BarackObama.ir برای ما کمی رازآلود بهنظر میآمد و تلاش برای پیدا کردن آنهایی که هر روز چندین خبر را روی سایت BarackObama.ir میفرستند، داشت بینتیجه میماند. و خب اصلا چه کاری بود که در اینباره بنویسیم؛ در حالیکه حتی به یکی از نویسندگانش دسترسی نداشتیم. با منتفی شدن کل پرونده فاصلهای نداشتیم که یکی از «کانالها» کار خودش را کرد و تماس تلفنی با یکی از گردانندگان برقرار شد و اینجا آغاز مشکل دوم بود. کسی که ما با او صحبت میکردیم همکاری میکرد، اما بنا به دلایلی حاضر نبود گفتوگو کند. البته یک روزنامهنگار اگر قرار باشد زبانی را بفهمد، زبان یک روزنامهنگار دیگر است. این اتفاق برای ما افتاد و قرار گفتوگو گذاشته شد، اما به این شرط که اسم و عکسی از مصاحبهشونده در کار نباشد. ما هم پذیرفتیم و همین موضوع هم شد سئوال اول این گفتوگو تا شاید کمی از این سایت رمزآلود سر دربیاوریم…
شنیده بودم که سایت BarackObama.ir وابسته به یک جریان دولتی است که ترجیح میدهد بینام و نشان باقی بماند. اینکه شما حاضر نیستید مقابل دوربین عکاس ما بنشینید یا چاپ نشدن اسمتان را شرط انجام این گفتوگو گذاشتهاید، را باید نشانهای بر تأیید همین موضوع دانست. بعید میدانم تا اینجا با من مخالف باشید…
اتفاقا از همینجا مخالفم. البته اگر چاپ اسم و عکس من صورت مسئله اصلی شما در بررسی این موضع است، بسیار خوب، این کار را بکنید. اما من نکته مهمی را به شما گفتم؛ همانطور که خودمان را در سایت نیز معرفی کردهایم، عضو گروهی از فعالان رسانهای هستم که دور هم جمع شدیم و تصمیم گرفتیم سایت باراک اوباما با دامنه فارسی را راهاندازی کنیم. ما یک لشکر آدم با انبوهی از امکانات نیستیم. تعدادمان حدود 10 نفر است و از رسانههای مختلف و رویکردهای سیاسی مختلف هستیم و من نیز عضوی از این جمع هستم. نخواستم اسم و عکسم منتشر شود چون اولا این کار کاملا گروهی با سهمهای مساوی است؛ منصفانه نیست که با انتشار اسم و تصویر من، تمام کار با یک چهره شناخته شود. دوما ما آمدهایم که کار انجام بدهیم و هرگز قصدمان شهرتطلبی نبوده. من و دوستانم ترجیح میدهیم گمنام بمانیم، نه به دلیلی که شما گفتید، بلکه برای مخابره این پیام که عمل در این حوزه یکجورهایی از خودگذشتگی میخواهد. در عرصه جنگ نرم در کنار فرماندهان کاربلد، به سربازانی احتیاج است كه حاضر باشند با تمام وجود بجنگند. ما برای خودمان چنین تکلیفی احساس میکنیم و بر این اساس فقط میخواهیم کار کنیم و دیگر هیچ. کشف اینکه ما چهکسانی هستیم، خیلی هم کار دشواری نیست. محیط رسانهها با وجود تمام گستردگی، آنقدر کوچک هست که اسم فعالان یک سایت، خیلی مخفی نماند. امیدوارم متوجه باشید که این یک حرکت نمادین است، نه یک استتار هویتی.
حسننیت شما قبول. اما دستخالی که نمیشود به جنگ رفت! باورش کمی سخت است که شما از جیب پول میگذارید. دستکم بگویید کجا و چه نهادی از شما حمایت میکند؟
به شما حق میدهم که بهراحتی از کنار این موضوع نگذرید، اما برای سئوال شما من جواب خودم را دارم. ممکن است کسی بگوید که هزینههای راهاندازی سایت طوری نیست که کسی از پس آن برآید و حتی اگر افرادی انگیزه لازم را برای راهاندازی آن داشته باشند، نیازهای سختافزاری نمیگذارد چنین اقداماتی انجام دهد. اولا هزینههای راهاندازی این قبیل سایتها خیلی بالا نیست. ضمن اینکه میشود با گردهم آمدن تعدادی از دوستان، این هزینهها را سرشکن کرد. همین کار را ما در سایت باراک اوباما کردیم.
