هفتهنامه پنجره – حجتالاسلام زائری – وقتی سالها پیش در آغاز تجربه شیرین آموزگاری برای نخستینبار یک کتاب تخصصی در موضوع برنامهریزی آموزشی و روانشناسی تربیتی را بهدست گرفتم و در مورد شیوههای گوناگون تدریس خواندم، به حیرت فرو رفتم که ما از میان آن همه روشهای مختلف تعلیم و کلاسداری، همچنان و در کل نظام آموزشیمان تنها از روش سخنرانی – آن هم در ابتداییترین شکلش – استفاده میکنیم و اگر هم دری به تختهای بخورد و کسی بخواهد ابتکاری به خرج بدهد و بهسراغ کارهای نو و روشهای تازه و روزآمد برود، باید خود را برای دشواریهای فراوان آماده کند.(1)
متأسفانه ما هنوز تألیف کتابهای درسیمان را به اشتراک نگذاشتهایم و حتى سر و شکل کتابها بهصورتی ثابت و تکراری و خستهکننده حفظ میشود، چه رسد به پیگرفتن شیوهها و قالبهای نو و متفاوت و خلاق که زمینه را برای رشد و نوآوری ذهنی و علمی فرزندانمان آماده کند!
حال در شرایطی که به هزار و یک دلیل نظام آموزشی ما چندان جذابیت قابل توجهی ندارد و هر سال در پایان امتحانات و آغاز تابستان بسیاری از دانشآموزان با خشم و بیمهری کتابهای درسی را دور میاندازند و به آنها هیچ تعلقی ندارند و پس از مدتی حتى به سختی چیزی از محتوای کتابها را بهخاطر میآورند، آیا نباید در جستوجوی راههای نو و شیوههای تازه برای انتقال مفاهیم علمی و آموزشی به کودکان و نوجوانان بود؟
اینک یکی از جدیترین چالشهای ما، نیاز به نوآوری در آموزش و یافتن راههای بهتر برای انتقال مفاهیم علمی و مهارتهای کاربردی است. مگر توصیه رهبر انقلاب خلاقیت و نوآوری، همت و تلاش مضاعف و نهضت نرمافزاری نبوده است؟ مگر مهمترین مسئله امروزمان در کشور، رشد علمی و توسعه فنآوری نیست؟ و مگر نباید از هر فرصتی برای بهبود شیوههای آموزشی و یافتن راههایی برای انتقال مؤثرتر محتوای آموزشی استفاده کرد؟
هر نظام آموزشی از چند رکن تشکیل میشود: آموزگار که مهمترین است، دانشآموز، متن درسی، فضای آموزشی و… اینک که نظام آموزشی ما بهدلایل گوناگون نمیتواند در احوال معلمان، تحولی ایجاد کند، یا شرایط دانشآموزان را تغییر دهد یا فضاهای آموزشی متفاوت و تازه بیافریند، سادهترین و عملیترین تغییر، در متون آموزشی ممکن است.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، سرعت تحولات اجتماعی و روند پرشتاب تغییر در نسلهای جدید از سرعت تغییر دیدگاه و شیوه مدیران ما بسیار بیشتر است. نسل جدید که در دنیای رسانهها و عصر ارتباطات زندگی میکند و با تصویر انس گرفته و از فیلمهای انیمیشن تا فلشهای کامپیوتری ذهنش را پر کردهاند، نمیتواند بهراحتی با این کتابها و متون کمجاذبه ارتباط برقرار کند.(2)
دایره واژگانی این نسل و احوال و شرایطش بهسرعت در حال تغییر است و در این وضعیت اگر نمیتوان از آموزش دیجیتال یا شیوههای نو از این قبیل سخن گفت، لااقل میتوان راه میانبری از خلال سرگرمی و قالبهایی چون کمیک استریپ پیدا کرد؛ با این امید که این قالب، اساس شکلگیری انیمیشن و فیلم داستانی و بازیهای ویدئویی و کامپیوتری را هم ایجاد کند.
ما معتقدیم که این قالب جذاب و هنری میتواند بسیاری از مفاهیم را با سرعت و عمق بیشتر به مخاطب منتقل کند که به تعبیر مقام معظم رهبری هر پیامی که با زبان هنر عرضه شود، ماندگار خواهد شد. یادتان هست وقتی مجموعه تلویزیونی امام علی پخش میشد، دانشآموزان، هر شب به اندازه یک سال درس تاریخ مدرسهشان چیز یاد میگرفتند؟
چندان از وقتی نمیگذرد که کتاب چهل صفحهای کمیک استریپ گوگل بهعنوان راهنمای مرورگر جدید کروم طراحی و منتشر شد. مجموعهای جذاب و مؤثر برای تشریح ویژگیها و آموزش راه استفاده از این نرمافزار جدید که گوگل معتقد بود راه را برای استفاده بیشتر از اینترنت هموار میکند و درآمدهای اقتصادی افزونتری بههمراه خواهد داشت.
