مديري با چهره ای مظلومانه و درمانده، چند بار با تأكيد ميگويد «جان من، جان من، جان من اين سيديها را كپي نكنيد! حتی اگر پسرخاله یا دختر عمو بگوید که یک کپی از این سریال را به ما بده بگویید نه! و بگو یید برو از سر کوچه بخر.»
در سيدي اول مجموعه «قهوه تلخ»، مهران مديري در پلاتوي كوتاهي كه قبل از آغاز سريال قرار گرفته، ضمن كلي تعريف و تمجيد از مجموعهاش و اينكه دلش خيلي براي مردم تنگ شده، بارها از بينندگان اين سيديها ميخواهد از كپي كردن آن خودداري كنند و حتي اگر برادر يا خواهرشان هم كپي اين سيديها را خواستند، زير بار نروند!
این استفاده از محبوبیت یک بازیگر برای جلوگیری از یک کار غیرقانونی خوب است ولی راه درمان نیست. خیلی ها از آن طرف افتاده اند و می گویند وقتی فیلم را خریدید، حتی آن را نه برای کپی کردن، بلکه برای تماشا هم به کسی ندهید! این رفتار بسیار سخیف، غیر منطقی و غیرعملی است. جلوگیری از تکثیر غیرقانونی و ارزش قائل شدن برای کار یک هنرمند خوب است ولی آیا برای مثال این رفتار را برای یک نویسنده و در حوزه کتاب هم داریم؟ چطور می توان یک کتاب را خرید و بدون توجه به این که آن نویسنده و ناشر از این راه امرار معاش می کنند، آن را با افتخار و با برچسب کارفرهنگی و افزایش سرانه مطالعه به هزاران نفر داد یا در کتابخانه ها گذاشت تا همه بخوانند ولی این سریال را نمی شود؟ چه می شود که ارزش گذاری فقط محدود به این موارد می شود؟ چرا عدالت رعایت نمی شود؟
کپی نکردن یک اثر در سطح گسترده خلاف است و حتی منع شرعی هم دارد ولی اینکه یک نفر تا این حد در اختیارات یک نفر بخواهد تصمیم گیر باشد، صورت خوشی ندارد.
مخاطب، قربانی لجاجتهاست
روند رشد صعودی مدیری به وضوح قابل درک است. او هیچ گاه گرفتار روزمرگی و تکرار نشده و با نگاه جدی به طنز توانسته در این عرصه، حرف برای گفتن داشته باشد. شاید همین امتیازهای ویژه است که به او این انرژی و جرات را داده است که کارش را به این نحو و فارغ از رسانه ملی ارائه دهد. البته نباید از این نکته به راحتی گذشت که از ابتدا بنا به این سبک توزیع نبوده و طبق گفته ها و شنیده ها، عدم توافق با صداوسیما بر سر مسائل مالی، عوامل فیلم را به این نتیجه رساند که بعنوان یکی از اولین تجربه های پخش سریال در شبکه توزیع خانگی بصورت هفتگی، قهوه تلخ را به این شکل در اختیار مخاطبین قرار دهند.
شاید اگر مسائل مالی مطرح نبود و هر دو طرف قضیه با شرایط نرم تری پای میز مذاکره می نشستند، الان این سریال هم شبیه دیگر کارهای این کارگردان از تلویزیون پخش می شد. آن وقت بود که هم مدیری، مخاطب میلیونی خود را مثل همیشه به راحتی در دسترس داشت، هم تلویزیون مدیری را برای خود حفظ کرده بود و به وسیله او مخاطب خود را از پای ماهواره به پای تلویزیون می نشاند و هم مخاطب عام تر بود.
قصد شعار دادن نداریم، ولی آیا همه اقشار جامعه امکان خریداری این سریال را دارند؟ تکلیف لبخند قشر محرومی که با دیدن این قبیل برنامه ها، حداقل لبخندی داشت و حالا همان را هم ندارد چه می شود؟
آیا مدیری و تهیه کنندگان فیلم و مسئولین صدا وسیما، لبخند و مخاطب را عام تعریف نمی کنند؟ فقط پول و مسائل مالی معیار کار فرهنگیست؟
لطفاً ژست روشنفکری نگیرید
کسی منکر این که تجربه فضای جدید در نحوه توزیع ابتکار جالبیست و شاید طنز بودن این سریال و نام مدیری کمک شایانی به قوت گرفتن این روش بکند ولی در این میان، تکلیف سیاست گذاری هایی که برای این کار می شود چیست؟ یعنی اینکه هر ترفندی که برای جذب مخاطب صورت بگیرد و هر تدبیری که اندیشیده بشود، بخاطر اولی بودن این سریال، ممکن است الگوی دیگران قرار بگیرد و این وظیفه عوامل را دو چندان می کند.
عوامل فیلم هدایای بسیار نفیسی شامل شش دستگاه آپارتمان با وسایل کامل به همراه صدها هزار جایزه نقدی را برای کسانی که فیلم را خریداری می کنند در نظر گرفته اند؛ مدیری در یکی از مصاحبه هایش می گوید: من خیلی بلد نیستم هدیه تبلیغ کنم و یا راجع به آپارتمان صحبت کنم ولی چون این مجموعه یک محصول فرهنگی است به خودم اجازه دادم که درباره هدایای آن و آپارتمان صحبت کنم.
نکته جالب اینکه همه ی ما چهره مدیری را روی بیلبوردهای تبلیغات چایی به یاد داریم و مسلماً چایی یک محصول فرهنگی نیست، یا هست و ما از آن بی خبریم.
چه بهتر بود که وقتی به هر چیزی متوسل می شویم که فروش را بالا ببریم و مخاطب را افزایش بدهیم، ژست روشنفکری نگیریم و با مردم رو راست باشیم.
مخالفت با دولت امتیاز نیست
متاسفانه خیلی ها با بزرگ کردن مشکل مدیری با صدا و سیما و مسئولین دولتی به نوعی مثل خیلی از شعرا و تعبیر «شعر سیاه» سعی در تبلیغ کاذب برای این مجموعه هستند. این چه رفتار غلطیست که در بین نخبگان ما نهادینه شده است که هرچه کمتر به دولت وابسته باشیم یا از فضای حمایتهای دولتی دور باشیم، ارزش کارمان بیشتر است. حال آنکه بسیاری از همین افراد از زمینه های دولتی برای رشد و رسیدن به این جایگاه استفاده کرده اند و مطمئناً هر وقت هم لازم بدانند باز استفاده می کنند.
عجیب تر اینکه بسیاری از دولتمردان هم دست از حمایت این افراد نمی کشند و در مقاطع مختلف به عناوین گوناگون حمایت های خود را از این افراد بیشتر می کنند و به نوعی هرکه مخالفتر، نور چشم تر!
شاید بهتر باشد مدیری و عوامل فیلم تا هنوز اول راه است، یک بازبینی در روش های تبلیغاتی خود داشته باشند و با مخاطب شناسی بیشتر و بهتر، روش های زیباتری انتخاب کنند.
مدیری، آقای طنز تلویزیونی ایران است
مدیری چهره ای آشنا در عرصه طنز تلویزیونی است. کمک هایی که به ارتقا سلیقه مخاطبین و سطح کیفی برنامه های طنز تلویزیونی کرده است به هیچ عنوان قابل کتمان نیست. او این جایگاه را برخلاف خیلی ها که داعیه کار طنز دارند و صرفاً فروش بالا را امتیاز خود می دانند، یک شبه به دست نیاورده و برای رسیدن به این مقام به معنای واقعی کلمه خون دل خورده و پوست انداخته است.
Sorry. No data so far.