دوشنبه 23 آگوست 10 | 18:59

اگر بخواهم به بچه‌هاى خودم بهترين سفارش‌ها را بكنم، اين‌ها را می‌گویم…

ما داريم پيش مي‌رويم. اين سى و يكى دو سالى كه از عمر نظام جمهورى اسلامى گذشته است، سى و يكى دو سال حركتِ رو به جلو بوده؛ على‌رغم دشمنى‌هائى كه دشمنان كردند. دشمنان ما امروز به قدر سى سال پيش قوى نيستند…


دریافت فایل صوتی:

کيفيت پایین 16K و حجم 13.43 مگابايت
کيفيت متوسط 64K و حجم 26.86 مگابايت
کيفيت بالا 128K و حجم 52.95 مگابايت

[متن کامل بیانات]

خلاصه‌ای از بيانات رهبر انقلاب در ديدار دانشجويان  – ۱۱ رمضان ۱۴۳۱

حرف‌هایی که می‌گویید، دنبال می‌شود

… گاهى پيشنهادهائى هست كه اينها به دستگاه‌ها منعكس و منتقل ميشود؛ و بدانيد و مطمئن باشيد كه در حد امكان و وسع و ظرفيت، دنبال هم ميشود؛ يعنى اينجور نيست كه تصور بشود حالا يك حرفى گفته شد و در فضا پرتاب شد و تمام شد؛ نه، واقعاً يكايك اين مطالبى كه گفته مي‌شود – حالا آن مقداريش كه مورد تأييد و تصديق و قبول ماست؛ كه غالباً هم همين جور است – دنبال مي‌شود.

اين اختلاف نظرها بسيار شوق‌انگيز است

… در بين اين برادران و خواهران اختلاف نظرهائى وجود داشت كه به نظر من اين اختلاف نظرها بسيار شوق‌انگيز است؛ همين خوب است. نظرات گوناگونى در زمينه‌هاى واحدى مطرح مي‌شود و هر نظرى استدلالى دارد، طرفدارانى دارد؛ اين عرصه‌اى است براى فكر كردن، ژرف‌گرائى و ژرف‌يابى كردن و به حقيقت رسيدن. نه اين‌كه حالا شما منتظر باشيد كه من درباره‌ى مواردى كه محل اختلاف است يا از من سؤال شد – كه اين اختلاف نظر در دانشگاه وجود دارد – حتماً يك حرف قاطعى بزنم كه همان بشود فصل‌الخطاب؛ نه، يك جاهائى البته فصل‌الخطاب لازم است، كه رهبرى يا مقامى كه سخنش فصل‌الخطاب است، آنجا حرف بزند؛ اما اين از آن موارد نيست؛ اينها مواردى است كه اغلبش هيچ نيازى به فصل‌الخطاب ندارد.

دل‌ها را با منبع زیبایی پیوند دهید، بيست سال ديگر سخت‌تر است

من حرفم اين است: اين دل پاك و زلال را هرچه مي‌توانيد، با منبع عظمت، با منبع حقيقت، با منبع زيبائى – يعنى ذات مقدس بارى‌تعالى – پيوند دهيد و نزديك كنيد. اگر موفق شديد، تا آخر عمر زندگى سعادتمندانه خواهيد داشت؛ اگر حالا موفق نشويد، بيست سال ديگر سخت‌تر است؛ اگر بيست سال بعد هم – كه شماها چهل سال، چهل و پنج سال سنتان هست – موفق نشويد، بيست سال بعدش بسيار بسيار مشكل‌تر است… نه اينكه محال باشد، اما مشكل است.

