عنوان بحث عدالت است و چندی است كه در فضای كشور جرقههای این بحث زده شده و فعالیتها و حركتهایی از سوی برخی تشكلها و عناصر دانشگاهی دیده شده است.
ماجرای عدالت ماجرای جدیدی نیست و در كل تاریخ و در كل جهان و از جمله در تاریخ ایران و تاریخ بعد از انقلاب همیشه به عنوان یك دغدغه، به عنوان یك شعار حداقل در فضای كشور مطرح بوده است. فكر میكنم نكته مهمی كه بچههای امروز وقتی میخواهند وارد این بحث بشوند باید به آن توجه بكنند، رویكرد ما به بحث عدالتخواهی در این مقطع از تاریخ انقلاب است. با چه زاویهای و با چه مبنایی میخواهیم دم از عدالت بزنیم؟
همان طوری كه از دین سوء استفاده شده است، همان طوری كه از آزادی سوء استفاده شده است، همان طوری كه از هر شعار مقدس دیگری سوء استفاده شده است، امروز هم عدالت در جامعه ما به شدت در معرض سوء استفاده است و باید مواظب باشیم قبل از هر چیز به خود عدالت ظلم نشود و به عنوان یك ابزار سیاسی و بهانهای برای تصفیه حسابهای جناحی مورد سوءاستفاده قرار نگیرد. چه كسانی میتوانند از معرض این سوء استفاده به دور بمانند؟ و با كسانی كه میخواهند سوء استفاده بكنند مقابله بكنند؟ كسانی كه برای حركتشان مبنا داشته باشند و بر اساس آن مبنا وارد ماجرا شوند. والا اتفاقی كه میافتد همان چیزی است كه تا به حال بوده. چون همانطور كه گفتم بحث عدالت بحث جدیدی نیست.
بارها و بارها این بحث در جامعه ما داغ شده و بعد از مدتی فرو نشسته و بحث دیگری جایش را گرفته است. حتماً باید یك ماجرای سیاسی در جامعه پیش بیاید كه عدالت موضوعیت پیدا بكند؟! بنابراین همانطور كه ماجرای عدالتخواهی ماجرای ممتدی است، سوءاستفاده از عدالت هم یك قصه قدیمی دارد و كسانی كه امروز میخواهند با مبنای دینی و انقلابی و ولایتی وارد ماجرا بشوند باید ابتدا در مقابل این آفتها آگاه و بیمه بشوند وگرنه ابزار دست یك مشت سیاسیكار گندمنمای جوفروش خواهند شد.
حضرت امام در پیامی (۱۳۶۷/۱۰/۲۵ ) ـ چند ماه قبل از رحلتشان ـ خطاب به رئیس وقت مركز اسناد انقلاب اسلامی میفرمایند: «از شما میخواهم هر چه میتوانید سعی و تلاش كنید تا هدف قیام مردم را مشخص كنید. چرا كه همیشه مورخین، اهداف انقلابها را در مسلخ خود یا اربابانشان ذبح میكنند. باید پایههای تاریخ انقلاب اسلامی ما چون خود انقلاب ما بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد. شما باید نشان دهید كه چگونه مردم علیه ظلم و بیداد و تحجر و واپسگرایی قیام كردند و فكر اسلام ناب را جایگزین تفكر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایهداری، اسلام التقاط و در یك كلمه اسلام آمریكایی كردند.»
امام مبنای انقلاب را قیام ملت بر علیه دو چیز میدانند: یكی ظلم و دیگری تحجر. سؤال اینجاست كه قیام بر علیه ظلم چه نسبتی با قیام بر علیه تحجر دارد؟ عدالتخواهی و تحجرستیزی چگونه دو بال انقلاب میشوند؟ چه ربط منطقیای بین این دو وجود دارد؟
بحث سختی است. چرا؟ به خاطر اینكه خصوصاً راجع به ماجرای تحجر ما با یك فقر شدید منابع مواجه هستیم. یعنی علیرغم تاكیدات صریح و اكیدی كه حضرت امام راجع به تحجر و متحجرین كرده بودند و خطر آنها را گوشزد كرده بودند، متأسفانه در این زمینه كاری انجام نشده. شاید بتوان گفت كاری كه انجام شده در حد صفر است. شما امروز یكی از آفتهای انقلاب مثلاً سكولاریزم یا لیبرالیزم را در نظر بگیرید؛ توی هر كتابخانهای که بروید یا دو تا تلفن بزنید، دهها كتاب و مقاله در رد لیبرالیزم و سكولاریزم به شما معرفی میكنند. همین نشریات تشكلهای اسلامی را ببینید. پر است از تحلیل ماجرای لیبرالیزم و اینكه رنسانس چه بود و از كجا شروع شد و به كجا رسید؟ اومانیسم این است و شخصیتهایش این است و چهرههایش این است و اهدافشان این است. در اردوها و طرحهایی كه گذاشته میشود، بچهها را میبرند و مفصل راجع به این قصهها توجیهشان میكنند. اما تحجر، چه در ذهن ما میآید؟ یك آدمی كه خیلی اهل تقید به مستحبات و واجبات و …. است!
