تریبون مستضعفین – حیدر رحیم پورازغدی – مجری تازه به دکترا رسیده میفرماید حوزه دغدغه فکر کردن ندارد؟! زیرا که تفکر را منحصر به تفکر، در فلسفه بشری میداند و نیز فلسفه اسلامی را منحصر به فلسفه صدرائی. غافل از این که بسیاری از طلاب حوزه چه از گروه صدرائی و چه از دیگر مکاتب، نقدهایی بر جزء جزء فلسفه صدرائی زدهاند. حضرتش میفرماید تفکر و تفلسف از چهارصد سال پیش؟! تا به حال در حوزه رشد نکرده گویا حتی اظهار نظرهای معاصرین خود به نظریههای حضرات جوادی آملی و مصباحیزدی و شهید مطهری را درباره این فلسفه هنوز ندیدهاند و نمیدانند خراسانیان بر اساس بسیاری از اجزاء، این فلسفه و تفکر را مخدوش میدانند. من متحیرم که چرا ایشان هنوز نفهمیدهاند تنها مدرسهای که شاگردانش صرفا برای تعلیم و تعلم و تفکر و تفقه و اجتهاد و استنباط درس میخوانند ، حوزههای علمیه است و محصول این مدرسهها همیشه تاریخ ساز.
خواجه نصیر به تکلمش مغولان وحشی آدم کش را مجذوب دانش و فرهنگ انسانی و ایمانی میکند و شیخ بهاء تحجر و تصوف حاکم را به کنار زده و مکتب تشیع و مذهب عدل و اختیار را بر دانش روز حاکم میسازد. فقیه شیرازی به کلامش با یک اعلامیه درباره تنباکو اتحاد دربار و انگلستان را برهم میزند. شهداء شیخ فضل الله و مدرس به توان کلامشان مجلس دست ساز انگلستان را افشاء میسازند و امام، بزرگ فیلسوفی که فلسفه را به مسخره میگیرد با تفقه و تکلمش بساط سلطه چند هزار ساله را بر میچیند. رهبر امروز که اگر نبود جمهوری و انقلاب اسلامی هم باقی نمیماند با تفقه و کلامش نه تنها فرهنگ براندازی سبز پر خرج و پر هزینه دشمنان در ایران را بیثمر ساخت بلکه فرهنگ براندازیهای رنگی در همه جهان را به فضاحت کشیده و ریشه هر گونه براندازی مخملین را سوزاند. به نظر شما اینها تفلسف و تکلم نیست؟! حال شما بفرمائید تفلسف و تکلم پروردگارانتان چه تاجی بر فرق انسان و انسانیت نهادهاند؟
چگونه هنوز نفهمیدهاید شاخه چپ فلسفه و کلام شما هنوز صد ساله نشده بود که راهی قبرستان فلسفههای بشری گردید و چرا اکنون ثمرهی تفکر و تفلسف متکلمان بیمنطق شاخه راست خود را نمیبینید که به چه سرعتی به سوی قبرستان فلسفههای بشری خیز بر داشتهاند. چرا شمایان هنوز هم نمیفهمید که اسلام دین جهل سوز است و نه علم سوز و آن تنها اسلام است که یکسره فرمان به تفکر و تعلیم و تعلم میدهد و شعارش این که یک ساعت تفکر بیش از صد سال عبادت و ثواب خواب عالم پر بهاء تر از هفتاد سال عبادت جاهل است و هنوز هم در فضای رنسانس خام غرب و دوران درگیری روشنفکران با کشیشانی سیر میکنید که عالم و متفکر را میسوزاندند. آقای محققی که میفرمود چرا شمایان کمتر به مجامع علوم انسانی مقاله میدهید، آیا هنوز هم نفهمیدهاید که هر گونه تفلسف و کلامی که بر خلاف جهل آنان باشد جرم است و دارای عقوبت؟
آیا هنوز هم نفهمیدهاید که هر کس پیرامون هولوکاست مقالهای بنویسد توبیخ و تنبیه و محکوم و زندانی میگردد؟ آیا نمیبیند جایزه صلح نوبل را به چه کسانی میدهند؟ و یا هنوز هم نفهمیدهاید که امروزه نوجوانان ما در هر رشتهای که اظهار نظر میکنند از نخبگان جهان شناخته میشوند. عزیزان بیدار شوید و چشمانتان را بمالید و آگاه گردید که خداوندگاران فلسفه و کلام بیمنطق جاذبتان، اینک به سنگینی گناهانتان به طرف جهنم سقوط میکند و این تفقه و کلام ماست که جهان را منور ساخته. آیا فلسفه و کلامی که طالبان و القائده و مجاهدین خلق و شیطان پرستان و گروههای مافیایی و تحجر وهابیت را آفریدهاند فقط فلسفه و تفکر است، و انقلاب ما که توانسته است مانع از هجوم استکبار و زور و تزویر بدسرشتان را بگیرد هنوز هم جذبتان نمیکند؟
آری دگر بار بایدم به حکم فرعی از اصول دینم با تکلمی گویا به بیداری بخواب فرو افتادگان بپردازم.
