بازار در قبضة بیگانگان است! این را آمار نشر نشان میدهد. چه اهل داستان باشید و چه جامعهشناسی؛ چه اهل فلسفه و چه تاریخ؛ چه به دنبال نسخههای متقّن از شاهنامه یا كلیات سعدی باشد و چه…
باید كتابی را تهیه كنید كه «ترجمه» شده است. در زمینة كتابهای فنی و پزشكی و در یك كلام علمی نیز حضور ترجمه تقریباً تمام فضا را اشغال كرده است. هیچ ناشری تمایلی به نویسنده و محقق داخلی ندارد. عدم التزام به حق نشر (كپی رایت) و روحیة پخته خواری ما سبب شده به مدد یك دیكشنری شماری كتاب به كتابخوان ایرانی ارائه دهیم. این حذف هویت مستقل از كجا ناشی میشود؟ چرا.
هیچ كس منتظر جدیدترین اثر این نویسنده یا آن محقق نیست… و دریغ از یك اطلاعرسانی ساده! زمانی كه خود نویسنده پس از ماهها و سالها انتظار، درمییابد كتابش چند هفته یا چند ماهی است در كتابفروشیها عرضه شده، از خواننده چه توقعی داریم؟
بازار نشر كتاب ما دچار خودباختگی شده است. «كتاب خارجی» مانند كالاهای خارجی دیگر، اساساً بهتر تلقی میشود. این خودباختگی و شیفتگی متأثر از شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعة ماست كه حالا در این عرصه نیز خودش را ظاهر میكند. این خودباختگی، تولید اندیشه را سترون میكند.
در اظهارنظر و نقد كتاب، فقط نقلقولهائی از چند نظریهپرداز اروپائی میتواند به عنوان استدلال قابل قبول عرضه شود. مؤلف نیز آشفتگیها و ابهامات و ساختار غیرمنطقی اثر خود را به نظریاتی بند میكند كه به زبانی مغشوش، نادرست و الكن ترجمه شدهاند و از مفهوم اصلی خود دور افتادهاند. كسی نیز نیست كه توجه كند كتاب (یعنی اندیشة مكتوب) مثل پارچه یا اتومبیل نیست كه جنس خارجیاش الزاماً بهتر باشد.
بپذیریم كه در این زمینه اصلاً فرهنگسازی نكردهایم.
بازار نشر كتاب ما دچار خودباختگی شده است، این خودباختگی و شیفتگی متأثر از شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعة ماست كه حالا در این عرصه نیز خودش را ظاهر میكند.
Sorry. No data so far.