«علوم انساني» به علومي اطلاق ميشود كه درباره جامعه، فرهنگ، زبان، روان و انديشه انسان توجه دارد، ادبيات، فلسفه و زبان تاريخ چند نمونه از رشتههاي علوم انساني هستند.
مبناي علوم انساني به «تعريف انسان» باز ميگردد، بنابراين نگاه ملحدانه يا الهي، اسلامي يا مسيحي و يهودي سنگبناي چشمانداز علوم انساني است؛ چرا كه قطعاً علومي كه انسان را منقطع از مبدأ و مقصد ميداند و علومي كه بر مبناي فطرت و آخرت شكل ميگيرد، سمتگيري و نتايج متفاوتي دارند.
يكي از دغدغههاي مقام معظم رهبري كه در سخنرانيهاي مختلف به ويژه در چند سال اخير بر روي آن تأكيد ورزيدهاند، مسئله «علوم انساني» و مشكلات آن است؛ ايشان بارها گلايه خود را در مورد وضعيت موجود اين علوم ابراز داشته و تحول اساسي در محتواي درسي رشتههاي مختلف اين علوم را لازم شمردهاند.
بدون آنكه به مناقشات مربوط به تعريف علوم انساني وارد شويم، براي روشن شدن حوزه اين علوم همين مقدار اشاره ميشود كه علومي مانند: جامعهشناسي، روانشناسي، روانشناسي اجتماعي، علوم سياسي، اقتصاد، مردمشناسي، تاريخ، جغرافيا، علوم ادبي، فلسفه، هنرهاي زيبا و غيره ذيل عنوان علوم انساني قرار ميگيرند.
به دليل فرمايشهاي مهم مقام معظم رهبري در امر اسلاميسازي علوم انساني، چكيدهاي از سخنان ايشان در اين خصوص كه در مقاطع مختلف ايراد فرمودهاند، در پي ميآيد:
«ببينيد عزيزان من! ما ميخواهيم كشور را علمى كنيم؛ اما هدف از علمى شدن كشور اين نيست كه كشور را غربى كنيم، اشتباه نشود، غربيها علم را دارند، اما در كنار علم و آميخته با اين علم چيزهايى را هم دارند كه از آنها ميگريزيم، ما نميخواهيم غربى بشويم؛ ما ميخواهيم عالم بشويم.
علم امروزِ دنيايى كه عالم محسوب ميشود، علم خطرناكى براى بشر است. علم را در خدمت جنگ، در خدمت خشونت، در خدمت فحشا و سكس، در خدمت مواد مخدر، در خدمت تجاوز به ملتها، در خدمت استعمار، در خدمت خونريزى و جنگ قرار دادهاند.
چنين علمى را ما نميخواهيم؛ ما اينجور عالم شدن را نميخواهيم، ما ميخواهيم علم در خدمت انسانيت باشد، در خدمت عدالت باشد، درخدمت صلح و امنيت باشد، ما اينجور علمى ميخواهيم. اسلام به ما اين علم را توصيه ميكند».
از ديدگاه مقام معظم رهبري، علوم انساني جهتدهنده و فكرساز است و مسير و مقصد حركت جامعه را تعيين ميكند. ميتوان گفت يكي از دلايل مهم تأكيد ايشان بر علوم انساني اين است كه ايران كشوري در حال توسعه بوده و براي پيشرفت و توسعه، الگوي كاملي لازم است كه مقصد و مسير براساس آن روشن ميشود تعيين اين الگو و معيارها و شاخصهاي توسعه بر عهده علوم انساني است.
به همين بهانه، مصاحبهاي با حجتالاسلام محمود نمازي، دبير همايش «مباني فلسفي علوم انساني» و استاديار رشته فلسفه مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) انجام شده است كه در ذيل ميآيد:
علوم انساني را تعريف كنيد؟ چه علومي در دايره علوم انساني قرار ميگيرند؟
پس از رنسانس در غرب علوم انساني شكل گرفت، رنسانس دورهاي است كه با دستيابي غرب به تكنولوژي و علوم تجربي انسان را بينياز از علوم ماوراء طبيعي به ويژه تعاليم انبيا و مسائل مربوط به دين ميداند.
