شنبه 02 اکتبر 10 | 15:15

نبوی: اصلاح ‎طلبان هاشمی را سپر كرده‌اند؛ بعید می‌دانم موسوی برگردد

من در دوره نخست‎وزیری ایشان همکاری داشتم با ایشان و معتقدم اگر این خصوصیات ایشان ادامه داشته باشد، بعید به‎نظر می‎آید که به وی اجازه بازبینی در عملکرد و فهم اشتباهات و بازگشت به دامان انقلاب را بدهد.


هفته‌نامه پنجره – در گفت‎وگویی با «مرتضی نبوی» به بررسی وضعیت اصلاح‎طلبان پرداخته‎ایم که در آن وی باز هم یک تعبیر جدید به‎کار برد؛ اصلاح‎طلبان به سیاست «تَتَرُّس» روی آورده‎اند.
وی به هاشمی رفسنجانی توصیه کرد که حمایت از اصلاح‎طلبان را که سال 1376 به‎واسطه عدم تمایل به ریاست جمهوری ناطق نوری آزمود، دوباره تجربه نکند و اظهار امیدواری کرد که کروبی مانند حر به اشتباهاتش پی برده و به دامان نظام بازگردد، اما تأکید کرد که معتقد است روحیات خاص و شخصی میرحسین موسوی به او اجازه بازنگری در افکار و عملکردش را نمی‎دهد.

آقای نبوی! چندی قبل برای بررسی وضعیت جریان اصول‎گرا در آرایش سیاسی کشور به حضورتان رسیده بودیم و مصاحبه‎ای که انجام شد، موجی را در فضای سیاسی کشور به راه انداخت و تعبیر «اصول‎گرایی منهای روحانیت» تا مدت‌‎ها نقل محافل سیاسی بود.
در مصاحبه قبل هم گریزی به وضعیت اصلاح‎طلبان زدیم اما در این مصاحبه بنا داریم مشخصا به بررسی وضعیت اصلاح‎طلبان بپردازیم.
وضعیت اصلاح‎طلبان در فضا و آرایش سیاسی کشور، با اصول‎گرایان یک تفاوت عمده دارد و آن این‎که علاوه‎بر غیبت اصلاح‎طلبان در عرصه قدرت، به‎واسطه نوع نقش‌آفرینی آن‎‎ها در وقایع بعد از انتخابات ریاست‎جمهوری سال 1388، عمده سران و افراد مطرح آن‎‎ها در معرض اتهام هستند و این بر ابهام در وضعیت فعلی و آینده آن‎‎ها افزوده است.
به‎عنوان اولین سئوال بفرمایید که وضعیت رقابت دو جریان سیاسی عمده اصول‎گرا و اصلاح‎طلب در فضای سیاسی کشور ادامه می‌یابد یا این‎که شاهد تغییراتی در این آرایش خواهیم بود؟

اصلاح‎طلبان بدنه اجتماعی دارند.
معتقدم جریان اصلاح‎طلب با توجه به این‎که یکی از جریان‌‎های اصلی بوده که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفته است – حالا ابتدا به اسم مجمع روحانیون مبارز اعلام وجود کرد، بعد به اسم جریان چپ شناخته شد و پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 به‎عنوان جریان اصلاح‎طلب خود را معرفی و در عرصه سیاسی نقش‌آفرینی کرد – خوب طبیعتا یک بدنه اجتماعی دارد و قاعدتا این‎که ما فکر کنیم که این جریان دیگر در عرصه سیاسی کشور حضور نخواهد داشت، تحلیل و تصور صحیحی نیست.
ضمن این‎که ما وقتی از جریان اصلاح‎طلب یا جریان اصول‎گرا صحبت می‌کنیم، این‎‎ها طیف خیلی گسترده‎ای را شامل می‌شوند. در خود جریان اصلاح‎طلب شما از کسانی‎که کاملا ساختارشکن یا حتی به تعبیر خودشان لائیک و سکولار هستند، حضور دارند تا کسانی‎که هنوز به راه و خط امام و انقلاب اسلامی معتقد هستند. به‎ویژه در جریان اصلاح‎طلب طیف‎ها خیلی گسترده و متنوع هستند؛ از لائیک‌‎ها و سکولار‎های ساختارشکن گرفته تا افراد متدین و پایبند به خط امام و آرمان‌‎های انقلاب اسلامی.
در مجموع به‎نظر می‌آید که حیات جریان اصلاح‎طلب ادامه پیدا می‌کند منتها این‎که آیا این‎‎ها در صحنه و فضای سیاسی کشور چگونه ظاهر شوند، بستگی به نوع بازیابی و بازسازی افراد و شخصیت‌‎ها و گروه‎‎های مؤثر در این جریان دارد.