تصور نكنيد اين‌ها بال زدند رفتند آن‌جا

شما قله‌ى كوه را از پائين نگاه مي‌كنيد، مى‌بينيد كسانى آن‌جا هستند؛ اينجور نيست كه تصور كنيد اينها بال زدند رفتند آنجا؛ نه، اينها از همين مسيرى كه جلوى پاى شماست، جلو رفتند و به آنجا رسيدند. دچار توهم نشويم، خيال نكنيم كه با يك نوع حركت غيرعادى و غيرمعمولى ميتوان به آن قله‌ها رسيد؛ نه، آنهائى كه در آن قله‌ها مشاهده مي‌كنيد، از همين راهها عبور كردند. اين راهها چيست؟ در درجه‌ى اول، ترك گناه. گفتنش آسان است، عملش سخت است؛ اما ناگزير است. دروغ نگفتن، خيانت نكردن، از لغزشهاى گوناگون جنسى و شهوانى پرهيز كردن، از گناهان پرهيز كردن؛ قدمِ مهمترينش اين است. بعد از ترك گناه، انجام واجبات.

اگر اين تمركز را ايجاد كنيد، تا آخر عمر براى‌تان مي‌ماند

و از همه‌ى واجبات مهمتر، نماز است. «و اعلم انّ كلّ شى‌ء من عملك تبع لصلاتك» همه‌ى كار انسان تابع نماز است. نماز را به وقت بخوانيد، با توجه و با حضور قلب بخوانيد. حضور قلب يعنى بدانيد كه داريد با يكى حرف مي‌زنيد؛ بدانيد يك مخاطبى داريد كه داريد با او حرف ميزنيد. اين حالت را اگر در خودتان تمرين كرديد، اگر توانستيد اين تمركز را ايجاد كنيد، تا آخر عمر اين براى شما مي‌ماند.

اگر بخواهم به بچه‌هاى خودم بهترين سفارش‌ها را بكنم، اين‌ها را می‌گویم…

اين دل نورانى و پاكيزه را كه در شما هست، قدر بدانيد. نه اين‌كه من بخواهم براى خوشامد شما حرف بزنم؛ نه، جوان‌هاى عالَم كه فقط شما نيستيد؛ جوان خاصيتش اين است. دل‌تان پاكيزه است. حالا چون براى شما قابل مقايسه نيست، نمي‌توانيد اين موضوع را احساس كنيد. در طول زمان، گرفتارى‌ها، غبارها، لجن‌ها و زنگارها دل را مي‌پوشاند…  به مرور گناهان، گرفتارى‌ها و مشكلات فراوانى كه در مسير مبارزات زندگى انسان به وجود مى‌آيد، چنانچه انسان از حالا تمرين نكرده باشد، اين‌ها گرفتارى‌ها را زياد مي‌كند، دل را تاريك مي‌كند. پس عرض اول ما و حرف اصلى ما اين است. شما مثل فرزندان من هستيد. من اگر بخواهم به بچه‌هاى صلبى و نسبىِ خودم بهترين سفارش‌ها را بكنم، همينى كه به شما عرض كردم، به آن‌ها خواهم گفت.

سوال کنید، قضاوت و معارضه نه!

يك سؤال اين بود كه آيا جريان دانشجوئى مي‌تواند آنجائى كه ايرادى به نظرش مى‌آيد، سؤال كند؟ پاسخ اين است كه بله، بايد سؤال كنيد… به شرط اين‌كه  قضاوت نكنيد. بهترين روش سؤال و پاسخ هم اين است كه مسئولين بيايند توى مجموعه‌هاى دانشجوئى. من همين جا از مسئولين درخواست مي‌كنم كه ديدارهاى دانشجوئى‌شان را زياد كنند. امروز بهترين قشرهاى كشور اين‌هايند؛ هم جوانند، هم باسوادند، هم تحصيلكرده‌اند، داراى فهمند، داراى انگيزه‌اند؛ مسئولين بروند شركت كنند… مراقبت كنيد طرح سؤال را مخلوط نكنيد و اشتباه گرفته نشود با معارضه. آن چيزى كه من قبلها هم گفته‌ام، بارها هم گفته‌ام، الان هم ميگويم، اين است كه جريان دانشجوئى يا جنبش دانشجوئى يا هر چيز ديگر كه اسمش هست، تصور نكند كه وظيفه‌اش اين است كه با دستگاه متولى امر و متصدى اداره‌ى كشور معارضه كند… مهم اين است كه شما حرفتان را مطرح كنيد، استدلالتان را مطرح كنيد، پاسخ قانع كننده‌اى بخواهيد؛ مسئولين هم بايد پاسخ بدهند.

