«مارك گانتر» نويسنده، روزنامهنگار و تحليلگر آمريكايي تجارت و توسعه پايدار، فرهنگ مصرفگرايي غرب را مهمترين عامل بحرانهاي زيستمحيطي كنوني برشمرده و معتقد است از طريق اشاعه فرهنگ تداومپذيرتر بايستي به مقابله با عوارض غيرقابل جبران اين فرهنگ برخاست. از نظر وي براي تضعيف فرهنگ مصرفگرايي به نوعي انقلاب فرهنگي نيازمنديم و به زعم وي رهبران ديني ميتوانند در اين عرصه نقش بيبديلي را ايفا نمايند.
مشروح مقاله وي در ادامه ميآيد:
«اريك آشادوريان» پژوهشگر ارشد در مؤسسه ديدهبان جهان و مدير پروژه كتاب جديد و تأثيرگذار «وضعيت جهان در سال 2010: تحول فرهنگي از مصرفگرايي به سوي تداومپذيري» اينگونه استدلال ميكند: «ديگر تعويض لامپهاي رشتهاي كافي نيست. ما به يك تحول فرهنگي نيازمنديم». استدلال وي كاملاً روشن است: شركتهاي رشوهخوار نفتي يا زغال سنگ و يا سياستمداران بيتفاوت اصليترين محرك بحرانهاي اكولوژيك جهان از جمله تغييرات اقليمي نيستند، بلكه مهمترين دليل عبارتست از فرهنگ مصرفي غرب.
مصرف جهاني از جنگ جهاني دوم بهطور چشمگيري افزايش يافته و با رسيدن به 30.5 تريليون دلار در سال 2006 نسبت به دهه 1960 شش برابر بيشتر شد. شايد اين مسأله ابعاد مثبتي هم داشته باشد ـ ميليونها نفر از مردم جهان از فقر خلاصي يافتهاند ـ ولي الگوهاي مسلط مصرفي كنوني قابل تداوم به نظر نميرسند. البته در اين ميان ثروتمندان بدترين متخلفان به شمار ميآيند، ولي اكولوژيستها معتقدند حتي افراد داراي درآمد پايينتر از استاندارد ـ يعني 5 يا 6 هزار دلار در سال ـ به ميزاني مصرف ميكنند كه منابع زمين را تخليه كرده، به تغييرات اقليمي فاجعهبار دامن زده، گونههاي مختلف جانوري را منقرض ساخته، و تنها سيارهاي كه در اختيار داريم را به صورت زبالهداني درخواهد آورد. حدود يك سوم جمعيت جهان، بالاتر از اين استاندارد درآمدي زندگي ميكنند و ديگران نيز عليالظاهر دوست دارند تا به اين سطح برسند.
البته اين پيامي نيست كه گروههاي تجاري يا حتي زيستمحيطي عمده تمايل داشته باشند كه شما از آن خبردار شويد و از اين روست كه شما اغلب اين گونه پيامها را نميشنويد. اكثر سوداگران بهدنبال ترغيب مردم براي مصرف بيشتر هستند. آنها فرهنگ مصرفگرايي را شكل دادهاند؛ و همانطور كه آشادوريان بيان ميكند؛ فرهنگ مصرفگرايي نه تنها موجب چپاول زيستمحيطي ميشود، بلكه همچنين در نيل به رفاهي كه وعدهاش را ميدهد نيز با ناكامي مواجه خواهد شد.
از ديدگاه اغلب مردم پس از دستيابي به امنيت اقتصادي بنيادين (به مثابه يك قاعده فرهنگي) آنچه موجب شادكامي ما ميشود عبارتست از روابط صميمانه، كار باارزش، ارتباط با اجتماع و سلامتي مناسب ـ البته بررسيهاي روانشناختي نيز اين مساله را تاييد ميكند ـ در واقع نميتوان اين موارد را از مراكز خريد، خريداري كرد.
