محمدجواد كربلايي – امسال سومين رمضاني است كه وقتي از ايستگاههاي شلوغ متروي تهران ميگذرم، جايي را ميبينم كه ميتوانم مدتي در آنجا بمانم و نفهمم زمان چطور بر من ميگذرد. اگر بعضي به غرفههاي فروش عطر و شارژ موبايل و ساندويچفروشي سر ميزنند، ديگراني كه اين شرايط را برنميتابند نيز يك ماه وقت دارند هر روز از صبح تا مغرب به نمايشگاههاي كتابي سر بزنند كه فروشندگان و فروششوندگانِ آن كمي متفاوت هستند از فروشندگان و فروششوندگانِ ديگر.
اينجا براي كسب سود از فروش كتاب، كتابهاي “آشپزي” و “چگونه لاغر شويم” و “طالعبيني” نميفروشند. اينجا كتاب را ميفروشند براي اهدافي والاتر. نه اينكه سودش مهم نيست براي برگزاركنندگان، نه. اتفاقا درآمد اقتصادي هم يكي از معيارهاي آنهاست، اما اولويتي در كار ندارد. و اين كار بر خلاف فكر جاافتاده در ميان بسياري از كتابفروشان است كه “مگر ميشود بدون فروش كتابهاي زرد و عامهپسند، از فروش كتاب سود كرد؟”
آري نميتوان از كتاب سود كرد، تا وقتي كه “عامه” را “نفهم” معنا ميكنيم. تا وقتي كه مردم را شبيه به كيسههاي پولي ببينيم كه علامت $ بر روي اين كيسهها برق ميزند، نميتوان قبول كرد كه “عامه” هم ميفهمد. اما وقتي به تجربه چند جوان نگاه ميكني كه سال گذشته در طول ماه رمضان، 55هزار جلد كتاب به نمايشگاه آوردند و 40هزار جلد را فروختند، و وقتي نگاه ميكني كه در ميان كتابهاي آنها هيچ دستورالعملي براي آشپزي و لاغري و… يافت نميشود، با خود ميگويي “عجب! مگر كتاب هم براي مردم مهم است؟” و من و تو شايد ندانيم كه اگر كتاب را در دست مردم نديدهايم، از بدِ روزگار نيست كه روزگار خدايي دارد و مخلوقي. انگار اين شرايط، از سر خيلي چيزهاست غير از خواست خدايي كه براي بندهاش بد نميخواهد. از سياستهاي فرهنگيِ غلط در دولتهاي انقلابي و غيرانقلابي بگير تا نحوه عملكرد نهادهاي فرهنگي و انقلابي كشور و تا نحوه عملكرد دانشگاهها و تا نحوه عملكرد من و توي كتابخوان در اين شرايط.
سياستهاي فرهنگيِ كمنتيجه – اگر نگوييم بينتيجه – طيّ اين سالها، انگار برخي را به اين قطعيت رسانده است كه “اي كه دستت ميرسد كاري بكن…” و كيست كه حداقل دستش به خانوادهاش يا دوستانش يا… نرسد و نتواند آنچه را كه ميخواند و ميفهمد با آنان نيز در ميان بگذارد و اجازه ندهد كه خود و خانوادهاش و دوستانش و همكلاسيهايش و همكارانش و ديگراني كه دوستشان دارد، جملگي در ميان چرخهاي روزمرگي له شوند و قالب روزمرگي را به خود ببينند؟ “كار خودجوش” ميانبُري است كه پاككننده روزمرگيها از جامعه انقلابيِ ماست، جامعهاي كه پدر پيرش و رهبر فرزانهاش آن را بيش از اين كه هست، بلندهمت و توانمند ميخواستند، اما…
تجربههاي خودجوش در سالهاي گذشته نشان داده كه همين دستهاي كوچك است كه به اهداف والا ميرسد، و چه كارها كه از همين دستها بر نميآيد. جالب اينكه اندك كارهاي خوبِ دولتي هم توسط مسئوليني انجام شده كه از همين تجربههاي خودجوش و همين دستهاي كوچك برآمدهاند و رنگ و بوي مسئوليت را به خود نپذيرفتهاند.
نمايشگاه “سطرهاي چشم به راه” يكي از همين تجربههاي خودجوش است كه در ماه رمضان، هر روز از صبح تا غروب منتظر آمدن من و شماست. گذشته از اينكه ميتوانيد به ايستگاههاي مختلفي همچون “شهيد بهشتي” و “شهيد حقاني” و “مصلي” و “تهرانپارس” و “امام حسين(عليهالسلام)” و … برويد براي كتاب، ميتوانيد اخبار برگزاري نشستهاي فرهنگي در ايستگاه شهيد بهشتي(ايستگاه مركزي) را هم پيگيري كنيد تا در آنها شركت كنيد. فروش 1000 عنوان كتاب در موضوعات مختلفي همچون “هنر و ادبيات”، “غربشناسي”، “فلسفه”، “علوم سياسي”، “تاريخ” و… آن هم با 20 درصد تخفيف، حداقل ارزش يكبار رفتن به اين نمايشگاه را دارد، و البته شايد بارها…
Sorry. No data so far.