حتی اگر کسی باشد که نخواهد ریالی هم خرج کند، بازهم این کار امکانپذیر است. میشود با وبلاگ که استفاده از آن مجانی است، مطالب خود را منتشر کنید و بیننده پیدا کنید و کمکم که وبلاگ شما مشهور شد، به فکر سایت بیفتید.
اما شما الان یک سایت دارید که اتفاقا فرم درست و درمانی هم دارد…
البته قبول دارم که ادامه کار نیازمند صرف هزینه است. ما حامی دولتی نداریم، اما همینجا از دولت و حتی مردمی كه توانایی کمک دارند، میخواهم نسبت به ایجاد سایتها و وبلاگهای انگلیسیزبان نگاه تازهای داشته باشند. حمایت آنها میتواند خیلی مؤثر باشد.
نگران این نیستید که با این حمایتها برچسب دولتی بودن به سایت شما بخورد؟
این برچسب را چهکسی میخواهد بزند؟ آنها همین حالا که ما هیچ کمکی دریافت نمیکنیم هم این حرفها را میزنند. چرا دولت ایران از وبلاگها و سایتهای انگلیسیزبان در کشورمان که دغدغههای ملی و دینی دارند، حمایت مالی نکند؟ در حالیکه همین الان دولت آمریکا دارد به ضدانقلابهای ایرانی صاحب وبسایتها و وبلاگهای ضدایرانی و ضددینی کمکهای بزرگ مالی میکند، چرا افراد خیر ما که نمیدانند پول خود را در امور خیر چطور صرف کنند، نیایند و برای کشور و عقاید دینی خود، به گردانندگان وبلاگها و سایتهای انگلیسی کمک کنند؟ حتی بهنظر من، کسانیکه شرکتهای تجاری و محصولاتی دارند که میخواهند در خارج هم آن را به فروش برسانند، میتوانند با تبلیغ در همین سایتها و وبلاگها، هم پول خود را در مسیر عزت و تعالی کشور خود صرف کنند و هم باعث رونق اقتصادی خود و کسب مشتریان خارجی شوند. بهعلاوه، شرکتهایی که به توریستهای خارجی خدمات میدهند، میتوانند از طریق تبلیغ در چنین سایتهایی، به توضیح نحوه ارائه خدمات خود بپردازند.
اینها که میگویید برای آینده است. الان چه میکنید؟
همانطور که گفتم، ادامه کار این قبیل سایتها نیازمند حمایت است. الان هرکدام از بچههای سایت باراک اوباما در رسانه دیگری مشغول بهکارند. به هر حال زندگی خرج دارد و نمیشود کار اصلی را رها کنیم و فقط به کارهای سایت بپردازیم. چون این سایت درآمدی ندارد که بخواهد به نیروها بدهد. اینکه این بچهها جمع شدند و هزینههای سایت را خودشان تقبل کردند و این سایت را برای ابراز دغدغههای خود راه انداختند، نشان میدهد که من چقدر خوشبخت هستم که با این دوستان همکاری میکنم. اما به هرحال، ادامه فعالیت این سایت گرچه با دست خالی ممکن است، اما خب سخت است. البته یادتان باشد که مردم ایران با دست خالی کارهای بزرگی کردند و ما هم جزو همین مردمیم. اما خب با امکانات بیشتر، کارهای بزرگتر میشود انجام داد. یک نفر مثل سردبیر من پیدا میشود که اهمیت موضوع را درک میکند و اجازه میدهد در برخی زمانهای خالی فعالیت من در رسانهای که در آن مشغول بهکارم، در سایت باراک اوباما مطلب منتشر کنم. اما خیلی از دوستان دیگر هستند که چنین اجازه یا امکانی را در محل کار خود ندارند.
اشاره کردید که آنها کار خودشان را میکنند و اتهام دولتی بودن میزنند. نمونهای هست؟
روزنامه گاردین که تقریبا مشهورترین روزنامه انگلیس است، متن بلندبالایی به معرفی سایت ما اختصاص داد، اما کاری که کرد این بود که این سایت را دولتی معرفی کرد. برای این ادعا هم دو دلیل آورد یکی اینکه خبر راهاندازی سایت باراک اوباما را سایتهای دولتی دادهاند و دیگر اینکه به نقل از یک خبرنگار ایرانی که نخواست نامش فاش شود، مدعی شد چون این سایت با دامنهir. ثبت شده، نشان میدهد دولت برای ثبت آن، چراغ سبز نشان داده است.