امام میگوید مبارزه با تحجر مبنای انقلاب اسلامی است آن وقت ما به یك چنین تصویر ساده و سطحی راجع به تحجر اكتفا میكنیم. یك ربط تحجر با ظلم این است كه خودش یك نوع ظلم است. «العدل یضع الامور مواضعها». عدل هر چیزی را سر جای خودش مینشاند. تحجر چه كار میكند؟ تحجر اجزاء را از جای مناسب خودشان خارج میكند. نگاه متحجرانه به دین یعنی چه؟ یعنی شما جزئی از دین را بگیری و جزء دیگری را فراموش كنی. یا اینکه فراموش نكنی ولی ضریب مناسب را به آن ندهی. یعنی اگر با یك منكری مثل بدحجابی مواجه شدی شدید موضعگیری كنی، فریاد بزنی ولی اگر با یك منكری مثل غارت بیتالمال مواجه شدی، در مقابلش سكوت كنی. یا فوقش یك سری تكان بدهی. همین سوره میگوید: «الذین هم عن صلوتهم ساهون» همین سوره میگوید «ولا یحض علی طعام المسكین» یك قرآن است، دو تا كه نیست! همان خدایی كه یك سری احكام فردی را برای ما فرستاده است، همان خدا گفته: «كونو شهداء لله قوامین بالقسط» قیام كنید برای عدالت. در همان قرآن است.
ما ادعای دینداری میكنیم، ادعای پیروی اهل بیت و اینها را میكنیم و عملمان این است! تحجر چیزی غیر از این نیست. تحجر به قول خود قرآن یعنی فرو كاستن دین در برخی از اجزایش: «نؤمن ببعض و نكفر ببعض». خارج كردن بعضی از اجزاء از ضریب مناسب خودش. یعنی عكسالعمل در برابر برخی منكرات بسیار آرام و در برابر برخی دیگر بسیار تند. حاصلش چه میشود؟ یك دین قناس، یك دین كاریكاتوری! كاریكاتور چه میكند؟ یك جزئی را بسیار بزرگ میكند و یك سری از اجزا را از آن اندازه واقعی و حقیقی خودشان خارج میكند و این دین كاریكاتوری و این تفكر دینی قناس نمیتواند مبنای حكومت شود. با این دین نمیشود حكومت كرد. ولایتی كه ما به آن معتقدیم ولایت قرآنی است. «انما ولیكما… و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوه ویؤتون الزكوه و هم الراكعون.»
این آیه را همه شنیدهاید امیرالمؤمنین(ع) در حال نماز بودند سائلی وارد شد حضرت انگشترشان را در حالت نماز درآوردند و به او دادند. آیه نازل شد. ولایت مال علی است. اسم حضرت را هم نیاورد. صفتش را آورد. یعنی چه؟ یعنی ولایت و حكومت حق كسانی است كه دین را در جامعیتش دارند. ما اگر در آن مسجد بودیم و فقیری وارد میشد چه كار میكردیم؟ بهترین كار چیست؟ بهترین كار این است كه بلند شوی و نماز بخوانی! هم پیش وجدان خودت سرافكنده نیستی، هم پیش خدا! خدایا من كه داشتم نماز میخواندم و ملت هم كه میگویند طفلك داشت نماز میخواند. مسئولیتی نداشت! صد و هشتاد درجه مقابل روش و منش علوی! منش علوی و منش ولایی درست برعكس این است. یعنی مسئولیت اجتماعی و احكام اجتماعی دین با احكام فردیاش دوش به دوش است و كسی حق ندارد به بهانه عبادت و معنویت از مسئولیت اجتماعی خود فرار كند. ولایت یعنی حفظ دین در جامعیتش. آن ائمهای كه ما دم از پیرویشان میزنیم ویژگیشان این بود.
