محمدامین نوروزی – کارمندان سفارت در حال انجام وظایف کاری خود برای اربابرجوعها میباشند. مردمی پشت در سفارت با خشونت و نفرت در حال شعار دادن و فریاد زدن میباشند. کارمندان داخل سفارت سعی میکنند، خونسردی و آرامش خود را حفظ کنند و به کار خود ادامه بدهند و فکر میکنند تظاهرات پشت در سفارت به داخل سفارت کشیده نخواهد شد، چراکه کشور ایران مسئول امنیت وضع موجود میباشد اما به یکباره مردم به داخل سفارت یورش میبرند، حتی ایرانیهای داخل سفارت نیز از این وضعیت بسیار ناراحت و وحشتزده هستند. عدهای حتی به خاطر این وضعیت اشک نیز میریزند. یک نفر از کارکنان سفارت میخواهد بسیار معقول و منطقی با معترضین برخورد کند، بنابراین در بین آنها میرود تا با آنها صحبت کند اما به او حمله میکنند و دست و چشم او را میبندند، بنابراین فیلم مخاطب را قانع میکند که این جماعت منطق و صحبت حالیشان نمیشود. شش نفر از اعضای سفارت از دست معترضین به بیرون فرار میکنند و به خانه سفیر کانادا در ایران پناه میبرند.
در امریکا گروهی از مدیران سیا تشکیل جلسه اضطراری میدهند، برای اینکه بتواند این شش نفر را از ایران فراری دهند و از اینجا قهرمان داستان که مأمور ویژه سازمان جاسوسی امریکا (سیا) تونی مندز با بازی بنافلک را مأمور فراری دادن این شش نفر از تهران میکند. در حالی که مردم امریکا از خشم و عصبانیت بسیار زیاد خود درخصوص تسخیر سفارت امریکا صحنههایی پخش میشود و جوانی امریکایی میگوید، باید به دانشجویان ایرانی تیراندازی شود تا بفهمند با آنها شوخی نداریم یا جوانی دیگر میگوید از این وضع خسته شده است، حاضر است اسلحه به دست بگیرد تا به جنگ ایرانیها همانند ویتنامیها برود. در همین حین که امریکا را عصبانیت و خشم فراگرفته است، یک امریکایی آرام و صلحطلب و حافظ منافع جمعی که همان تونی مندز مأمور ویژه سازمان سیا باشد از طریق فرزند خود که در حال تماشای فیلم «نبرد در سیاره میمونها» میباشد، با یک جرقه ذهنی بسیار توهینآمیز متوجه میشود که برای نجات گروگانها میتواند از طریق گروه ساختگی فیلمسازی و به عنوان اینکه برای بازدید و انتخاب لوکیشن فیلم آمدهاند، شش نفر کارمند سفارت امریکا را با هویت جعلی و گذرنامه کانادایی برگردانند. در واقع آن چیزی را که امریکاییها در فیلمهای علمی و تخیلی خود برای مقابله با نیروهای شر دارند، اینبار به صورت کاملاً واقعی باید در ایران مشاهده کنند.
در فیلم آرگو تقطیع پلانها بسیار سریع و با برشهای مداوم انجام شده است. اکثریت اندازه نماهای فیلم، بسته میباشد چراکه حس ترس، وحشت و تشویش که لازمهگونه دلهرهآور (Thriller genre)است را بهتر به مخاطب القا کند و مدام حرکت دوربین را مشاهده میکنیم که حس التهاب و درماندگی را بیشتر القا میکند. نورپردازی کار در صحنههایی که در اتاقهای دولتی ایران را مشاهده میکنیم، نیمهتاریک که بخشی از آن با نور بسیار تند و خشن کاملاً آور اکسپوز شده است. به طور مثال کارمندهای ایرانی همواره کنار پنجره و منبع نوری زیادی قرار دارند که نیمی از صورت بازیگر، نور کاملاً سوزانده است و فضاهای نوری تند، بسیار تشدیدکننده چهره معوج و خوفآور ایرانیها میشود اما بالعکس در مواقعی که با امریکاییها هستیم، نور صحنه بسیار ملایم و لطیف پرداخت شده است.