خب، این ادعا حتما جوابی هم دارد؟
دلیلها درست نبود. چون اولا خبر راهاندازی این سایت را اولینبار سایتهای تابناک، الف و فردانیوز منتشر کردند که بهنوعی منتقد دولت هستند. رجانیوز، جهاننیوز، مشرق نیوز و حتی سایت شخصی منتجبنیا از شخصیتهای اصلاحطلب نیز خبر راهاندازی این سایت را منتشر کردند که مجموعه این اسمها نشاندهنده طیف وسیع انعکاسدهندگان خبر راهاندازی سایت باراک اوباماست.
از سویی اگر نحوه ثبت دامنهای (ir) را برایتان بگویم، ممکن است خندهتان بگیرد. در حال حاضر هیچ نظارتی بر روی دامنههایی که شما میخواهید بگیرید، وجود ندارد. یعنی الان شما هر اسمی با هر وضعیتی مدنظر داشته باشید میتوانید به سایت «نیک» مراجعه کنید و با یک ثبتنام اینترنتی بدون هیچ مشکلی دامنه را بگیرید. در واقع تنها مسئولیت عواقب جرائمی که ممکن است از طریق این دامنه مرتکب شوید، به عهده خود شما خواهد بود و الا هیچ نظارتی از طرف دولت برای ثبت دامنه وجود ندارد.
به همین خاطر، معلوم بود که یا مصاحبه گاردین با خبرنگار مذکور ساختگی بوده، یا خبرنگار، خودش ساختگی بوده! یعنی واقعا خبرنگار نبوده است. چون الان تقریبا همه خبرنگارهای ایرانی مطلع در عرصه وب، میدانند که برای ثبت دامنه، دولت نظارتی انجام نمیدهد و شما آزادید هر دامنهای خواستید، بگیرید.
دلیلهای خندهداری بود، ولی چون رسانههای غربی بهدنبال بهانهاند، بقیه رسانههای غربی هم که نسبت به راهاندازی سایت ما واکنش نشان دادند، همین دو دلیل را نوشتند تا ما را به دولت منتسب کنند و بگویند که اینها حرفهای ملت نیست. البته، ما جوابیه خودمان را برای روزنامه گاردین فرستادهایم و آنها مجبورند براساس اخلاق مطبوعاتی، آن را منتشر کنند. البته اگر اخلاق داشته باشند!
جناب مایکل لدین هم که عنایت خوبی به سایت داشتهاند گویا!
بله. واکنش او هم جالب بود. او با دیدن سایت باراک اوباما گفته بود که حکومت ایران سایتی در مورد رییسجمهوري اوباما به راه انداخته که پر از شایعهپردازی است؛ ما هم کم نیاوردیم و گوشهای از پرونده مایکل لدین و بدبیاریهایی که در جریان مواجهه با ایران به آن دچار شده را به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر کردیم که مورداستقبال رسانههای داخلی قرار گرفت و تابناک، رجانیوز و روزنامه کیهان آن را منتشر کردند که فکر کنم الان دیگر به گوش آقای لدین رسیده باشد!
حالا چرا باراک اوباما؟ چرا یک سایت دو زبانه که بخش انگلیسیاش بهمراتب قویتر از بخش فارسی است؟
در واقع، دغدغهای که در این جمع رسانهای وجود داشت، کمبود و یا شاید نبود سایتهای ایرانی انگلیسیزبان غیررسمی ایرانی برای بیان واقعیتها در مورد ایران بود. بهنظر ما، سایتهای فارسیزبان به اندازه کافی و حتی بیش از حد معمول در اینترنت در حال انتشار خبر و فعالیت رسانهای هستند. زیادی تعداد این سایتها که به اندازه هرکدام دیدگاههای مختلف سیاسی وجود دارد، باعث شده که نوعی اختلاف سیاسی هم بین گردانندگان آنها ایجاد شود. در حالیکه فراموش کردهایم همه ما ایرانی هستیم و هدف و دشمن مشترکی داریم.