وحدت یا خلوص؟!

يك سؤال ديگر اين است كه بعضى‌ها مي‌گويند وحدت، بعضى‌ها مي‌گويند خلوص؛ شما چه مي‌گوئيد؟ من مي‌گويم هر دو. خلوص كه شما مطرح مي‌كنيد – كه ما بايست از فرصت استفاده كنيم و حالا كه غربال شد، يك عده‌اى را كه ناخالصى دارند، از دائره خارج كنيم – چيزى نيست كه با دعوا و كشمكش و گريبان اين و آن را گرفتن و با حركت تند و فشارآلود به وجود بيايد؛ خلوص در يك مجموعه كه اين‌جورى حاصل نمي‌شود؛ ما به اين، مأمور هم نيستيم. در صدر اسلام … فرض كنيد پيغمبر در همان جامعه‌ى چند هزار نفرى – كه كار خالص‌سازى خيلى آسانتر بود از يك جامعه‌ى هفتاد ميليونى كشور ما – مي‌خواست خالص‌سازى كند، چه كار مي‌كرد؟ چى برايش مي‌ماند؟ آن كه يك گناهى كرده، بايد مي‌رفت؛ آن كه يك تشرى شنفته، بايد مي‌رفت؛ آن كه در يك وقتى كه نبايد از پيغمبر اجازه‌ى مرخصى بگيرد، اجازه‌ى مرخصى گرفته، بايد مي‌رفت؛ آن كه زكاتش را يك خرده دير داده، بايد مي‌رفت؛ خوب، كسى نمي‌ماند. امروز هم همين جور است. اينجورى نيست كه شما بيائيد افراد ضعاف‌الايمان را از دائره خارج كنيد، به بهانه‌ى اين‌كه مي‌خواهيم خالص كنيم؛ نه، شما هرچه مي‌توانيد، دائره‌ى خلّصين را توسعه بدهيد؛ كارى كنيد كه افراد خالصى كه مي‌توانند جامعه‌ى شما را خالص كنند، در جامعه بيشتر شوند؛ اين خوب است.

وحدت یعنی اتحاد بر مبنای اصول

وحدت هم كه ما گفتيم، منظور من اتحاد بر مبناى اصول است. بنابراين وحدت با كيست؟ با آن كسى كه اين اصول را قبول دارد. به همان اندازه‌اى كه اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصليم؛ اين مي‌شود ولايت بين مؤمنين. آن كسى كه اصول را قبول ندارد، نشان مي‌دهد كه اصول را قبول ندارد يا تصريح مي‌كند كه اصول را قبول ندارد، او قهراً از اين دائره خارج است. بنابراين با اين تفصيل و توضيحى كه عرض شد، هم طرفدار وحدتيم، هم طرفدار خلوصيم.

نظرات رهبری همان است که صریح اعلام می‌شود

…من اين را گاهى بيرون هم شنفته‌ام. مي‌گويند آيا ما هم بايد مثل رهبرى موضع بگيريم يا نه؟ خوب، رهبرى يك تكليفى دارد، ما يك تكليف ديگر داريم. ببينيد، نبادا كسى تصور كند كه رهبرى يك نظرى دارد كه برخلاف آنچه كه به عنوان نظر رسمى مطرح مي‌شود، در خفا به بعضى از خواص و خلّصين، آن نظر را منتقل مي‌كند كه اجراء كنند؛ مطلقاً چنين چيزى نيست. اگر كسى چنين تصور كند، تصور خطائى است؛ اگر نسبت بدهد، گناه كبيره‌اى انجام داده. نظرات و مواضع رهبرى همينى است كه صريحاً اعلام مي‌شود؛ همينى است كه من صريحاً اعلام مي‌كنم.