در اين دوران تجربه و حس، محور تمام فعاليتهاي علمي قرار ميگيرد. در چنين دوراني علوم انساني شكل ميگيرد. بنابراين علوم انساني كه معادلش در انگليس «humanties» يا «human sciences» است، اساساً بر اساس و محور حس و عقل تجربي شكل گرفته است.
در اين دوران كه از آن به دوران اومانيسم نيز ياد ميشود، اساساً اومانيسم يا انسانمحوري را و نگاه غير ماوراء طبيعي را محور انديشيدن قرار ميدهد. كلمه اومانيزم ضبط تلفظ فرانسوي و هيومنيزم ضبط لفظ انگليسي «humanism» آن است. ريشه اين واژه همان كلمه «human» يعني انسان است.
طبيعي است اگر بخواهيم مباني فلسفي علوم انساني را بررسي كنيم، بايد بگوييم كه منظور ما از علوم انساني چيست؟ زيرا در دايره تعريف ذكر شده علوم بسياري وارد ميشوند، كه آمار و فيزيولوژي هم جزو آن است. منظور از علوم انساني، آن دسته از علومي هستند كه فكر و انديشه بشر در موردهستي (ايدئولوژي و جهانبيني بشري) در او تاثير بگذارد، همانند: اقتصاد، روانشناسي، جامعهشناسي، مديريت، فلسفه، دينشناسي اينها علوم انساني هستند كه فكر و جهان فكر اعم از جهانبيني يا ايدئولوژي نقش مستقيمي در تدوين آن دارد.
دين به معني مجموعه اعتقادات، اخلاقيات و احكام شرعي در فيزيولوژي (دانش بدنشناسي) نقشي ندارد، اگر چه دين به ويژه دين مبين اسلام در اين زمينه هم حرفهاي زيادي دارد، مانند منابع مستقلي كه در اين زمينه مثل طبالرضا (ع) و طبالصادق (ع) تدوين يافته است، اما محور در اين منابع و سخنان بدن است. در علوم انساني محور اساسي را فكر انسان در اصلي ترين مولفه هاي هستي تشكيل مي دهد.
روانشناسي امروز غرب به عنوان يك علم انساني و به عنوان يك علمي كه علايق، اميال و سلايق بشر را در بعد خاصي مورد توجه قرار ميدهد نه قائل به وجود روح است و نه قائل به بقاي آن، در حالي كه ماهيت انسان در ديد اسلامي وجود روح و بقا آن است، زندگي دائم و جاودانه انساني، مربوط به روح است كه در آخرت تحقق پيدا ميكند، زندگي دنيا مقدمهاي براي رسيدن به آن است.
منظور ما از علوم انساني در اينجا آن دسته از علومي است كه مربوط به فكر و انديشه انساني است و بهطور طبيعي ايدئولوژي و جهانبيني در تدوين آن نقش اساسي دارد؛ با اين نگاه تعاليم انبياء اعتقاد به خدا، اينكه انسان محور عالم و مستقل نيست بلكه مكلف و موظف است نقش محوري دارد.
آيا علوم انساني پس از رنسانس پديد آمد؟
ـ شكلگيري اصلي علوم انساني به اصطلاح امروزي «human sciences» است، عمدتاً پس از رنسانس شكل گرفته و بيش از 200 سال از عمر آن نميگذرد؛ و در ايران پس از آغاز بازگشايي دانشگاهها توجه بيشتري به ان شد.
اساس فلسفه علوم انساني در غرب پس از رنسانس شكل گرفته و بر مبناي فلسفه اومانيسم (انسانمحوري) و نگاه مادي به جهان است. در اين ديدگاه خدا نقشي در هستي ندارد.
