هفتهنامه پنجره – حمید سلیمی
بهنظر میرسد اصلاحطلبان و رهبران آنها در شرایط فعلی مسائلی مانند رفراندوم و اعمال نظارت قانونی در مورد مقام معظم رهبری را مطرح کرده و عملا همه خطوط سازنده نظام را پشت سر میگذارند. تحلیل شما از این رفتار چیست؟ آیا اپوزیسیون مخالف دیگری در درون و بیرون کشور در حال شکلگیری است؟
جریانی بعد از دوم خرداد 1376 بهوجود آمد که قبلا به جریان خط امامی موسوم بود. این جریان بر اساس تفکری که حضرت امام (رحمتا… علیه) در جامعه ترسیم کردند و اشاعه دادند، شکل گرفت. این تفکر بعد از دوم خرداد، زیربنای تفکر اصلاحطلبی را شکل داد. چهرههایی که جریان اصلاحطلبی را بهوجود آورده، تقویت کرده و در آن محوریت داشتند، به این تفکرات پایبند بوده و هستند. بعد از تشکیل دولت دوم خرداد و ادامه هشت سال کار این دولت، تبلیغاتی علیه این جریان شکل گرفت. دلیل اصلی تبلیغات علیه این جریان نیز اولا مربوط به این بود که جریان اصلاحطلبی تعریف روشن و شفافی برای خود ارائه نکرد. ثانیا چهرههای شاخص اصلاحطلب، کمتر حضور قوی و مدبرانه در صحنه اندیشه داشتند و عموما مشغول کارهای اجرایی و تقنینی شده بودند. بهدلیل این دو خلاء، افرادی آمدند و دیدگاههای شخصی و حزبی خود را به نام «اصلاحطلبی» نشر دادند. در نتیجه، قضاوتهایی که نسبت به اصلاحات وجود داشت، متفاوت بودند. برخی افراد در جامعه چون میدانستند این سخنان، شخصی است و ربطی به اصلاحطلبان ندارد، به اصلاحطلبی خوشبین بودند، ولی عدهای هم عامدانه و یا سهوی، درباره اصلاحطلبان قضاوت منفی میکردند و میگفتند کل جریان اصلاحطلبی، اشتباهات آن افرادی را که عرض کردم، قبول دارد. همان زمان ما بارها در گفتوگوهای خود تأکید داشتیم که تعریف مشخصی را برای اصلاحطلبي بیان کنیم و از چهرههای مطرح و اندیشمند خود میخواستیم، حضورشان در صحنه را قویتر کنند.
متأسفانه این خواستهها برآورده نشد. کما اینکه هماکنون هم در جناح اصولگرا میبینیم این اشتباه وجود دارد. از انسان عاقل، متین، متدین و اندیشمند با گرایش اصولگرایی در این طیف وجود دارد، تا کسی که دست به خشونت و تخریب میزند و مدعی اصولگرایی نيز هست. هنوز هم نشده که چهرههای اصولگرا، تعریف مشخصی برای خود داشته باشند و جناح خود را مدیریت کنند. این اشکال در هر دو جریان وجود دارد و تا زمانیکه خلاء حاکم است، هر کسی میتواند به نام اصلاحطلبی یا اصولگرایی، مواضع فردی و حزبی خود را اعلام کند.
موضوع صحبت، بیشتر به مسائل انتخابات سال گذشته برمیگردد. انگار اصلاحطلبان دور مانده از دولت و مجلس، بهناگاه، تغییر موضع دادند و آشکارا تمنیات خود را مطرح کردند؟
بعد از انتخابات سال گذشته، جریان اصلاحطلبی ضمن آنکه حرکتی مردمی، سیال و خط امامی بود، همچنان در گوشه و کنار مملکت حضور داشت و دارد. ولی در رویدادهای بعد از انتخابات، متأسفانه یک جریان انتقادی فراتر از خط امام و اصلاحات شکل گرفته که فراتر از اصلاحطلبان عمل میکند.
این «فراتر» بودن به چه معناست؟
ببینید، عرض کردم اصلاحات در درون نظام و بر پایه تفکر حضرت امام، قانون اساسی و اصلاحات در مسائل شکل گرفته، اما جریان بعد از انتخابات که نام «جنبش سبز» را بر خود گذاشته، گستردهتر از آن است. اصلاحطلبان همه افراد و همه چیزها را قبول دارند و فقط به مشکلات مدیریتی کشور و انتخابات اخیر، اعتراض دارند که اگر ایرادات آنان برطرف شود، همگی طرفدار نظام هستند. ولی جریان اخیر دارای افرادی است که مطالباتي وسیعتر از این دارند. آنها میگویند کشور، قانون اساسی و مسئولان باید تغییر کنند. آنها حتی گذشته انقلاب را نیز زیر سئوال میبرند. اینها عدهای هستند که علاوه بر اصلاحطلبان، جنبش اخیر را تشکیل میدهند. در اصل، در جنبش اخیر، جریان گسترده و وسیعی از نیروهای طرفدار اصلاحطلبان و خط امامی وجود دارند و در دایره بسیار گستردهتر، اعتراض عناصری به گوش میرسد که مخالف اندیشههای امام، قانون اساسی و نظام هستند و معتقدند شرایط فعلی، ظرفیت اساسی را برای اداره کشور، آزادی و حقوق مردم ندارد.
