گفتگویی با محمدرضا زائری
جنگ نرم بدون سرباز
ـــ یکی از مشکلاتی که داریم این است که در مفاهیم فکر و نظر و ایده میگوییم «فرهنگ»، جنگ است و خاکریز و جنگ و ستیز وجود دارد، اما به قواعد آن پایبند نیستیم یعنی قبول نمیکنیم اگر جنگ است در جنگ زخمی شدن نیز هست، مفقود الاثر شدن و شهید شدن هم هست؛ همه میخواهند اینجا سرداری کنند و کسی به آنها نازکتر از گل نگوید و هیچ اتفاقی هم نیفتد در عین حال جنگ هم هست، این میشود که با ملاحظات و تعارفات جلو برویم.
ـــ درگیر شدن روحانیت در اداره جامعه، حکومت و حاکمیت یک اقتضائات و لوازمی داشته و دارد که بخشی را روحانیت به آنها ملتزم نبوده در عین حال نکته حساسی که اینجا وجود دارد این است که گاهی روحانیت در حوزههایی که در آنها دخالتی نداشته مبتلا به بدنامی شده است؛ همان مثل «آش نخورده و دهان سوخته». یک جاهایی واقعا دیگران کار را دست داشتند و روحانیت اختیار و اراده و تصرفی نداشته؛ اما ناسزاهایش را شنیده و بدنامی آن برایش مانده است.»
ـــ یکی از واقعیات تلخی که در سال های پس از انقلاب، متأسفانه رخ داده، این است که ما همیشه صبر کردیم اتفاقی بیفتد تا در برابر آن واکنش نشان بدهیم؛ برای نمونه تا به حال سراغ دارید که مثلا در قم طلبهها کفن پوشیده باشند و راهپیمایی کرده باشند که «ای وزارت آموزش و پرورش چرا برای تربیت دانش آموزان این ماده درسی را تغییر نمیدهی؟» یا «ای وزارت ارشاد چرا فلان کنسرت را برگزار نمیکنی؟» یا «ای سازمان تبلیغات چرا فلان کتاب را چاپ نمیکنی؟»…هیچ وقت موضع ما موضع فعال نیست، موضع پرسشگر و اقدام کننده نیست، بلکه منتظر هستیم گوشهای کنسرتی برگزار کنند یا کتابی چاپ و فیلمی پخش شود و گوشه آن ایرادی باشد آن وقت اعتراض کنیم.»
ـــ حضرت علی (ع) در زمان حاکمیت مالک اشتر بر مصر صراحتا به مالک میگفتند که از دو مشاور بپرهیز و بترس؛ یکی مشاور ترسو که باعث میشود تو دست به اقدامی نزنی چون هر کاری که میخواهی انجام بدهی نگرانت میکند و دیگری مشاور بخیل که نمیگذارد تو پول خرج کنی.»
ـــ «مقام معظم رهبری تعبیری درباره کار فرهنگی دارند با این مضمون که صرفه اقتصادی نمیتواند ملاک کار فرهنگی باشد ما کار فرهنگی بدون هزینه کردن و بدون بودجه دادن و بدون حمایت نمیتوانیم داشته باشیم. یکی از مشکلات ما این افراط و تفریط هاست، گاهی همه چیز را دولتی میبینیم و حمایت میکنیم و گاهی به حوزههایی اصلا توجه نمیکنیم.»
منبرهای جدید را درک نکردهایم
ـــ مخاطب امروز بسیار تغییر کرده است و هم اکنون وقتی من بالای منبر میروم، در برابر من، کسانی قرار میگیرند که جمع زیادی از آنها یا لیسانس یا فوق لیسانس دارند و شمار بسیاری از آنها مهندس و دکتر هستند و یا حداقل آنها دانش آموز دبیرستان و یا دیپلمه هستند که از اینترنت استفاده میکنند و شبکههای ماهوارهای را میبینند و موبایل دارند و …حالا اگر فاصله این میانگین با میانگین سطح علمی در روحانیت را مقایسه کنیم، دیگر این فاصله آنقدر زیاد نیست، خیلی متفاوت شده؛ اما ادبیات روحانیت هنوز تغییر نکرده؛ یعنی واژگان و عبارات و ادبیات و منطق و مفاهیم تغییر کرده اما به نسبت آن تغییر اصلا قابل مقایسه نیست و قابل توجه نیست.»
ـــ «رساله توضیح المسایلی که در حال حاضر فرزند من از آن استفاده میکند، دقیقا همانی است که پدربزرگ من از آن استفاده میکرده است. در حالی که شما میبینید دیکشنری آکسفورد سال به سال دو سال به دو سال شورای واژگانی دارد و بهروز و ویرایشهای جدیدی از آن ارایه میشود؛ این واقعیتی است که از این جهت ما با شرایط مخاطب فاصله داریم.»
