به گزارش تریبون مستضعفین، ۱۲ سال بعد از ۱۱ سپتامبر، تحت تاثیر افشاگریهای اطلاعاتی ادوارد اسنودن و برملا شدن دامنه فعالیت های تجسسی سازمان امنیت آمریکا (NSA) و افشای برخی اسناد آمریکا در ویکیلیکس بسیاری از مردم آمریکا، حالا شروع کردهاند به طرح این پرسش که آیا تدابیر امنیتی و اطلاعاتی که در سالهای بعد از این حملات روی داده، آیا واقعا ضروری و سودمند بوده است؟ این پرسشها به سئوالات بنیادینی هم منجر شده است که اهداف این رفتارها چه بوده است؟
توماس اندورز دریک از مدیران سابق سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا یکی از این منتقدان سیاستهای دولت آمریکا است. در سالگرد ۱۱ سپتامبر درباره این پرسشها با بیبیسی فارسی گفتگو کرده است. او سالهای گذشته به دلیل انتقاد از سیاستهای امنیتی و جاسوسی آمریکا و دخالت در امور داخلی کشورها تحت فشار بوده است.
[jwplayer mediaid=”230714″]
توماس دریک: من بعد از 11 سپتامبر با این واقعیت مواجه شدم که دولت آمریکا دارد قانون اساسی را زیر پا میگذارد. و این کار را در خفای کامل انجام میدهد. بعدها معلوم شد رئیس جمهور بوش، شخصا در اوایل اکتبر 2001 حکمی را امضا کرده که تا امروز هم منتشر نشده است. این حکم به سازمان امنیت آمریکا این اجازه را می داد که با ایالات متحده هم برخورد امنیتی و جاسوسی مثل یک کشور خارجی داشته باشد. این یک واقعیت است. باقی چیزهایی که به دنبالش آمد، همهاش بهانه بوده است.
شما آشکارا از ادوارد اسنودن حمایت میکنید. اما راهی که او رفت با راهی که شما رفتید خیلی فرق میکند. اسنودن در مسکو است و اسانژ هم در سفارت اکوادور در لندن پناه گرفته است. اما شما مستقیما سراغ مسئولین کشور خودتان رفتید. آیا فکر میکنید این دو نفر اگر الآن در آمریکا بودند، با آنها هم مثل شما برخورد میشد؟
شاید حتی بدتر. اگر سرنوشت من آینه عبرت بوده باشد، من رو کاملا به عنوان یک افشاگر جلوه دادند و به علت اینکه جرم و بزهکاری دولت و تعدیاش از قانون اساسی را برملا کرده بودم، مورد هدف قرار گرفتم. به نظرم اسنودن دیده بود چه بلایی سر من آمده است و تحت هیچ شرایطی نمیتواند در آمریکا آزاد بماند. او اگر اینجا بود به سرعت بازداشت میشد و هیچ وقت فرصت پیدا نمیکرد که افشاگری کند. هرگونه تلاش برای افشاگری درون سیستم هم بلافاصله با برخورد روبرو میشود و هرگر نمیتوانست به هدفش برسد. حیرت انگیز است که او باید آمریکا را ترک میکرد تا بتواند آزاد بماند. و بگذارید به شما بگویم که در حال حاضر چند جا بیشتر وجود ندارد که بتوانی آنجا بروی و از دسترس دولت آمریکا دور بمانی.
اجازه بدهید اینجوری مطرح کنم همین چند روز پیش سیا اسناد جدیدی را در مورد نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ ایران منتشر کرد. اگر شما را برگردانیم به آن سالها، و شما میفهمیدید که همچین کودتایی در جریان است، شما افشاگری میکردید؟ با توجه به اینکه این مستقیما به امنیت شهروندان آمریکا مرتبط نبود.
بله. من حتما راه فاش کردنش رو پیدا میکردم. چرا که آن دولتی بود که از طریق کاملا دموکراتیک بر سر کار آمده بود در دوره شاه. منظورم این است که تاریخ در این مورد با ما مهربان نخواهد بود. شما فقط یکی از مواردی رو اشاره کردید که سیا مستقیما در سرنگون کردن یک دولت یا دخالت در امور آنها دست داشته است.
خب اگر اینطوری به این قضیه نگاه کنیم این به این معنی است که ما دوباره ۴۰ سال دیگر اسنادی را ببینیم مثل نقشی که درباره کودتای ۲۸ مرداد داشت یا در ترور پاتریس لومومبا داشت یا در سرنگونی حکومت اندونزی داشت؟ آیا باید دوباره انتظار داشته باشیم ۵۰ سال دیگر اسنادی مشابه منتشر شود؟
امیدوارم که چنین نشود. اما تاریخ نشان میدهد که سابقهمان سیاه است. شما به سه مورد برجسته اشاره کردید که آمریکا مستقیما در سرنگونی دولتها نقش داشته است. ما خودمان را در هر چیزی دخالت میدهیم. فقط به این خاطر که میتوانیم. این بعد تاریک ابرقدرت بودن ماست. آیا این آن ملتی است که ما میخواستیم باشیم؟ شما موارد تاریخی را برشمردید. و حالا ما در دوران بعد از ۱۱ سپتامبر قرار داریم. در عصر دولت امنیتی و اطلاعاتی. آشکار است که دولت همچنان همان رویه سابق را در پیش گرفته است. و خب جنگ با تروریسم هم بهانهای شده برای توجیه همه اینها. و بهانهای شده برای کارهای امنیتی و اطلاعاتی در حوزه سیاست خارجی ما. من شخصا معتقدم تاریخ درباره آنچه آمریکا بعد از ۱۱ سپتامبر انجام داده با مهربانی قضاوت نخواهد کرد. و چیزی که من رو بیشتر از همه آزار میدهد این است که این کارها بنیان میثاق ملی ما را نقض میکند. اینکه ما میخواستیم چه ملتی باشیم و چه مردمی باشیم.
Sorry. No data so far.