یکجور جنگ داخلی به جای جنگیدن در جبهه اصلی…
دقیقا! بهنظر من، بخشی از این ظرفیتی که قرار بوده فعالان رسانهای برای مواجهه با دشمن مصرف کنند، بهخاطر حجم بالای سایتهای خبری فارسی و تلاش این سایتها برای برتر نشان دادن خود در مواجهه با دیگر سایتها، صرف اصطکاک با دوستان و حتی حاکمیت شده است. چراکه برخی رسانهها تصور میکنند مستقل بودن رسانه به این معنی است که با حاکمیت در تعارض و اصطکاک باشند. این در حالی است که در کشورهای غربی وضعیت برعکس است و بخشی از سیاستهای کشور را که دولتها توان گفتن آن را ندارند، از سوی رسانهها گفته و پیگیری میشود. مثلا در حوزه سیاست خارجی، رسانه بال دیگر دیپلماسی است تا در نهایت یک هدف محقق شود.
متأسفانه در کشورهای در حال توسعه وضعیت برعکس است. بعضا دیده میشود رسانهها بهجای اینکه بال دیگر دیپلماسی باشند، گرهای بر تکبال دیپلماسی هستند و به هر تصمیمی انتقاد میکنند تا به اصطلاح نشان دهند که استقلال خود را حفظ کردهاند. این بلایی است که گفتمان غربی رسانه، بر سر ما آورده است.
برای تبليغ سایت تاکنون چه کردهاید؟ چه برنامهای برای این کار در حوزه داخلی و خارجی دارید؟
تبلیغ کردن پول میخواهد، مخصوصا تبلیغ در سایتهای پربازدید فارسی و انگلیسی که هزینههای سنگینی دارد. گرچه یکی دو مورد سایتهای پربازدید فارسی بهواسطه روابط دوستانه و بهخاطر دغدغهای که داشتند، لطف کردند و چند روزی بنرهای تبلیغاتی سایت ما را در سایت خود قرار دادند. البته الان این بنرها برداشته شده است.
من متعجبم که چرا وقتی جای خالی برای آن بنر وجود دارد و آنها هم میدانند که انگیزه این کار چیست و حتی میشود گفت که چنین سایتی با چنین ابعاد و مشخصاتی برای اولینبار راهاندازی شده است، چرا دوستان حمایت نمیکنند و بنر را نمیگذارند؟
خب سایت آنها هم خرج دارد! درست است که همهچیز باید حساب و کتاب داشته باشد، اما همیشه استثنا هم وجود دارد. بهنظرم دوستان بد نیست که به واکنشهای رسانههای خارجی به راهاندازی این سایت نگاه کنند و ببینند که این سایت بهواسطه استفاده از زبان انگلیسی تا چه حد مورد توجه افکار عمومی غرب است.
به هرحال، ما موج دومی از تبلیغات را در نظر داریم و میخواهیم طی روزهای آینده، بنرهایی در سایتهای فارسی درج کنیم. بهعلاوه با دادن تبلیغ به گوگل، افکار عمومی انگلیسیزبان را به خود جذب خواهیم کرد. صفحه توییتر سایت باراک اوباما افتتاح شده و در روزهای آینده، صفحه فیسبوک این سایت نیز راهاندازی میشود. علاوهبر این، با سایتهای مستقل آمریکایی و اروپایی در حال ارتباط گرفتن هستیم و امیدواریم آنها را مجاب کنیم که از مقالات ما استفاده کنند و بنر یا لینک سایت ما را در سایت خود قرار دهند.
دورنمای تحقق وضعیت مطلوب شما چیست؟
تصور کنید در فضای بینالمللی کنونی که هجمه شدید تبلیغاتی علیه ایران وجود دارد و افکار عمومی غرب نیز تشنه آن است که ببیند چه صدایی از ایران بلند میشود و مردم و رسانههای ایران، چطور به اتهامات رسانههای غربی پاسخ میدهند، شاهد چه ثمرات و نتایج ارزشمندی خواهیم بود؛ اگر بهجای اینکه صدای اختلاف و تفرقه سایتهای فارسیزبان را بشنوند، شاهد تلاش فعالان رسانهای در ایران باشند که به زبان انگلیسی و دیگر زبانهای رایج، به بیان مواضع ملت ایران میپردازد.