اصلاح‎طلبان به سیاست «تَتَرُس» روی آورده‎اند
من به‎نظرم می‌آید که در حال حاضر، جریان اصلاح‎طلب از سیاست «تَتَرُس» استفاده می‌کند، تترس به معنی گرفتن «تُرس» هست و «تُرس» هم به معنی سپر است.

این وضعیت فعلی اصلاح‎طلبان است؟
بله. خوب این «تَتَرُس» یک اصطلاح فقهی است و در آن دوران اوایل ظهور که اسلام در حال قدرت گرفتن بود، در جنگ‌‎ها معارضین می‌آمدند کسانی را از مسلمان‌‎ها اسیر می‌گرفتند و آن‎وقت این مسلمانان به اسارت گرفته شده را در مقابل خودشان به‎عنوان سپر قرار می‌دادند و به این کار می‌گفتند «تَتَرُس».

مصادیق عینی این «تَتَرُس» را که از سوی جریان اصلاح‎طلب به‎عنوان سپر مورد استفاده قرار می‌گیرند چه‎کسانی می‌دانید؟
این نکته‎ای است که الان قصد توضیح آن را دارم. در حال حاضر به‎نظر می‌آید که همان جریان اصلاح‎طلب ساختارشکن یعنی کسانی که ابتکار عمل را در فاصله سال‌‎های 1376 تا 1384 در اختیار داشتند و به‎ویژه در مجلس ششم سردمدار آن جریان‌‎ها و اتفاقات ساختارشکن بودند و بعد هم در جریان همین فتنه، فتنه سال 1388 فعال بودند، این‎‎ها از این سیاست همچنان دارند پیروی می‎کنند، یعنی در اصل ساختارشکنی‎های‎شان هنوز تجدیدنظر نکرده‎اند.
این است که این‎‎ها به اصطلاح از شخصیت‎‎هایی که همچنان جزو شخصیت‎‎های درون نظام به‎حساب می‎آیند و مشروعیت دارند، به‎عنوان سپر برای خودشان استفاده می‎کنند. نامه سرگشاده نوشتن آقای کدیور به آقای هاشمی رفسنجانی به‎عنوان رییس مجلس خبرگان رهبری و نامه سرگشاده نوشتن آقای کروبی بازهم به آقای هاشمی رفسنجانی را در این راستا ارزیابی می‎کنم که آقای کروبی می‎گوید که ما به شما دلبسته‎ایم تا از حقوق ما دفاع کنید، دیدار خانواده جمعی از بازداشت‎شدگان حوادث پس از انتخابات با آقای هاشمی هم در راستای همان سیاست به‎نظرم «تَتَرُس» صورت گرفت.

آقای هاشمی نمی‎خواست آقای ناطق نوری رییس‎جمهور شود
آقای هاشمی خوب در نظام جایگاهی دارد، رییس مجلس خبرگان رهبری است، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام است، هنوز درون نظام باقیمانده است، یار دیرینه نظام و رهبری است و به‎نظرم این دسته از افراد ساختارشکن از این موقعیت دارند سوءاستفاده می‎کنند؛ برای این‎که فعالیت‎‎های خودشان را پشت این سپر ادامه داده و آن را مشروع جلوه دهند تا مجالی برای ادامه این فعالیت‎‎ها بیابند.
می‎خواهم در پرانتز عرض کنم که آقای هاشمی یک‎بار در سال 1376 چون مخالف رییس‎جمهور شدن آقای ناطق نوری بود وزن خودش را در سبد جریانی گذاشت که بعد‎ها خود را اصلاح‎طلب نامید و البته این اصلاح‎طلبان خیلی زود پاداش آقای هاشمی را در جریان انتخابات دوره ششم مجلس در زمستان سال 1378 دادند و این سپری را که می‎خواهند الان مقابل خود بگیرند، کاملا شکستند؛ با آن حرکت‎‎هایی که انجام دادند. ما یادمان نرفته که در مطبوعات‎شان ایشان را با عناوینی مثل عالی‎جناب سرخپوش نامیدند؛ کسی را که این‎قدر به این‎‎ها در زمان انتخابات قبلی خدمت کرده بود، حالا که در انتخابات مجلس کاندیدا شده است، چنان بازی سخیفی بر سرش آوردند که اصلا از حضور در مجلس پشیمان و منصرف شد.