کار فرهنگی نیاز به زیرساخت دارد

… كالاهاى فرهنگىِ توليدى ما رسا نيست. با اين‌كه ما هنرمند خوب داريم، نويسنده‌ى خوب داريم، بازيگر خوب داريم، اما نمايش متناسب با خواسته‌هاى فرهنگى‌مان كم به وجود مى‌آيد. لازم است مديريت‌هاى فرهنگى يك مقدارى در اين زمينه‌ها بيشتر كار كنند. البته مي‌دانيد، اين‌جور كارها كارهائى نيست كه يك شبه به وجود بيايد… اين‌ها همه زيرساخت‌هائى لازم دارد … تا اين زيرساخت‌ها فراهم نباشد، كار به وجود نمى‌آيد. اين زيرساخت‌ها بعضى‌اش كاملاً فراهم نيست، كه اين‌ها در طول زمان بايد به وسيله‌ى دولت‌هاى مختلف، به وسيله‌ى مسئولين گوناگون فراهم مي‌شده؛ در بعضى از دوره‌ها، بعضى از زيرساخت‌هاى اعتقادى و فرهنگى ما نه فقط درست نشده، حتّى تخريب هم شده! خوب، حالا بايد اين‌ها را روبه‌راه كنند.

كارى كه مسئولين اجرائى بايد بكنند، متأسفانه من ناچار خودم بر عهده می‌گيرم

اشكال، اشكال واردى است؛ من هم اين اشكال را دارم؛ هم به صدا و سيما، هم به وزارت ارشاد، هم به سازمان تبليغات و حوزه‌ى هنرى. ما با اين‌ها نشست و برخاست هم داريم. من مى‌نشينم بحث مي‌كنم، استدلال مي‌كنم؛ يعنى كارى كه بعضى از مسئولين اجرائى بايد بكنند، متأسفانه من ناچار خودم اين كار را بر عهده ميگيرم. همين اواخر با مسئولين فرهنگى راجع به همين مسائل هنرى و سينمائى و هنرهاى نمايشى و غيره نشست‌هاى متعددى داشتيم. نشستيم بحث كرديم، حرف زديم؛ اميدواريم ان‌شاءاللَّه به يك جاهاى خوبى برسد. به هر حال اين مطالبه‌ى شما مطالبه‌ى درستى است.

خروج نخبگان

صحبتى هم راجع به دلائل خروج نخبگان شد. يكى از خانم‌ها گفتند با نخبگانى كه تماس مي‌گيريم، مي‌گويند علت خروج ما اين‌هاست: مثلاً در داخل، آن كارى كه بايد مي‌شده، نشده؛ آن كارى كه نبايد مي‌شده، شده. من اين حرف‌ها را رد نمي‌كنم، ممكن است واقعاً همين اشكالات هم وارد باشد؛ اما آن نخبه‌اى كه در دوره‌ى دانشجوئى و بعد از فارغ‌التحصيلى پا مي‌شود ميرود خارج، غالباً دلائلش اين‌ها نيست؛ اين‌ها بهانه است. آنجا كسانى هستند كه درِ باغ سبز نشان مي‌دهند، زمينه‌هاى مساعد كارى را به رخ اين دانشجو مي‌كشند؛ اين دانشجو خيال مي‌كند كه حالا اگر برود آن‌جا، چنين و چنان خواهد شد. شايد هم واقعاً دستگاه‌هاى دولتى‌اى هستند كه علاوه بر انگيزه‌ى نياز به دانش و استعداد اين جوان، يك انگيزه‌ى ديگر هم دارند و آن، مبارزه‌ى با جمهورى اسلامى است؛ لذا روى اين سرمايه‌گذارى مي‌كنند، برمي‌دارند مي‌برندش آن‌جا… از آن طرف هم جوان‌هائى داريم كه بدون اين‌كه بحث فرار نخبگان باشد، براى درس خواندن خارج رفته‌اند، مراتب علمىِ خيلى خوبى را هم گذرانده‌اند؛ اما ايمان و انگيزه‌ى دينى و اسلامى و انگيزه‌هاى سالم آن‌ها، آنها را به داخل كشور كشانده.