درواقع در سایتهای ایرانی انگلیسیزبان، با توجه به اینکه دشمن مشخص و معلوم است، ظرفیتها صرف مواجهه با نیروهای خودی نخواهد شد و همه در کنار هم به یک هدف مشترک فکر خواهند کرد.
شاید مشکل اینجاست که هدف مشترکی وجود ندارد. نگاهها متفاوت است و نمیشود انتظار داشت همه یک حرف را تکرار کنند…
این حرف شما من را غمگین میکند. چرا میگویید هدف مشترکی وجود ندارد؟! عزت ایران هدف همه ماست، این «همه» ای که عرض میکنم خیلی گسترده است. وانگهی در حوزه سیاست خارجی، شکر خدا اشتراکات زیادی بین گروهها و طرز تفکرهای مختلف وجود دارد و مهمترین دلیلش هم این است که هیچ انسان منصف و سالمی در مواجهه کشورش با دشمن، نمیرود طرف دشمن را بگیرد.
وقتی افکار عمومی غرب ببیند که برخلاف تمام جوسازیهای رسانههای کشورهای غربی، ایران و مردمش جوابهای مناسب و قانعکنندهای نسبت به ادعاهای کشورهای غربی دارند، حداقلش این است که نسبت به اتهامات مطرح شده به دیده تردید نگاه میکند و دلیلی برای همراهی با این ادعاها و تکرار آنها نمیبیند. در همین سایت ما دوستانی که کار میکنند در واقع جمعی از اصحاب رسانه با طرز فکرهای مختلفند که همه بهدنبال موفقیت و عزتمندی کشور خود هستند، آنها با همین نگاه دور هم جمع شدند و این سایت را استارت زدند.
شما بعد از آغاز بهکار سایتتان چنین بازخوردی دیدید؟
البته. زمانیکه خبر راهاندازی رسمی این سایت در 9 شهریور منتشر شد، بسیاری از سایتها با طرز تفکرهای گوناگون خبر افتتاح این سایت را منعکس کردند که باعث بازدید بسیار بالای سایت شد.
منظورم از خارج از کشور و آن طرف خاکریز بود!
واکنش بینالمللی به این سایت واقعا گسترده بود. حجم گستردهای از رسانههای آذربایجان نسبت به موضوع واکنش نشان دادند و واکنشها هم اغلب مثبت بود. سایتهای اسپانیایی، اتریشی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی و آمریکایی نیز واکنشهای جالبی داشتند. بیشتر بهتزده بودند و نهایت اظهارنظری که میتوانستند برای کمرنگ کردن موضوع عنوان کنند این بود که سایت باراک اوباما، متعلق به دولت ایران است.
میخواهم یک نمونه برجسته را مثال بزنید…
برخی رسانهها و شخصیتهای غربی هجمهای تبلیغاتی را علیه ایران درخصوص حکم قضایی خانم سکینه الف که به جرم زنای محصنه و مشارکت در قتل همسرش معترف و محکوم به مرگ شده، آغاز کردند. دلیلی که باعث شد این فضای تبلیغاتی علیه ایران مثل یک بادکنک، سریع بزرگ شود، سکوت رسانهها و بهخصوص رسانههای انگلیسی زبان ایرانی در برابر آن بود.
شاید مقداری از آن به حجب و حیای ایرانیان برگردد که نسبت به گناهان غیراخلاقی آنقدر احتیاط میکنند که حتی در صورت اثبات جرم یک نفر هم دوست ندارند آن را به زبان بیاورند و یا در مورد آن خبر بنویسند. اما شاید بخشی از این اشتباه، متوجه قوه قضاییه باشد که اطلاعات کافی در اختیار رسانهها قرار نداد که جواب ادعاهای غرب را بدهند. در واقع تصور میکنم به غیر از بیانیه ستاد حقوق بشر قوه قضاییه آن هم به زبان فارسی، هیچ واکنش رسمی دیگری نسبت به این موضوع ابراز نشد.
این روند ادامه پیدا کرد تا خانم کارلا برونی همسر سوم آقای سارکوزی رییسجمهور فرانسه که حتی در کشورش هم به امور غیراخلاقی و خیانت به همسر شهره است، از خانم الف حمایت کرد و خیانت به همسر و مشارکت در قتل را «عشق پاک» نامید و گفت تعجب میکند که چرا یک زن در ایران بهخاطر دوست داشتن یک نفر دیگر محکوم به مرگ شده است.