با چنین تجربه‎ای حالا این سئوال برای انسان پیش می‎آید که آقای هاشمی چرا دارد دوباره می‎پذیرد که اصلاح‎طلبان ساختارشکن از ایشان به‎عنوان سپر استفاده کنند.

آقای نبوی! شما گفتید که نوع حضور اصلاح‎طلبان در انتخابات آینده و اساسا فضای سیاسی آینده کشور بستگی به این دارد که چطور اقدام به بازسازی خودشان بکنند…
البته من این را هم گفتم که سردمداران طیف ساختارشکن – که اتفاقا ابتکار عمل را هم در سال‎‎های 1376 تا 1384 در دست داشتند – در منش و روش خود تجدیدنظر نکرده‎اند. وقایع بعد از انتخابات سال 1388 را همان جماعت ساختارشکن این‎بار پشت سر آقای موسوی مرتکب شدند.

آقای خاتمی سعی دارد خود را درون نظام تعریف کند

حالا تحلیل شما را با توجه به اوضاع و احوال کامل اصلاح‎طلبان چيست؟ یعنی با لحاظ این موضوع که طیف ساختارشکن این جریان که البته مؤثرترین طیف آن نیز بوده و هست، هنوز در عقاید و عملکرد خود تجدیدنظر نکرده است. آقای خاتمی به‎عنوان یکی از اعضای مؤثر این گروه…
ببینید به‎نظر من تازه حالا آقای خاتمی در حال تعریف یک فاصله و مرز بین خود و طیف ساختارشکن اصلاح‎طلبان است. آقای خاتمی می‎خواهد این‎گونه نشان دهد که دارد درون نظام بازی می‎کند و هنوز از کشتی نظام پیاده نشده و فقط منتقد دولت است؛ همان موضعی که آقای هاشمی هم دارد که منتقد خیلی سرسخت دولت فعلی است ولی خود را همواره درون نظام تعریف کرده است و به‎نظرم آقای خاتمی هم می‎خواهد همین کار را بکند و مرزی را بین خود و ساختارشکنان دوم خردادی تعریف کند ولی در عین‎حال منتقد دولت هم باشد.

حالا با این اوصاف با توجه به وضعیت ساختارشکنان، نقشی که آقای خاتمی دارد و نقش عده‎ای دیگر از اصلاح‎طلبان که البته خیلی کمتر شناخته شده هستند و بعضا مواضع خیلی تندی علیه اعضای مؤثر جریان اصلاحات مثل آقای خاتمی و آقای کروبی می‎گیرند، وضعیت آینده اصلاح‎طلبان را چگونه ارزیابی می‎کنید؟ آیا مثلا می‎توان تصور کرد که این عده اخیر می‎توانند در آینده عنان کار را در جریان اصلاحات بر عهده بگیرند؟
تصور من این است که این جریان اصلاح‎طلب قصد دارد در پوشش آقای هاشمی و آقای خاتمی در انتخابات آینده شرکت کند و کلا در فضای سیاسی آتی کشور نقش‎آفرینی کند. احتمالا این‎‎ها می‎خواهند با تاکتیک چراغ خاموش و استفاده از موقعیت چنین شخصیت‎‎هایی به پیش بروند و بعد به‎نوعی نیرو‎های خودشان را وارد مجلس کنند. به‎نظر می‎آید این جریان سعی دارد در پوشش آقای هاشمی که خیلی هم دارند روی ایشان سرمایه‎گذاری می‎کنند، به عرصه بازگردد.