نمیخواهم ادعا کنم که همه متون آموزشی را میتوان به این صورت عرضه کرد اما بدون شک موادی که فضای داستانی دارند – مانند تاریخ – بهخوبی از این ظرفیت خاص برخوردارند.(3)
برخی مواد دیگر آموزشی مانند جغرافی و علوم طبیعی و ادبیات و حتى موضوعاتی چون ریاضیات یا هندسه هم میتوانند بخشهایی تصویری داشته باشند که بدونشک جذابتر و شیرینتر و به یاد ماندنیتر خواهند بود.
در چنین حالی نه دانشآموزان از کلاس و درس خسته میشوند و نه هیچگاه آن تصاویر و صحنهها و مفاهیم از ذهنشان بیرون میرود، همانطور که همه ما گاه حتى نماهایی خاص یا سر و شکل قهرمانان و نوع پوشش و آرایش آنها را در کارتونهای محبوب کودکیمان هنوز بهخاطر داریم.
آنوقت در مجموع با ترکیبی از کمیکاستریپ، بازیهای جمعی، کاردستی، بازیهای ویدیویی و کامپیوتری، فیلم سینمایی، سرود و موسیقی و تئاتر و… مفاهیم آموزشی در موضوعات و درسهای مختلف به ذهن دانشآموز منتقل میشوند؛ بدون آنکه بفهمد یا حتى احساس کند که «درس» خوانده و کار سنگین و طاقتفرسای تحصیل و تکلیف و مشق را انجام داده است.
ما اکنون – در نظام سنتی و فعلی – از پیش رسما اعلام میکنیم که حالا ساعت درس است و البته ممکن است بچهها هم در این ساعت چیزی نیاموزند. چه اشکال دارد بیاییم و اعلام کنیم الان ساعت تفریح و سرگرمی است ولی بچهها همهچیز را بیآنکه متوجه شوند، یاد بگیرند؟
این نسل حق دارد با زبانی جدید و جذاب، حقایق درخشان نسلهای گذشته و دلاوریهای بزرگان این سرزمین را بیاموزد و برای زندگی تربیت شود. این نسل حق دارد کتاب درسی خود را دوست داشته باشد و با آن انس بگیرد. این نسل حق دارد از ما تلاش و کوشش جدی برای نوآوری و خلاقیت را مطالبه کند. چرا همیشه ما از این نسل طلبکار باشیم؟
پینوشت:
(1) بعدا که همسرم تحصیلات عالی خود را در رشته برنامهریزی آموزشی پی گرفت، تازه دیدم آنچه در گمان من نوآوری و تحول بوده دستاوردهای چند دهه پیش برخی مراکز تحقیقاتی و پژوهشی مطرح دنیا بوده و آنچه امروزه با شتاب و سرعتی بسیار در حال عرضه و تجربه است، بسیار بیش از اینهاست.
(2) واقعیت غیرقابلانکار این است که این نسل در فضایی متفاوت از معلمان و مدیران خود زندگی میکند و جالب آنکه از منظر این دانشآموزان، تغییر و تحول، همهجا را در بر گرفته – از خانه و کوچه و خیابان تا تلویزیون و اینترنت و ورزشگاه و بازی و فوتبال – اما مدرسه همچنان همان است که بوده!
بدین ترتیب، گاه دانشآموز و مربی هرکدام در یک سپهر و یک ساحت کاملا مختلف و متفاوت سیر میکنند و تنها بهظاهر با هم و در کنار هم هستند و اینگونه است که گاه دانشآموز میتواند معلم خود را دست بیندازد و او را به اصطلاح سر کار بگذارد!
(3) حداقل سازمان تألیف کتابهای درسی میتواند در مرحله آزمایشی، برخی از کتابهای درسی مانند تاریخ را در برخی مقاطع بهصورت داستانهای تصویری دنبالهدار (کمیک استریپ) یا مثلا متن درسی جغرافی را بهصورت فیلم مستند برای نمایش در کلاس درس یا سالن آمفیتئاتر مدرسه ارائه کند؛ و این قابلیتها در کارشناسان مرکز تألیف کتابهای درسی و سازمان انتشارات کمک آموزشی وجود دارد.
Sorry. No data so far.