دوشنبه 08 مارس 10 | 20:01

روباه مکار و گرگ خودخواه

به نفع شاه و انورسادات و حسنی‌مبارک درمقابل کاشانی و مصدق و ناصر و حافظ اسد، کودتا کردند و با دهان موسی چُمبه، گوش لومومبا را جویدند و بلعیدند و با فیدل کاسترو آزادیخواه آن کردند و سزایش را دیدند و شگفت اینکه هنوز هم به هوش نیامدند وبا به پا‌خاستگان آزادۀ آمریکای جنوبی و افریقا هرکجا که انقلابی می‌شود درگیر می‌شوند و هنوز هم نمی‌دانند که روباه پیر تا تباهی‌ آمریکا به آنان خط می‌دهد ولی پشت سرشان شکلک درمی‌آورد.


3602بچه‌ها بلند بلند یکی از داستانهای روباه مکّار و گرگ خودخواه را می‌خواندند و نگاه من به صفحۀ تلویزیون بود. نخست‌وزیر انگلستان برده‌گونه و چون مشاوری مطیع از پی رئیس‌جمهور آمریکا از همان راهی می‌رفت که خود نقشۀ راه را کشیده و حتی آب و جارو و هم کرده بود. من که در ظرف شصت سال فریبکاری‌های انگلستان و حماقت‌های آمریکا را تجربه کرده‌بودم متنفر از دیدن آن صحنۀ فریبکارانه کانال را عوض کردم، این کانال واکنش‌های مردم جهان در برابر سیاست‌های آمریکا را نشان می‌داد و صدای مرگ بر آمریکا از همه جا شنیده می‌شد و سوزاندن پرچم آمریکا هم در همه جا دیده می‌شد و کمتر سخنی پیرامون پلیدی‌های مرشد و راهنمای او در میان بود!! و من با خود می‌اندیشیدم آیا این همان انگلستانی نیست که دیروز به برکت نهضت نفت مردم ایران، رسوای خاصّ و عام و اندک اندک منفور جهان و از همۀ مستعمراتش بیرون رانده شد و آیا این همان آمریکایی نیست که جهانیان او را فرشتۀ آزادی می‌پنداشتند!! روباه پیر با چه ترفندی توانسته است جمجمۀ آمریکا را بگشاید و در آن مغز خر بریزد و او را سپر بلای خود سازد؟!

داستان بچه‌ها به اینجا رسیده‌بود: روزی گرگ خودخواه،سری به بیشۀ آفتاب روی پربرکت روباه ‌کشید و برآن شد که در آنجا خانه‌ایی دست و پا کند و روباه همین که او را دید به اسرار درونش پی برد و به جای عکس‌العمل مکّارانه، به او ‌گفت: قربان بفرمایید میهمان ما باشید و برای به آب افکندن دهانش پرسد: آیا حضرتعالی گوشت برّه و مرغ خانگی دوست دارید؟ بفرمایید امشب خدمتتان به خوردن برّه و مرغ‌های روستا می‌رویم و او را به روستایی برد که پیشتر مرغ بسیاری از آنجا دزدیده‌بود و مردم در کمینش نشسته‌بودند و چون گرگ وارد مرغدانی ‌شد درب دامداری را به رویش بست و ‌گفت: قربان شما بفرمایید تا می توانید با خیال راحت مرغ و برّه میل کنید من بیرون کشیک می‌دهم و برای اینکه به اشتها آیید آواز هم برایتان می‌خوانم و بر بلندایی رفت و به زوزه کشی پرداخت و مردمی که اندکی صدای غارغار مرغان را شنیده‌بودند با صدای زوزۀ روباه یقین کردند که باز روباه آمده و به سرعت به طرف مرغداری حمله ور شدند و شگفت اینکه در مرغداری بسته بود!! اما همین که درب را گشودند گرگی از لانۀ مرغان بیرون جهید و مردم انگشت به دندان، به یکدیگر می‌گفتند دیدی چگونه این گرگ حرامزاده، سالها ما را فریب می‌داد و ما همۀ گناهان گرگ را به گردن روباه بدنام افکنده بودیم؟ و در لحظه همۀ فتنه‌های روباه از ذهن‌ها زدوده و همۀ گناه‌ها به گردن گرگ احمق افتاد و چون گرگ ترسان بگریخت و روباه او را برای فتنه‌های آینده در خانۀ خود پناه داد و او را بدهکار هم کرد و این حقه را با گرگ کم‌هوش ۵۵ بار تکرار کرد و همه جا گرگ را چون خرسی به رقص مرگ واداشته و به نمایش می‌کشید و گناهان خود را شستشو می‌داد اما گرگ هم از معاشرت با روباه چیزهایی می‌آموخت و به راهنمایی روباه برآن شد که با سگهای بی‌وفای روستاها، مانند زاهدی و چُمبه و اَنورسادات و حُسنی‌مبارک و غیره آشنا و آنها را به طمع اندازد و به آنان بگوید اگر شما به جای مخالفت با من یاور من باشید من همیشه دام‌هایی را برای خوردن شما تکه پاره می‌کنم و سگ‌های ولگرد چنین خیانتی را پذیرفتند و اندک اندک گستاخی گرگ به آنجا رسید که از سگهایش خواست کدخدا را راضی کند تابرتری گرگ را بپذیرد و کاپیتولاسیون را امضاء کند، بدین معنا که گرگ بدون بازخواست هرچه را که می خواهد انجام دهد و چنین شد و روباه هر لحظه گرگ را به گستاخی بیشتری واداشته و او را لحظه به لحظه به پرتگاه تکبری که پیشتر خود در آن فروافتاده‌بود نزدیکتر می‌کرد تا کار به آنجا رسید که اهل همۀ روستاها به انتظار مردی دست به دعا برداشتند و از روستایی که در گذشته فتنه‌های روباه را شناخته و او را فراری داده‌بود و روباه، گرگ را به جانشینی خود منصوب کرده‌‎بود، چنین مردی به پاخاست و نترسید و با گرگ گلاویز شد و حاجت همۀ روستائیان در روزگاری که گرگ به یاری سگان ولگرد،همۀ روستاها را زیر نگین داشت، برآورده شد و اندک اندک صدای مخالفت، جهانی گشت و چیزی نگذشت که گرگ مغرور به حیله‌های روباه، هزاربار منفورتر از او گردید و اینک پا درهوا به انتظار تلنگری که او هم به گودال درندگانی که نسل و سلسلۀ آنان منقرض گشته است فروافتد.