شش نفری که قرار است عملیات آزادسازی برای آنها انجام شود، افرادی بسیار ساده، معصوم، آرام و بیآزار نشان داده شدهاند که بدون هیچ تقصیری در چنین جهنمی گرفتار شدهاند.اتفاق بسیار هوشمندانه و ناگواری که در فیلم میافتد، مصادره به مطلوب کردنی امریکاییها از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی میباشد. در فیلم واقعیت اینگونه بیان میشود که مردم ایران به خاطر خشمی که نسبت به شاه فرار کرده به امریکا داشتند به سفارت امریکا حمله کردند و در تظاهرات خود این خواسته را داشتند: «شاه باید برگردد، اعدام باید گردد» و کشور امریکا نیز که پناهگاه و مأمن امنی همواره معرفی میشود، تن به این خواسته غیرحقوق بشرانه نمیدهد و عهد مدافعه از حقوق انسانی خود را زیر پای نمیگذارد. در حالی که تسخیر لانه جاسوسی تنها به این علت انجام نشد که صرفاً برگشت شاه باشد بلکه سفارت امریکا در ایران تسخیر شد، به خاطر خیانتها، فتنهها، مداخلهها و کارشکنیهای فراوانی که این لانه جاسوسی انجام داده بود که بخشی از آن در اسناد لانه جاسوسی میتوان مراجعه کرد، حال آنکه فیلم آرگو نشان میدهد، کارمندان سفارت برگههای خود را نابود و امحا میکنند، به خاطر اینکه شناسایی نشوند و نه اینکه اسناد خیانتها و توطئههایشان برملا شود. در صحنههای بسیار دروغآمیز و مضحکآور نیز کودکان ایرانی را نشان میدهند که به کار گرفته و در واقعه سوءاستفاده شده به جای آنکه پازل درست کنند، در حال کنار هم چسباندن برگههای ریزریز شده برای تکمیل چهرههای شش نفر فراری میباشند.
یکی از کارکردهای اساسی رسانه تحریف حقیقت به شکل کاملاً واقعی میباشد. در فیلم آرگو تحریف تاریخ به بهترین شکل ممکن اتفاق میافتد، آرگو با پیش کشیدن حمله به سفارت صرفاً برای برگرداندن شاه و بعد از آن موضع آزادی شش نفر همه ذهنها را به سمت این موضع جذب کرد، حال آنکه اصل گروگانها در خود سفارت امریکا بودند و مخاطبان این فیلم بدون اینکه بدانند که مردم ایران با اعضای اسیر شده داخل سفارت چه رفتار دوستانه و شرافتمندانهای داشتند که حتی شخصیتی مثل مقام معظم رهبری در آن زمان به بازدید آنها رفت و طبق شواهد تصویری موجود آنقدر بهشان خوش گذشته بود که از همه چیز اظهار رضایت میکردند و حتی آنقدر راحت و پررو شده بودند که با خنده و شوخی انگار که اصلاً اتفاقی نیفتاده است، از حضرت آقا درخواست آزادی نیز داشتند. حال سؤال اینجاست مخاطب امروز و به خصوص نسل تصویری شده دنیا که بیشتر اطلاعات خود را از زبان فیلم و سریال میآموزد، از واقعه تسخیر سفارت امریکا در ایران از او سؤال کند، چه ذهنیتی خواهد داشت؟
بدون شک آرگو در جهت تهییج حس غرور ملی امریکاییها و ترویج حس همبستگی در مقابل دشمنان خارجی به ویژه ایران میباشد و آن هم درست در دورانی حس ضدایرانی در مردم امریکا تشدید میشود که گویی امریکا بیش از هر زمان دیگری از گسترش قدرت فرهنگی و نفوذ انقلابی ایران در منطقه میترسد. آرگو کاملاً در جهت منافع سیاسی و حاکمیتی امریکا میباشد، یک فیلم پروپاگاندایی که از هیچ چیز برای بد نشان دادن ایران فروگذاری نکرده است و بالقطع باید پاداش این خوشخدمتی که نفعش برای تمامی صاحبان قدرت و ثروت غربی میباشد را در جشنوارههای متعدد سرمایهسالارانه دریافت کند. آرگو بعد از جوایزی که از گلدن گلوب دریافت کرد، اگر هم جایزه اصلی جشنواره اسکار امسال را نگیرد، حتماً جایزههای دیگری را دریافت خواهد کرد که این فیلم در کلکسیون خاطرات سینمایی مردم ماندگار و باشکوهتر جلوهگری کند.
متأسفانه ما در این چند سال گذشته با هجمی از سینماگران مواجه بودیم که از پرداخت به موضوعات سیاسی سرباز زدهاند یا بسیار کارهای کم در این خصوص و باارزش کیفی نازل ساخته شده است. سینماگران ایرانی بیشتر دلمشغولیهای روشنفکرمابانه داشته و دارند و اگر هم کار سیاسی و ارزشی خوبی ساخته شود و در جشنوارههای داخلی جایزه بگیرد، برچسب سفارشی و دولتی بودن را به آن میچسبانند و اینکه مدام اینور و آنور بیان میکنند، هیئت داوران استقلال کافی برای انتخاب ندارند و چهچه. چنین سینماگرانی کجا هستند تا ببینند که از جمع ۱۰ فیلم برتر سال اسکار همواره تعداد فیلمی که به طور مستقیم به مسائل حمایتی سیاسی امریکا میپردازد، همواره حضور یافته است و در بین این لیستها حتی یک فیلم که با منافع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی امریکا زاویه اساسی داشته باشد وجود ندارد، در چنین وضعیتی که هجمه رسانهای همهجانبهای هالیوود در مقابل اسلام و ایران شدت گرفته است و از سیاسی و پروپاگانداترین کارها نیز هیچ ابایی ندارند و حتی جایزه نیز به آن میدهند و به شدت هم رادیکال و ایدئولوژیکوارانه کار میکنند، سینماگر ایرانی کجای تاریخ قرار دارد؟
Sorry. No data so far.