البته روشن نیست با توجه به تجربه‎ای که آقای هاشمی از نوع برخورد اصلاح‎طلبان ساختارشکن با ایشان در انتخابات مجلس ششم داشتند، چگونه است که بازهم برای این‎‎ها هزینه می‎کند. ولی این افراد به هر حال دارند سعی می‎کنند آقای هاشمی را سپر خود قرار دهند. البته این سئوال هم وجود دارد که آیا این قابل‎توجیه هست که اگر آقای هاشمی خیلی مخالف قوه مجریه فعلی و رییس‎جمهوری است دوباره بیاید از این‎‎ها به‎عنوان ابزار مخالفت خود استفاده کند؟ آیا این کار منطقی است که ایشان با آن سابقه بیاید دوباره این آزموده را تجربه کند؟ من نتوانستم توجیهی برای این کار پیدا کنم. به‎نظر می‎آید که این سیاستی است که اصلاح‎طلبان اتخاذ کرده‎اند و خوب قاعدتا یک تاکتیک است این سیاست تا از شخصیتی که رییس مجلس خبرگان رهبری و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام است به‎عنوان «تُرس» در سیاست «تَتَرُس» استفاده کنند و بیایند وارد عرصه‎‎های قدرت شوند؛ بدون این‎که در اصل اعتقادات و عملکرد خود تجدیدنظری کرده باشند.

امیدوارم آقای کروبی «حر»وار به دامان نظام بازگردد
این تحلیلی است که می‎توان از رفتار اصلاح‎طلبان داشت اما خوب همان‎طور که عرض کردم، دیگرانی هم هستند در بدنه جریان اصلاح‎طلب که این‎‎ها آن‎طور که باید و شاید ظهور و بروزی ندارند اما این احتمال هم هست که شاید این‎‎ها بتوانند خودشان را سازماندهی کرده و در صحنه حضور یابند و بیایند آن بدنه اجتماعی اصلاح‎طلبان را که درون ساختار نظام خود را تعریف کرده به حرکت در بیاورند و وارد عرصه شوند.

این‎جا بد نیست من دو اظهار امیدواری بکنم، یکی در مورد آقای کروبی هست که خیلی الان راه افراط و مقابله با نظام را در پیش گرفته است؛ منتها خوب ایشان یک سابقه خوبی دارد در همراهی با حضرت امام راحل و یک شخصیت متواضعی بوده است؛ برخلاف خیلی از چهره‎‎ها و شخصیت‎‎های دوم خردادی و اصلاح‎طلب که آدم‎‎های متکبری هستند، ایشان این‎گونه نبوده و خیلی متواضع بود. حالا آقای کروبی به راهی افتاده که خیلی راه بد و غیرقابل توجیهی است و ما آرزوی‎مان این است که شاید ایشان هم در یک لحظه مثل «حر» برگردد و «حر»وار بیاید و اشتباهات گذشته‎اش را با اظهار ندامت جبران کند و ان‎شاءا… بتواند سرافراز شود و با این حالت، زندگی سیاسی‎اش ختم نشود. این اظهار امیدواری را من می‎خواهم درباره آقای کدیور هم بکنم، این دو نفر در کسوت روحانیت هستند. آقای کدیور هم گاهی در اظهاراتش اظهار تعصبی نسبت به دین و دیانت نشان می‎دهد و این مسئله این امیدواری را می‎آفریند که شاید این تعلق‎خاطر به هر ترتیب باعث عاقبت به‎خیری این‎‎ها بشود.

این‎ها باید بدانند که الان دارند آب به آسیاب آمریکا و اسراییل و شبکه‎‎های جاسوسی‎شان می‎ریزند و فعالیت‎‎ها و تلاش‎های‎شان دارد به‎نفع آن‎‎ها تمام می‎شود. امیدواریم تحولی در احوال ایشان پیدا شود و سرنوشتی مثل حر پیدا کنند و به خانواده انقلاب برگردند.