آن حضرت فاطمه(س) كه از او دم میزنیم ویژگیشان این بود. ما از كدام دین داریم حرف میزنیم؟ ماجرای سوره انسان كه امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه(س) و حسنین(ع) سه شب پشت سر هم روزه نذر گرفتهاند، شب اول مسكین، شب دوم یتیم، شب سوم اسیر میآیند و اینها افطار خودشان را به آنها میدهند و بعد چه میگویند: «انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا» ما میترسیم که این كار را نكنیم! امام حسن و امام حسین(ع) پنج و شش ساله، میگویند اگر ما اینها را گرسنه بگذاریم، از روز قیامت میترسیم كه چه بلایی سرمان بیاید. این یك دین، یك دین هم دین ما شیعههاست. وقتی عدالت مبنای دینی نداشته باشد و صرفاً معنای سیاسی و جناحی داشته باشد اتفاقی كه میافتد همین است که میبینید. یعنی اگر یك موضوع سیاسی در كشور به وجود آمد و ما بتوانیم از عدالت برای تحت شعاع قرار دادن آن استفاده بكنیم، عدالت موضوعیت پیدا میكند، اهمیت پیدا میكند، ارزش پیدا میكند. اما اگر فضای سیاسی آرام بود و نیازی به بازیهای سیاسی نبود، فراموش میشود. در صورتی كه آن نگاهی كه امیرالمؤمنین(ع) دارد اصلاً با این نگاه زمین تا آسمان فرق دارد. امام این همه به بسیجیها و حزب الهیها راجع به متحجرین و تحجر تذكر داده است.
اصلاً جملهای از امام را بخوانم. متاسفانه چون ما به متن رجوع نمیكنیم، گاهی اوقات بعضی جملات برایمان خیلی جدیدند. امام در آذر ۶۷ یك پیام میدهند كه باید بسیج دانشجو تشكیل بشود، بسیج دانشجو و طلبه. جملهشان این است كه «مملكتی كه مخالف با استكبار، پولپرستی و تجملگرایی و مقدسمآبی است، همه افرادش باید بسیجی باشند.» یعنی اصلاً مفهوم بسیجی بودن، تقابل و تضاد با تجملگرایی و مقدسمآبی است. عین جمله امام در آن پیام است كه: «بسیج لشكر مخلص خداست». هزاران بار این جمله توی تریبونهای مختلف گفته شده، روی در و دیوارهای مختلف نوشته شده ولی آن جمله دیگر را هیچ كسی نشنیده با اینكه توی یك پیاماند. چرا؟ چون آن «نومن ببعض و نكفر ببعض» كه ما راجع به قرآن و ائمه قائل شدیم، امام كه از آنها بالاتر نیست، در مورد امام هم همین ظلم را میتوانیم انجام بدهیم! تحجرگرایی و مقدسمآبی دینی یعنی چه؟ یعنی فرار از یك جزء دین به اجزای دیگرش. یعنی شما هر چه در واجبات و اجتماعیات كم میآوری، سعی كنی با مستحبات فردی جبرانش كنی.
امر به معروف و نهی از منكر یك واجب است. آدمهایی كه به هیچ جا وصل نیستند، یقهشان را بگیریم كه تو چرا لباست اینجوری است و …؟! امر به معروف و نهی از منكر وظیفهای معطوف به اصحاب قدرت است. هر چقدر ما امر به معروف و نهی از منكرمان قضا شد، به جایش نوافل را اضافه كردیم. مستحبات را اضافه كردیم. هی زیارت عاشورا، هی جمكران… آن امامی كه ما میشناسیم اینگونه نبود. نه اینكه اینها را انكار بكند، اینها جزء ارزشهای ماست. كما اینكه در تمام بزرگان میبینیم. یعنی اینكه از خود ائمه معصومین(ع) بگیریم تا حضرت امام كه شاگرد آنها بوده است، تقید به مستحبات و انجام نوافل داشتهاند. حاج احمد آقا نقل كرده بود امام در یك روز سه بار غسل مستحبی كردند. چون سه تا زیارت مفاتیح میخواستند بخوانند، برای هر كدامشان یك غسل كردند. اشتباه ما در این است كه تحجر را در كارهایی كه میكنند میبینیم نه در كارهایی كه نمیكنند.