مسئله کوی فراموش نشده است

يكى از دوستان مسئله‌ى تهاجم به كوى دانشگاه را گفتند. من دنبال اين قضيه بودم و هستم. البته بله، حركت كنْد بوده، پيش نرفته؛ بايد هم پيش برود و ان‌شاءاللَّه هم خواهد رفت؛ ليكن اينجور نيست كه شما تصور كنيد مسئله فراموش شده؛ نه، فراموش نشده. خوب، گرفتارى‌ها زياد است، كارها زياد است؛ بعضى از دستگاه‌ها هم شايد انگيزه‌شان براى همكارى كردن در اين زمينه، خيلى انگيزه‌ى زيادى نيست – طبعاً انگيزه‌شان ضعيف است – لذا كار كنْد پيش ميرود؛ ليكن ان‌شاءاللَّه پيش خواهد رفت.

انضباط لازم است، تندروی مذموم

گفته مي‌شود كه در دانشگاه‌ها برخوردهاى انضباطى و امنيتى صورت ميگيرد. من نمي‌دانم چه جور برخورد تندى از لحاظ انضباطى و امنيتى در دانشگاه شده، اما اين را مي‌دانم كه بالاخره در دانشگاه انضباط لازم است. حالا اگر يك وقت در يك جائى در باب انضباط و اِعمال انضباط يك خرده تندروى بشود، من نمي‌دانم – ممكن هم هست – ليكن بالاخره انضباط هم لازم است، امنيت هم لازم است. نمي‌شود محيط دانشگاه را رها كرد. آماج خيلى از توطئه‌هاى دشمن، اصلاً محيط دانشگاه است. خود شما دانشجويان بدانيد كه توى آن دائره‌ى قرمز قرار داريد. گاهى اوقات توى عكس‌ها يا توى فيلم‌ها وقتى مي‌خواهند يك نقطه‌اى را مشخص كنند، با دائره‌ى قرمز مشخص مي‌كنند. دشمن، شما دانشجويان را توى دائره‌ى قرمز گذاشته، مشخصتان كرده؛ اصلاً خيلى از برنامه‌ها براى شماست…  بالاخره بايد توجه باشد. بله، به نظر ما تندروى و زياده‌روى در هيچ كارى خوب نيست؛ از جمله در اين كار.

آزادانديشى جايش توى تلويزيون نيست

ما طرفدار آزادانديشى هستيم. البته من به شماها بگويم، آزادانديشى جايش توى تلويزيون نيست؛ آزادانديشى جايش توى جلسات تخصصى است. مثلاً فرض كنيد در زمينه‌ى فلان مسئله‌ى سياسى، يك جلسه‌ى تخصصىِ دانشجوئى بگذاريد؛ دو نفر، پنج نفر، ده نفر بيايند آنجا با همديگر بحث كنند؛ اين مي‌شود آزادانديشى. همين جور، بحث سر معارف اسلامى است؛ همين جور، بحث سر تفكرات مكاتب گوناگون جهانى است؛ همين جور، بحث سر يك مسئله‌ى علمى است. بنابراين جلسه بايد جلسه‌ى تخصصى باشد؛ والّا توى جلسات عمومى و در صدا و سيما دو نفر بيايند بحث كنند، آن كسى كه حق است، لزوماً غلبه نخواهد كرد؛ آن كسى غلبه خواهد كرد كه بيشتر عيّارىِ كار دستش است و مي‌تواند بازيگرى كند؛ مثل قضيه‌ى عكس مار و اسم مار.

خوب، شما هم نقدپذير باشيد!