آن دیگری با مزهتر دلقکی میکرد، او منکر فلسفه عملی و رشد پژوهشهای علمی، انقلابی میشود که توانسته است با هر گونه محاصره جهان استکبار آن چنان هنرنمایی کند که دوست و دشمن شگفت زده گردند. مومن مگر ایران همان کشوری نیست که آنگاه که پدربزرگ طرفدار فلسفه و کلام غربت مریض میشد، بابا جانت او را بدوش میکشید و به اسرائیل میبرد و یا بیمارستانهای امروز ما را نمیبینی که شفاخانه بسیاری از مریضهای جهان میباشد. نابینائی تا به کجا. نمیبینی کشوری که پیش از پیروزی انقلاب حتی نمیتوانست سوزنی بسازد امروز به برکت اندیشه و کلام اسلامی موشکهای دوربرد زمینی و هوایی میسازد.
به نظر آن محقق چرا کلان قدرتهای جهان امروز، این همه از کاربرد انرژی هستهای ما میترسند؟ و اگر فلسفه و کلام علمی و عملی ما دشمن را نمیترساند چرا اوباما نماینده دو حزب حاکم بر امریکا از مناظره با رئیس جمهور ایران میترسد. اگر کاربرد کلام ما چون ذوالفقار علی بران نیست، چرا غرب تا دیروز در هر گوشه جهان که کودتای مخملی میکرد پیروز میگردید و به کلام ما به فضاحت کشیده شد.
اگر ما علم کلام و توان گفتگو نداریم چرا با کلام ما جهان به لرزه درآمده و دشمن در همه جا قفل گردیده و چرا این همه ما مورد احترام و تکریم و صدای مرگ بر امریکا یعنی مرگ بر تفلسف و تکلم جاذب شما در گوش جهان طنین افکنده و چرا رئیس جمهور ما به هر کجا که میرود ملتها برای دیدارش دست و پا میشکنند و هر کجا که اوباما میرود یک خروار پرچم امریکا را به آتش میکشند؟ چرا اقتصاد ما با این همه محاصره دشمنانه روز به روز شکوفاتر میگردد و اقتصاد غرب آن چنان که میبینید.
متاسفم که چرا هنوز نفهمیدهاید امروزه ارائه مقالات پزشکی و هر گونه علوم طبیعی ما در جهان میدرخشد و چرا شما این گونه میاندیشید!! آیا این همه پیشرفت معجزه تفلسف یا تفقه و تفلسف و علم کلام ما نیست؟ و چرا غربی که کلامش چشم شمایان را پر کرده و به گفته شما هر روز صدها مقاله علمی ارائه میدهد هر لحظه ذلیلتر و خارتر و ورشکستهتر می گردد؟ این چه فلسفه و کلام و اندیشه مطلوبی است که مدام سقوط میآفریند و صاحبان اندیشه را هر لحظه ذلیلتر و خارتر و پستتر و ورشکستهتر می گرداند؟ چرا صنایع چین که تا دیروز کشور تریاک و گیشا نامیده میشد امروزه بازارهای بزرگ فلاسفه و متکلمین لیبرالیزم جهان، اروپا و آمریکا را فراگرفته.
به نظر شما اگر غرب اهل تفلسف بود و کلام گویائی داشت خود را مجبور به این همه آدمکشی میدید؟ آیا شما میدانید کشتار همه جنگهای حاصل فلسفه و کلام اسلام تا پیروزی بر همه دشمنان و گسترش اسلام از دو طرف جنگ به 1500 نفر هم نرسید و یا هنوز نمیدانید کشتار جنگ جهانی دوم در محل تولد فلسفه و کلام شما که به برکت تفلسف و تکلم محبوب شما بوده است چند میلیون بوده است؟ و یا ندیدید که کلام امام انقلاب ما به چه کم خرجی سلطه 2500 ساله را از ایران بیرون راند و درب سفارت پلید آمریکا، پایگاه همه فتنهها را هم بست.
عزیزم به فرماندهان و دوستانتان بگوئید این همه لجبازی و وسوسه نکنند و دگربار به جای لجبازی فرهنگ ما را کپی کنند و به زبان ما تکلم کنند تا بار دیگر هم بتوانند در اروپا رنسانسی بیافرینند و در آمریکا مستکبران را از تخت سلطه فرو کشند.
و سخنم با آقای مهندس ضرغامی
سرورم ، مستحضرند که من کسی یا یکی از کسانی بودم که از حضرتشان خواستم فرهنگستان ما را منحصر به گفتمان فلسفی و آن هم به یک نظریه، محدود نفرمایند و به علم کلام هم بپردازند. اکنون از شما میخواهم از آن جا که میزگردان یا خیمه شب بازی گردانتان با علم کلام اسلامی آشنایی ندارند و منکوب کلام بیمنطق غرب جدید میباشند، بهتر است این بساط را جمع فرمایید. زیرا نه تنها کلام غرب بیمنطق است که منطقی هم در کار میزگردان شما نیست. دو نفر از یک مکتب با دو مشرب را در دو طرف میز می نشاند و به یاری و داوری مناظره شان در مسیر هدفش کاسبی می کند. این که نشد مناظره!! من می خواستم مناظره بین ما و سکولارها باشد، شما در غیبت ما دو سکولار را بازو به بازو به جنگ ما میفرستید؟ و همچون غربیان متکلمان ما را از گفتگو محروم میدارید؟ اطراف یک طرف میز را از شاگردان مصباح بنشانید تا مناظرهتان عاقلانه و میزگردتان دو طرفه باشد. ولا حول ولا قوه الا بالله.
Sorry. No data so far.