اینجا بود که برخی رسانههای ایران از جمله روزنامه کیهان و سایت شبکه ایران نسبت به موضوع واکنش نشان دادند و عنوان کردند که یک زن دارای مفاسد غیراخلاقی در فرانسه، از یک مرتکب زنای محصنه حمایت کرده است. رصد سایتهای خبری نشان میداد که حجم زیادی از سایتها به این رسانهها ارجاع دادند که باعث شد افکار عمومی غرب، اعتراض مردم و رسانههای ایرانی را به دخالت در امور داخلی خود ببینند.
شما چه کردید؟
ما در سایت باراک اوباما مطلبی با این عنوان که چرا رسانههای ایرانی کارلا برونی را بدکاره نامیدند، به زبان انگلیسی نوشتیم که از پربازدیدترین مطالب سایت شد و بسیاری از سایتهای غربی به نقل از ما این مقاله را کار کردند. چون منطق جالبی در این مقاله وجود داشت و مبتنی بر این بود که وقتی خانم برونی، در امور داخلی یک کشور دخالت میکند و براساس طرز تفکر خودش ارتکاب به زنای محصنه را عشق پاک معرفی میکند، مردم کشور ایران و رسانههای آن نیز حق دارند بر اساس اعتقادات خودشان، این زن دارای سوابق گسترده غیراخلاقی را بدکاره بخوانند.
در این مقاله، حتی در مورد فلسفه سنگسار و اهمیت خانواده در اسلام و تأثیر این مجازات بر کم بودن نرخ جرایم غیراخلاقی در ایران صحبت کردیم. از کارشناسان غربی خواستیم به این سئوال جواب دهند که تعداد کسانیکه در کل در ایران سنگسار شدهاند و شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسند بیشتر است یا تعداد صدها هزار فرزند، یا زن و شوهری که در پی خیانت یک زن به شوهرش دست به جرایم سنگینی چون خودکشی یا قتل دیگری زدهاند. این مقاله هم بازتابهای خوبی در سایتهای غربی داشت.
مجموعه این تلاشها باعث شد که رسانههای ایرانی زیر ذرهبین قرار بگیرند و بتوانند نکات تکمیلی و دلایل حکم مذکور را عنوان و نسبت به دخالت کشورهای غربی در امور داخلی خود اعتراض کنند که تا حدودی به تلطیف فضا کمک کرد. شاهد بودیم که برخی شخصیتهای فرهنگی در فرانسه و حتی مردمی که طی روزهای اخیر در فرانسه دست به تظاهرات گسترده علیه سارکوزی زده بودند، عنوان کنند که رییسجمهور فرانسه و همسرش بهتر است بهجای دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر به حل مشکلات کشور خود بپردازند.
این مسئله نشان میدهد که افکار عمومی غرب واقعا از ایران و اسلام کم میدانند، اما میخواهند بدانند. چون اینقدر رسانههای غربی از ایران و اسلام بد گفتهاند که افکار عمومی خود را برای شنیدن روایتهای دیگر از این دو مقوله حریص کردهاند. به همینخاطر، ایجاد پایگاههای خبری و وبلاگهای انگلیسیزبان از سوی اصحاب رسانه و کارشناسان سیاسی، مذهبی و… واقعا میتواند نتایج بزرگی داشته باشد.
نتایج قابلقبولی است و خب آدم را امیدوار میکند، اما بهنظر میرسد حضور شما کافی نباشد…
قطعا همینطور است. میگویند یک دست صدا ندارد. در فضای اینترنت و رسانه هم واقعا همینطور است که یک سایت و دو وبلاگ، صدای چندانی ایجاد نمیکند. گرچه هریک سایت ایرانی انگلیسیزبان که برای بیان مواضع ایران اسلامی ایجاد شود، غنیمت است، ولی خب همین الان هم، سایت باراک اوباما بهدلیل تنها بودن در حوزه فعالیت خود، با برخی مشکلات همراه است. مثلا اینطور که بررسیها نشان میدهد موتور سرچ گوگل این سایت را سانسور کرده. با وجود بازدید بالایی که سایت ما دارد و بهرغم رتبه بالایی که در سایتهای رتبهدهنده بهلحاظ بازدید کسب کرده، در گوگل دارای امتیاز صفر مانده است.