خوب در تقابل این دسته افراد با نظام، عمده ایستادگی در برابر ایشان در فضای سیاسی و رسانه‎ای بر عهده نیرو‎های جریان اصول‎گرا بود که داعیه فعالیت زیر پرچم نظام را هم دارند. در جریان اصول‎گرا هم که طیف گسترده است؛ گرایش‎‎های مختلفی حضور دارند و به تبع این تنوع گرایش هم برخورد‎های نسبتا متفاوتی با عاملین وقایع بعد از انتخابات داشتند. در این وقایع، برخی از گرایش‎‎های اصول‎گرایان برخورد‎های خیلی تندی با اصلاح‎طلبان داشتند و برخی برخوردی نرم‎تر، این برخورد‎ها را در تشدید وقایع بعد از انتخابات چگونه ارزیابی می‎کنید؟
شما احتمالا می‎خواهید یک‎جوری نظریه و تئوری علی آقای مطهری را مطرح کنید که می‎گوید علت این فتنه برخورد‎های تند آقای احمدی‎نژاد بوده است.

نه ببینید، آقای مطهری می‎گوید نوع مواجهه آقای احمدی‎نژاد با رقبایش در مناظرات انتخاباتی یکی از دلایل تشدید اتفاقات بعد از انتخابات بوده است، من می‎خواهم نظر شما را یک‎مقدار بیشتر درباره این مسئله بدانم.می‎خواهم بفرمایید که تنوع برخورد‎های رسانه‎ای و سیاسی با جریان فتنه و مثلا شدت برخورد‎ها از جانب عده‎ای چه تأثیری در تشدید مواضع غلط آن‎‎ها داشت؟ ما همچنین مواضع رهبری را داریم که اطلاق فتنه و سران فتنه را این‎طور که در فضای رسانه‎ای و سیاسی دیدیم خیلی به‎کار نمی‎برند.

البته من معتقدم که جریان فتنه منحصر به داخل ایران نیست و ریشه‎‎ها و سرمنشأ آن خارجی است و آمریکا که از ابتدای پیروزی انقلاب به‎دنبال براندازی نظام برآمده از آن بود، در این فقره نیز نقش آشکاری داشت و از روش‎‎های نرم و سخت همواره و توامان استفاده می‎کرد. ما ریشه فتنه را آن‎جا می‎دانیم اما به هر حال این فتنه‎انگیزی در ابعاد آن‎چه پارسال دیدیم، باید عوامل داخلی داشته باشد تا آن حوادث را بیافریند. خوب عوامل داخلی آمریکا و فتنه‎گران اصلی، همین‎‎ها هستند و این نوع قضاوت درباره این‎‎ها و اطلاق عنوان فتنه‎گر به این‎‎ها یک قضاوت افراطی نیست. اين كه ما سردمداران و افراطیون اصلاح‎طلبان را منشا فتنه در داخل بدانیم و بعضی از کاندیدا‎های انتخابات دور قبل را که به‎طور مشخص دارند فتنه‎گری می‎کنند، سران فتنه بدانیم، این غلط نیست. شما به اظهارات، بیانیه‎ها، تیک‎‎ها و مواضع این افراد اگر نگاه کنید، می‎بینید که می‎شود عنوان فتنه‎گران داخلی را به این‎‎ها اطلاق کرد.
البته چنان‎که شما گفتید، در جریان اصول‎گرایان هم موضع‎گیری‎‎های مختلفی از سوی طیف‎‎های مختلف مشاهده شد اما به‎نظرم این موضع‎گیری‎‎های تند یا نرم طیف‎‎های مختلف اصول‎گرایان در اثبات این نکته که عاملان وقایع تلخ پارسال مصداق فتنه‎گر باشند، تردیدی ایجاد نمی‎کند.
به‎نظرم این ادبیات فتنه را خود مقام معظم رهبری ابتدا تولید کردند و دیگر پیدا کردن مصداق برای آن در جامعه، وظیفه شنونده است که بگردد و ببیند مصداق این ادبیات کیست؟ شنونده گشته و پیدا کرده است و فکر می‎کنم این‎‎ها اشتباه هم نکرده‎اند و به‎نظرم اکثر مخاطبان رهبری در یافتن مصادیق فتنه اشتباه نکردند که مصادیق را در همین کسانی که وقایع پارسال را به پا کردند، دیده‎اند و آن‎‎ها را فتنه‎گر و سران فتنه می‎دانند. این برداشت عمومی به‎نظرم بعید است که فاصله زیادی با برداشت رهبری داشته باشد.
اما نکته مهم این است که در نوع برخورد با این‎‎ها که موضوع سئوال شما هست، این درست است که برخورد‎ها بعضا صحیح نبود و برخی‎‎ها اگر اختیار با آن‎‎ها بود تا به حال بعضی از این سران را که کاندیدای انتخابات بودند، می‎گرفتند، محاکمه کرده و زندانی می‎کردند، منتها رهبری نظام چنین مواضعی را قبول ندارند، ایشان بر اساس سیره حضرت امام (رحمت‎ا… علیه) در برخوردی که با جریان انحرافی زمان خودشان یعنی نهضت آزادی و جبهه ملی داشتند، بر یک معیار و منطق دیگری عمل می‎کنند که بنای آن بر روشنگری و ایجاد بصیرت است، آن‎چه برای رهبری، در این جریان فتنه مهم است ایجاد بصیرتی در مردم است که حماسه نهم دی و 22 بهمن 1388 را آفرید.
برای رهبری این مهم است که طبق سیره ائمه و امام راحل روشنگری کنند، اتمام حجت کنند و برای مردم بصیرت بیافرینند، حتی رهبری این کسانی را که به‎نظر ما سران فتنه هستند ابتدا به آن‎‎ها انذار می‎دادند و نصیحت می‎کردند که آقا این راهی که شما می‎روید، به فتنه‎ای ختم می‎شود که نمی‎توانید آن را جمع کنید.
ببینید این‎‎ها در سال 1376 هم فتنه‎ای را شروع کردند که در سال 1378 به آن وقایع منجر شد و نتوانستند جمعش کنند. من اخیرا جایی شنیدم که آقای خاتمی هم گفته است که وزیر علوم در سال 1376 جریانی را راه انداخت که در سال 1378 شد ماجرای کوی دانشگاه و کسی نتوانست آن را جمعش کند. حالا فارغ از این‎که این خبر درست هست یا نه، این افراد دوباره در سال 1388 فتنه دیگری راه انداختند که خودشان هم نتوانستند کنترلش کنند.