امام با این تعریف سادهانگارانه و سطحی كه ما از تحجر داریم، اولین متحجر عالم است! چرا؟ چون مقید به قیود شرعی، مقید به مستحبات بود و نماز شَبش ترك نمیشد. حال آنکه متحجرین در این فضا غرق میشوند و به یك اسلام راحتطلب میرسند. دیگر عدالتخواهی در كارشان نیست. دیگر در افتادن با ظلم در كارشان نیست. یك حدیث جالب آقای مطهری توی حماسه حسینی نقل كردهاند که خیلی شنیدنی است: (حماسه حسینی جلد ۲ صفحه ۱۹۶) «در آخر الزمان مردم ریاكاری پیدا میشوند كه هی آیه قرآن و دعا میخوانند و اظهار مقدسمآبی میكنند، یك مردم تازه به دوران رسیده احمقی هم هستند. (این جملات آقای مطهری است.)
تنها چیزی كه این مقدسمآبها به آن اعتنا ندارند، امر به معروف و نهی از منكر است (لا یحبون امرا بالمعروف و لا نهیا عن المنكر الا لدی امن الضرر) اینها تا مطمئن نشوند كه امر به معروف و نهی از منكر كوچكترین ضرری به ایشان نمیزند، به آن تن نمیدهند. (یطلبون لانفسهم الرخص المعازیر) دائم دنبال این هستند كه یك راه فراری برای امر به معروف و نهی از منكر نكردن پیدا كنند (یقبلون الی الصلاه والصیام و ما لا یكلفهم فی نفس و لا مال) دنبال آن عبادتهایی هستند نه به جان نه به مال و نه به حیثیتشان ضرری نرساند. مثل نماز و روزه! (كما رفضوا اسمی الفرائض فرائض و اشرفها) همانطوری كه عالیترین و شریفترین فریضهها را یعنی امر به معروف و نهی از منكر رها كردند (ان الامر بالمعروف و النهی عن المنكر فریضه عظیمه بها تقام الفرائض)»
ظلم به مسلمانان و ظلم به متدینان، از ظلم به اسلام و دین آغاز میشود. ما امروز بیش از اینكه به قرائت دینی از عدالت محتاج باشیم، به یك قرائت عادلانه از دین محتاجیم. یعنی دین را عادلانه قرائت كنیم. یعنی همه اجزای دین را ببینیم. نه اینكه صرفاً برخی از احكام فردی و عبادیاش را ببینیم و بعد انبوه دستورهای اجتماعی و مسئولیتهای اجتماعی كه خدا بر دوش مسلمانان گذاشته را فراموش بكنیم. اینها را باید با ضریب درستشان طرح بكنیم. جهتگیری نماز امیرالمؤمنین(ع) و معنویت امیرالمؤمنین و فاطمه الزهرا(س) یك جهتگیری فردی، مجرد، منتزع و رهبانیتی نیست. فاطمه زهرا(س) كه حتی در دعاهایش این را رعایت میكند.
یكی از فرزندانش از خواب بیدار شد، دید كه مادرش دارد دعا میكند. هی منتظر شد. بعد گفت مادر چرا فقط همسایهها را دعا میكنی؟ فرمود (الجار ثم الدار) یعنی حتی توی خلوت معنوی هم یك نگاه اجتماعی دارند. دقیقاً بر عكس آنچه كه ما خیلیهایمان داریم دنبال میكنیم! از فعالترین مروجان سكولاریزم در كشور، امروز بسیاری از بچههایی هستند كه ادعایشان طرفداری از اسلام و انقلاب و اینهاست و تابلوشان این است كه ما مخالف سكولاریزم هستیم.
سكولاریزم یعنی چه؟ میگویند این سكولارهای فلان فلان شده میگویند كه حجاب را نباید سفت و سخت بگیریم. باید اجازه داد تا هر كس طبق نظر خودش عمل بكند. ماهواره باید آزاد باشد و … فقط همین! سكولاریزم صرفاً به معنای عمل به احكام فردی دین نیست. شما اگر احكام اجتماعی دین را در عمل انكار كردی، سكولار و مروج سكولاریزمی. وقتی آمدی تابلوی دین، انقلاب، حزب الله، ولایت را در دست گرفتی و بعد صرفاً در برابر برخی از مسائل سیاسی یا منكرات فرهنگی موضعگیری كنی و در برابر بسیاری مشكلات و معضلات عظیم اجتماعی و اقتصادی خاموش و ساكت بمانی، مردم به این نتیجه میرسند كه دین یعنی همین. یعنی برای جامعه، برای شكاف طبقاتی، برای رهایی دختران ایلامی از فقر، هیچ فریادی نداری.
Sorry. No data so far.