بحث تجمع در برابر مجلس را مطرح كرديد، كه من البته در آن مورد هيچ اظهار نظرى نمي‌كنم؛ فقط همين قدر به شما بگويم كه شما همه‌اش گله داريد كه چرا مسئولين نقدپذير نيستند؛ خوب، شما هم نقدپذير باشيد! نقدپذيرى كه فقط مخصوص مسئولين نيست؛ خوب، بالاخره اگر بر دانشجو هم نقدى وارد است، بايد نقدپذيرى كند. جمعيت زيادى آمدند در مقابل مجلس جمع شدند، شعارهائى هم دادند، شعارهاي‌شان هم بد نبود، يك گروهى هم آن وسط شعارهاى تند دادند. البته من نمي‌گويم آن‌ها آدم‌هاى بدى‌اند، نابابى‌اند؛ نه، بالاخره تندى كردند، جوانى كردند؛ اما اگر شما هم معتقديد كه اين شعارها افراطى بود، زيادى بود، حقش نبود، قبول كنيد. اين‌جور نباشد كه بگوئيد بالاخره هرچه كه گوشه‌ى قباى دانشجو را بگيرد – كه دانشجوها قبا هم ندارند! – مورد اعتراض قرار بدهيم. ممكن است به شما هم نقدى وارد باشد؛ نقد را قبول كنيد.

اختلاف سلیقه‌ها به انشعاب ختم نشوند

… اولاً مراقب باشيد تشكلهاى دانشجوئى تحت تأثير اختلاف سليقه‌ها، نه خودشان در درون دچار انشعاب بشوند، نه با همديگر اصطكاك و تصادم پيدا كنند. يكى از مصاديق برجسته‌ى وحدتى كه ما به آن توصيه و دعوت مي‌كنيم، همين است. آنجائى كه انسان‌ها را از هم جدا مي‌كند يا به هم نزديك مي‌كند، اصول و مبانى معرفتى است. وقتى اين مبانى مورد اتفاق و مورد قبول‌شان نباشد، آن‌ها را از هم جدا مي‌كند؛ اما آن وقتى كه مورد قبول‌شان باشد، آن‌ها را به هم متصل مي‌كند. اما سلائق نه؛ هر كسى يك سليقه‌اى دارد، هر كسى يك ذوقى دارد. يكى دانشجوى مهندسى است، يكى دانشجوى هنر است، يكى دانشجوى پزشكى است – اين سه جور سليقه – در هر كدام هم طيف وسيعى از سلائق و گرايش‌هاى مختلف هست؛ يكى از چيزى خوشش مى‌آيد، يكى خوشش نمى‌آيد؛ اينها را مايه‌ى جدائى بين خودتان قرار ندهيد، كه به نظر من خيلى مهم است.

در مسائل کلان تحلیل داشته باشید

در مسائلى كه با سرنوشت كشور ارتباط پيدا مي‌كند، حتماً تحليل و موضع داشته باشيد. بيانيه‌ى تهران مسئله‌ى مهمى بود؛ تحليل شما از بيانيه‌ى تهران چيست؟ موضع‌تان چيست؟ موافقيد؟ مخالفيد؟ قطعنامه‌ى 1929 شوراى امنيت عليه جمهورى اسلامى صادر شده، يا تحريم‌هاى يك‌جانبه‌ى آمريكا و اروپا عليه ايران شكل گرفته؛ تحليل شما از اين قضيه چيست؟ اين قضيه‌ى كوچكى نيست. موضع‌تان چيست؟ ايران چه كار كند؟ چون اخم مي‌كنند، تحريم مي‌كنند، دندان نشان مي‌دهند، دست‌هاي‌مان را بالا ببريم؟ حالا يك قدرى كوتاه بيائيم؟ تحليل‌تان اين است؟ در داخل كشور ما مجموعه‌هاى سياسى‌اى هستند كه تحليل‌شان اين است؛ مي‌گويند وقتى كه طرف خيلى چهره‌ى سگى از خودش نشان مي‌دهد، شما عقب بنشينيد! خوب، شما اين را قبول داريد؟ عقب بنشينيم؟ يا نه؛ معتقديد كه هر گونه عقب‌نشينى، طرف را تشجيع مي‌كند. به مجردى كه ديدند شما با اخم مي‌ترسيد، مي‌گويند آقا اخم كنيد؛ علاج اين آدم اخم است. به مجردى كه ديدند تهديد به كتك يا خود كتك، شما را به عقب‌نشينى وادار مي‌كنند، مي‌گويند دو تا بيشتر بزن تا خوب از همه‌ى حرف‌هايش دست بردارد.