رهبری نصیحت کردند، چندبار هم نصیحت کردند، بعد هشدار دادند و حتی در آخر هم با آن‎‎ها برخورد نکردند و همه اهل انصافی که در این رابطه اظهارنظر کردند، معترفند که رهبری در نهایت بردباری، عالمانه و حلیمانه نظام را مدیریت کردند تا هدف اصلی که ایجاد بصیرت است، ایجاد شود.

البته برخی‎‎ها در انجام وظایف‎شان در رابطه با ایجاد بصیرت کوتاهی‎‎هایی کردند ولی رهبری اصرارشان این بود که تا آن‎جا که ممکن است، سعی کنیم کسی از قطار نظام پیاده نشود و در این اواخر در یکی از سخنرانی‎‎های ماه رمضان هم اعلام کردند که سعی کنید کاری کنیم که کسی از قطار نظام پیاده نشود.

شما فقط درباره آقای کروبی و کدیور اظهار امیدواری کردید که به درون نظام برگردند ولی درباره آقای موسوی این‎گونه نگفتید، دلیل این مسئله چیست؟
من عرض کردم که آقای کروبی را از قبل از انقلاب می‎شناسم. ایشان یک شخصیت مردمی و متواضع داشته و دارای سابقه طولانی در انقلاب است. ایشان سابقه مدیریت مجلس ششم را دارد که در آن مجلس با افراطیون اصلاح‎طلب برخورد کرد. سلوک شخصی آقای کروبی را وقتی در نظر می‎گیرم، می‎بینم این امکان هست که ایشان خود را مانند حر از راهی که الان در پیش گرفته آزاد کند یا وقتی آقای کدیور را می‎بینم، احساس می‎کنم که اگرچه الان در دام شبکه‎‎های جاسوسی دشمنان جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است، اما آن تتمه تعلق‎خاطر به دین می‎تواند ایشان را نجات دهد اگر خودش بخواهد. امیدوارم این لباس روحانیت و این عمامه این دو نفر، بالاخره ایشان را نجات دهد.