موضوع همین است؛ چرا گروهی از اصلاحطلبان سابق، از رهبران جنبشي شدهاند که به تعبیر شما، مخالف تمام اساس نظام سیاسی شمرده میشود؟
همه میدانیم سران این جنبش نیز معروف هستند، اما شرایط را تعریف نکردهاند. در شرایط فعلی محورهای جنبش و اعتراض معلوم نیست. برای همین، معلوم نیست این جنبش تا آخر بتواند از این رهبران تبعیت کند. چون آنها اکنون معتقد به اصل نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی هستند، ولی معتقدند باید در آینده در آن اصلاحاتی صورت گیرد. اکنون بهدلیل قانونی بودن و مشروعیت قانون اساسی، تابع آن هستند. همچنین دایرههایی نیز در جنبش حضور دارند که به هیچ یک از این مسائل توجهی ندارند.
پس سئوال همینجا مطرح میشود؛ چه زمانی رهبران مخالفان داخلی، بهطور آشکار حساب خود را از معتقدین به نظام و قانون اساسی جدا كرده و به افرادی که میگویید هیچ تعهدی به نظام و قانون ندارند، خواهند پیوست؟
عرض کردم در جنبش سبز، با وجودی که تفکر اصلی، همان تفکر اصلاحطلبی معتقد به خط امام و قانون اساسی و نظام است، همه حضور دارند. مسلمان و غیرمسلمان، انقلابی و غیرانقلابی، معتقد و غیرمعتقد. با این حال معتقدم اصل جریان اصلاحطلبی، سلامتش را در وقایع اخیر حفظ کرده و پایبندی خود به اصولش را در قبل و بعد از دوم خرداد، تا آخرین روز دولت اصلاحات و همچنین بعد از انتخابات سال گذشته، از دست نداده است. بلکه باید از یاد نبرد افرادی در هر جریان بهعنوان یک فرد، نه یک جریان، وجود دارند که گاهی تند میروند و گاهی کند. کما اینکه در اصولگرایان کسانی را دیدهایم که اکنون رفتهاند اصلاحطلب، بلکه اپوزیسیون یا جنبش سبزی شدهاند. یا کسانی از اصلاحطلبان الان اپوزیسون خارج و داخل کشور را انتخاب کردهاند. اگر احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحطلب، آزادی عمل پیدا کند، این افراد را از خود میراند.
شما از آزادی عمل اصلاحطلبان سخن میگویید. در شرایط فعلی، ظاهرا اصلاحطلبان آنقدر آزاد هستند كه با رسانههای وابسته به کشورهای دیگر مصاحبه کنند و حرفهایشان را بزنند! باز هم آنها را معتقد به نظام میدانید؟
ببینید! الان اصلاحطلبان در انسداد شدید سیاسی قرار گرفتهاند. نه حزب دارند و نه روزنامه و نه اجازه فعالیت سیاسی؛ رسانهای هم كه در داخل کشور به آنها داده نمیشود. اگر جریان اصلاحطلبی اجازه یابد درون نظام آزادی داشته باشد، خواهید دید کل این جریان، در درون نظام فکر میکنند. انتقاد درون خانوادگی دارند و حرفهایشان را به بیرون نمیکشند. به تعبیر دیگر، آنها از درون میخواهند کار اصلاحطلبی را دنبال کنند.
ولی چگونه میتوان از یک نظر آدم به نظام و قانون اساسی معتقد باشد و از طرف دیگر با مصاحبههای خارج از کشور در تغییر آن بکوشد؟ آینده اصلاحطلبانی را که طرح تغییر قانون اساسی و اعمال اختیارات نظارتی مجلس خبرگان را مطرح میکنند و مدام برای ماهوارهها و بنگاههای خارجی دشمن، خوراک تهیه میکنند، چگونه میبینید؟
الان متأسفانه چون اصلاحطلبان میدان پیدا نکردهاند، اختلاط و امتزاج بین آنها و افرادی دیگری که در جنبش سبز حضور دارند، پیدا شده است. واقعیت این است که تریبونهای داخل بسته شده و رسانههای خارج باز است. ماهوارهها هستند، سایتهای بیرون از کشور با وجودی که فیلتر شدهاند، اما حضور دارند. اصلاحطلبان با آنها کار نمیکنند، ولی چون اسمی از اصلاحطلبان در صدا و سیما و مطبوعات برده نمیشود و ممنوع است از آنها چیزی بگویند و بنویسند، رسانههای خارجی از اين فرصت استفاده میکنند. آنها اين امكان را دارندكه اخبار را از اينجا بگيرند و پخش کنند. کمتر دیده شده اصلاحطلب واقعی برود و با رسانههای بیرون صحبت کند. در واقع این خارجیها هستند که با امکانات و عواملي كه دارند، اخبار را تهیه و منتشر میکنند. در شرایط خفقان فعلی، دیگران حرفهای ما را منتشر میکنند. اگر موبایلها قطع شد، با تلفن، آن هم قطع شد با سایت و هزار وسیله امروزی دیگر دیدگاههایشان را میگویند. فقط در این میان، هرچه محدودیت بیشتری ایجاد کنیم، بازار شایعات و دروغ درباره همه داغ میشود.