ضعف اين مبانى، ضررهاى بزرگى به مجموعه‌ى دانشجوئى كشور خواهد زد

… برادرها و خواهرها! تقويت مبانى معرفتى را جدى بگيريد. البته من امروز كه نگاه مي‌كنم، مى‌بينم در مقايسه با هفت هشت سال پيش كه ماه رمضان در همين جا جلسه تشكيل مي‌شد و دوستان مى‌آمدند صحبت مي‌كردند، توجه به مبانى معرفتى در بين دانشجوها قوى‌تر شده است. بعضى از اظهاراتى هم كه شماها مي‌كنيد، نشان‌دهنده‌ى قوّت اين مبانى در ذهن‌هاست؛ اين را آدم مي‌فهمد؛ ليكن در عين حال مجموعه‌ى تشكل‌ها تقويت مبانى معرفتى را جدى بگيرند تا بعد، از تشكل‌ها سرريز بشود روى مجموعه‌ى دانشجوها. تقويت مبانى معرفتى خيلى لازم است. ضعف اين مبانى، ضررهاى بزرگى به مجموعه‌ى دانشجوئى كشور و مجموعه‌ى تشكل‌ها خواهد زد.

نكته‌ى ديگر اين است كه همه‌ى تشكلها ارتباطاتشان را با بدنه‌ى دانشجوئى تقويت كنند. به نظر من از بدنه‌ى دانشجوئى غافل نشويد. حالا گفتند كه اين اردوهاى ضيافت برگزار ميشود؛ خوب، اين خوب است؛ اينها يكى از همان راههاى ارتباط با بدنه‌ى دانشجوئى است؛ ليكن به نظر من در همه‌ى دوره‌ى سال و در مناسبتهاى مختلف، ارتباط با بدنه‌ى دانشجوئى و همچنين ارتباط با اساتيد ارزشى زياد باشد.

تدوين علوم انسانىِ منطبق با مبانى اسلام

اساتيد و صاحب‌نظران و پژوهشگران و محققين بايد به دنبال تدوين علوم انسانىِ منطبق با مبانى اسلام بروند؛ يعنى علوم انسانى‌اى كه بر اساس فلسفه‌هاى نادرست و غلط مادى شكل نگرفته باشد؛ همچنان كه امروز علوم انسانى غربى اينجورى است. بالاخره اگر علوم سياسى يا اقتصادى يا فلسفه يا مديريت و بقيه‌ى علوم انسانى، مبتنى بر نگرش مادى به دنيا باشد و با ارزش‌هاى مادى بنا شده باشد، طبعاً نمي‌تواند خواسته‌ها و آرمان‌هاى جامعه‌اى را كه مسلمان و مؤمن به معارف اسلامى هستند، برآورده كند.

سى و دو سال حركتِ رو به جلو

جوان‌هاى ما امروز از ده سال پيش خيلى بهترند، خيلى آماده‌ترند. جوان‌هاى مؤمنِ ده سال پيش هم امروز در بسيارى از عرصه‌هاى زندگى فعالند. شما هم ان‌شاءاللَّه در آينده بايد در بخش‌هاى مختلف از فعالان كشور باشيد. خودتان را براى امتحان‌هاى دشوار آماده كنيد. ما داريم پيش مي‌رويم. اين سى و يكى دو سالى كه از عمر نظام جمهورى اسلامى گذشته است، سى و يكى دو سال حركتِ رو به جلو بوده؛ على‌رغم دشمنى‌هائى كه دشمنان كردند. دشمنان ما امروز به قدر سى سال پيش قوى نيستند…

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.