«اريك آسادوريان» سر ويراستار گزارش «وضعيت جهان در سال 2010: تحول فرهنگي از مصرفگرايي به سوي تداومپذيري» در مصاحبهاي با سايت معتبر اكولوژيست اظهار ميدارد كه فرهنگ غربي بايستي ضمن توجه و تكيه بر يك مهندسي فرهنگي جدي، از مصرفگرايي كنوني به سوي نوعي فرهنگ تداومپذيري جهتدهي شود.
ترجمه كامل اين گفتوگو در پي ميآيد:
انسانها حيواناتي اجتماعي هستند كه براي دستيابي به منزلت اجتماعي با يكديگر رقابت ميكنند، اين منزلت اجتماعي در جامعه مصرفگرا تاحدود زيادي بواسطه اشيايي كه پولمان را برايشان خرج ميكنيم معين ميشود. چگونه ميتوانيم بدون اين اشيا ميل خود براي كسب منزلت اجتماعي را برآورده نماييم؟
آسادوريان: فرهنگ تعيين ميكند كه چه چيزي به ما منزلت اجتماعي ميبخشد. در فرهنگ مصرفگرا، منزلت اجتماعي مترادف با مايملك است. در بعضي فرهنگها نه خريد كالا بلكه نگهداري از كالاهايي كه قبلا در اختيار داشتيم نماد منزلت به شمار ميآيد. تحول در نمادهاي منزلت اجتماعي بدون يك مهندسي فرهنگي جدي رخ نخواهد داد. شايد اين مساله براي بعضيها خوشايند نباشد ولي در طي سده اخير يا بيشتر مهندسي فرهنگياي در راستاي منافع مصرفي صورت گرفته است. فيالمثل صنايع اتومبيلسازي به منظور اشاعه خودرو مجبور بودند اين فكر را عادي سازند كه جادهها براي اتومبيلهاست و نه افراد. اين مساله فقط از طريق تبليغات تجاري صورت نپذيرفت بلكه هم چنين در مدارس نيز به كودكان آموزش داده ميشود كه در خيابان بازي نكنند. اگر جنبش زيستمحيطي واقعا انتظار دارد كه جامعهاي پايدار پديد آورد، صرفا نبايد در عرصه سياسي به فعاليت بپردازد، بلكه بايستي بطور كارآمدتري از تاكتيكهاي مشابه نيز بهره جويد.
مصرفگرايي غربي تقريباً در همه جاي جهان به نيرويي غيرقابل توقف تبديل شده است. در حاليكه بسياري از افراد در چين و هند شروع به حركت به سوي استانداردهاي زندگي آمريكايي ميكنند، محيط زيستگرايان آنان را از اين كار بازميدارند. اين كار نوعي بيانصافي به نظر نميرسد؟
آسادوريان: اولاً؛ فرض استدلال شما بر اين است كه مردم ميكوشند تا مصرفكننده باشند زيرا اين را به معناي زندگي بهتر ميدانند. تلاشهاي زيادي براي عرضه اين ايدهها وجود دارد كه البته يك فرايند دستكاريشده براي تبديل افراد به مصرفكننده به شمار ميآيد. كشورهاي درحال توسعه نبايد خطمشيهاي اشتباه ما را دنبال كنند، و اين واقعيت را بدانند كه كشورهاي غربي مجبورند كه آزادانه از فرهنگ مصرفگرا دوري بجويند. منافع مصرفكنندگان از جذبه تنظيمگر بالايي برخورداراست. پاسخ من اين است كه مردمان آگاه از آينده تيره ما، بايستي نقش فعالي را در تحول فرهنگي به دوش بگيرند.
در ارتباط با رشد اقتصادي، چه چيزي رشد خوب را در برابر شد بد قرار ميدهد، يا اينكه از نظر شما اقتصاد عدم رشد ميتواند پاسخ باشد؟
آسادوريان: اين مساله به كشور و جامعه بستگي دارد، ولي كشوري همانند ايالات متحده بايستي برنامه رشد خوب يا عدم رشد را دنبال نمايد. ايده عدم رشد اذعان دارد كه ما بسيار فراتر از توان اكولوژيكي خود حركت مينماييم. جهان فقط ميتواند 1.4 ميليارد نفر مصرفكننده همانند آمريكاييها را تحمل كند؛ از اين رو بايستي سطح مصرف كنوني پايين آورده شود. بازارها و كسب وكارهاي خاصي جايگزين كسب وكارهاي ناپايدارتر خواهند شد. كاهش ساعات كاري ضروريست: بنياد اقتصاد نوين رقمي را معين كرده است: 21 ساعت در هفته. ساعات كاري كمتر توزيع بهتر درآمد و زمان بيشتر براي خانواده و جامعه در راستاي زيست پايدارتر را تضمين مينمايد؛ اين يعني فرصت بيشتر براي آشپزي، قدم زدن و دوچرخه سواري. در صورتي كه افراد بيشتري بتوانند ضروريات اوليه را تامين كنند، درآمدهاي اضافي نيز كمتر شده و از اين رو افراد كمتري خواهند توانست با هواپيما به جزاير كارائيب مسافرت كرده يا اتوميبل دومي را براي خود خريداري نمايند.