چطور میشود انتظار داشت نظام، کسانی را که مدام بر طبل مخالفت میکوبند، آزاد بگذارد تا برنامههای خود را دنبال کنند؟
من پاسخ میدهم این انسداد سیاسی فعلی بهشدت برای کشور خطرناکتر است و ضرر دارد. چه اشکالی دارد روزنامههای ما کار کنند و حرفهای اصلاحطلبان را منتشر کنند؟ در روزنامه اعتماد ملی، قبل از اینکه دیگران تذکر بدهند، ما بودیم که بهکار روزنامهنگارها نظارت میکردیم و تذکر میدادیم و جریان اصلاحطلبی بهصورت یک جریان کلی سلامتش را حفظ کرده بود. آقایان بیایند به افراد و چهرههای معتدل میدان بدهند و اجازه کار را صادر کنند، خواهند دید آنها مدافع نظام هستند و در عینحال منتقد نیز هستند. اگر راه انتقاد بسته شود، مشکلات بیشتری بهوجود میآید.
شما میگویید میدان بدهند. در روزهای قبل و چند روز پس از انتخابات، میدان به اندازه کافی داده شد، نتیجه چه شد؟ مطالبات دوستان از همه مرزها گذشت. چطور میتوان انتظار داشت اصلاحطلبان سال گذشته، اکنون به درون نظام برگشته باشند؟
ببینید، اولا در انتخابات پارسال، نه همه افراد، بلکه بعضی از افراد این کار را کردند. برخی هم منتقل شدند به بیرون نظام. در اصل، سیل راه افتاد و مشخص نشد چهکسانی درون و چه افرادی بیرون نظام هستند. وقتی یک مجموعهای با همدیگر فریاد میزنند، طبیعی است این فریادها گم میشود. خط امامی، اصلاحطلب، نیروهای خارج نظام، همه در همدیگر صدایشان پیچید.
اکنون که اوضاع آرام شده، آینده این صداهایی را که هر روز از اردوگاه اصلاحطلبان و سران جریانات اخیر به گوش میرسد و از همهچیز عبور میکند، چگونه میبینید؟
جریان اصلاحات میتواند سلامت سیاسی خود را بازیابد تا رقابت سالم با اصولگرایان داشته باشد. اصلاحطلبان، اصل نظام را قبول دارند. بهجز افرادی که بهصورت انفرادی همان سالها نیز مطالبی را میگفتند و ما موضع میگرفتیم که حرف خودشان است، حرف اصلاحطلبان نیست.
ولی همین افراد انفرادی، در درون قوای سهگانه، دولت و مجلس اصلاحات، مسئولیت داشتهاند. چطور مسئولان اصلاحطلب، حرف خود را میگویند، ولی نميخواهند هزینه حرفهایشان بپردازند؟
ببینید اگر اشتباهی رخ بدهد، اشتباه فرد است، نه گروه اصلاحطلبان. اصلاحطلبان، اپوزیسیون نخواهند شد، الان در جنبش سبز، افراد زیادی هستند كه به اصل نظام و تفکر امام پایبندند.
منظورتان همان طیفی است که به قول بزرگی، از «گوگوش تا سروش» را شامل میشد؟
عرض کردم که الان شرایط تیرهای در جنبش سبز بهوجود آمده و حق و باطل، مخلوط و قاطی شدهاند. بنابر تعبیر معصوم، شیطان در این شرایط وارد میشود و این وضعیت بهخصوص برای اصلاحطلبانی که در درون نظام هستند، خوشایند نیست. برای همین، میدان بهدست عناصر ضدانقلاب خواهد افتاد و اصلاحطلبان فریادشان بهجایی نمیرسد.
پس عاقبت، شما چه خواهید کرد؟
اگر شرایط انسداد شدید فعلی ادامه یابد، اصلاحطلبان مجبورند در فضای محدودی که دارند، فریاد بزنند، انتقاد کنند، دیگران را تحریک کنند و در نتیجه عدهای که در موج سبز به هیچچیزی قائل نیستند، آنها را تحتتأثير خود قرار ميدهند. انسداد سیاسی فعلی به این افراد کمک میکند تا همهچیز را، از جمله صدای اصلاحطلبانی که به اصل نظام معتقدند، تحتالشعاع خود قرار دهند
Sorry. No data so far.