آشادوريان معتقدست: دو قرن ترويج عامدانه مصرفگرايي به اينجا رسيده كه ديگر كاملاً از نظر ما عادي است كه جايگاه خود را اساساً براساس ميزان مصرف تعيين كنيم. مصرفگرايي به حدي در فرهنگ آمريكايي ريشه دوانده كه اغلب اوقات همانند هوايي كه تنفس ميكنيم، غيرقابل رويت شده است.
وي تأثيرات نهان فرهنگ مصرفگرايي بر زندگي آمريكاييان را اينگونه برميشمارد:
* اين واقعيت كه ما در حالت عادي ميتوانيم صدها مدل و بِرند را شناسايي كنيم ولي عدهاي معدودي قادرند تا چندين گونه از گياهان و حيوانات را بشناسند. بله، فرهنگ مصرفگرايي اين است.
* اين واقعيت كه ما كودكان را با شكر، روغن، و مواد فرآوري شده تغذيه ميكنيم در حاليكه ميدانيم اين رژيم غذايي آنان را چاق و بيمار خواهد ساخت. آري، فرهنگ مصرفگرايي اين است.
* و اين واقعيت كه سالانه هزاران دلار براي غذا، اسباببازي و مراقبتهاي بهداشتي حيوانات خانگي كه هم اينك بخشي از خانواده آمريكايي شدهاند، خرج ميكنيم در حالي كه بسياري از مردم دنيا قادر به تامين اين هزينهها براي خود نيستند. آري، فرهنگ مصرفگرايي اين است.
تمامي اين واقعيتها ناراحتكننده هستند. وي معتقد است مردم بايد براي مقابله با تغييرات اكولوژيك ترغيب شوند نه اينكه با سناريوهاي آخرالزماني و دلسردكننده مواجه شوند. پس چگونه ميتوان از اين وضعيت به حالتي كه نياز داريم حركت كنيم؟ آشادوريان ادامه ميدهد ميتوانيم فرهنگ تداومپذيري را جايگزين فرهنگ مصرفگرايي كنوني سازيم.
البته به روشني مشخص نيست كه چگونه ميتوانيم اين مهم را به انجام برسانيم. پيشوايان ديني ميتوانند اين انقلاب فرهنگي را رهبري نمايند. گروهي با نام «قدرت و روشنايي بينالادياني»، در راستاي پاسخ هماهنگ به گرمايش جهاني به سازماندهي كليساها و كنيسهها پرداختهاند. براساس گزارش موسسه نگهبان جهان، پاپ بنديكت از سخنراني سال نو خود براي صحبت درباره مراقبت از محيط زيست استفاده كرد:
«مسأله تخريب محيط زيست ما را وادار ميكند تا سبك زندگي و الگوهاي شايع توليد و مصرف خود را مورد بازنگري قرار دهيم؛ چرا كه اين الگوها از نظر اجتماعي، زيستمحيطي و حتي اقتصادي تداومپذير نيستند…»
چه كسي ميداند؟ اگر آگهيهاي تجاري ارزش مصرفگرايي را به ما عرضه ميدارد، شايد بتوان از اين ابزارها براي عرضه يك فرهنگ تداومپذيرتر نيز استفاده كرد.
«جوناح ساكز» در فصلي از كتاب «از فروش سوپ تا عرضه تداومپذيري: بازاريابي اجتماعي» اظهار ميكند: «مردم ميتوانند ماجراهايي كه برايشان جالب است را يافته و دوستان خود را نيز در آنها سهيم ساخته و حركتهاي برانگيزاننده و سادهاي را به راه اندازند. بازاريابي اجتماعي موجب كمتر شدن مصرف دخانيات، ترغيب مردم به بستن كمربند ايمني و افزايش آگاهي نسبت به عوارض چاقي شده است. در صورتي كه تبليغات و بازاريابي در طول فقط چندين دهه مصرفگرايي را به بار آوردهاند، بازاريابان اجتماعي نيز ميتوانند اين فرهنگ را تضعيف سازند.»
Sorry. No data so far.