در راستاي چرخش فرهنگي لازم، تا چه حد رابطه ما با طبيعت بايستي تغيير پيدا كند؟ آيا داشتن شناخت بنيادين اكولوژيك كافيست يا اينكه به منظور زندگي هماهنگ با طبيعت بايستي آن را دوست داشته و بدان احترام بگذاريم؟
آسادوريان: بحث درباره اين مساله همچنان ادامه دارد. محيطزيستگرايان معتقدند كه بايستي با محبت و احترام با طبيعت برخورد شود. ولي نهايتا نميتوان اين يا آن گفت. در صورتي كه در عمل وابستگي خود به كره زمين براي بقا و پيشرفت را درك كنيم، خواهيم توانست رابطه مناسبي نيز با آن برقرار سازيم.
علم و تكنولوژي ادعا دارد كه بدون نياز به تغيير الگوهاي مصرف ميتواند راهحلهايي را براي بحران اكولوژيكي كنوني عرضه كند. نظر شما در مورد توان ما براي خلاصي يافتن از بحرانهاي جهان از طريق علم و تكنولوژي چيست؟
آسادوريان: اگر شما مجموعه متفاوتي از تكنولوژي را برشماريد من نيز پاسخ ديگري براي شما دارم. تكنولوژي ابزار ضروري در دستان ماست؛ ولي اگر بخواهيم وابستگي خود به كره زمين را درك كنيم، تكنولوژي آينده بيولوژيكتر بايد باشد؛ و نه اين دستكاريهاي مصنوعي ژن كه تغييرات اقليمي را به يك معضل بدل ميكند. در حقيقت تكنولوژي كنوني خود نشانهاي از فرهنگ ناسازگار با اين كره پايانپذير است.
شما از ضرورت تغيير در گزارشهايي كه به جامعه عرضه ميشود سخن ميگوييد. ميليونها نفر فيلم آواتار را ديدهاند. آيا ميتوان آگاهي بيشتري به مردم درباره كره زمين داد؟ به نظر شما چگونه ميتوان تغييرات فوري در الگوهاي رفتاري را موجب شد؟
آسادوريان: تبليغات تجاري اساسا به مصرفگرايي دامن ميزند. حتي تبليغات ناموفق در فروش يك محصول خاص نيز زمينه مصرفگرايي را بيشتر ميكند. تماشاي فيلم آواتار به تحول فوري منجر نميشود ولي به ساختن زمينهاي از پيامهاي اكولوژيكي ياري ميرساند.
در مورد بحث تغيير فرهنگ بعضي از ايدههايي كه مطرح ميكنيد ناملموس هستند. اقدامات سنتي تاحدودي متفاوت بوده و عمدتا بر تغيير خطمشيهاي خاص يا كاهش بعضي آلايندهها ابتنا دارند. تا چه حد اين رويهها ميتوانند موفقيت كوشش براي تحول فرهنگي را نشان دهند؟
آسادوريان: سيستم كنوني اساساً از ما ميخواهد تا موفقيت را برحسب كمّيت بسنجيم. ما بدنبال يك چرخش فرهنگي هستيم. از اين رو به مجموعه متفاوتي از شاخصها براي تعيين تحول فرهنگي نيازمنديم. بسياري از افرادِ دخيل در پرورش فرهنگ تداومپذيري شايد خود را برحسب تحول فرهنگي ملاحظه نميكنند. افرادي كه براي تداومپذير، محلي و سالمترساختن وعدههاي غذايي مدارس فعاليت ميكنند، براي تغيير فرهنگ نميكوشند، بلكه تاثير عمدهاي بر شناخت ما از نحوه تهيه غذا ميگذارند. در واقع بايستي به افرادي كه در سطوح عميقتر تحول فرهنگي فعاليت ميكنند، مجال بيشتري داده شود.
مترجم: يعقوب نعمتي وروجني
Sorry. No data so far.