وضعيت فعلي علوم انساني به لحاظ محتوا چگونه است؟ در كشور تا چه ميزان به علوم انساني بها داده ميشود؟
ـ به نظر ميرسد علوم انساني در ايران وضع نامطلوبي دارد، چون عيناً شكل گرفته از علوم انساني غربي است و در واقع علوم انساني كه در دانشگاهها تدريس ميشود، ترجمه متون غربي و يا برگردان آن چيزي است كه در غرب انجام يافته است، شكلگيري علوم انساني در غرب براساس اومانيسم است و اومانيسم يك مبناي فلسفي است كه محور عالم را انسان ميداند نه خدا و تعاليم انبياء در شكلگيري آنها دخل و دخالتي ندارد.
اين علوم انساني، اين آسيب مهم را دارد كه ارتباطي با دين و تعاليم انبياء ندارد، به همين جهت اگر بخواهيم علوم انساني فعلي را تبديل به علوم انساني اسلامي كنيم بايد يك بازنگري جدي در مباني فلسفي اين علوم انساني انجام دهي. اين بازنگري قرار است در اين همايش «مباني فلسفي علوم انساني» مورد بررسي قرار گرفته و عرضه شود.
پس از گذشت سه دهه از انقلاب تا چه ميزان به علوم انساني بها داده شده است؟
ـ علوم انساني پيوند ژرف و انفكاكناپذير با زيرساختهاي اعتقادي و ارزش انسان دارد و نقش علوم انساني در زندگي انسان و ابعاد وجودي او نقش بسيار تعيين كننده و مؤثر است، در اهميت اين موضوعها همين بس كه برخي از اصلاحطلبان برنقش و اهميت علوم انساني در شكل دادن اغتشاشات تصريح كردند؛يعني چالش جدي مسئله اغتشاشات را در علوم انساني و فكري كه در دانشگاهها پيرامون علوم انساني به دانشجويان القا شده بود ميديدند.
حضرت امام (ره) به شوراي انقلاب فرهنگي براي بازنگري در علوم انساني دستور داده بود و آيتالله مصباح نقش بارزي داشت، شورا در آن زمان اين مسئله را به استاد واگذار كرد و استاد و شاگردانشان همراه با برخي از اساتيد دانشگاه كه به قم ميآمدند و جلسات متعددي تشكيل دادند و به تبع حركت بسيار ارزشمندي را در اين رابطه شروع كردند. نتيجه اين حركت مجموعه بسيار ارزشمندي از كارهاي علمي را در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه فراهم اورد كه كارهاي استاد در آن زمان هنوز به عنوان منبعي ارزشمند مورد استفاده پژوهشگران قرار ميگيرد.
كتابهايي از جمله «درآمدي بر اقتصاد اسلامي» جلد اول و دوم، «درآمدي بر روانشناسي اسلامي» جلد 1 و 2، «درآمدي بر علوم تربيتي و جامعهشناسي» جلد اول و دوم منتشر شد؛ اما در ادامه اين امر به شكلي كه مورد مطلوب بود استمرار نيافت، درحالي كه اين كار بررسي اساسي بر مباني علوم انساني بود، كه بايد ادامه مييافت؛ از آن زمان به بعد همكاري جدي ميان دفتر حوزه و دانشگاه انجام نشده است، اما اميدواريم اين همايش بتواند هماهنگي، همجوشي و همدلي فكري ميان انديشمندان پديد آورد.
نقش مؤسسه آموزش و پژوهشي امام خميني در اسلاميسازي كتب درسي در مهندسي نقشي علمي كشور چگونه است؟
ـ اساس مؤسسه آموزشي امام خميني (ره) بر مبناي اين امر شكل گرفت، زيرا اين كار، كار انديشمندان ديني است، و به شدت نيازمند پشتوانه اجتهادي. اين كار نيازمند افرادي است كه به مباني اصلي اسلام آشنائي كافي داشته باشند.
مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) در مقاطع كارشناسي و كارشناسي ارشد دانشجويان را تربيت ميكند كه كارشناسي را از پايه 7 حوزه و كارشناسي ارشد را از كارشناسي و دكتراي خود را از كارشناس ارشد دانشجويان خود جذب ميكند، يعني عملاً 15 سال دانشجويان در اين رابطه درگير هستند كه كارهاي بسيار خوبي هم انجام شده است، اما چون كار بزرگ است هر درصد كمي هم كه انجام يافته باشد بسيار با اهميت است. چرا كه اگر اين ميزان انجام نشده بود ما توانايي انجام بزرگتر را نداشتيم.