این در حالی است که در موارد مشابه، چنین سایتی با این بازدید و ساختار، میبایست رنک دو یا سه میگرفت.
بهعلاوه، وقتی منبع اطلاعرسانی یکی باشد، بهراحتی میشود جلوی آن را گرفت و غربیها میتوانند آن را هک یا به بهانههای دیگری مسدود کنند. اما اگر صدها سایت و وبلاگ انگلیسیزبان به بیان مواضع ایران و اسلام بپردازند، دیگر نمیشود جلوی آنها را گرفت و گوگل هم چارهای جز محاسبه آنها نخواهد داشت. ولی فعلا که ما تنها ماندهایم.
یعنی هیچ سایتی مثل شما وارد این حوزه نشده؟
نه متأسفانه مدل مشابهی در ایران ندیدهایم.
سایتی هست به نام «آمریکا، نگاهی نو». این سایت را دیدهاید؟
این سایت را ندیده بودم. اما خب به زبان فارسی است. البته امیدواریم دوستان ما در این مجموعه هم موفق باشند و انشاءا… زبان انگلیسی آن را نیز راه بیندازند. در صورت راهاندازی بخش انگلیسی، ما هم از آنها حمایت تبلیغاتی خواهیم کرد. ما بیشتر نمونههای خارجی را دیده بودیم. سایتهای مستقل آمریکایی و اروپایی را دیده بودیم. از قبیل آنتیوار، ولترنت، آمریکن فیری پرس و… ما خواستیم سایتی به زبان انگلیسی و مشابه با این سایتها اما با گفتمان ایران ایجاد کنیم.
برای آینده چه برنامهای دارید؟
بهزودی علاوهبر نظرسنجیهای چندگزینهای که به فراخور موضوعات مختلف در سایت داریم، یک بخش نظرخواهی به زبان انگلیسی راه میاندازیم تا از کاربران ایرانی و خارجی بخواهیم نظرات خود را درخصوص موضوعات مختلف اعلام کنند.
اتفاقا قصدمان نیز این است که همه نظرات را بهغیر از نظرهایی که به شخص یا عقیدهای توهین میکنند، منتشر کنیم تا درواقع مرجعی را برای افکارسنجی کاربران ایرانی و خارجی ایجاد کنیم. در صورت راهاندازی این بخش از سایت که برای اولینبار در کشورمان انجام میشود، سایت بهعنوان مرجعی برای دولتمردان ایرانی و آمریکایی برای سنجش افکار عمومی درخواهد آمد؛ چراکه همانطور که گفتم، قرار است نظرات به غیر از نظرات حاوی توهین به هر شخص و عقیدهای منتشر شود.
بخش دیگری را نیز در نظر داریم برای ثبت پیامهای مردم ایران به اوباما در موقعیتهای مختلف راهاندازی کنیم و از مردم بخواهیم نظرات خود را به زبان فارسی در مورد اقداماتی که اوباما انجام میدهد، بیان کنند. بهعنوان مثال، در پی تهدید هستهای اوباما علیه مردم ایران که برای اولینبار در تاریخ بشر یک نفر یک ملت را به بمباران هستهای تهدید میکرد، خیلی جالب میشد اگر آقای اوباما پاسخهای مردم ایران را هم میشنید.
علاوهبر این یک سایت عربی نیز راهاندازی خواهیم کرد که اسم آن در صورت رسانهای شدن، قول میدهم تعجب همه را برانگیزد. اما فعلا برای راهاندازی آن پول نداریم، گرچه یک تیم زبده از دوستان و فعالان رسانه برای فعالیت در این سایت اعلام آمادگی کرده است.
من به همه کسانیکه در این عرصه توان تهیه و انتشار مطلب به زبان انگلیسی را با هدف معرفی چهره واقعی ایران و اسلام دارند، پیشنهاد میکنم که وارد عرصه مواجهه با رسانههای غربی شوند. حالا وقت آن رسیده که یا علی بگویند چون واقعا به حضورشان نیاز است. از طریق ایمیل info@barackobama.ir میتوانند با تیم ما همراه شوند. اگر هم میخواهند بهصورت تیم مجزایی کار کنند، راهنماییهایی را که لازم دارند ما میتوانیم در اختیارشان بگذاریم
Sorry. No data so far.