داستان روباه مکار و گرگ خودخواه به پایان رسید و من دگربار به تماشای تلویزیون پرداختم. تلویزیون تظاهرات ۲۲ بهمن مردم ایران را نشان می‌داد، تظاهراتی که تاریخ تمدن بشری به مانند آن را ندیده، گویی قیامت به پاشده‌بود و مردم همۀ ادوار ایران، در آن صحنه گرد آمده‌اند. اجتماع مردم یکی از شهرهای دست دومی ایران از بزرگترین تظاهراتی که در شرق و غرب برپا شده، بیشتر بود من باور نمی‌کردم ایران این همه جمعیّت داشته باشد. سخنگویشان رئیس‌جمهور با سخنانش قاه قاه به ریش عموسام می‌خندید و صدای مرگ برآمریکا همه جا را به لرزه درآورده‌بود ولی آمریکا هم ساکت ننشست و به عکس العمل پرداخت و به ساواکی‌های فراری‌ از ایران، دستور مقابله داد به ساواکی‌هایی که اگر یک جو شعور داشت آنان را به کشورش راه نمی‌داد و خود را شریک شکنجه‌های آنها نمی‌شناساند و اگر هم ملزم به پناه دادنشان بود آنان را چون بچه‌های حرامزادۀ معیوب از دیده‌ها پنهان می‌داشت. آری آمریکایی که هر کارش با حماقت همراه است برای مقابله با چنان تظاهراتی و به خاطر کوچک ‌نمایی حرکتی که عظمتش زبانزد جهانیان گشت ساواکی‌ها را پشت شیشۀ تلویزیون به رقص مرگ واداشت و کوتوله‌های سیاسی با چنین طرح‌هایی به تحقییر نمایش تاریخ بشر پرداختند.

یکی می‌گفت: ۲۲ بهمن امسال ایران، از آن سبزپوشان بود!
باز هم وقتی می‌گویند با مشروباتتان مغز خر نخورید، گوش نکنید!

و تبلیغات دیگری این چنین: حکومت ایران از وحشت قیام سبزپوشان به تبلیغات نمایشی پرداخت!
تو که راست می‌گویی اما به آنجای دماغ آدم دروغگو.

و دیگری: جمهوری اسلامی با کوشش چندروزه‌اش نتوانست بیش از سی هزار نفر آدم از شهرستانی‌ها را به تهران بکشد!
تا چشم تو کور شود مگر سی هزار نفر کم است آمریکا که سیصد نفرآدم هم ندارد.