علوم انساني غرب داراي چه مشكلات و تبعاتي است؟ در بحث تمدنسازي چه مشكلاتي را پديد ميآورد؟
ـ علوم انساني مبتني بر مباني فلسفي غرب؛ اومانيسم، تبعات منفي بسيار زيادي را در تربيت، هويت بخشي و مسائل فرهنگي اجتماعي و سياسي انسان دارد. به عنوان نمونه فلسفه سياسي غرب امروز ليبرال دمكراسي است. از آنجا كه ليبرال دموكراسي ريشه در خواست و تمايلات انساني دارد و از فلسفهاي عميق و مبتني بر عقل و فطرت برخوردار نيست، رأي انسان را در اداره جهان جاي راي خداوند نهاده و مايل است همه هستي را با راي و ديد انساني انسانها اداره كند. به همين روي از ارائه قوانيني ثابت، مطابق با فطرت و برخوردار از عدالت بازمانده است. فجايعي كه امروز در جهان بويژه در همسايگي خود، افغانستان، عراق، پاكستان و غيره تحت نام دموكراسي هستيم تنهابخش ناچيزي از اين انديشه خراب است.
جالب اين است كه آمريكا، پس از اين همه ويراني و كشتار در افغانستان و عراق معتقد است صلح را پايدار كرده است و اين يعني همان مبناي فلسفي نادرست غرب؛ اومانيزم است. اگر محور عالم را انسان، آرزوها و آمال انسان قرار دهيم، ليبرال دمكراسي را به عنوان سمبل حكومت سياسي بايد بپذيريم؛ و اين يعني فرهنگ سياسي و حكومتي ابتذال.
پخش فيلمهاي هاليوود و ابتذالي را كه آنها در قالب مسائل فرهنگي نشر ميدهند، بر همين مبناي فلسفي نادرست است. اگر محور عالم را خدا دانسته و انسان تنها مكلف و موظف شناخته شود، فرهنگ در قالب خداپرستي و دين شكل ميگيرد. انسان در اين ديدگاه راضي به كشتن بيگناهان نميشود، هرگز راضي به نشر ابتذال و از هم پاشيدن خانوادهها نميشود.
همين مبناي فلسفي در غرب سبب كشتار شده است، تمدن امروز، سر و صدايي بيش نيست، ترديد نداريم كه در رشد زندگي دنيوي پيشرفتهايي كردهاند، اما اگر اين پيشرفتها براساس مباني دين بود صد برابر اين اتفاق ميافتاد.
در قرآن كريم آمده است «لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ» ؛ «اگر مردم ايمان بياورند و تقوي را پيشه خود سازند، خداوند درهاي آسمان و زمين را بروي آنها باز ميكند»؛ بر اساس اين كريمه از قرآن مجيد ايمان و تقواي الهي اساس همه فعاليتهاي انساني حتي فعاليتهاي اقتصادي است. يعني اين دين و رعايت فرامين دين است كه شكوفائي اقتصادي ميآورد نه تقدم خواستهاي انساني بر اوامر و نواهي الهي.
متأسفانه در دهههاي اخير كاري جز تقليد و برگردان حرفهاي مبتني بر اومانيسم در دانشگاهها و رشتههاي علوم انساني چيزي نداشتيم؛ اين مباني بايد تغيير كند، بايد مبنا براساس مباني فلسفي ديني استوار شود كه مطمئناً هم تبعات دنيوي و اخروي بسيار عالي و بهتر از آنچه در غرب است خواهيم داشت.
تفكيك علوم به ديني و غيرديني صحيح است؟
ـ علوم يعني «science»، در زبان غرب برگردان علوم تجربي است، يعني برگردان تلاشها و كاوشهاي تجربي انديشمندان علوم انساني؛ تجربي يعني آنجا كه حسيات در آن نقش مستقيم دارند.