ـــ زایری همچنین در تشریح فاصله میان روحانیت و مردم گفت: «مخاطب برای دعوت به دین در نظام سنتی پای منبر میرفت اما در نظام جدید باید فیلم ببیند اما اصلا فیلمی ساخته نمیشود که مخاطب ببیند. در نظام سنتی فرد جذب مسجد میشد در نظام مدرن باید کتاب بخواند، در حالی که کتاب مفیدی تولید نمیشود. ما این فاصله را خودمان به مرور ناخواسته و ندانسته دامن زدیم و از جهت دیگر چون با این مخاطب فاصله گرفتیم و ادبیاتمان با این مخاطب فاصله گرفته و نتوانستیم خودمان را با آن سرعت هماهنگ کنیم، مخاطب خیلی از ما جلوتر است و ما از او عقب ماندیم؛ بنابراین، هم اکنون می بینیم خیلی وقتها نمیتوانیم با این مخاطب ارتباط برقرار کنیم در حالیکه باید گفت این فاصله دقیقا طی این 30 سال به مرور رخ داده است.»
غفلت از اقتضائات و نیازسنجی جدید
ـــ «بحث ما ارتباط سنتی روحانیت و مخاطب است. جمعیت جدید نیازهای جدید داشته یعنی فرض کنید نیاز دانشآموز در مدرسه از نماز جماعت و صحبت بین نماز جماعت یک نیاز است و نیاز کارمند در اداره یک نیاز است و اینها هر کدام روحانی متخصص خودش را میخواهد. منبر مجلس ختم یک نیاز است و منبر جشن و شادی یک نیاز است. ما در حال حاضر چند روحانی که بتواند در یک مجلس شادی خانوادگی صحبت کوتاه 10 دقیقهای کند را داریم؟ چند روحانی که بتواند برای زوجهای جوان صحبت کند، داریم؟!»
ـــ وی در همین زمینه پیشنهاد داد در این باره یک مطالعه اجتماعی گسترده و مفصل انجام شود و گفت: «ما متاسفانه در حوزههای علمیه و نهادهای مذهبی روحانیت در کشور، موسسهای اختصاصی برای مطالعات و پژوهشهای اجتماعی روحانیت نداریم. مطالعه روی لباس روحانیت، روی کسانی که ترک لباس میکنند، روی کسانی که میخواهند ملبس شوند، ارتباط مردم با روحانیت، جکهایی که مردم راجع به روحانیت میگویند، ازدواج و طلاق طلبهها، فرزندان روحانیون و مسایلی که با آن مواجه هستند و خیلی مسایل دیگر. اینها مسایلی است که مطالعه و پژوهش جدی میخواهد.»
ـــ «ما باید برای مبلغ سنتی خودمان تعریف کنیم که با مخاطب جدید چطور برخورد کند و نیازهای جدید را چطور تامین کند، این امر مطالعه و تجربه و آزمون و خطا میخواهد یعنی به هر حال من که میخواهم با این مخاطب صحبت کنم باید به این نکته توجه کنم که این مخاطب؛ مخاطبی است که روزنامه میخواند و صبح به صبح شاید در فیسبوک سه تا جمله مونیتور کند و با تکنولوژی و علم روز آشناست و… این مخاطب نیازهای جدیدی در قالب فرم و شکل صحبت و گفتگو دارد، این را به عنوان مثال میگویم شاید مخاطب امروز نیاز داشته باشد بخشی از جملات عربی را به فارسی بشنود ممکن است نیاز داشته باشد به اینکه بخشی از دعاها و نصوص را به زبان فارسی دریافت کند و حتی ممکن است مخاطب نیاز داشته باشد که با قالب های جدیدی از منبر روبه رو شود. به عبارتی، در جریان به روزبودن و به روز شدن نه تنها توقف کردیم بلکه جاهایی درجا زدیم و عقبگرد هم داشتیم؛ یعنی چه کمی و چه کیفی حتی در این حوزه که حوزه تحت الحفظ و اختصاصی خودمان هم بوده مشکل پیدا کردیم.»
سیاست ما چقدر عین دیانت ماست؟
محمدرضا زایری در پاسخ به این که «آیا ورود روحانیون به حوزه اجرا در کشور خود عاملی برای دوری از مردم نبود» به مسأله ائمه جماعات مساجد اشاره کرد و گفت: «امام جماعت هر محله باید نقشه آن را داشته باشد و به هر خانه سر بزند و ببیند در اطراف او چه خبر است؛ اما ما روز به روز فاصلهمان بیشتر شده است… سیاست ما عین دیانت ماست ولی نه اینقدر! یعنی مشکل این است ما از جایی شروع کردیم؛ اما یادمان رفته کجا میخواستیم برویم. مرحوم شهید مدرس وقتی می گفت، سیاست ما عین دیانت ماست. بر این اساس بود که اساس و مبنا «دیانت» بود و بعد میگفت سیاستی هم هست.