بعید است موسوی با روحیات خاصی که دارد به اشتباه خود پی ببرد
اما بعضی‎‎ها اساسا روحیاتی دارند که آدم بعید می‎داند که این‎‎ها به راه فلاح و نجات بازگردند.
الان مشخصا آقای موسوی را می‎گویید دیگر؟
بله. فکر نمی‎کنم ایشان به این سادگی ولو این‎که به اشتباهاتش پی ببرد، این روحیات و غروری که دارد اجازه دهد که بازگردد.
این را ناشی از روحیات شخصی ایشان می‎دانید یا مثلا اطرافیان و کسانی‎که ایشان را دوره کرده‎اند؟
بیشتر به‎نظرم روحیات شخصی ایشان دخیل است در این قضاوت. البته ما که علم غیب نداریم و هر انسانی تا قبل از مرگ امکان اصلاح خودش را دارد و ما حتی برای آقای موسوی هم آرزوی این را که به اشتباهاتش پی ببرد، داریم. آقای موسوی که خوب خیلی به نظام و مردم بد کرده است و به تعبیر مقام معظم رهبری این‎‎ها خیلی به نظام خسارت وارد کرده‎اند که هنوز هم آثار آن ادامه دارد. ما برای آقای موسوی هم آرزوی این را داریم که به اشتباهاتش پی ببرد اما این برداشت ما از خصوصیات شخصی ایشان است. من در دوره نخست‎وزیری ایشان همکاری داشتم با ایشان و معتقدم اگر این خصوصیات ایشان ادامه داشته باشد، بعید به‎نظر می‎آید که به وی اجازه بازبینی در عملکرد و فهم اشتباهات و بازگشت به دامان انقلاب را بدهد.

نظام با فتنه سخت و نرم به تناسب برخورد قاطع می‎کند
اگر اصحاب جریانی که فتنه نامیده می‎شود بر راه و نظر خود اصرار داشته باشند، به‎نظرتان تکلیف در مواجهه با آن‎‎ها چیست؟
اگر این‎‎ها بر راه و نظر خود اصرار بورزند، به‎نظرم تکلیف روشن است. ببینید برخورد نظام با منافقینی که از نظر خود عدول نکردند، برخوردی قاطع بود و حالا هم تکلیف همان است. این فتنه قصدش براندازی نظام بود. شاید این سئوال پیش بیاید که مثلا منافقین دست به اسلحه بردند و مواجهه نظامی کردند، باید گفت براندازی، چهره‎‎های سخت و نرم دارد و عمدتا ترکیبی از این‎‎ها هست. این‎گونه نیست که نظام فقط با براندازی‎‎های سخت برخورد کند، مثلا حضرت علی (علیه‎السلام) با خوارج فقط وقتی به برخورد مسلحانه روی آوردند، برخورد قاطع کردند و یا حضرت امام فقط با منافقین که وارد فاز نظامی شدند برخورد سخت کردند و به‎عنوان مثال با نهضت آزادی این‎گونه برخورد نکردند. شما اگر به فرهنگ قرآن مراجعه کنید، می‎بینید که اگر جریان نفاق و فتنه خواست با استفاده از روش‎‎های نرم، یک نظام اسلامی را سرنگون کند، این نظام هم برای مقابله از روش‎‎های نرم استفاده می‎کند.

  1. ghost
    1 ژانویه 2014

    مساله اینه که شما حاظر نیستید اصلاح طلب ها رو به رسمیت بشناسین و باور کنید که اگه جمعیتشون از اصولگرا ها بیشتر نباشه، کمتر هم نیست.
    فقط عادت دارید روی اصلاح طلب ها سرپوش بذارید و انکارشون کنید و اگه احیانا کاری هم انجام دادن بگید این کار آمریکا و اسراءیل و غرب و منافقان و…. بوده

  2. ghost
    1 ژانویه 2014

    البته امیدوارم سوء تفاهم نشه. من نظر شخصی خودم رو گفتم.
    وگرنه همه شما ها با هر عقیده ای، هموطن من هستید و اگه لازم باشه جونم رو هم برای هموطن هام فدا می کنم

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.