بر اساس تفكر پوزيتويستها و تحققگرايان بشر بينياز گزارههاي عقلاني و مستقلات عقليه است، زيرا اين دسته از گزارهها خالي از معناي محصل اند. بنابر اين دخالتي در علم يا «science» ندارند.
اما بزرگان فيلسوف ما همانند: علامه طباطبايي در مقدمه «الميزان» خود به تفصيل بحث كردهاند كه اعتبار علوم حسي نيز به مستقلات عقليه و گزارههاي بديهي عقلاني وابسته است و اگر اين گزارهها را نداشته باشيم، هيچ گزاره حسي نيز اعتبار نخواهد داشت. يعني اگر در مرتبهاي متقدم به علوم عقلي نپردازيم و مستقلات عقلي را نپذيرفته باشيم، هيچيك از ادراك حسي هم معتبر نخواهند بود. به همين دليل اگر علم را به معناي «science» بگيريم، هيچگاه راه سعادت انسان را به نشان نخواهد داد؛ چرا كه دايره اعتبار حس و حسات فقط امور مادي در دسترس حس است و نمي تواند ماوراء ماده را بيابد و ارزيابي كند. اما دامنه عقل و تفكرات عقلاني هم امور حسي را هم امور غير حسي را در بر ميگيرد و ميتواند افقهاي دور را نيز ببيند و مورد ارزيابي قرار دهد.
از همه اين مسائل مهمتر اينكه در سايه استفاده از عقل ما به منبع عظيمي از اطلاعات دست مييابيم كه تا ابديت را نشان ما ميدهند؛ جاهايي كه حتي دست تفكر عقلاني نيزاز ان كوتاه است. بله تعاليم انبيا مانند نقشهاي جامع همه هستي، همه نقاط كور عالم و همه مولفههاي تعيين كننده سعادت انسان را تا ابديت نشان او ميدهند. انسان حتي با عقل خود نميتواند عالم بينهايت آخرت و زندگي جاودانه اخرتي خود را مشاهده كند اما با استفاده از تعاليم انبيا ميتواند بر همه رموز سعادت خود دست يابد. اين نگاه ابدي تنها توسط تعاليم انبيا ثمر خواهد داد.
علم به معناي «science» نميتواند پاسخگو باشد، اما اگر علم به معناي اعم از عقلاني و وحياني، بكار رود علم ميتواند نقش بهسزايي در سعادت ما ايفا كند، به شرط اينكه در كنار مسائل تجربي توجه به مسائل عقلاني داشته باشيم و در كنار توجه به مسائل عقلاني نگاه به تعاليم انبياء در اين زمينه داشته باشيم كه پايه و اساس اعتبار انبيا و تعاليم انبيا از راه عقلي قابل اثبات است.
زيرا ابتدا وجود خدا و صفات خداوند اثبات ميشود، سپس هدفمندي جهان و نياز به انبيا. پس از حل اين سه مسئله است كه همه محتوايي كه انبيا در اختيار ما قرار ميدهند بدون كم و كاست پذيرفته ميشود.
در بحث بوميسازي علوم، چه تفاوتي ميان علوم تجربي و انساني ديده ميشود؟
ـ در علوم تجربي، همچنان كه از نامش پيداست، حس و تجربه نقش اساسي دارد؛ كه به نظر ما علوم تجربي در حيطه خود و با استفاده از حس و تجربه ميتواند نقش بسيار ارزندهاي را بازي كند، اما همانگونه كه متذكر شدم علوم انساني به جهت ارتباطي كه با انديشه و در نتيجه جهانبيني و ايدئولوژي پيدا مي كند يعني بر اساس يك نگاه مباني و فلسفي كه به جهان دارد، به جهان مينگرد با علوم طبيعي متفاوت است. در اين نگاه انسان تعريف مييابد و بر اساس اين تعريف است كه به او نگريسته ميشود و خط و مشيهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي او معين ميشود. براساس يك ديدگاه، انسان محور عالم است و بر اساس ديدگاه ديگر انسان مكلف به رعايت ضوابط الهي است و به همين روي تعاليم انبياء و مستقلات عقليه نقش تعيين كننده را در راه و سعادت انسان دارد، علوم تجربي هم در اين راستا به انسان كمك ميكند، تا بتواند اين سعادت را به نحو درست كسب كرده و بپيمايد.