یادمان نرود که این سیاست عین دیانت است. حالا اما برعکس شده است، ما از موضع سیاست ایستادیم و حرف میزنیم و زور میزنیم تا دین را حفظ کنیم. روحانی به عنوان نماد دعوت به دین است و اتفاقا نقشش هم بسیار تعیین کننده است. به نظر من مبنای اصرار امام به حفظ روحانیت و هشدار ایشان به خطر روحانیتزدایی و حذف حوزههای علمیه همین است در واقع روحانیت، نمادی است که مردم را به سمت دین دعوت میکند، حالا این روحانیت قرار است در سیاست غفلت نکند منتها با حفظ موقعیت خودش؛ یعنی ما قرار بوده اتفاقا از موضع دین حرف بزنیم و مردم قرار بوده در موضع خودمان؛ ما را ببینند از مسجد گرفته تا حوزههای دیگری که نیاز عمومی مردم در حوزههای معنوی و دینی و اعتقادی است. مردم قرار بوده روحانی را به عنوان نماد معنویت و همان گونه که در این کلمه است به عنوان نماد روحانیت ببینند.»
رسانهای فراموششده به نام «منبری»
ـــ زائری در پاسخ به این که آیا موافق نقش «نظارتی» روحانیت در کشور هستید، گفت: «دقیقا بله. نقش روحانیت را نقش هدایت و نظارت میدانم. حوزه علمیه باید نقشش چنان مقتدر باشد که نه تنها بودجه بگیرد بلکه بتواند به دیگران بودجه بدهد ولی عوامل متعددی باعث میشود این اتفاق نیفتد؛ برای نمونه، وقتی ما از یک طرف مالیات بازاری را آنقدر بالا میبریم که مردم همان خمسی را هم که میدادند، دیگر ندهد و از سوی دیگر حوزه را وامدار کمکهای دولتی میکنیم در یک فرایند بلندمدت حوزه وابسته به وام دولت میشود و اگر این حمایت هر لحظه قطع شود، حوزه یک مجموعه وابسته و بلاتکلیف و بیاثر میشود، در حالی که در ساختار سنتی اتفاقا نقش حوزه نقش بسیار کارآمدی است که هر جا که اراده کند میتواند جلوی هر انحرافی را بگیرد، هر جا که اراده کند، می تواند مسیر جامعه را عوض کند. دقیقا مثل همان بحثی که اوایل انقلاب راجع به عزاداری سنتی پیش آمد. امام محکم سر اصلاح عزاداری و نو کردن آنها ایستادند که دست به ترکیب عزاداریها نزنید.
ـــ در مورد حوزه علمیه دقیقا قصه همین است؛ یعنی ما اگر آن بنیان و جایگاه و نقش را بخواهیم دستکاری کنیم پایه آن را لق و سست کنیم و اساس این جایگاه را دچار مشکل کنیم بعدها دیگر نقش جایگزینی برای آن نداریم. اگر روحانی از جای روحانی خودش درآمد و به یک مدیر و مسئول دولتی تبدیل شد شما تصور کنید نسل بعد با چه انگیزهای طلبه میشود با چه نگاهی به آینده طلبه میشود؟»
ـــ در طول تاریخ منبر به عنوان مردمیترین و عمومیترین رسانه به حساب میآمده، به ویژه در زمانی رسانهای وجود نداشت اما ما همین رسانه را خواسته یا ناخواسته تخریب میکنیم و آن نهاد مرجعیت که کمترین ارتباط با حاکمیت را داشته و کمترین ارتباط را با دستگاههای اجرایی داشته، آلوده میکنیم به چیزهایی که دیگر قابل برگشت نیست.
ـــ در واقع اگر روحانی در نقش خودش قرار داشته باشد در آن نقش خودش درست دیده میشود و اصلا نیازی به رسانه ندارد. امام جماعتی که در محل خودش با مخاطب خودش ارتباط رو در رو و مستقیم دارد و نقش پدر و رییس منطقه را ایفا میکند، اگر آن نقش را درست داشته باشد، اصلا نیازی به رسانه دیگری ندارد، ولی اگر امام جماعت به جای آن نقش مدیر یک تشکیلات شد طبیعتا نیاز دارد که روزنامهها با او مصاحبه کنند و اتفاقا این آدم از موضع روحانی بودنش نیاز ندارد از موضع ریاست و مسئولیتش است که نیاز دارد.
Sorry. No data so far.