایه، ادبیاتی است که هرگز از گفتمان مستکبرانۀ غرب، حذف نشده است و گویا این عقدهای است از تاخیر در رسیدن به گردونۀ تمدن برای فردی که دوشبه متمول گشته و فردای آن روز به تحقیر و چپاول دیگران مشغول شده است و این تفاوت محرزی با مللی دارد که قرنهاست در فرهنگ و آئین خود با گفتمانی مواجهند که انسانها را برابر و برادر میخواند.
و همۀ آمریکا ستیزی ملت متمدن ایران، و پرهیز از قرار گرفتن در معرض تعریف و تمجید و حمایت این عناصر سیاه تاریخ بشریت، به جهت حفظ شأن و حرمت انسان، شکل میگیرد و بدیهی است “کلمۀ التوحید و توحید الکلمة”، یگانهپرستی و جستن رضایت پروردگار و چنگ زدن بر ریسمان الهی که همان دین و روش رسول پروردگار(ص) و اهل بیت اوست، مهمترین و برترین عامل دفاع و مقاومت در مقابل این خصم ابلیسی است همچنانکه در تاریخ معاصر ایران نیز در کنشها و واکنشهای سیاسی، تنها این عنصر دین مشترک و مستحکم اسلام شیعی بوده است که به پیروزی رهنمون شده است.
وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ
ما مىخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم!
جزء ۲۰ سوره القصص آیه ۵
Sorry. No data so far.