و دیگری: در تهران همۀ مدرسه‌ها و اداره‌ها را برای شرکت در تظاهرات تعطیل کرده‌بودند!
این جور تعطیل خوب است یا این که تعطیلی به خاطر هفت‌تیرکشی و کشتار بچّه‌ مدرسه‌ها به وسیلۀ یکدیگر، در عین حال اگر دروغ بگویید انشاء الله ویلای کلاردشتتان بسوزد.

و دیگری: به هرکسی در تظاهرات شرکت می‌کرد چلوکباب و ساندویچ و ساندیس می‌دادند!
تا آب از لب و لوچۀ مردم آمریکا که از آشغالدانی‌ها تغذیه می‌کنند کَش کند و آرزو کنند، که ‌ای ‌کاش در ایران ‌بودیم.

و شبکه‌ای دیگر: ۹ مسجد به هرکس در تظاهرات شرکت می‌کرد سکۀ طلا می‌داد! تا آب از لب و لوچۀ بانک‌های ورشکست آمریکا کش کند.

و آن دیگری: به برخی هم خانۀ مجانی می‌دادند!
پس چه!! می‌خواهی خانه‌هایشان را بگیریم و چون مردم شما چادرنشینشان سازیم. پروردگارا آنگاه که می‌خواهی مستکبری را از صحنه خارج سازی چه که بر سرش نمی‌آوری و تا چه اندازه عقل و هوش و چشم گوش را از او می‌‌گیری و تا به کجا دَوَنگ و گمراهش می‌سازی. آخر احمق‌ها این‌قدر فکر نمی‌کنید که در قرن ۲۱ و با این ارتباطات جمعی، خبرهای این سر دنیا به آن سر دنیا از خانۀ همسایه به همسایۀ بغل‌دستی زودتر می‌رسد و اگر هم ارتباطاتتان مداربسته و مردمتان افساربسته، آیا می‌دانید آنگاه که مردم گرسنه و فقیر و بی خانمانی که در آمریکا آفریده‌اید این چنین می‌شنوند به ایران چگونه و به آمریکا به چه چشمی می‌نگرند و هنگامی که می‌گویید مساجد برای شرکت در تظاهرات سکۀ مجانی می‌دادند، چه صحنۀ آزاد و پربرکتی را برای ایران به تصویر می‌کشید و به بانکهای ورشکست شما چه حالتی دست می‌دهد؟ آری این ناموس طبیعت است که هرگاه قرار است فرعونی از صحنۀ تمدن‌ها خارج گردد خداوند ابتدا گردانندگان آن تمدن را خر و کور و کر می‌سازد.

اندکی هم به سیاستگذاری‌های روباه مکّار و طراح مسیری که گرگ می‌رود بپردازم؛ دو سه سال است انگلستان به شکست نهایی آمریکا و پیروزی ایران پی برده‌است و با کینه‌های پیشینی که از آمریکا داشت و به خاطر دم‌جنباندن پیش ایرانی که از او می‌ترسد، هر لحظه برای بدنامی بیشتر گرگ و جلب رضایت ما، گرچه ما او را بزرگترین دشمن و طراح برنامه‌های آمریکا می‌شناسیم. سرآغاز اجازه داد بر پایۀ دموکراسی کاسبکارانۀ غرب، ایران در هر هفته ۴۵ دقیقه از ارتباطات لندن بهره‌مند گردد تا ایرانیان بتوانند از مردم آزادۀ آن کشور که برخی، از ایرانیان هم تندترند پیرامون سیاستگذاری‌های احمقانۀ آمریکا به گفتگو پردازند و تا می‌توانند حساب انگلستان را که مشاور اعظم آمریکاست از آمریکا جدا کنند، حالا شما این تلویزیون را با تلویزیون‌های ایرانی گویش آمریکا، مقایسه کنید تا دریابید روباه مکّار از فردای فرارش از ایران و پس از شکست‌های پی در پی‌اش درجهان، با گرگ خودخواه چه کرده است که آمریکا فرشتۀ آزادی پیشین در همه جای جهان منفور و صدای مرگ بر آمریکا از همه جا شنیده می‌شود و اندکند آنانی که می‌دانند فتنۀ بزرگ، روباه پیر است و من از مردم همیشه پیشتاز تبریز و پرچمدار حرکت‌ها بسیار متشکّر که برای نخستین بار شعار مرگ بر انگلیس را به همان محکمی مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل در حضور رهبر به تصویب رساندند.