نميتوان نقش علوم تجربي را ناديده گرفت، اما آنچه انسان را به سعادت ميرساند محصولات مباني صحيح فلسفي است.
نقش فلسفه اسلامي در اسلاميسازي علوم انساني چگونه است؟
ـ نقش فلسفه بسيار اساسي است، اساساً چالش اساسي نگاه غرب به علوم انساني به دليل همين مباني است.
اگر هستي در محدود ماديات تفسير شود و اگر دانش به هستي، نسبي و متغير قلمداد شود و اگر محور عالم انسان باشد و اگر راه هاي شناخت عالم محدود به حس شوند اين همان فلسفه مادي است كه نتايجي جز آنچه در پيش رو داريم؛ ندارد اما اگر هستي محدود به ماديات تفسير نشود و وجود خداوند و ملائكه پذيرفته شود، جهان هدفمند و تعاليم انبيا معتبر دانسته شوند و روشها براي شناخت عالم علاوه بر حس، عقل مستقل و وحي را نيز معتبر بشمارد كه اين همه كار فلسفه اسلامي است نقش فلسفه بسيار برجسته خواهد بود.
اين مبناي فلسفي، انديشمندان غربي را در به وجود آوردن اين علوم انساني هدايت كرد، پس اگر اين مبنا را درست كنيم و بگوييم انسان در هستي موجود مستقلي نيست و هستي از دو وجود تشكيل شده؛ وجود مستقل و وجودات وابسته، كه وجود مستقل فقط خدا و هستي است و جمادات، نباتات، حيوانات و … همه وابسته به پروردگار عالم هستند.
اين نگاه هستيشناسانه مستقلي خواهد بود با پيامدهاي منحصر به فردي مخصوص به خود. در معرفتشناسي نيز عنوان ميكنيم كه اين موجود مستقل هم قابل شناسايي است و هم توانائي ارائه گزارههايي براي سعادت ما از طريق انبياء را دارد و اين دانشها و گزاره هاي قابل شناسائي و معتبراند.
در اين نگاه هستيشناسانه و انديشه معرفتشناسانه انسان نقش مكلف را دارد. پس هستي شناسي، معرفتشناسي و انسانشناسي، سه پايه اساسي در اين نگاه هستند. غرب در هستيشناسي، هستي را محدود به ماده ميداند، انسان را محور عالم و معرفت را نسبي ميداند؛ اگر هر سه مبنا را رد و نقد كنيم، مفاهيم فلسفي جديدي براي سامان دادن علوم انساني پيدا خواهيم كرد؛ به گونهاي كه در علوم انساني كه براساس انديشه اسلامي است خدا محور عالم است و تعاليم انبياء و مستقلات عقليه نقش اساسي در تدوين آنها دارند و انسان هم محور عالم نيست و تنها مكلف است.
نهضت ترجمه چه تأثيري بر علوم انساني داشته است؟
ـ انتقال دانش غربي به ايران اسلامي در عصر ما از زمان تشكيل و تاسيس دارالفنون شروع شد. اگر چه در آن زمان نگاه اين بود كه تنها فنون غربي وارد شود؛ اما متاسفانه در ادامه علوم انساني غربي بدون توجه پيامدها و بدون مطالع از نتايجي كه ممكن است به دنبال داشته باشد هم وارد شد. اين علوم انساني مباني فلسفي معيني دارد كه آن مبناي فلسفي معين در هستي شناختي، معرفتشناسي و انسانشناسي كاملاً متفاوت با مباني فلسفي ديني ما است، حتي در روش شناختي هم تفاوت وجود دارد، چرا كه آنها روش را روش تجربي ميدانند، اما ما علاوه بر روش تجربي روش عقلي، وحياني و نقلي را در تدوين علوم انساني لازم مي دانيم.
هنوز هم بسياري از دانشگاههاي ما قائل به اين امر هستند كه علوم انساني ارتباطي با دين ندارد كه اين سخن اشتباه و نادرست است؛ مقصود از برگزاري اين همايش «مباني فلسفي علوم انساني» تبيين اين مطلب است كه علوم انساني غربي مبناي فلسفي معين و مشخصي دارد، كه آن مبناي فلسفي با اين ويژگيها نادرست و باطل است و ما ميتوانيم در علوم انساني اسلامي مباني فلسفي معيني را از ديدگاه اسلامي؛ هم در معرفتشناسي، هم هستيشناسي و هم در انسانشناسي و هم در روششناسي ارائه كنيم چرا كه اين مباني ميتواند علوم انساني متفاوت با علوم انساني موجود پديد آورد، اگرچه ميتواند مشتركاتي داشته باشد.
در اسلاميسازي علوم انساني چه چشماندازي پيشبيني ميكنيد؟
ـ يكي از اهداف ترسيم شده همايش «مباني فلسفي علوم انساني» اين مطلب است كه بايد در اين زمينه اولاً يك چشمانداز روشن در محورها و موضوعات ارائه دهيم و در مرحله دوم بايد موسساتي كه با ما همكاري ميكنند، اطلاعات و نظريات و رسالههاي موجود خود را با يكديگر مبادله كنند تا همكاري و همفكري و مبادله اطلاعات انجام گيرد و در مرحله نهايي بايد به آسيبشناسي بپردازيم و ببينيم كداميك از ما بر روي كدام بعد از علوم انساني كار كرده و كدام بعد كار نشده هنوز باقي است؛ پس از اين براساس كاستيها و نيازها با برنامهريزي صحيح به تدوين برنامهاي مدون بپردازيم.
كتاب ثروت ملل از «آدام اسميت» كه امروزه مانيفست نظام سرمايهداري غرب محسوب ميشود؛ غرب حداقل 200 سال تلاش و فعاليت كرد تا آدام اسميت توانست به اين نتايج نائل شود، اگر بخواهيم علوم انساني اسلامي داشته باشيم حداقل 100 سال زمان نياز است و اين امر با توجه به 30 سال سپري شدن از انقلاب با پيشرفت خوبي مواجه است؛ اين پيشرفت گرچه از چند درصد تجاوز نميكند اما ميزاني است كه بايد انجام ميشد و بايد ادامه بيابد.
آيا در حال حاضر توانستيم حتي در يك رشته از علوم انساني به ميزان اسلامي برسيم؟
ـ در مباني فلسفي و ديني كارهاي ارزشمندي صورت گرفته است، اما اين اقدامات 10 درصد كار است بايد خود را براي قدمهاي بزرگتر اماده كنيم؛ بايد كارهايي را در شعب مختلف علوم انساني انجام دهيم. مباني فلسفي و ديني انها را روشن كنيم به مسائل روبنايي هم توجه كنيم و دانشهاي انساني را بر اساس مباني اسلامي استخراج كنيم. پيشرفت در اين زمينه به عقيده بنده خوب و ارزشمند بوده است.
آنچه كه در غرب تحت عنوان علوم انساني شكل گرفته حاصل 200 سال كار بر اساس مبناي فلسفي معين و مشخصي است كه از نظر ما مردود است، اگر بخواهيم آن علوم انساني را به علوم اسلامي مبدل كنيم بايد ابتدا مباني فلسفي، ديني و بعد راهكارها و روشها را اصلاح كنيم و كمكم پيش رويم، ما از افرادي كه در اين همايش شركت كرده و يا اعلام آمادگي كردهاند انتظار داريم محورهاي عمومي و خصوصي فراخوان همايش را كه با دقت انتخاب شدهاند، مورد توجه قرار دهند و در اين زمينهها ما را ياري دهند. با ملاحظه محورهاي فراخوان عام و خاص بدست خواهد آمد كه در اين همايش سعي شده بهگونهاي سؤالات پيرامون مباني فلسفي علوم انساني تدوين يابند كه از تكرار و موازيكاري جلوگيري شود.
[…] سپتامبر 2010 چنانچه مبارزه با علوم انسانی با همین شدت و حرارتی که آغاز شده است ، ادامه یابد ، دیر یا زود علاوه بر علومی […]