می‌خواهم به مناسبت ایام،اندکی هم به برخورد مردم جهان از قرن ۱۳ خودمان تا به امروز با انگلستان و سپس به گستاخی‌های آمریکای فریب‌خوردۀ انگلیس و دگرگونی چهرۀ آمریکا از فرشته به دیو فقط در شش دهۀ بپردازم. انگلستان پس از فرار از جلویش ازهندوستان و مشت و مال‌هایی که دوران نهضت نفت از ایران و پس از آن از مصر میل کرد به سراشیب سقوط افتاد و دیگر در هیچ مستعمره‌اش، توان ایستادن روی پای خود را نداشت ولی تا آغاز این شش دهه، آمریکا دارای محبوبیتی بود و مردم جهان به راستی او را دوست داشتند و دست کم کینه‌ایی در دل از او نداشتند و از آمریکا بدشان نمی‌آمد. من که خود در نوجوانی از افراد جبهۀ ملی حقیقی بودم، نه ساواکی‌هایی که پس از ۲۸ مرداد مالک جبهۀ ملی خالی از ملّت شدند، آری من با مشاهدات ۶۵ ساله، سوگند یاد می‌کنم که اگر آمریکا به تحریک انگلستان چماقش را در مقابل هر کشوری که به پامی خاست دربرابر انقلابیّون جهان از غلاف بیرون نکشیده بود و از کودتای ۲۸مرداد تا به امروزدر جهان ۵۵ کودتای احمقانه و تنفرآفرین نکرده‌بود به راحتی می‌توانست به دست آزادیخواهان جهان، دهکدۀ جهانی مطلوبش را بیافریند و بر آن کدخدایی کند و فرشتۀ صلح هم باقی بماند لیکن روباه پیر پس از شکستش از آزادیخواهان جهان با مشاهدۀ سرکشیدن گرگ به بیشۀ او یکسره این عنصر کلّه‌خر را چون خرسی به رقص درآورد و هرلحظه او را بدنام‌تر و خوارتر کرد و امروز چون عروسکی به مسخره گرفته و پایان کار فرشتۀ آزادی به اینجا کشیده که در همۀ جهان دیوبدسرشتی شناخته ‌شده و محتمل است دگربار در آمریکا شورشی به‌پاخیزد و به جای تشکیل دهکدۀ بزرگ، ایالات متحدۀ آمریکا به کشورهای کوچکی تقسیم گردد و ایران ما و من ملّی از الطاف خفیه الهی سپاسگذار، زیرا اگر آمریکا به جای کودتای ۲۸ مرداد به حمایت نهضت ایران برخاسته بود و تا آنجا به استقلال ایران رضایت می‌داد که ایران هم به مانند کشورهای اروپا آزاد و غیرمستقیم از ایالات او باشد، ایرانیان آن روز تن به اینگونه آزادی می‌دادند و انقلاب اسلامی در صحنۀ جهان نمی‌درخشید و جهانیان پس از افشاء مارکسیست درپی اثبات لجنزاربودن لیبرالیزم هم برنیامده‌بودند و این تحولی جهانی به زیان استکبار و نابودی تفرعونشان نمی‌انجامید.

خاک بر سر رجال بی‌خرد آمریکا که به نفع شاه و انورسادات و حسنی‌مبارک درمقابل کاشانی و مصدق و ناصر و حافظ اسد، کودتا کردند و با دهان موسی چُمبه، گوش لومومبا را جویدند و بلعیدند و با فیدل کاسترو آزادیخواه آن کردند و سزایش را دیدند و شگفت اینکه هنوز هم به هوش نیامدند وبا به پا‌خاستگان آزادۀ آمریکای جنوبی و افریقا هرکجا که انقلابی می‌شود درگیر می‌شوند و هنوز هم نمی‌دانند که روباه پیر تا تباهی‌ آمریکا به آنان خط می‌دهد ولی پشت سرشان شکلک درمی‌آورد. مُرده‌شور شعورت را ببرد، کیست در جهان که نداند ذراتخانه‌های صهیونیست آدم‌خوار پر از موشک‌های اتمی و ایران به حکم دین و مذهبش اجازۀ ساختن هیچگونه اسلحۀ کشتارجمعی را ندارد و دوران جنگ هشت‌ساله این حقیقت را ثابت کرد. احمق‌ها آنگاه که آژانس بین‌المللی و سازمان ملّل را به بردگی می‌گیری و جایزه صلح را به اسرائیل و بوش و اوباما،دست‌نشاندۀ استکبارتان می‌دهید و ایران سمبل دموکراسی را مخالف حقوق بشر می خوانید، آیا می‌فهمید که مردم جهان به چشمی به شما می‌نگرند، خدایا تو را سپاسگذار که همیشه دشمنان ما را از ابله‌ترین مردم جهان برمی‌گزینی!

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.